از : م. ارشک
عنوان : پرسش در مورد "برنامه های جدی سوسیالیستی..."
جناب مسعود افتخاری محترم،
می فرمایید: "... هنوز هم نقد مارکس و انگلس از سرمایه داری و مصیبت هائی که بر بشر تحمیل می کند دقیق و به روز است و سرلوحه بسیاری از برنامه های سوسیالیستی جدی است که در صدد نیستند در کادر یک نظم سرمایه داری جزیره عدالت "سوسیال دمکراسی" برپا کنند.
در اینکه این دو اندیشمند بزرگ تحلیلها و نقدهای ارزشمندی از نظام سرمایه د داری ... به دست داده اند، حرفی نیست، اما لطفا بفرماییداین برنامه های سوسیالیستی جدی که نقدهای آنها را سرلوحه دستور کارشان قرار داده اند کجا و درچه زمانی با موفقیت اجراشده یا دارند می شوند؟
با سپاس
۶۵۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹٣
|
از : علی کبیری
عنوان : روشنفکرنماهای مارکسیست ومارکسیسم!
مبنای مارکسیسم بر "ماتریالیسم دیالکتیک" و "ماتریالیسم تاریخی" است. درمورد ماتریالیسم تاریخی و دسته بندی تحولات تاریخی جوامع از کمون اولیه به سرمایه داری، حرف و سخن بسیار است. ولی در مورد ماتریالیسم دیالکتیک مگر نه آنست که مارکس و انگلس نه مبدع ماتریالیسم بوده اند و نه دیالکتیک؟ آنها بقول انگلس، دیالکتیک هگلی را فقط سرِ پاکرده و هستهء فئورباخ را به آن افزوده اند. اگر چنین است که بود، پس چرا با کاربرد ماتریالیسم دیالکتیک در حال حاضر، روشنفکران ما مارکس و انگلس زمانهء خود نباشند؟ در زمانهء ما هزاران مشکل و مسأله وجود دارند که با کاربرد ماتریالیسم دیالکتیک قابل شناخت و حل هستند.
این تذکر کوتاه به این خاطراست که عدهء زیادی از مارکسیست نماها بطور مداوم به تطبیق جامعهء امروزی ما با جامعهء زمان مارکس یا روسیهء زمان تزار میپردازند. در صورتی که جامعهء ما با آن جوامع و حتی با جوامع سرمایه داری اروپائی آنروز و امروز بسیار متفاوت است. یک روشنفکر مجهز به فلسفهء ماتریالیسم دیالکتیک نباید و نمی بایستی خود را در چهارچوب فکری مارکسیسم ۱۵۰ سال قبل محبوس نماید. بنا براین، چه تفاوتی بین مارکسیستها و دستاربندان میهن ما وجود دارد؟ مارکسیستها مرتب بر طبل کاپیتال ۱۵۰ سال پیش میکویند و دستاربندان مرتجع بر طبل قرآن ۱۴۰۰ سال پیش. پس بیآئید و مارکس ایرانی زمانهء خود باشید و نه چون مارکسیست نماهائی که در برههء زمانی ۱۵۰ سال پیش مارکس گیر کرده و نسخه های کهنه را برای جامعهء بیماری که اسیر "مدیریت جهانی سرمایه" شده است، تجویز میکنند.
۶۵۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹٣
|
از : مسعود افتخاری
عنوان : به یاد احسان طبری
با پوزش از اینکه از یک حق گذشتم. حق یادآوری تلاش های زنده یاد احسان طبری. روشنفکری بسیار ذیصلاح که به ناحق، مظلومانه و بی دفاع اسیر ماشین سرکوب رژیم ازادی ستیز جمهوری اسلامی می شود و بی آنکه مجال پیدا کند در یک فضای آزاد به کار تحقیق در مبانی نظری مارکسیسم بپردازد ناچار می شود بر خلاف میل باطنی اش مواضعی اتخاذ کند که با روح برابری خواهانه او سنخیتی ندارد. سرانجام رفت انگیز احسان طبری به هیچ وجه روی تلاش ها و کارهای جدی و ارزشمند او در انتقال اندیشه ای نو به جامعه سنتی و عقب مانده ایران دوران شاه سایه نمی اندازد و نباید به دواری های بی رحمانه در مورد این روشنفکر متعند منجر شود. فقدان احسان طبری یک اسیب جدی به سرمایه سیاسی جنبش آزادی خواهی و به جامعه روشنفکری ایران بود.
بادش زنده و پاینده باد!
۶۵۵٨٨ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹٣
|
از : مسعود افتخاری
عنوان : نگاه پویای مارکس و انگلس و قراعت ارتدکسی پیروان ایرانی
پس از گذشت بیش از ۱۵۰ سال از تدوین مبانی نظری مارکس و انگلس هنوز هم رهنمودهای آنها در باب تحلیل مکانیزم تحولات اجتماعی و مهمتر از همه نقدی که بر ماهیت استثمارگرانه سرمایه داری دارند موضوعیت دارد. مارکس و انگلس هر دو تلاش می کنند راه تحلیل پویا از شرایط ویژه ی تاریخی را بگشایند و با سماجت و دلسوزی از فورمول های ازلی و ابدی و انتزاعی هگل و فوئرباخ فاصله می گیرند. دریغا که در ایران گویا درک ما از آموزه های این دو اندیشمند انسان دوست با یک نگاه مذهبی و متعصب آغشته می شود و از همین منظر عده ای از روشنفکران نوپا، پرشور و کم تجربه از مارکسیسم در ایران مذهب جدیدی می سازند.
با این همه هنوز هم نقد مارکس و انگلس از سرمایه داری و مصیبت هائی که بر بشر تحمیل می کند دقیق و به روز است و سرلوحه بسیاری از برنامه های سوسیالیستی جدی است که در صدد نیستند در کادر یک نظم سرمایه داری جزیره عدالت "سوسیال دمکراسی" برپا کنند. روشنفکر برابری خواه ایرانی راهی دشوار درپیش دارد تا از یک پایگاه نظری علمی و دقیق به فراگرفتن اندیشه های بلند این دو اندیشمند بپردازند و آنگاه این آموزه راهگشا را به گونه ای پویا و قابل درک به جامعه منتقل کنند.
۶۵۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹٣
|