یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رفراندوم اسکاتلند و شرائط ما - یاشار گولشن

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : پاسخی به پاسخ به امید انتشار
آقای گولش گرامی ودانا که در دانایی نهایت لذت وخوشبختی را احساس می کنید.ضرب المثلی است لری که می گوید:((........................................))جناب گولشن صحبت امثال من متوهم اینست در این واحد جغرافیایی که نامش......است. (چون شما نسبت به این نام حساسیت دارید که بعدا"مجبور به توضیح مجدد نشوید از نوشتن آن خوداری می کنم) با توجه به تغییرات زیست جمعی وایجاد کلان شهر ها ودر آمیختن اقوام مختلف با هم در سراسر این سرزمین وبا توجه به تغییرات مناسبات واز خواسته های قومی به سمت خواسته های شهروندی رفتن .اولویت مبارزاتی مردمان چیز دیگری شده است مطرح کردن مسائل دیگر توسط هر کس یک انحراف است و بس.اگر هم مطالبی مطرح می شود که شما حکیمانه آنها را نشانه توهم دیگران می بینید،مطرح شدن این مسائل متوهمانه در رابطه با مسائل قوم اندیشی متوهمانه خواهد بود. به نکته دیگری که باید اشاره کرد اینست ،به گروهی ، بقول خودشان صاحب اندیش بر می خوریم که بن مایه فکریشان قوم اندیشی ویا طایفه اندیشی است اما از طرف مقابل می خواهند خصلت دموکراتیک داشته باشند وطلب کارانه می خواهند که آنها،به خواسته هایی که ناشی از قوم اندیشی است پاسخ مثبت دهند وآنرا یاری کنند . شما که سرشار از دانایی هستید این نوع رفتار را چه می نامید.امید وارم آن دعای خواسته شده ابتدا نسیب خودتان شود وما وامثال ما از آ ن بی نسیب. با ارزوی موفقیت.
۶۴۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : و مردمسالاری نهادینه نخواهد شد، مگر آنکه
‫آقای ‫گولشن گرامی، شما نیازی به تفسیر اضافی نداری، در این بحث شیوه مردمسالارانه یا دموکراتیک در حل مناقشات ملی در انگلستان طرح شده است. و از جایی که مردم انگلستان در مجموعه خود، جامعه ای مبتنی بر مردمسالاری دارند، هم از این روست که به تعاریف مشترکی از منافع ملی کشور دست یافته اند. و به لحاظ، و بر پایه همین تعاریف مشترک، موضوع یکپارچگی کشورشان از اهمیت خاصی برخوردار میشود

حال که قصدِ طرح درس دموکراسی داشته و تلاش در محترم شمرده شدنِ نظرات را داریم‫. بیا و چند لحظه ای، نه کلاه کسی دیگر، بل کلاه خودت را قاضی کرده، و به این بیندیش، که این کشور، که نامش ایران است، در طی قرون متمادی در این مکان، که نامش ایران است، حفظ و مراقبت شده است. این همه عمر نمیتواند ثمره خواستِ عددی معدود بوده باشد، به یقین اکثریتی مطلق از مردم ایران در صدد حفظ ایران بوده اند

‫و مردم ایران نیز به مانند مردم سایر نقاط جهان، همواره در طول تاریخ خود از ستمها و بی عدالتی ها شکوه داشته، و هم از این روست که تاریخ ایران مملو است از جنبشهای کوچک و بزرگ،
که در پس هر جنبش، کشور به نوعی از تغییر قدرت دست یافته، و در سایه این تغییر، مستبدینی بر کنار و مستبدینی جدید بر سر کار آمده اند. و این دور باطل بر نخواهد افتاد، مگر آنکه اندیشه های مردمسالارانه بتوانند نهادینه شوند.
و مردمسالاری نهادینه نخواهد شد، مگر آنکه من و شما و امثال ما دست از اشعار و شعارهای مرده باد، زنده باد شسته، و حول حل مشکلات اساسی کشور متحد شویم.
مشکلاتی از قبیل وضعیتِ اسفبار محیط زیست ایران، وضعیت اسفبار لشگر بیکاران کشور، وضعیت هولناک شیوع وسیع اعتیاد در بین جوانان کشور، وضعیت اسفناک آموزشی و شیوه های آموزشی کشور که هیچ تناسبی با وضعیت مردم کشور و مناطق مختلف آن ندارد و بسیاری مشکلات دیگر
۶۴۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹٣       

    از : یاشار گولشن

عنوان : در جواب آقایان البرز و امیر ایرانی
آقای البرز،
به نظر میرسد هر موقع من مطلبی مینویسم بخاطرشخص شما هم که شده باید یک تفسیر اضافی نیز همراه حرفم بیاورم تا شما در تعبیر مفهوم آن بیراهه نروید. وقتی میگویم “من اعتراضی به طرفداری مردم از یکپارچگی ایران ابراز نکرده ام” تفسیر ساده آن اینست که من به حق مردم به طرفداری از یکپارچگی ایران احترام میگذارم کما اینکه در دنباله اش تاکید کرده ام “موضوع مورد بحث من آن اندیشه ملی گرائی متوهم ایرانی است که اصلا به هیچ نظرمخالفی اجازه ابراز وجود نمیدهد” . اینکه من “اعتقادی به یکپارچگی کشور” دارم یا ندارم موضوع بحث نیست. توصیه ای که من داشتم این بود که رفراندوم اسکاتلند را باید “بصورت درس دموکراسی برای آنهائی دید که در مقابل حق تعیین سرنوشت وحاکمیت ملی مردم می ایستند و آنرا جرم و جنایت تلقی میکنند” . شما اول حق ابراز نظرات مختلف و احترام به نظر اکثریت را به پذیرید تا تحت شرائط مشخص معلوم شود که چه کسی طرفدار یکپارچگی ایران است و چه کسی صلاح کار را در جدائی میبیند.

اقای امیر تهرانی،
مقایسه وضعیت اجتماعی و سیاسی مناطق مختلف و درس گرفتن از آن، خواه آنرا استدلال تمثیلی بخوانید یا نخوانید، مساله عجیبی نیست. در امر حقوق بشر، شیوه اتیکت و رفتار اجتماعی، مساله دموکراسی، تنوع زبانی در آموزش و دیگر مسائل اجتماعی، کرارا کشورهای مختلف مورد مقایسه قرار میگیرند و هیچ کس آنرا به مثال شیخ و پا منبری شما شیبه نمیداند. حتی در زمینه فروپاشی ایران در وضعیت از هم پاشی سرکوب حکومت مرکزی نیز، همفکران خود شما بارها وضعیت عراق و سوریه را پیش کشیده و از بوجود آمدن وضعیت مشابه در ایران ابراز نگرانی کرده اند. تنها فرقی که مشابهت سازی همفکران شما با تذکر من دارد اینست که کار آنها با توصیه به ادامه سرکوب و انکار حقوق مردم غیر فارس، در عمل به ادامه سیستم سرکوبگر حاکم کنونی خدمت میکند در حالیکه تذکر من برای درس گرفتن متوهمین از دموکراسی غرب با این هدف بوده که با احترام به حقوق ملی مردم ایران و بسط دموکراسی از فجایعی مشابه آنچه در یوگوسلاوی پیش آمد جلوگیری شود. چشم بستن به واقعیت های تلخ لزوما تغییری در اصل وجود واقعیت بوجود نمیاورد، فقط شخص را به خوشی کاذبی فرو میبرد که من آنرا توهم نامیده ام و شما در کامنتتان نمونه هائی از آن توهمات را از جمله وحدت زبانی ایران در طول تاریخ و “اگر از اقوامی اعمال ضد بشری در مورد سایرین انجام می گرفت ازطرف گروهایی بوده که معروف به فارس نبودند” آورده اید. بقول انگلیسی ها !Ignorance is Bliss
۶۴۶۴٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : استدلال تمثیلی وشیادان
این نوع استدلال در چه زمانی بکار می رود؟ در مسائل علمی وقتی بخواهند یک مطلب ثابت شده را به افرادی بفهمانند،وآن افراد توان درک مسائل را بصورت مجرد ومحض ندارند، از روشی به نام استدلال تمثیلی استفاده می کند وآن هم چنین است ، یک مثالی را مطرح می کنند که مثال دارای مشابهت های با آن موضوع علمی دارد و مثال برای فرد ناتوان قابل قبول است .از درست بودن این مثال به فهمیدن آن مسئله علمی می رسند.اما استفاده از این نوع استدلال در جاهای دیگرباعث خنده می شود که مولوی در داستان بقال وطوطی به آن اشاره می کند.استفاده از این نوع استدلال در موقعیتهای دیگر مثلا" مسائل اجتماعی ویا مواردی بجز مطالب ثابت شده علمی یک نوع شیادی و فریب کاری محسوب می شود .معمولا"منبری ها از این روش برای فریب دیگران استفاده می کنند .وبرای نشان دادن مطلب غیر واقعی خود از موضوعی که درست است ، کمک می گیرد و یک مشابهت بین موضوع درست وچرندیات خودش بر قرار می کند و نتیجه گیری مطلوب خودش را با تلاش مذبوحانه می خواهد به خورد دیگران بدهد.مدتی است که بخشی از قوم اندیشان و طایفه گرایان متوهم وگیر کرده در تفکرات قومی وطایفه ای و ایلی از این نوع استدلال دانسته یا ندانسته استفاده می کنند ومی گویند در آن کشور چه شد پس در اینجا هم باید چه بشود و چنان می شود ..... جناب گولشن سرزمین ایران هیچ مشابهتی با سایر سر زمینها ندارد ، یکی از رموز ماندگاریش هم تنوع قومی فراوان آنست ، وتواز ن این اقوام هم بگونه ای بوده ،اگر گروهی بر دیگران غلبه می کردند بعدا" به سمت تعادل می رفتند و جالب است بدانیم ، اگر از اقوامی اعمال ضد بشری در مورد سایرین انجام می گرفت ازطرف گروهایی بوده که معروف به فارس نبودند،اما همه بطریقی عوامل وحدت را هم می پذیرفتند.که یکی از انان هم زبانی بوده که گنجینه ای از مطالب ادبی را برای تمام مردمان این سرزمین ایجاد کرده است ،وآن هم چیزی است به نام زبان پارسی وحمله این قوم اندیشان به این عامل وحدت هم حساب شده است .وقتی آنان قومی را به نام فارس مطرح می کنند خود می دانند مطرح کردن این بسیار خنده آور است.اما نتیجه مطرح کردن ومستبد نشان دادن قومی به نام فارس بدنبالش زدن زبان فارسی است که عامل وحدت ، و بخشی از هویت افرادی که بنام ایرانی معروف می شوند .این روش درست است ،بسیار کودکانه است اما گردانندگان آن وبازیگران اصلی خود می دانند چکار می کنند. جناب گولشن ، این کشور مانند یوگسلاوی نیست که به لطف اقدامات تیتو به زود چسب به هم چسبیده شده ودر یک بازی بین المللی به جان هم افتادند وکاردیگری کردند که نباید می کردند. اینکه شما وامثال شما بصورت کودکانه آن کشور را با ایران مشابهت سازی می کنید . ودیگران را پیام به خون و جنایت می دهید .وبه طریقی تهدید می کنید .در نوع خودش جالب است .جناب گولش امثال شما از اتفاق اسکاتلند باید درس عبرت بگیرید وشرمنده رفتارتان باشید در یک جامعه با سابقه طولانی دموکراسی مردمان خواهان حق فردی و شهروندی خود هستند نه حق قومی واین چرندیات که از اهمیت کمی برخوردار ند.
۶۴۶۴۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : افکار استبدادی خود را مرهون وابستگی های گروهی، طبقاتی و قومی خود هستند
‫آقای گولشن گرامی، جای بسی خوشحالی است که مینویسی، اعتراضی به طرفداری مردم از یکپارچگی ایران نداری، اما وقتی ‫چند خط پائین تر، مدعی میشوی، ادعای مشاع بودن ایران نشأت گرفته از اندیشه انحصارطلبانه ملی گرایانه ایرانی است، این ‫شاید نشان از آن باشد، که شما، علیرغم طرفداری مردم از یکپارچگی کشور، اعتقادی به یکپارچگی کشور نداری

‫این ملک مشاع که نامش ایران است، از آن قسم املاکی نیست که در بنگاههای معاملات ملکی مورد معامله قرار میگیرند. و از ‫جائی که نامش ایران است، هرگز نمیتوان آن را یوگسلاوی یا چکسلواکی یا انگلستان خطابش کرد، به عبارتی دیگر ایران خصوصیات خاص خودش را دارد

‫افکار استبدادی رایج در جامعه،‫ یا آنچه شما توهمات ناسیونالیستی خطابش میکنی، به ادعای برخی از آسمان نازل شده، و برخی دیگر، افکار استبدادی خود را مرهون وابستگی های گروهی، طبقاتی و قومی خود هستند. اما با وجود تمامی کشاکشهای موجود میان سردمداران این اندیشه های مختلف، ‫مردم ایران از اقوام، طوایف و نژادهای مختلفش، قرنهاست در هر کوی و برزن کشور، در کنار هم، در ‫‫صلح و آرامش زیسته اند.

زیاده خواهی یا کم خواهی، خود بزرگ بینی یا خود کوچک بینی، به خودی خود نمیتواند ریشه یا علتِ افکار استبدادی باشد. و از جایی که فعالیتهای مشترک و نتیجتا تفکر مشترک و استفاده از خردِ جمعی در کشور ما فرهنگی جاافتاده یا نهادینه شده نیست، حتی از مفاهیم عام و عمیقی چون منافع ملی تعریف مشترکی در دست نیست. و هر گروهی، یا بهتر هر فرد ایرانی‫ منافع ملی کشور را از زاویه نگاه خود تعریف و تفسیر میکند
۶۴۶۴۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹٣       

    از : یاشار گولشن

عنوان : بخشی از افکار استبدادی معلول ناسیونایسم متوهم ایرانی است
آقای البرز،
یا من نتوانستم نظرم را در قالب کلمات درستی بیان کنم و یا شما به جوهر حرف من دقت نکرده اید. من اعتراضی به طرفداری مردم از یکپارچگی ایران ابراز نکرده ام کما اینکه، در رفراندوم اسکاتلند و کبک نیز اکثریت طرفدار یکپارچگی بریتانیا و کانادا بودند و هستند. موضوع مورد بحث من آن اندیشه ملی گرائی متوهم ایرانی است که اصلا به هیچ نظرمخالفی اجازه ابراز وجود نمیدهد و مهمتر اینکه، به غیر از ایرانیتی که تعریفش را هم تنها خودش میکند چیز دیگری را به رسمیت نمیشناسد.
ادعای ملک مشاع بودن ایران را نیز در محدوده همین اندیشه توتالیتر ناسیونالیسم ایرانی باید دید واتفاقا یکی از دلایلی است که وضعیت ایران را نه با کشورهای دموکرات بلکه با وضعیت فاجعه بار یوگسلاوی مشابه میسازد. اگر در عرف معمول ایرانی وقتی شرکا در اداره ملک مشاع به توافق نرسند به حکم قانون برای اداره آن و یا تقسیم ملک تن میدهند، در حوزه بین المللی نیز اگر یکی از شرکا به زور حق دیگر شرکا را نادیده میگیرد و کار به نزاع بر سر اداره ملک مشاع میکشد پای مراجع جهانی مثل سازمان ملل و ناتو و غیره به میان میاید.، چیزی که نگرانی من از احتمال یوگسلاوی شدن ایران را تائید میکند.
البته من با حرف شما موافقم که ”ریشه استبداد در افکار استبدادی نهفته است" اما باید این را اضافه کنم که افکار استبدادی از آسمان نازل نمیشود بلکه خود معلول زیاده خواهی ها، خود بزرگ بینی ها و توهمات هم هست. بر اساس آنچه که رویدادهای پس از مشروطیت در ایران نشان داده، بخشی از افکار استبدادی مورد اشاره شما در واقع خود معلولی است از همان ناسیونایسم متوهم ایرانی و اینکه زاده شدن در ایران، شخص را موظف میکند که خود را در قالب مشخصی که این ناسیونالیسم متوهم برایش ترسیم میکند قرار گیرد و حرف زیادی نزند و سر جایش بنشیند.
۶۴۶٣۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹٣       

    از : البرز

عنوان : دستِ مستبدین حاکم را در اعمالِ هر چه بیشتر اجحافات باز می گذارند
طرفداران یکپارچگی ایران دلایل خود را بی پرده پوشی و عیان بیان می کنند، که اهم آن عبارت است از، با وجود ساکن بودن عدد کثیری از ایرانیان وابسته به قومیتی خاص در هر نقطه ای از ایران، در همان نقاط همواره اقلیتِ قابل توجهی از ایرانیانِ وابسته به گروههای قومی دیگر ساکنند، به عبارت دیگر، این در هم تنیدگی ایرانیان در اقصی نقاطش، چنان است، که ایران را، در سایه قرنها تاریخش، ملک مشاع تمام ایرانیان ساخته است.

مردمان ساکن این ملک مشاع، هر از چند گاهی بر علیه مستبدین حاکم خود، به امید دستیابی به آزادی و عدالت، شوریده‫، و در اثر شورش، گروهی مستبد با گروه مستبد دیگری تعویض شده اند. و متأسفانه ما مردم ایران، هنوز که هنوز است نتوانسته ایم ‫دریابیم، ریشه استبداد در افکار استبدادی نهفته است. و این افکار استبدادی است که، باعث طول عمر، هزاران ساله استبداد ‫در کشورمان گردیده است.

‫اینکه عددی از مخالفان یکپارچگی ایران، با علم کردن اجحافات و عامل قلمداد کردن‫ ‫گروه قومی خاصی برای تمامی اجحافات،‫ در واقع نه تنها قدمی در جهت سوق کشور به سمت مردمسالاری بر نداشته، بل با مشغول کردن اقوام ‫مختلف در جنگِ با یکدیگر، دستِ مستبدین حاکم را در اعمالِ هر چه بیشتر اجحافات باز می گذارند.
۶۴۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست