از : امیر ایرانی
عنوان : نوگرایانِ غربی توان غلبه یرسنت را در کوتاه مدت دارند اما ما نداریم
درود براستاد گرام جناب آقای ابراهیم هرندی، همچون گذشته استادانه و صادقانه به نکات کلیدی و اساسی اشاره دارید! گروهی بر این باورند :پدیده ای که در یک جامعه مطرح می شودیک دوره ،حرکت و پویایی را خواهد داشت و سپس به مرحله ای می رسد که از حرکت و پویایی باز می ماند به یک سکون و ایستایی می رسد وبرای گروهی از افراد جامعه این سکون و ایستایی یک نوع آرامش و ثباتی فریبنده ای را مطرح خواهد کرد و نیروهایی از جامعه برای حفظ آن آرامش و ثبات فریبنده، آماده ی پیکار با دیگرانی می شوند که بر هم زننده ی آن آرامش و ثبات هستند.:::می توان گفت: پدیده هایی که به سکون و ایستایی می رسند از نظر منشاءقابل دسته بندی هستند: ۱)منشاءپدیده هایی به ماوراءنسبت داده می شوند که آنان تحت عنوان دین معرفی شده اند.۲)منشاء پدیده های دیگر را زمینی می دانند،که آنان را تحت عنوان سنتهای جامعه می نامند. و بدنبال این دسته بندی تحت عنوان :دین و سنت ،دسته بندی ،گروه های انسانی را هم خواهیم داشت؛گروهی بنام سنت گرایان و گروهی بنام دین داران نمود پیدا میکنند، که هر دو از نظر اعتقاد به آرامش و سکون و ایستایی در یک سنخ قرار می گیرند.و در مقابل آن نوع پدیده های به سکون و ایستایی رسیده ، پدیده هایی مطرح می گردند!که در آنان حرکت و پویایی نهفته است ،که این پدیده ها نتیجه ِ نوآوری و خلاقیت و کشفیاتِ جدید خواهد بود.این پدیده های جدید به جنگ آن قبلی ها خواهند رفت و این پدیده های جدید ، یک گروه بندی انسانی جدید را نیز مطرح می کنند بنام : نوگرایان یا متجددین و یا مدرن ها! وبا توجه به مطالب بالا می توان گفت :سه موضوعی که در سر نوشت انسان همیشه بازیگری دارند را میتوان چنین بر شمرد:۱) سنت ۲)دین ۳)نوگرایی (تجدد). و تقسیم بندی گروهای انسانی وابسته به آنان می شود:۱)سنت گرایان ۲)دین داران ۳) متجددین یا نوگرایان یامدرنها.این سه مورد ،همیشه وجود داشته و خواهند داشت و هیچ کدام توان محو دیگری را نخواهند داشت،و همیشه این سه با هم در گیر و آماده ی پیکار هستند!با توجه به تجربیات بشری چنین گفته می شود: نو گرایی به تنهایی توان غلبه بر سنت را در کوتاه مدت دارد و می تواند جامعه را از سکون و ایستایی به پویایی و حرکت به جلو در آورد.اما اگر دین که توان به حرکت در آوردنِ توده های محروم را دارد به کمک سنت در آید ،آنگاه نماد نو گرایی بسیار کند و طولانی خودش را در جامعه نشان خواهد داد و شاید در ابتدا اثری غیر از هدف اولیه اش از خود بروز دهد!.:::با توجه به توان نبرد :سنت ، دین ، و نوآوری !می توان به چرایی ، تفاوت غربیان و شرقیان بخصوص ما ایرانیان!در پذیرشِ پدیده های نو پی برد!. غربیان وقتی نبرد با سکون آفرینانِ جامعه را شروع کردند، دوره ای از تاریخ غرب بوده ،که دین !دارای یک چیرگیِ سیاسی و دارای یک قدرت سیاسی بوده، که این را باید یک شانس برای غربیان بحساب آورد!چون در همان ابتدا ،نوآوری و تجدد به جنگ ایستایی و سکون دینی رفت!وبا نوآوری و کشفیات ، دین را به سمت مرگ ونابودی می راند!و در یک جدال نفس گیر ، بزرگانِ حوزه اندیشه وعلم ، به دکان داران دین فهماندند که راهی جزء عقب نشینی نیست !و اولین کاری که باید انجام دهید اینست که از حوزه سیاسی و قدرت سیاسی برای همیشه کنار بروید ،وبرای ادامه حیات خویش با پذیدش محدوده عملتان ،به حیاتِ انگلی خود ادامه دهید و می توانید کارکردی هم برای گروه هایی از انسانهایی که فکر می کنند با پناه آوردن به شما و دین شما آرامشی را خواهند یافت ،داشته باشید. ودر غرب چنان شد و در شرق چنین شد!.:::اما نکته اصلی در این است:اندیشمندانِ آن جوامع برای حفاظت از دستاوردهای خود ، مکانیسمی را در جامعه ایجاد کردند که هر اندیشه ای با آزادی کامل توان مطرح کردن خود را داشته باشدو هیچ گروهی با مظلوم نمایی ،توان فریب دیگران را نداشته باشد وساختار سیاسی را هم بگونه ای طراحی کردند ، که هر گروه اجتماعی و سیاسی با توجه به وزن خود ، حق دخالت در مسائل سیاسی را داشته باشد وایده های تمامی خواه و ایده لوژی های حق پندارِ تمامی خواه! به هیچ وجه توان غلبه بر کل ساختار سیاسی و قبضه کردنِ تمام قدرت را نداشته باشند،واین ساختار سیاسی شرایطِ مناسبی برای نوآوری ها بوجود می آورد که براحتی بتوانند بر سنتهای ایستای جامعه در مدتی کوتاه چیره شوند! ودین هم توان به کمک رفتن آن سنتها ی ایستای دیگر جامعه را نخواهد داشت.اما همان غربیان متوجه شده اند و هستند که باید سخت مواظبِ مکانیسم و ساختار سیاسی ایجاد شده در جامعه باشد، و برای نگهداری آن و ارتقاء بخشی آن هم سخت کوشا باشند.
۶۵٨۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : این زاینده رود است
آقای هرندی گرامی، ممنونم از پاسخ زیبای شما به قسمت دوم یادداشت سابقم.
توضیحات شما در باره دستوز زبان تطبیق نسبتا کاملی با متون دستور زبان فارسی دارد، اما بسیارند هموطنانی که، کلماتی چون اسب و آدم را به جای «ان» با «ها» جمع می بندند، به عبارت دیگر به جای، آدمیان و اسبان، می نویسند، آدمها و اسبها.
اینکه وارد کردن کلمه از زبانی دیگر خطا نبوده، ولی استفاده از دستور زبانِ زبانی دیگر، «...خطایی نابخشودنی...» محسوب شده، و حسب الحال، چنین وارداتی موجبات ایجاد بحران در زبان و احیانا اسباب فراموشی زبانی را فراهم آورد، اگر نگویم حکم قبل از وقوع جرم است، اما در جهان واقعیت، کلمات وارداتی به محض ورود، چنان دستخوش تغییر میشوند، که وقتی همین کلمه مفهوم، مفهومها و یا مفاهیم را از زبان یک هموطن اهوازی، اصفهانی، شیرازی، یزدی، سبزواری، بیرجندی و... می شنویم، تفاوتهای فراوانی نسبت به مبداء اصلی بگوش می رسد
گمان می کنم، زبان هر مردمی را میشود به رودی جاری تشبیه کرد، که در جریان خود همه چیز را دائما، در کف و عمق خود می غلتاند و گرد می کند، و همراه خودش می برد. و در عین آنکه حامل اجزای فراوانی است، اما همواره زلال و شفاف است. و همواره همه می دانند که این زاینده رود است، که در اینجا جاری است، مگر آنکه با ایجاد سدهای فراوان مانع از جاری شدن آب شوند، که در آن صورت در حوالی سی و سه پل چیزی جز ترکهای دهشتناک پل و کف رود چیز دیگری به چشم نمی آید. مطابق متون تاریخی چنین مصیبتی بر سر زبان فارسی یا پارسی پس از مستقر شدن لشکریان عرب زبان عربستان در میهنمان ایجاد شد، اما بودند شیر زنان و شیر مردانی که زبان مادری خود را سینه به سینه تا به امروز حفظ کردند
در باره کلماتی چون کُرد تفاسیر و شیوه های بسیاری در باره نوشتن خودِ کلمه وجود دارد. برخی از هموطنان شروع کرده اند به نوشتن «کورد» به جای «کرد».
گمان می کنم، آنچه که بخصوص در مورد طرز نوشتن این کلمه، به این یا آن صورت دیگر تأثیر داشته، راه حلهای مختلف بر سر حل مسائل ملی کشور بوده است، به قسمی که، معتقدین به حل مسائل ملی کشور در چارچوب میهنمان ایران، نام هموطنان کرد کشور را «کرد» نوشته و «کُرد» خوانده و حالت جمع کلمه را عموما به صورت «کردها» مینویسند.
۶۵۷۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : کاش در مقایسه هم قدری انصاف داشتیم
آقای محمد ربوبی محترم
مقایسه شما درمورد کشورهای اروپایی و دریک صف قراردادن آنها با جمهوری اسلامی
از لحاظ سلطه مذهب بی انصافی و خلط مبحث است. اینکه چند روحانی در مجلس یا در احزاب کشورهای انگلستان و آلمان حضور دارند و یا حتی فعالیت احزابی که اسمشان مثلا " دموکرات-مسیحی" است، دلیل بر "مذهبی" بودن این جوامع و یا سیاست دولتشان نیست. در مقابل چند روحانی یا رهبر مذهبی، چندین برابر اندیشمند و فیلسوف و متفکر و فعال سیایسی وجود دارند که هر زمان نشانه ای از زیاده روی عناصر مذهبی مشاهده کنند در کمال آزادی زیر دندان تیز نقد می کشند و کسی هم معترضشان نمی شود. در همان انگلستان، بیش از نصف جمعیت بی دین یا بی خدا هستند و در آلمان هم چیزی شبیه آن. نباید از یاد برد که با وجود پیشرفتهای عظیمی که بشر در زمینه علم و دانش و شناخت جهان و کائنات به دست آورده و در آینده هم بیشتر گسترش خواهد داد، مذهب و اعتقاد مذهبی احتمالا همیشه در بخشهایی از جمعیت در هر کشور و جامعه ای باقی خواهد ماند. مهم اینست که جامعه به حدی از شعور و رشد فکری رسیده باشد که کسی را به خاطر ابراز عقیده، ولو عقیده مخالف اکثریت، مخالف مذهب و غیره مورد آزار و تعقیب قرار ندهد و رهبری اش را به دست عناصر ناباب و جاهلی مثل کشور مان نسپارد.
۶۵۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹٣
|
از : ابراهیم هرندی
عنوان : پاسخ
آقای ربوبی، درود برشما.
آنچه در نوشته من آمده است، این جمله است؛ "ستیزِ سنت و بدعت، در بنیاد ستیز برسر قدرت است. این ستیز در کشورهای کانونی مانند انگلیس، فرانسه ، آلمان و هلند در سده نوزدهم، بسود رهروان نگرش روشنگری پایان یافت و اکنون اندیشه های دینی، جایی در سیاست گذاری هیچ یک از این کشورها ندارد."
حزب هایی که شما از آن ها نام برده اید، در چارچوب دموکراسی پارلمانی کار می کنند و به هنجارهای سکولار پای بند هستند. هیچ یک از این حزب ها و هیچ کدام از ۲۶ اسقفی که در مجلس لُردان انگلیس از سوی ملکه انتصاب می شوند، در پی دینی کردن دولت، کشور و نهادهای آن نیستند و چون بخشی از دولت مدرن، براساس قانون اساسی کشورهای خود کار می کنند. کلیسا در هیچ کشور اروپایی، در پی گرفتن قدرت از دست حکومت نیست و اندیشه های دین هیچ جایی در سیاست گذاری هیچ کشور ِ اروپایی ندارد. حتی کشورهایی مردم آن بسیار مذهبی هستند، مانند ایرلند، سیستم سکولار است.
نکته اساسی در این مقاله درباره سیستم است و نه افراد. در انگلیس، اگرچه هنوز پادشاه، رهبر کلیسای انگلیکن است و همه دست اندرکاران کلیسا از سراسقُف گرفته تا کشیش کلیسای هرروستا، حقوق بگیرند، اما این کشور، یکی از سکولارترین کشورهای جهان است و مردم آن بی خداترین مردم روی زمین اند. امریکا نمونه بهتری از انگلیس است زیرا مردم در آن کشور، مذهبی تر از هر کشورِ اروپایی هستند، اما در آنجا نیز سیستم حکومتی سکولار است و دین راهی در اداره امور قوه های سه گانه آن کشور ندارد.
دیگر آن که من در اینجا از کشورهای کانونی نوشته ام و نمی دانمن شما از ایران یاد کرده اید.
کامروا باشید.
۶۵۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹٣
|
از : محمد ربوبی
عنوان : کاش چنین بود دوست عزیز !
نویسنده ی مقاله نوشته است :
اکنون اندیشه های دینی جایی در سیاست گذاری هیچ یک از این کشورهای پیرامونی( انگلستان و آلمان و....) ندارد ! اهل دین از کانون زندگی به گوشه ی کلیسا رانده شده اند. ...
کاش چنین بود !
در مجلس اعلای اتگلستان چندین اسف کلیسا عصویت دارند و برتصمیمات این مجلس ناثیر می گذارند.
در آلمان نیز همین جتابان در حزب دمکرات مسیحی ( CDU) و حزب سوسیال مسیحی ( CSU ) که مهمترین اجزاب حاکم بر آلمان بوده و هستند جا خوش کرده اند و از این طریق بر سیاست آلمان تاثیر گذاشته و می گذارند .
اسف های انگلستان و آلمان حقوقی برابر با وزرای این کشورها از صندوق دولت در یافت می کنند . افزون بر مالیات هایی که دولت از حقوق اهالی کشور به عنوان مالیات کلیسا در یافت می کندو به کلیسا تحویل می دهد ! . از سایر گدایی های کلیسا از مردم به عناوین مختلف که سر به میلیارها می زند صرفنظر کنیم .
در شورای مرکزی تلویزیون سراسر ی آلمان ( ZDF ) که بر برنامه ها و بودجه ی چند میلیادی نظارت دارند در کنار نمایندگان احزاب سیاسی نما یندگان هر دو کلیسای کاتولیک و پروتسنان نیز عضویت دارند و در انتخاب دبیران و چگونگی برنامه های تلویزیون تاثیر می گذارند . این دو کلیسا برنامه های دینی ویزه ی خود را نیز اجرا می کنند .
مفسر روزنامه گاردین در مقاله ای با عنوان » پیشروی فرقه های مذهبی « همین موضوع را در انگلستان افشا کرده است . ترجمه ی این مقاله چندی پیش در همین سایت منتشر شد که نشان می دهد کلیســــا از کانون زندگی به گوشه ای رانده نشده است .
سلطه ی کلیسا بر رسانه های گروهی ( خصوصا روزنامه های سراسری ) و تاثیر رومره بر ذهنیت و تصمیمات سیاسی اهالی کشور بر کسی پوشیده نیست.
در ایران افزون بر شورای نگهبان و حضور نمایندگان ولی فقیه در کلیه های نهاد های قانون گذاری و اجرایی و قضایی و سپاه و ارتش .. گماشتن نماینده ی دایمی امام در کیهان و نیز در تلویزیون سراسری ـ همانند ائمه ی چمعه و مداخان و روانه کردن طلاب دینی به آموزشگاه ها و سایر ترفند ها برای نقوذ بر افکار عموم و جفظ و تحکیم نظام بر کسی پوشیده نیست . محمد ربوبی
۶۵۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹٣
|
از : ابراهیم هرندی
عنوان : حالتِ جمع در زبان فارسی
درود برشما،
وازه های بیگانه را در هر زبان باید بر اساس گزاره های دستوری آن زبان بکار برد. در زبا ن فارسی نام جانداران را با "ان"، مانند؛ آدمیان، اسبان، درختان، و دیگر پدیده ها را با "ها" جمع می بندند. "مفاهیم" ،جمع "مفهوم" در زبان عربی ست و اگر آن را در زبان فارسی بکار بریم، واژه عربی را با دستور آن زبان به زبان فارسی وارد کرده ایم که خطایی نابخشودنی ست.
افزون برآن، اگر گزاره دستوری زبانی را در زبانی دیگر بکار ببریم.، پس از چندی آن زبان را چنان بجرانی می کنیم که خودبخود از میان خواهد رفت. برای نمونه، اگر وازه "کُرد" را که جمع آن در زبان فارسی، کُردان است و کُردها نیز گفته می شود، براساس دستور زبان عربی، "اکراد" بخوانیم، آنگاه براساس همان قاعده وارداتی در زبان، می شود، "لُرد" را نیز با "الراد" جمع بست . پس نمی شود و نباید چنان کرد.
از اینرو، حالت جمع، "مفهوم"، در زبان عربی، "مفاهیم" است اما در زبان فارسی "مفهوم ها".
کامروا باشید.
۶۵۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : زیبایی نوشتار
آقای هرندی گرامی، مضمون نوشتار شما را می پسندم. در باب و باره ستیز کهنه و نو باید نوشت و بسیار هم نوشت، اما پسندیده و جذاب آن است که، این نوشته ها در همسانی با جهان موجود نوشته شود. به عنوان مثال، میشد برخی از مثالهای آورده شده در نوشتار را، بواسطه آشنایی خوانندگان با آنها، بصورت اسمی مطرح، و خواننده را از رنج طول نوشتار و احیانا فراموش شدن رشته سخن نجات داد.
از جایی که زبان پارسی ما، به شیوه زیبا و خوشایندی واژه هایی را از زبانهای دیگر، از جمله زبان عربی، به امانت گرفته، برایمان، گاها، تشخیص این از دیگری مشکل است. مثلا در جایی از نوشتار آورده ای، «...کاربرد مفهوم هایی چون؛ پیشرفت...»
بکارگیری شکل صحیح واژه ها به زیبایی نوشتار جذبه خاصی می دهد. حالت جمع، مفهوم، مفاهیم است
۶۵۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹٣
|