یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فتوای جدید جبهه ملی: تشیع از ارکان مهم ملیت ایرانی است - عبدالستار دوشوکی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : م. ارشک

عنوان : اثبات شیی نفی ما ادا نمی کند
جناب حافظه تاریخ
پاسخ این ادعای شما را که انتقاد سازمان فداییان اکثریت از عملکرد خود مصلحتی بوده و نه صادقانه یه هواداران این سازمان یا کسانی که آگاهی بیشتری در این زمینه دارند واگذار می کنم. مقصود من ستایش یا کوبیدن این یا آن سازمان نیست. اما، به مصداق گفتار "اثبات شیی نفی ما ادا نمی کند"، حتی اگر ادعای شما صحت داشته باشد، جبهه ملی یا هر سازمان ملی یا مردمی واقعی را از مسئولیت انتقاد، آنهم انتقاد و برخورد صادقانه و نه مصلحت گرایانه، از عملکرد خود در زمان انقلاب، مبری نمی سازد. درود برشما.
۶۵۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹٣       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : انتقادات مصلحتی !
کمیته مرکزی «حزب توده» در پلنوم چهارم (پلنوم وسیع) حزب از ۵ تا ۲۶ تیر ۱۳۳۶ در مسکو تشکیل شد تا سیاست (ضد ملی) و عملکرد رهبری حزب را راجع به جبهه ملی، دکتر مصدق، نهضت ملی شدن صنعت نفت، عدم تحرک در قبال کودتای ۲۸ مرداد، تصمیمات «ماجراجویانه» پس از کودتا، کشف سازمان افسران و ماهیت اختلافات در دستگاه رهبری حزب، بررسی و در هر زمینه قطعنامه‌ای صادر کرد. سپس علل و عوامل خطاها و ماهیت آنها را مشخص و از آنها به شدت انتقاد کرد. وارد جزئیات بتخت و قدرت رساندن حکومت ملایان توسط حزب توده و انتقادات مصلحتی آن نمیشوم. شما حتمآ با اطلاع هستید که رابطه ارگانیگ بین حزب توده و سازمان فداییان اکثریت وجود داشته و حتی شخص رابط آن بعد از انقلاب در اوایل ۶۰ خورشیدی اعدام گشت. انتقاد اینگروه (سازمان فداییان اکثریت) هم که میفرمائید از زمره «انتقادات» مصوبات «پلنوم» چهارم جریان توده ی نفتی است و بس. مسئله اصلی آنست که آنهائیکه در محفظه شیشه ائی نشسته اند مواظب سنگ اندازی و آنهم فرصت طلبانه و در این سطح نازل جهت خراب کردن دیگران باشند. آنچه که مشخص است بدنه مبارزه استقلال طلبانه و آزادیخواهانه در درون ایران توسط مردم است و آنها هم بموقع خود رهبران صالح و خدمتگذار مردم را در پروسه مبارزاتی پیدا و انتخاب خواهند کرد. موفق باشید
۶۵۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹٣       

    از : م. ارشک

عنوان : مباحثات مفید
جناب آقا یا خانم حافظه تاریخ،
اشاره نویسنده مقاله به "بشارت نامه جبهه ملی ایران در بهمن ۵۷" هم کاملا بیجا و بی فایده نبود. ضمن تایید مصداق این مثل عام که "گر حکم شود که مست گیرند، درشهر هرکه را هست گیرند"، بر یک سازمان سیاسی مانند جبهه ملی واجب و ضروری است که اکنون، بعد از عیان شدن ماهیت جکومت ملایان، به موضع گیری خود در ان برهه از تاریخ برخورد کند و از آن فاصله بگیرد. ازمیان سازمانهای سیاسی، تا آنجا که اطلاع دارم، فقط سازمان فداییان اکثریت است که به عملکرد خود در زمان انقلاب برخورد و از آن انتقاد نموده است. و البته نسل جوان آگاه فعلی که به حق والدین و بزرگانشان را برای کمک و شعاردهی و سینه دریدن برای خمینی و به قدرت رساندن او مقصر می دانند.
امید که این رویداد اخیر و مباحثات و انتقادات و کنشهای و واکنشهایی که بر سر این موضوع درگرفت تکانی به این سازمان ملی بدهد و عناصر جوانتری، البته ضمن حفظ احترام آقای ادیب برومند که به هر حال چیزی به نام جبهه ملی را در فضای اسلام زده میهنمان سرپا نگاه داشته، جای رهبریت فعلی را بگیرند.
بآ آرزوی آنروز و پیروزی های بعدی
۶۵۵۹۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹٣       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : یک سوزن بخود، یک جوال دوز بدیگران‬
جناب ارشک اگر شما ابراز و استفاده از این نوع بیان توسط نویسنده مورد نظرتان «ازمتن این بیانیه فتواگونه و به نوعی تکفیری (ملغمه ای از مذهب و ملیت) اینگونه مشهود است ….» و بعد از آن در کامنت جداگانه با درج مجدد « بشارت نامه ی جبهه ملی ایران (سه شنبه سوم بهمن ۱۳۵۷ جبهه ی ملی ایران)» جهت تائید نظر خاص خود را فقط یک«اطلاع رسانی» غیر مغرضانه و غیرفرصت طلبانه» برعلیه ملیون ایرانی میدانید، بحث دیگریست که جوابی بدان نتوان داد!
چه زیبا بود که اگر همه ما و از جمله آقای دوشوکی باین سرعت عمل (۲۴ ساعته) پی بلغزش قلمی و یا عملی خود مثل آقای برومند نوعی میبردیم، شاید وقت خودمانرا نه بخاطر دفع ایجاد جوهای تفرقه انداز رایج زمان اینچنینی، بلکه بیشتر در جهت برنامه ریزی عملی و نه شعاری زیبا و توخالی در راه ایرانی آزاد مردمسالار از دست رژیم ضد مردمی وضد ملی جمهوری اسلامی مصروف میکردیم. باور بفرمائید آنانیکه واقعیات و ارزشهای تاریخی را دانسته انکار و سیاست تفرقه را دنبال مینمایند دوست و همراه مردم ایران نبوده و نیستند. بامید اجابت آرزوی نیک شما در مورد مردمان سرزمین ما ایران.
۶۵۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹٣       

    از : م. ارشک

عنوان : برداشت غیرمنصفانه
جناب حافظه تاریخ، یه نظر من ایرادات شما به نویسنده مقاله بجا نیست. شما هم دارید قضیه را از آنطرف بزرگ می کنید. توجه داشته باشید که اتهام زنی و "ضدملی" و "ضدملیون" خواندن کسی به خاطر اطلاع رسانی و انتقاد از یک خطای سیاسی بزرگ می تواند مثل تف سربالا عمل کند. ضمنا، اطلاعیه آقای برومند بعد از انتقادات شدیدی صادر شد که هم در رسانه ها و هم از داخل جبهه ملی ( از جمله آقای کوروش زعیم) متوجه ایشان گردید. به قول معروف آش آنقدر شور بود که خان هم متوجه آن شد. با آرزوی ایرانی آزاد و مردمسالار
۶۵۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹٣       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
جناب البرز گرامی، من معتقدم که مبارزه برای رسیدن آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی فقط با شرکت وسیع مردم با هویت ایرانی در این مملکت قادر است ثمر بخشی داشته باشد. بحث من بر سر فرصت طلبی عناصر و عوامل البته نمیخواهم بگویم مشکوک است که انتشار یک بیانیه را مستمسک و بهانه قرار میدهند تا بیتوانند بدانطریق بر آزادیخواهان ملی ایران بتازند و آنهم بابزار ارزان «قومپرستی» وارداتی سنتی. نویسنده مقاله با این فرم در تتر نوشته خود «فتوای جدید جبهه ملی: تشیع از ارکان مهم ملیت ایرانی است». این نوع بیان جنبه «خبر رسانی» را مد نظر ندارد بلکه ایشان تاکید بآن نکته «کشف» عظیم خود مینماید که بتواند قلمفرسائی نماید که « ازمتن این بیانیه فتواگونه و به نوعی تکفیری (ملغمه ای از مذهب و ملیت) اینگونه مشهود است که سکولارها، چپ ها، بی دین ها، سـُـنی ها، زرتشتی ها، بهایی ها، ارمنی ها، آشوری ها، یارسانی ها، یهودی ها نه تنها جایی در جبهه ملی ندارند، بلکه "ملی" و یا "ملی گرا" هم تلقی نخواهند شد» و در ثانی خصوصآ ضدیت وی در توضیح دیگری (عنوان : بشارت نامه ی جبهه ملی ایران (سه شنبه سوم بهمن ۱۳۵۷ جبهه ی ملی ایران) از زیر عبای نامرئی ایشان نمایان میگردد. من مدافع جبهه ملی ایران در شکلهای مختلفی که عرضه میشوند، نیستم ولی مدافع مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی جبهه ملی ایران بعنوان بخشی از مبارزات مترقی ایران در گذشته هستم (با همه ضعفهایش) و من توده ائی نفتی و عوامل سیاست استالینی و مدافعان منافع شوروی در ایران چه در شمال، چه در آذربایجان و مهاباد را مثل شما «‫‫‫‫‫‫طرفداران سوسیالیزم و ‫کمونیسم در ایرانِ‬‬‬‬‬‬‬» نمیدانم برعکس فعالیتهای تخریبی آنان چه در آنزمان و چه بعد از انقلاب ۵۷ ضد ایرانی، ضد ملی، و ضد اصول سوسیالیسم ارزیابی مینمایم. اگر آن مزوران مواجب بگیر شوروی در جامعه مشغول به خرابکاری نمیشدند، اگر خیانتهای آنان نبود شاید جنبش ملی دوران دکتر محمد مصدق در ره تکاملی خود تا بامروز جامعه ایران بدون دیکتاتوریهای شه و شیخ در سطح والائی از نظر پیشرفت اجتماعی و سیاسی قرار میداشت. در ضمن امروز بیانیه «توضیحی» دیگری از آقای ادیب انتشار یافت که شاید شدت خصومت دشمنان رنگارنگ ملیون ایران را بیرنگ نماید و در ارزیابی خصمانه خود نسبت برهبر جنبش ضد استعماری و ملی ایران دکتر محمد مصدق تجدید نظر نمایند. بدون مبارزه جبهه ائی (طیف وسیع ایرانیان) رسیدن بآزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در جمهوری ایران امکان پذیر نیست. بنظرم رنگ ملی گرائی قوی ترین «رنگها»ست که میتواند تمایلات جهان بینی پیشرو چاشنی آن قرار گیرد.
۶۵۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : هویت ایرانی ، غیرت ایرانی
یکی از روشهای جمهوری اسلامی برای خنثی کردن بخشی از نیروهای مبارز ،این بوده :هویت کشوریِ در آنان را کم رنگ کند ویا وجودش را منکر شوند.با ادبیات عامیانه بخواهیم بگویم :آنان را نسبت به ایران بی غیرت کند،وحتی بسمت بی غیرت شدن نسبت به موجودیت آن هم بروند. بعد از ایجاد این وضعیت در این نوع مبارزان، به آنان هم لباس مبارز بر علیه خودش بپوشاند!ویا آنان را بصورت اپوزیسیون با اقداماتی در آورد! این گروه از افراد به اصطلاح مبارز می دانند!در این کره خاکی هر کس بخواهد، اقدامی هم انجام دهد،بدون هویت سر زمینی هر چند محدود، یک فرد پا در هوا خواهد بود.این افراد بی غیرت شده، با مطرح کردن قسمتی از خاک همان سر زمین اصلی ،بعنوان سر زمین خود و یا سنگ دیگر کشورها را به سینه زدن، جبران کنند.(گروهی: سنگ ترکیه یا آذربایجان ،گروهی سنگ شیخ نشینان یا عربستان، گروهی جدیدا" سنگ کردستان عراق را به سینه می زنند.):::باید گفت:این شیوه مبارزه کردن و اپوزیسیون شدن جمهوری اسلامی !نوعی مشرعیت بخشی به نظام حاکم می شود!که با اقدامات این نوع مبارزان:جمهوری اسلامی به دیگران القا می کند،که تنها من هستم که حافظ سرزمین ایران هستم.این شگرد!یک شگرد موفق آمیزی برای جمهوری اسلامی بوده وهست.که خیلی نا دانسته !در تله آن گرفتار شده اند ویا دانسته ومامورانه این شیوه مبارزه را در پیش گرفته اند! وادامه می دهند.اما ضریب هوشیاری ِبسیاری از هموطنان ، نسبت به این مسائل دارد بالا می رود، وآنان متوجه شده اند که باید تلاش کرد این سرزمین متعلق به همه ایرانیان شود و برای خنثی کردن مسائل ِبی ارزش و حاشیه ای در سر نوشت زیستی ِ انسان ایرانی ،باید دنبال ،مکانیسمی از روش مدیریتی بر کشور باشند، جدا از هویت : زبانی ،قومی،و نژادی و..........افرادِ قرار گیرندهِ بر مسند مسئو لیتهای این مکانیسمِ مدیریتی بر اساس انتخابی آزاد بر گزیده شوند وتنها هویتشان :دانش ، شایستگی علمی، راستگویی وصداقتشان باشد.این هم در سرزمین ایران دست یافتنی است.قطعا"! در این روند ،هر انسان ایرانی بدنبال، عوامل و حدت بخش برای سر زمینش خواهد رفت تا بتواند، تمایزی با دیگر رقبای منطقه ایِ کشوری را هم مطرح کند.و به بالندگی این هویتهای وحدت بخش ، با ابعاد انسانی هم کوشا خواهند بود. همچنان که در طول تاریخ،بزرگانی به زبان فارسی ،بعنوان عامل وحدت بخش ،خدمت کردندِ اورا نگه داشتند.
۶۵۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : اگر میتوانستند بردباری نشان داده، و با اعتماد، به سخنان و انتقادات یکدیگر توجه کنند
‫‫آنچه که از عنوان و مندرجات مطلب آقای دوشوکی درک میکنم، ‫برخلاف دریافت دوست گرامی، حافظه تاریخ، کوبیدن و بی ارزش کردن جبهه ملی نبوده، و ایشان با نوشتار خود، خبر از شیوع نوعی از استبداد مذهبی را در این جبهه داده است

‫و از جایی که حافظه تاریخ به قدر زیادی به حق، طرفداران سوسیالیزم و کمونیسم در ایران را، به استبداد متهم می کند، بنابراین گر چه، حافظه تاریخ در مورد عمل آقای برومند می نویسد، «...صدور این بیانیه توسط آقای برومند بغایت ارتجاعی و ضد اصول جبهه ای است...» اما این به هیچوجه مطابق با اصول صداقت و عدالت نیست، که حافظه تاریخ تلاش می کند بین سوسیالیستها و کمونیستهای ایرانی و خمرهای سرخ کامبوجیایی نقب دوستی زده، ‫و از این راه ایشان را متهم به جنایت کند

‫واقعیات زندگی، و اسناد رسمی به دست آمده یا انتشار یافته، نشان می دهد، اگر طرفداران جبهه ملی و طرفداران سوسیالیزم و ‫کمونیسم در ایرانِ سالهای دهه سی، میتوانستند بردباری نشان داده، و با اعتماد، به سخنان و انتقادات یکدیگر توجه کنند، هرگز ‫شاه جوان امکان و جرعت دسیسه چینی علیه قانون مشروطه را در خود نمی یافت.
و امروز، نه خانواده آن شاه جوان دربدر عالم ‫بود، و نه، میلیونها ایرانی اندیشمند بجای کار کردن در پژوهشکده های کشور و خدمت به مردم خود‫، آواره عالم و یا مشغول کار در پژوهشکده های دیگر ‫کشورها بودند

‫حافظه تاریخ گرامی، ‫در بخش نظرات همین نوشتار یادداشهای کوتاه، ‫«چنین تقسیم بندیهایی نه تنها سودمند نیست» «فعالیت مشترک بر اساس یک طرح ملی مشترک»‌ «ایران متشکل از رنگهای متفاوت است» را هم نوشته ام
۶۵۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹٣       

    از : م. ارشک

عنوان : ضدحمله و هشیاری
می توان قبول کرد که آقای ادیب برومند که خود مدتهاست به شیوه غیر دموکراتیک برجبهه ملی داخل، یا آنچه که از آن باقی مانده، فرمانروایی می کند و به هیچ وجه هم مایل نیست کرسی ریاستش را به نسل جوانتر یا اصلا به کس دیگری بدهد، دست به عملی خودسرانه زده و بدون مشورت با مسوولین دیگر سازمان چنین بیانیه رسوایی را (احتمالا تحت فشار) منتشر کرده است. والا، اعضا و مسوولین دیگر سازمان خوب می دانسته اند که با چنین بیانیه ای درواقع حکم اعدام سازمانی را صادر می کنند که به "ملی" بودن اشتهاردارد و نه شیعی بودن یا فارس بودن و غیرآن.
ازطرفی، تصویب لایحه "حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر" (بخوان: آزاد گذاشتن بیشتر دست اوباش و اراذل بیسچی و سپاه و انصار حزب الله)، کودتای سرد علیه دولت روحانی در مجلس با مهندسی اطلاعات سپاه، شروع و ادامه اسیدپاشی ها، افزایش فشار بر جامعه مدنی از جمله همین توطئه اخیر علیه جبهه ملی، برای حذف یا بدنام کردن آن، اینها همه بخشی از ضدحمله ای است که قشر مفتخور و رانت خوار به سرکردگی دایناسورهای متعفن، از زمان پیروزی روحانی در انتخابات گذشته دارند سازماندهی می کنند. واکنش حیرت انگیز و غیرمنتظره نسل جوان نسبت به مرگ یاشایی هم ظاهرا اینها را جری تر کرده است.
اما، اینهمه دلیل نمی شود که به یک فرد، ولو با مقام بالای ادبی، اجازه داده شود با نام و شهرت و سابقه سازمانی باری کند که با وجود ضعفهای متعدد، فکر و ایده بنیادی اش هنوز الهام بخش قشرهای وسیعی از جامعه ماست.
۶۵۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹٣       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : مذهب و ناسیونالیسم دکانی است دونبش در خدمت دیکتاتوری سرمایه در ایران
این فقط اقای برومند در جبهه ملی نیست که نه تنها شیعه را مذهب رسمی می شمرد، بلکه شرط عضویت در جبهه ملی میداند. به برنامه احزاب مختلف جنبش ملی اسلامی نگاهی بیندازید. حتی یکی هم خواست لغو مذهب رسمی در ایران را مطرح نمی کند. تمام ادعاهایی که در مورد جدایی مذهب از دولت در ایران می گویند، اگر با خواست لغو مذهب رسمی در ایران همراه نشود، یک حقه بازی بیشتر نیست. جنبش ملی اسلامی درایران برای اینکه شریک نرخ سودهای نجومی است به دیکتاتوری نیاز دارد. به همین دلیل است که حتی در زمان شاه نیز لغو مذهب رسمی در ایران در دستور قرار نگرفت. امروز نیز تمام جناحهای این جنبش ملی اسلامی و جنبش ناسیونالیستهای طرفدار غرب حاضر به طرح این خواسته در برنامه خود نیستند. برومند فقط بی تعارف این را گفت. بقیه با نگنجندن خواست لغو مذهب رسمی ، با حقه بازی همان حرف برومند را میزدند و لی بروی خود نمی آوردند. ناسیونالیسم و مذهب در ایران دکانی است دونبش که هر دو به یکدیکر نیازمندند برای برقراری دیکتاتوری که بتواند سودهای مافوق را تضمین کند. بیدلیل نیست که فقط جنبش کمونیستی کارگری در ایران میتواند مبشر آزادی و برابری و لغو مذهب رسمی و برابر تمامی شهروندها شود. بقیه دستشان در جیب همین رژیم است.
۶۵۵٣۰ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست