سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با داعشیان - پییر دو ماربوف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضا تبریزی

عنوان : با داعشیان - اسماعیل وفا یغمائی
من به دو نکته از نوشته شما اشاره می کنم که برایم علامت سوال دارد :
۱- فرمودید به توده احترام می گذارید و نه به افکار خرافی. لابد از نظر شما توده های ما جملگی دانشمند و فرهیحته اند و به آن حد از آگاهی و خود آگاهی رسیده اند که می توان تفکر انان را از رفتار و کردارشان و یا از روی آثارشان تمیز داد. متأسفانه من چنین توده ای را در ایران نمی شناسم و اصولا"چنین تعریفی از توده را نمی شناسم. اینها ها را دیگر توده نمی گویند. شما تعریف توده را بهتر از من می دانید و نیازی به باز کردن مطلب نیست و بقول معروف العا قل یکفیه الاشاره ..
۲- فرموده اید « ... . احترام کافی است قرنها گذاشتیم و حاصلش را دیدیم.قرار نیست روشنفکر ایرانی سردر پی عوام مظلوم و ستمدیده ای بگذارد که باورهایشان را نیم قرن قبل هدایت در اثارش بخوبی نشان داد و چوبک در قصه ها و نصرت کریمی در فیلمهایش.باید به خود توده ها احترام گذاشت وبرای بیرون کشیدن آنها از مرداب خرافه و تاریکی نشان داد که باورهایشان چیست و چه بر سرشان آورده ..»اینکه ما در گذشته به افکار توده ها توهین نکرده ایم ، احترام گذاشتن محسوب نمی شود. شاید در آن ایام تفکر خود ما ( البته بیشتر منظور خودم هستم) نیز تفاوت زیادی با تفکر توده های امروزی نداشت. اما مهمتر اینست که ببینیم برای اینکه توده ها دست از خرافات بردارند تا چه اندازه روشنگری کرده ایم . در همان زمانی که احترام می گذاشتیم را می گویم.آیا در دوران استبداد محمد رضاشاهی روشنگری کردیم و به برداشت های خرافی از اسلام و مذهب تشیع برخورد علمی - اجتماعی و مترقی داشته ایم ؟ و اصولا" آنقدر با توده ها نشست و برخاست داشتیم تا افکار غیر خرافی را با آنان در میان بگذاریم و جایگزین افکار خرافی شان نمائیم ؟ شاید در آنموقع واقعا" شرائط سیاسی اجتماعی، این زمینه را فراهم نمی ساخت اما آیا در این دوران سی و پنج سال جمهوری اسلامی که خیلی ها خارج از کنترل و سلطه‍ی جمهوری اسلامی بوده اند چی؟ در این مدت چه اقدامات روشنگرانه ای در باره مطالب خرافی که گریبان توده ها را گرفته است چه کردیم؟ . نمی گویم که با استبداد جمهوری اسلامی در حد استطاعت مبارزه نکرده ایم . می کویم برای دور کردن توده ها از افکار خرافی چقدر تلاش کرده ایم. چند مقاله روشنگرانه درباره‍ی برداشت های اعتقادی را در اختیار توده ها قرار دادیم که ما را از ادامه‍ی راه مأیوس کرده است ؟ و حالا به این نقطه رسیده ایم که دیگر احترام گذاشتن ، بس است؟ مگر در کشورهای دموکراتیک اروپائی ، آنجا که پای تفکرات دینی بمیان می آید کمتر از تفکرات دینی و مذهبی توده های ما با خرافات همراه است؟ تازه در این کشور ها هم میزان سواد بالاتر است ، هم میزان کتاب خواندن با جامعه‍ی ما قابل مقایسه نیست و هم نشریات این کشور ها در اشکال مختلفش از آزادی بیان و آزادی بعد از بیان با در صد بالائی برخوردارند .آیا افکار دینی اینها پالایش شده است؟ ایا روشنفکران این جوامع کوشش کرده اند افکارخرافی ای توده های این خطه از کره خاکی را که سرتا پای تفکرات دینی شان را در بر گرفته ، پالایش کنند؟ من چنین سابقه ای را سراغ ندارم و تا آنجا که می دانم ، روشنفکران این جوامع کوشیده اند این مسأله را در جوامع خود جا بیندازند که اولا" عیسی به دین خود و موسی به دین خود . ثانیا" کوشش کرده اند افراد این جوامع ، باور های دینی خود را در حیطه های خصوصی و یا در معابدشان مورد استفاده قرار دهند. چرا ما این راه تجربه شده را طی نکنیم؟ و خود را وارد جنگ های قبیله ای دینی و مذهبی ای کنیم که در نهایت پشتوانه مردمی ما را در برابر حکومت جهل و جنون و جنایت تضعیف نماید؟
۶۴۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹٣       

    از : اسماعیل وفا یغمائی

عنوان : به مردم باید احترام گذاشت نه باورهای خرافی مردم
با درود به شاعر بزرگ ارجمند دکتر اسماعیل خوئی و با درودی دیگر بخاطر قصیده شجاعانه اش و تشکر از محبت شاعری که به اعتقاد من یکی از ستونهای استوار و برجای مانده ازساختمانی فرهنگی است که ستونهای دیگرش امثال شاملو . اخوان و فروغ و نیما هستند.بادا که بپاید و بسراید بدرد ظلمات جهل و خرافه را. اما خدمت آقای تبریزی عزیز
نازنین دوست. سپاس از توجه شما. من اما فکر میکنم زمان آن رسیده که در دوران شگفت ریزشها و بر آمدنها این اندیشه قدیمی و کهنه به باورهای توده ها احترام بگذاریم را باید به کناری گذاشت. من عمرم از شصت گذشته. پا به زندان شاه که گذاشتم بیست ساله بودمو چهل سال درزندان و غربت سپری شد تا بدانم به توده ها باید احترام گذاشت نه باورهای توده ها. باورهای توده هادر سرزمینی مثل ایران رادر بخش غالب ملایان خرافه پرست مرتجع ساخته اند و اگر رگه های فرهنگ حافظ و خیام و فردوسی و پرده دری و شهانت امثال فروغ و بهبهانی و خوئی نبود و بسا فرهنگسازان دیگر مطوئن باشید بر پایه همان باورهای توده ها اتمسفر داعشیت و داعشگری ایران را نیز در نوردیده بود ولی بمدد همین فرهنگ بگذارید با جرئت بگویم در بسیاری موارد آخوند ایرانی نیز به جهل و جنون وشقاوت ملایان داعشی نیست.من به باورهای خرافی احترام نمیگذارم. احترام کافی است قرنها گذاشتیم و حاصلش را دیدیم.قرار نیست روشنفکر ایرانی سردر پی عوام مظلوم و ستمدیده ای بگذارد که باورهایشان را نیم قرن قبل هدایت در اثارش بخوبی نشان داد و چوبک در قصه ها و نصرت کریمی در فیلمهایش.باید به خود توده ها احترام گذاشت وبرای بیرون کشیدن آنها از مرداب خرافه و تاریکی نشان داد که باورهایشان چیست و چه بر سرشان آورده. من فکر میکنم با فوران گندابهای ارتجاع و انتگریسم شیعی و سنی و حتی با دیدن سرنوشت حضراتی که چپ شیعه را نمایندگی میکردند و روزگاری در مبارزه با کاپیتالیسم خود را چپ مارکسیم محصوب میداشتند ف ما بیشتر به میرزا آقا خان کرمانی،و امثال کسروی وشفانیازمندیم تا امثال آل احمد که نویسنده توانائی بود وشادروان شریعتی که اسنان دلسوخته ای بود ولی نهایتا درد را درمانی مناسب نجستند. من با این عقیده موافقم که توده ها را نباید بر آشفت و باید با زبانی درست دردهایشان را نشان داد ولی ایکاش کسانی که از شعر دکتر خوئی و نیز قصیده من بر آشفتند با نقدی علمی و درست نشان میدادند ما کجا اشتباه کرده ایم؟ چه مساله تاریخی را قلب نموده ایم؟ به کدام مقدساتتوهین نموده ایم.اعتقادات دکتر خوئی روشن است و وصله شوونیسم به کسی که عمری در راه مساوات سروده است نمی چسبد ولی در رابطه با خود من پروائی ندارم که بگویم علیرغم آزاد بودن از دین، ماتریالیست نیستم وجهان را دارای راز و رمزی میدانم که در مرکز این راز و رمز جلاد مورد اعتقاد داعشیان را نشاندن توهین به مفهوم مثبت خداست همان خدائی که شاملوی بزرگ سرود
و خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدائی که در شعر شاملو همطراز عشق و نور و نیکی است ونه همطراز آن جانور خیالی که در واقعیت داعشیان سر میبرد و بر جنازه مردان از زنانشان هتک حرمت میکند.باز هم تاکید میکنم من برای باورهای خرافی حتی اگر مورد احترام مردم باشد هیچ احترامی قائل نیستم.احترام گذاشتن حاصل یک شناخت روشن از پدیده ای مثبت است و نه حاصل هراس و وحشت از مثلا خدایان خونخوار فینیقیان و بابلیان یعنی مردوک و بعل که کارت هویتش را در هزار و چهار صد سال قبل از نو صادر کردند. با درود. اسماعیل وفا یغمائی
۶۴۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : روشنگری و اتهام نژاد پرستی
استاد گرام آقای اسماعیل وفا یغمائی، در رابطه با شعر ی که استاد گرام آقای اسماعیل خوئی در مورد اسلام سروده بودند، در سایت عصر نو مطلبی از جناب پرفسور فرهاد قابوسی تحت عنوان شعر غیر منطقی و نژاد پرستانه و... مطرح گردید. اینجانب در دو کامنت ، مطالبی در خصوص آن مقاله آوردم . اما مدیریت سایت اقدام به چاپ نکردند.نمی دانم ، شاید تشخیص دادند ، سطح مطالب مطرح شدن اینجانب چنان ابتدایی وپایین است ،که مطرح کردن آن درزیر مقاله پرفسور نوعی توهین به وی است .یا شانیت پرفسور کامنتهایی از افراد شناخته شده وپرفسور مانند است .ویا اینکه این مطلب هم نوعی نژاد پرستی را بیان می کند. این را پی نبردم . یکی از مطالب چنین بود:اگر با دید دیگری به مسئله نگریسته شود ، می توان گفت :قبل از ظهور اسلام ، قبایل عرب، مانند خیلی از انسانهایی که با طبیعت دست وپنچه نرم می کردند ، از یک روح آزادگی برخوردار بودند. و آنان برای خودشان خدایانی را می ساختند،ومورد پرستش قرار می دادند.وپرستش آنان یک وسیله ای برای حال کردن ولذت بردن بوده ،وآرامش خود خواسته را از آنان طلب می کردند. اما در بین آنان عامل وحدت بخشی مطرح می شود. وآن می شود دینی بنام اسلام ،ودر بالای آن به جای چند خدا، یک خدا به نام الله می نشیند .حال این خدا دنباله کدام خدا سازی ویا ساختنش، از کجاه ایده گرفته است . بماند . اما این خدا ،وجه دستمایه قرار گرفتنش ، برای اعمال پلیدانه و ضد بشری ، بروجوه رحمانیش غلبه دارد. چنانچه : پیروانش به استناد به او، می توانند هر جنایت و رذالتی را انجام دهند وطلب کارانه هم در این دنیا ، وهم در آن دنیا حق خود را طلب کنند. اما این خدا در همان ابتدا برای عربها یک هویت مستقلی که نشان از سر آمدی آنان از سایر بشریت است ، ایجاد کرد .وآنان از وجود این خدای جدید نهایت بهره برداری را برده اند. حال اگر در این رابطه واکنشی روشنگرانه ای انجام گیرد ویا تلاشی برای افشاگری آن روند صورت پذیرد، فرد تلاش گرو. افشاگر متهم به نژاد پرستی گردد . در این رابطه می توان گفت : متهم کننده ،در همین ابتدا، ذهن ها را به جایی هدایت می کند، که در حقیقت نجات همان خدای خون ریز و بدنبالش، بعضی از عربهای صدر اسلام ،و مجریان عرب و غیر عرب مدافع اسلام در زمان حال است . در کامنت دیگر علاوه بر مطلبی مانند بالا ،قسمتی دیگر هم وجود داشت ،که آنرا می آورم: رفتار داعش در قرن ۲۱ ، براساس منابع تاریخی، مانند : رفتار فاتحان صدر اسلام با مغلوبین می باشد . مردان و پسران را قتل عام می کنند . زنان و دختران را به کنیزی می برند و می فروشند، و تولید مثل عربی به راه می اندازند. خیلی از کشورهای عرب زبان روند عرب شدنشان را می توانند در قرن حاضر مشاهده کنند .وناخواسته داعش این راز را برای خیلی از کشور های عرب زبان گشوده وروش هویت عربی پیدا کردنشان فاش گردید.
۶۴۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹٣       

    از : الف باران

عنوان : گرچه در عمل "البغدادی" رهبر خونخوار گروه "داعش" محسوب می شود و عملیات این گروه را رهبری می کند، اما هدایت کننده و پشتیبان اصلی "داعش" عبدالرحمان آل فیصل برادر پادشاه سعودی و وزیر امور خارجه فعلی این کشور به شمار می آید.
برای آگاهی‌ بیشتر نویسنده راجع به داعش و خونندگان آزاد اندیش سایت اخبار روز ،خواندن مطالب این دو آدرس را مفید می‌دانم. (البته اگر چاپ شود).

http://www.toufan.org/Maghalat۲۰jadid/DAESH۲۰T۲۰۲۰۱۷۲.htm

http://dw.de/p/۱D۸۵M
۶۴۵۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹٣       

    از : رضا تبریزی

عنوان : شعر یغمائی
رفقا ، اگر مبارزه با جمهوری اسلامی می کنیم که خلق ایران آزاد گردند . اگر ادعای روشنفکری می کنیم که مردم را از چنگال رژیم جهل و جنون و جنایت رها کنیم مطمئنا" نیازمند کمک و حمایت آن خلق و آن مردم هستیم.آکاه کردن خلق و مردم از وظائف مبرم روشنفکر و پیشتاز است . اما قدم اول آگاه کردن کدام است؟ ایا با سرودن چنین شعری پیوند روشنفکر و پیشتاز با خلق و مردم برقرار و یا محکم می گردد ؟ توجه داشته باشیم مبارزات دوران روشنگری هم نتوانسته است خلق و مردم را از باور های دینیشان دور نماید. کار سترگی که می توان کرد اینست که خلق و مردم را بجائی برسانیم که بپذیرند عیسی به دین خود و موسی به دین خود . کار سترگ ما این خواهد بود که مردم بپذیرند دین و باورشان اگر دولتی شد از آسیب و توهین در امان نخواهند بود . به آنها بقبولانیم که حکومتیان کاری خواهند کرد که به باورهایتان و حتی خودتان هر روزه مورد اهانت قرار می گیرید. به آنها بگوئیم که بهتر است با هم تلاش مشترکی را سامان دهیم تا این دونهاد دین و دولت از یکدیگر جدا شوند و دین را جزء احوال شخصیه باقی بگذارند. رفقا اهانت به آنچه مردم و یا اکثریت مردم به آن باور دارند ، انسانهای کمتر آگاه را به آنچه شما نا درست ، خرافی و غیر عقلانی می پندارید وابسته تر و متعصب تر خواهد ساخت.از سوی دیگر فراموش نکنیم حکومتی که پایه هایش نا آگاهی خلق و مردم است بیکار ننشسته و شبانه روز در بوق کرنا ها می دمد که آی مردم ، آی خلق مسلمان ، ببینید کسانی که مخالف ما هستند می خواهند به باور های شما توهین کنند و شما را از این باور ها محروم سازند. امکانات این افراد را محدود و قدرت مانور را آز آنها بگیرید. حال ما باید بیندیشم که ما با اقدامات خود می خواهیم مردم و خلق بشدت ناراضی را به حمایت از حکومت جهل و جنون و جنایت سوق دهیم ؟اگر کسی می خواهد چنین اقداماتی را ادامه دهد به سرودن چنین اشعاری ادامه دهد و اگر ظرفیت های قافیه و عروض و سایر ضوابط شعری اجازه نمی دهد مقالاتی با چنین محتوائی را بنویسد تا ملات پیوستگی میان مردم نا آگاه جامعه و حکومت گردد. بسم الله
۶۴۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹٣       

    از : اسماعیل خویی

عنوان : به اسماعیل جانِ وفا یغمایی
به اسماعیل جانِ وفا یغمایی

شیرین سخن،ای شاعرِ فرهادی ی ما!
ای شعرِ خوشِ تو مایه ی شادی ی ما!
اکنون که تو را میانِ یاران داریم،
نزدیک تر است روزِ آزادی ی ما.
هجدهم شهریور۱۳۹۳،
بیدرکجای لندن
۶۴۴٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست