یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شورش نفت

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : پوزش و اصلاح: خلاصه را نوشتم من «خلاسه»، از این پیداست که شاعر آس و پاسه.
در ضمن فریبُرز = فَری بُورز = بلندای فَرِ ایزدی = آدم خوش قامت.

نظرگاه «اخبار روز» یک میزگرد خوب دوستانه است که همه جور آدمی اینجا پیدا می شود؛ و این گوناگونی زیبا و آموزنده است.
و آن توضیح بیشتر من در باب «فریبرز» برای عزیزان دانش آموزی ست که اینجا سر می زنند و نه برای شما قلمزن اندیشمند.
۶۴٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹٣       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : بابک پاکزاد عزیز سلام بر شما و خسته نباشید
در مطلب پیشین خود واژه ی بیجای "فرایند" را بکار برده بودید که متأسفانه همان زمان فرصت نکردم در باب اش بنویسم زیرا باید مفصل توضیح می دادم. و حالا چون آن مطلب رفته پشت صفحه با اجازه اینجا می نویسم.


بابک عزیز، واژه ی "فرایند" من در آوردی و سد در سد غلط است، یعنی در این مورد خاص بیجا است. از این دست واژه ی بیجا گاهی از سوی فرهنگستان علوم در تهران ساخته می شود که متأسفانه من از همه ی آنها خبر ندارم؛ ولی تا جایی که با خبر شده ام اصلاح نموده ام.
قبل از پرداختن به اصل موضوع خوب است که این را که بار ها در همین «اخبار روز» و «وشتن واژه ها» و ... نوشته ام تکرار کنم که «فرهنگستان» هم در قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب ۱۳۵۷ فراوان خدمت کرده و این اصلاح از سوی این خدمتگزار کوچک به هیچ رو نادیده گرفتن آن خدمات ارزنده نیست.
ولی گاهی غلطی را نیز به فرهنگ ایرانی برده اند و با امکانات دولتی و رسمی جا انداخته اند. به عنوان مثال واژه ی توهین آمیز "شهر آوَرد" = جنگ شهر، را به ورزش نازنین و مایه ی صلح و سلامتی به پیروی از واژه ی دوئل، نسبت داده اند که بعد از اصلاح از سوی این خدمتگزار کوچک در همین سایت «اخبار روز» و هم در پای وبلاگ های «جنبش پاکیزه خوی تالش» در شمال ایران، خوشبختانه حالا بخش بزرگی از ایرانیان دیگر آن نابجا را بکار نمی برند؛ فقط گاه در رادیو و تلویزین - صدا و سیما - تکرار می شود. ایرانیان واژه ای بسیار مناسب معادل مسابقه ی عربی از دیر باز دارند به نام «وَرزنش» که در بُندارِ «ورزیتن» پهلوی و «ورزیدن» فارسی بُن دارد که حالا دیگر در فارسی منسوخ شده و یا فرصت راه یافتن به فارسی را پیدا نکرده، ولی تالش هنوز بجای مسابقه از آن سود می جوید.

فرایند، هرگز «پروسه» نیست. پروسه زمان انجام کاری مشخص است و از هیچ جایی نمی آید. در هر جایی که صورت می گیرد، می رود تا پایان پذیرد. در قبل از انقلاب اندیشمندی ایرانی «رَوَند» را معادل پروسه درست کرده که خیلی به پروسه نزدیک است. اگر بعضی از عزیزان آن را نمی پسندند می توانند همان اصل واژه یعنی پروسه را بکار برند.

کسی که می خواهد در ایران واژه درست کند وظیفه دارد که با زبان مادر فارسی دری یعنی پهلوی آشنایی ژَرف داشته باشد. تکرار می کنم: آشنایی ژَرف و نه سرسری و یا یکوری. اگر ندارد حق ورود به گوشه هایی که از آنِ فارسی دری نیست، یعنی در فارسی کاملن دِگر شده است را ندارد، زیرا در زبان ملی و یا سرتاسری ما بسیاری از واژه ها دِگر شده اند که نمی توان آنها را پایه قرار داد. البته و سد البته این اَشکال جدید بسیاری از واژه ها در ایران جا افتاده و به وسیله ی مردم ایران پذیرفته شده و اِشکالی هم ندارد، ولی برای ریشه یابی مناسب نیستند زیرا فارسی زبانی نوین است و در آن هَزاران واژه، دیگر شکل پیشین خود را ندارند، از جمله همین واژه ی «هَزار». البته در واژه نامه ها هنوز خیلی از آنها درست نوشته می شود از جمله همین «هَزار» = ۱۰۰۰، در پای وبلاگ های تالش در شمال ایران یکی از کار های من روشنگری در همین باب است، و من برای اینکه خیلی وقت مردم و خودم را اینجا نگیرم دوستداران این موضوع برای گسترده بینی می توانند به «وَشتن واژه ها» و دیگر وبلاگ های «جنبش پاکیزه خوی تالش» سر بزنند.

ولی اینجا به چند نمونه اشاره می کنم تا بیشتر همدیگر را دریابیم.
واژه ای در زبان مادر - پهلوی - هست به شکل «آدوین»، این واژه در زبان ملی و یا سرتاسری ما - فارسی - چنان دِگر شده که اگر شخص خواننده تالشی نداند، حتی اگر بزرگترین پروفسور زبان و ادبیات باشد، امکان ریشه یابی برایش وجود ندارد. این به دلیل کم سوادی کسی نیست، بلکه به دلیل این است که محقق غیر تالش دیگر نمی داند «آدوین» به چه معناست، در چه بُنداری ریشه دارد، وابسته به بُندار یا مصدر اصلی است و یا فرعی و ...(برای دیدن توضیحات بیشتر در باب این واژه، لطفن به پای دو پست اخیر «وشتن واژه ها» رجوع شود که اخیرن به آن مفصل پرداخته ام.)

مثالی دیگر که «فر» "فرایند" را نیز با خود دارد.
پیش از توضیحات بیشتر خوب است این را نیز بنویسم که خیلی از هم میهنان ما به دلیل نداشتن توان جدا سازی «فر» = دور، از «فَرِ» ایزدی، اغلب این دو واژه را با هم به اشتباه می گیرند. به عنوان مثال نامواژه ی «فَریبرز» = بُرزِ فَر، از «فَر» ایزدی برخوردار است. ولی «فَرزانه» هیچ ربطی به «فَرِ ایزدی» ندارد.

فَری بُرز، عبارت است از فَر ایزدی + ی نسبت + بُرز. فارسی زبان یا فارسی دان حتی دانشمند اش دیگر «ی» ی نسبت و یا فتحه ی مضاف کهن را نمی شناسد، زیرا در فارسی دری به کسره ی مضاف بدل گشته.

مثالی دیگر: در رادیو و تلویزین ایران گاهی به پرسَ پولیس = پِرسَه پولیس = پارسَه پولیس، می گویند شهر پارِسِه! چنین شهری(نامی) هرگز وجود نداشته. برای بیان درست باید یا شکل کهن آن بکار رود، یعنی باید گفته شود «پارسَه شهر» و یا خلاسه ی آن بکار گرفته شود و گفته شود «پارس شهر». اگر می خواهیم به فارسی دری بر گردانیم آن وقت باید بطور کامل برگردانیم، یعنی فتحه ی مضاف کهن را حتمن باید به کسره ی مضاف فارسی بدل کنیم که می شود شهرِ پارس.

پس اگر بگوییم شهرِ «پارسَه» و یا «پارسِه»، هم به فارسی برگردانده ایم و هم فتحه ی مضاف کهن را حفظ نموده ایم! و این غلط و هم زیاده نویسی و زیاده گویی است. «پارسَه» که در فارسی امروز «پارسِه» تلفظ می شود، عبارت است از پارس + فتحه ی مضافِ کهن.
پارسَ پولیس = پارسَه پولیس = پارس + فتحه ی مضاف کهن + پولیس = شهر، است.

مثالی دیگر: ما در فارسی واژه ای پهلوی به شکلِ فَرزانه داریم، که شکل اش ربط چندانی به اصل واژه ی مادر ندارد. در پهلوی مادر فارسی دری این واژه فرَ زانَک = فرَ زان = فرَ دان = کسی که از «فر» = دور، آنسو، پشت دیوار با خبر است، می باشد.

پس فرَزان عبارت است از فر(دور، آنسو) + فتحه ی مضاف + زان = دان = کسی که از دوردست خبر دارد؛ دور اندیش است.

ولی یک فارسی زبان و یا فارسی دان حتی دانشمند اش دیگر توان تشخیص جایگاه فَرِ فریبرز = فَر ی بُرز، به معنای فَر ایزدی و «فر» که در پهلوی اول ساکن و به معنی دور است را ندارد. به همین خاطر اغلب ایرانیان امروز «فر» = دور و «فَر ایزدی» را یکی می گیرند که نیست. و بخاطر همین بی تشخیصی است که در واژه نامه های ایرانی، حتی دانشمندان بزرگ واژه شناس ما «فَرَوَر» = فروهر(دِگر شده) و «فَرَوَش» = شعله ی جاویدان، را یکجا می نویسند، و یک معنی را برایش می آورند! در حالی که این دو واژه هیچ ربطی به هم ندارد، بلکه فقط در «فَر» ایزدی با هم شریک اند. مثل این است که «اسب من» و «کتاب من» را یکی بپنداریم، چون «من» در آنها مشترک است.

موضوع «فَرَوَر» یک موضوع خیالی و غیر زمینی است به معنی آورنده ی فَر ایزدی. ولی فَرَ وَش، یعنی شعله ی جاویدان، شعله ای که دارای فَر ایزدی است، واقعی و زمینی است و دیده می شود.
وَش یعنی شعله و آن از بُندار «وَشِن» مشتق یا «گَل آوَز» شده.

و این قصه سر دراز دارد که در این اندک و بیش نگنجد.

پیروز و شاد باشید
۶۴۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست