از : علی کبیری
عنوان : آقای بهروز الف گرامی
آقای بهروز خان گرامی،
شاید قادر به بیان منظوربطور واضح نشده ام. با نظرات شما موافقم با چند استثناء که در زیر بشرح آنها خواهم پرداخت. درمورد نظرات میرزا آقاخان ودیگر افراد مذکور در نوشتهء قبلی، بهیچ وجه موافق کنارگذاشتن نظرات آنها نیستم. منظور این بود که اطلاعات ما دربرههء حاضر راجع به اسلام خیلی بیشتر ازآنهاست ونیز وسیلهء تبادل افکار و نیزسهولت اطلاع رسانی زمان ما بسیار بهتر از زمان آنها میباشد. بهمین سبب وظیفه داریم تا برمبنای اطلاعات روز اسلام را تجزیه وتحلیل کنیم. درمورد نظرات دیگر شما، به گمان من اخبار روزبنا به عللی مایل نیست موضوعهای مربوط به اسلام بطوررُک وپوست کنده دراین وبسایت ودر همان ستونی که مقالهء آقای فرج سرکوهی درج شده است، مطرح شوند. اگرحدس من اشتباه است، از سردبیراخبار روز خواهشمندم حدس مرا باطل کنند. اما دقیقاً به علت عدم وجود روشنگریهائی نظیر میرزا آقاخان ودیگران بعداز سال ۵۷، بایسته است درنظر داشته باشید که مدت زمانی لازمست تا روشنگرانی هم سطح روشنگران نامبرده وبالاتر ازسطح آنها درجامعه ظاهرشوند وظاهر هم خواهند شد. اما درمورد نظراتتان:
۱- برآورد من اینست که جامعه ازنظرفکری زیرسلطهء فاشیسم مذهبی قراردارد. این وضع مشابه همان جامعهء زمان دیکتاتوری شاه است. درآن زمان هم دیکتاتوری حاکم اجازهء نشو ونمای روشنفکران رانمیداد. به همین سبب درجامعه جمع زیادی روشنفکر نما ونه روشنفکر، چه چپ وچه راست، ظاهرشدند. اکنون پس از گذشت ۳۶ سال ازواقعهء سال ۵۷، آن جمع هنوزهم درهمان سطح دوران شاه مانده اند. مطالعهء نوشته های آنان که هرروز شاهد آنها هستیم، صدق این ادعا را ثابت میکند.
۲- اما درمورد اینکه فرمودید شخص باید غربی باشد تا اظهاراتش مورد قبول واقع شوند، باشما کاملاً موافقم. علت آنست که بی رودربایستی، ما هنوز هم درمقابل غربیها دچارعقدهء حقارت هستیم. این احساس حقارت به ما اجازه نمیدهد تا قائم به ذات خود بوده ودارای عقائد ونظراتی مستقل بدون استناد به عقائد ونظرات متفکران غربی باشیم. مشکل دیگر اینست که ما غرق دراندیشه ها وافکار متقدمین خود نیز هستیم. متقدمینی که در زمان ومکان وشرائط متفاوتی از زمان ومکان وشرائط ما زیسته بودند. از این روست که افکار واندیشه های متقدمینمان همچون زنجیرهائی به پایمان بسته شده و قدرت حرکت را ازماسلب کرده است.
۳- درمورد فرصت طلبی ووفاداری به آرمانها، درهر برههء زمانی ماشاهد چنین افرادی هستیم. در زمان شما هم حتماً شاهد بودید که مدافعین طبقهء کارگر بطور ناگهانی تغییرعقیده داده و در جبههء دشمنان این طبقه به خدمت درمیآمدند. طبق مدارک تاریخی بجا مانده از قرن هفتم میلادی، جمع بسیاری از مومنین مسیحی ویهودی وزرتشتی فرصت طلب به یکباره در سلک مسلمانان بسیار معتقد درآمدند. یا درهمین انقلاب آخوندی، بسیاری ازعوامل ضد دین وآخوند وحتی مارکسیستهای دوآتشه هم تغییر لباس داده و به آخوندها پیوستند. اما راه افتادن جوانان ومردم به دنبال موسوی وکروبی از جنس دیگریست. همانطور که جسته وگریخته از اخبار میرسید، این حرکات به عنوان تاکتیک محسوب میشوند و اینها میخواهند کمی فضای سیاسی را بازکنند تا بتوانند عرصهء عمل کافی داشته باشند. این حرکتهای تاکتیکی اشتباه بخاطرعدم وجود رهبری سیاسی میباشد. براثر خوردن سرشان به سنگ وتکرار چند اشتباه سیاسی، بالأخره راه خودشان را پیدا خواهندکرد. مضافاً به اینکه فضای پلیسی زمان شاه با فضای کنونی زمین تاآسمان فاصله دارد. چند صدهزارآخوند باتوسل به دین درتمام ارکان اجتماع رخنه کرده وبطورمرتب مشغول بکارند. شما تعداد مأمورین ساواک شاه را باتعداد مأمورین رژیم دستاربندان مقایسه کنید. همه جا ولو هستند. این وضع دقیقاً شبیه دوران نازیهای هیتلری و کا گ ب شوروی است. گمانم براینست که فشارهای وارده براثر سقوط عمدی قیمت نفت بتوانند منشاء اثرباشند. منتها حتی درخارج از کشور هم کسی توجهی به این فرصتی که دارد پیش میآید ندارد. اینها هم همه درخواب غفلت فرورفته اند تا آمریکا ترتیب آخوندها را بدهد واینها با قلمهایشان به جنگ امپریالیسم بروند! درصورتی که امپریالیسم مشغول آماده کردن فضا برای اینهاست ولی اینها هنوز درخوابند.
۴- درمورد اینترنت باید به نظرتان برسانم تا وضعی راکه ایجادکرده است با وضع ماقبل آن مقایسه کنید. میلیونها مطلب درآن برای آموختن یافت میشود. سرعت تبادل اطلاعات را درنظر بگیرید که به آنی از یک نقطهء کره زمین درهمه جا منعکس میشود. به عقیدهء من بوجود آمدن اینترنت یک انقلاب عظیم در پخش اطلاعات ایجاد کرد. ولی اشکال اینترنت برای استفاده در مبارزات سیاسی آنست که یک ایدهء مبارزاتی همزمان هم به دوست منتقل میشود وهم به دشمن. باید راهی برای نجات ازاین مشکل پیداکرد.
با موافقت اخبار روز، نشانی وبسایت خود را که با هدف آگاهی دهنده ایجادشده است دراینجا قرارمیدهم. قبلاً از همکاری اخبار روز سپاسگزاری میکنم.
Sokhan-Rooz@blogspot.com
باآرزوی پیروزی ملت ایران و شادکامی شما
۶۶۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : پیشامدرن- مدرن- پسامدرن وبر خورد بازیگران اجتماعی با آنان
با مطرح شدن دوران پیشا مدرن و مدرن وپسا مدرن وساختن ویژگی ها و شاخص هایی برای هر دوران می توان جوامع و کشورها را گروه بندی کرد و در مورد شرایط آنها، قضاوتهایی و تحلیل هایی و گزارشی ارائه داد.اگر ناظری بخواهد مسائل دوران پیشامدرن را با ویژگی های دوران پسا مدرن نظاره گر باشدو آنان را مورد قضاوت قرار دهد،نظرات ومطالب وی نوعی گمراهی را فرا رو قرار می دهداگر بخواهیم به دوران پیشا مدرن اشاره داشته باشیم در آن دوران انسان درزیست جمعیِ خویش،گاه چنان در تارهای تنیده شدهء سنتهای ساخته شده توسط خویش گرفتار می شود که به هر پدیدهءنو با دیدهء شک می نگرد وبه جنگ آن می رود .این سنتها یک ایستایی را در جامعه حاکم می کند و اگر توسط دین که ایستایی را با خود حمل می کند و حرکت را از انسان می گیرد ، مورد حمایت قرار گیرند عبور انسانها وپذیرش پدیده های مدرن برایشان سخت خواهد شد و کوشندگانِ مسائل اجتماعی و سیاسی برای عبور جامعه کاری بس دشوار خواهند داشت. اگر بخواهیم !توجه ای به جامعه ایران [که شاید :دغدغهء ذهنی وهدف اصلی همه می باشد] داشته باشیم باید گفت:برخی از کنشگران این سر زمین در گذشته در حوزه سیاسی و اجتماعی و اندیشه ای پی برده بودند که باید جامعه ایران از تارهای تنیده شدهء بدور خودش خلاصی یابد و از این دورانِ پیشا مدرن به دوران مدرن وارد گردد ودر این مورد هم آثارِ نوشتاری برای ثبت در تاریخ از خود بجا گذاشتند که کامنت گذار انی گرام !به برخی از بزرگانی اشاره داشتند اما عبور جامعهء ایران از دوران پیشامدرن چه سر نوشتی برایش رقم خورد.می توان گفت :با ظهور دو مستبد ،بزکی از مدرنیته در جامعه ایران نمود یافت و توسط آن دو مستبد نیرو های واقعی برای عبور دادن جامعه از آن تارهای تنیده شده ، یا سوختند ویا به حاشیه رانده شدند و اگر هم ادبیات مبارزاتی برای نجات از شرایط، مطرح می شد ،مسائلی آرمانگرایانهء بدور از واقعیات جامعه بود که توان و انرژی موجود را به هرز می برد که در نهایت جامعه بسمتی رفت،دینی که قبلا"بصورت فرصت طلبانه حامی سنتهای ایستای جامعه می شد !خود سیطره بر جامعه یافت که بعد از آن بطریقی تلاش میکند همان تارهای ایستای جامعه را تنیده گر شود!. اما باید گفت: این سیطره خواسته یا نانخواسته یک فرصت برای عبور از هر نوع تفکر ایستایی؛ چه از نوع سنتهای جامعه و چه از نوع دینی آن دانست![یکی از کامنت گذاران گرام به دیالکتیکی به آن اشاره داشت]واین عبور هم با توجه به تمام اعمال ایذایی که برخی برای این سر زمین ایجاد می کنند تحقق پذیر است و عملی شدن آن امیدوارانه است!.[بقول عامیانه :دیر وزود دارد اما سوخت و سوز ندارد]پی گیری این عبور به همهء بازیگران عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اندیشه ای جامعه نیازمند است!. حتی به همان وابستگان به جریانات دینی که بطریقی متوجه شده اند که برای نگهداشت دینشان چاره ای ندارندجزءاینکه آنرا به جایگاهی خارج از حوزهء سیاست ببرند!.
۶۶۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : کیا
عنوان : قابل توجه پژوهش گران اسلامی بخصوص فقهای علمی-
مقاله تحلیلی ، علمی کوچک رفیق فرخ سرکویی ، سکویی است برای پرش پژوهش های مورد نیاز جامعه کنونی ایران .
۶۶۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : بهروز الف
عنوان : به آقای علی کبیری
قبل از نوشتن مطلبم درست میدانم که از مسئولین سایت اخبار روز تشکر کنم که این امکان را فراهم کرده اند که دو یا چند شخص بدون اشنایی از همدیگر به مبادله نظرات خود بپردازند.
آقای علی کبیری گرامی ممنونم که پاسخی بر نظر من گذاشته اید. گرچه با چند بار خواندن آن به اخر متوجه نشدم که چرا میباید نظرات میرزا اقاخان و ... را کنار بگذاریم در حالی نسل بعد از قیام بهمن ۵۷ اثری در قد و قواره نظرات اینها به جامعه تحویل نداده. بگذارید دانه دانه نظرم را مطرح کنم.
۱. جامعه ما (از نظر فکری - نه ظاهری) نه تنها ترقی ای با دورانی که میرزا آقاخان، آخوندزاده، هدایت، دشتی و کسروی میزیستند و شرایط موجود آنها را آزار میداد و در فکر راه حلی بودند، نکرده بلکه عقب افتاده تر هم شده. اگر ما میتوانستیم نظرات این متفکرین وطنی را با گوشه های از نظرات متفکران کشورهای دیگر که شامل حال جامعه ما هم میشد وصلت بدهیم، میتوانستیم جامعه مان را بسوی ترقی و پیشرفت رهنمون سازیم ولی صد افسوی که چنین نشد و فعلا هم نخواهد شد.
۲. آنچه که شما درباره دین بدرستی مطرح کردید (که یکی از نظر دهنده را هم خوش نیامد) که میباید به اصول و پایه تفکر دین پرداخت و آن را رسوا کرد، علی دشتی دهها سال پیش کرد و از ترس دین داران و دین باوران با امضا مستعار کتابش را چاپ کرد که متاسفانه آنهایی هم که آنرا خواندند بهیچوجه به آن عمل نکردند. میبنید آنچه شما امروزه بدرستی بیان میکنید متفکران آن روز بخوبی بیان کرده بودند ولی متاسفانه در جامعه اسیب دیده ما، میباید شخص غربی باشد و یا جار و جنجال براه بیاندازد تا حرفش را جدی بگیرند
۳. شما احتمالا از میان نسل جدید هستید و من از آن نسل گذشته. نسل آگاه من نه فرصت طلب بود و نه بدنبال منافع شخصی. به رخدادهای اطرافش حساس بود و برای برطرف کردن تابرابری ها و ستم ها تا پای جان و شکنجه رفت و امروزه توسط منادیان اشکار و پنهان جناح های مختلف رژیم به جرم "ارمانی خواهی" و "آرمان گرایی" محکوم میشوند. نسل من با "سیستم" ستم و سرکوب سر ناسازاگاری داشت نه با این یا آن جناح رژیم. نسل کنونی از ترس اینکه مبادا انگ ارمانخواهی و یا آرمانگرایی بخورد، از دامن این جناح سرکوبگر و ضد بشر به دامن آن جناح دیگر میرود و با آنکه هربار سرش به سنگ میخورد، باز خیره سرانه بدنبال کسی روانه میشود که ۸ سال تمام هر چه نماد انسانیت و تفکر بود را به سخره گرفت و با اعلام اینکه تنها تدارکچی بوده و هست و در خدمت امام راحل و زنده به ریش میلیون رای دهنده اش (از جمله دانشجویان)خندید ولی کماکان عکس اش سر دست آنها میچرخد و برایش هورا میکشند. نسلی که عقب افتاده فکری اش را با شعار "یا حسین- میر حسین" عیان کرد. غافل از آنکه نه آن حسین غم مردم فلک زده و سرکوب شده را میخورد نه این میر حسین که در حکومت ۸ ساله اش با دهها هزار اعدام و شکنجه و زندان و تعبید روبراه هستیم. شخصی که میخواست و میخواه عقربه ساعت را عقب کشد تا به دوران طلائی امام راحل برگردیم
۴. نوشته اید که این نسل همانی است با "رای من کو" به میدان آمد و در انتها به مرگ بر دیکتاتور به سکوت نشست ولی نگفته اید چرا این نسل فکر میکرد در حکومت ددان و آدمخوران رای مردم هم به حساب میاید؟ مگر امام راحل میر حسین نگفت که اگر همه بگویند آری من میگویم نه؟ مگر در زمان رای گیری جمهوری اسلامی اری یا نه. از ۱۶ میلیون نفر واجد شرایط ۲۴ میلیون رای ندادند؟ مگر نماینده های منتخب شده توسط مردم برای اولین مجلس جاهلیت از شهرهای کردستان، ترکمنستان، زابل، لاهیجان، رودسر، ایرانشهر به این مجلس راه یافتند (بیش از نیمی از آنها که در همان دوران وحشت سالهای ۶۰ اعدام شدند). آخر این چه آگاهی ای هست که از یک سرکوبگر و آدمکش خواهان آن شویم که رای من را در نظر بگیرد و یا آدرس محل آن را بما نشان دهد.
۵. نوشته اید که ما در دوران متفاوتی با دوران گذشته هستیم و راه حل دیگر طلب میشود. من باشما موافقم اگر جامعه ما نسبت به دوران قبل ترقی ای همراه داشت. مردم ما امروزه حتی فارسی را بروال آخوند های بیسواد صحبت میکنند با انبوهی از لغات انگلیسی با تلفظ کاملن غلط و این را دلیل بر مدرن بودن خود میگذارند. متاسفانه برای بسیاری اینطور تفهیم شده که رواج کامپیوتر و اینترنت -انقلاب تکنولوژی- همانا انقلاب اجتماعی هست غافل از اینکه تنها شکل ارتباطات عوض و سریع تر شده و ابدا ربطی به رشد فکری جامعه نداشته و ندارد. سرعت زیاد اینترنت و رد وبدل سریع اخبار و مطالب ، محتوی اخبار و مطالب را بهبود و رشد نمیدهد. بنابراین نتیجه گیری شما در این محدوده مشگل پیدا میکند
شاد باشید
به امید روزی که ایران در دست ایرانیان باشد. سرافراز و سربلند
۶۶۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای کبیری و خارج از موضوع
آقای کبیری شما نیم نگاهی نه چندان واقعی به گذشته نه چندان دور کردید. شما میگوئید :
( «از سوی دیگر، همین حکومت برمبنای قرآن و اسلام به چنان اعمال ناشایستی دست زده است که جامعه را آمادهء نفی خود کرده است.»
بر این اساس توجه شما را به قیام اعتراضی آن گروه از مردم در سال ۸۸ که باشعار "رأی من کو" شروع شده، به نمازگزاری جوانان با [کفش] درنمازجمعهء دانشگاه ادامه یافته و درنهایت با شعارهای مرگ برخامنه ای ختم شد ، جلب میکنم . ... )
به عرض شما برسانم که نمازگزارن با کفش برای بی اعتنائی به نماز با کفش ظاهر نشدند . بلکه شرکت گسترده مردم در نماز جمعه هاشمی حرکتی کاملأ سیاسی و برای پشتیبانی از هاشمی صورت گرفت ٬ به این معنی که حتی کسانی که نمازخوان نیز نبودند از هاشمی حمایت کردند . مثل حضور سیاسی میلیونی در تشیع جنازه منتظری .
۶۶۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : هوشنگ ح
عنوان : دین فروشان شمشر راازروبسته اند
اقای کبیری، تنها چیزی که می توانم بگویم این است که دست مریزاد. دین فروشان شمشر راازروبسته اند ونه تنها ملت ایران بلکه کل خاورمیانه را همسو باامپریالیسم جهانی به باغ وحشی از انواع به بی احترامی به انسان وانسانیت تبدیل کرده اند، پس بایدبدون تعارف ورودربایستی نه تنهاخودشان بلکه مبانی دینی شان راافشاکرد.
۶۶۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : علی کبیری
عنوان : نیم نگاهی به گذشتهء نه چندان دور!
با تشکر از توجه آقای بهروز خان به نظر اینجانب و انتقاد مشفقانه شان. نوشته بودم:
«از سوی دیگر، همین حکومت برمبنای قرآن و اسلام به چنان اعمال ناشایستی دست زده است که جامعه را آمادهء نفی خود کرده است.»
بر این اساس توجه شما را به قیام اعتراضی آن گروه از مردم در سال ۸۸ که باشعار "رأی من کو" شروع شده، به نمازگزاری جوانان با [کفش] درنمازجمعهء دانشگاه ادامه یافته و درنهایت با شعارهای مرگ برخامنه ای ختم شد ، جلب میکنم. آنها همان جوانانی بودند که در همین حکومت چشم به دنیا گشوده بودند. باوجود آنکه حکومت آنها را سوزانده و تبدیل به خاکسترکرد، ولی آتش آرمانهای آنان هنوز در زیر خاکستر ایام شعله ور است و اگر فرصتی دست دهد همچون ققنوس باز از خاکستر خود برخواهند خاست. دیگر آنکه بهتر ازاین حکومت کسی نمیتوانست کوس رسوائی اسلام و دستاربندان را برسر هر بام و برزن به صدا درآورد. بهمین علت است که حتی مردمانی که قبلاً دیندار بودند، گاه و بیگاه درکوچه و خیابان به کفرگوئی و طعن و لعنت به این حکومت میپردازند.
دیگرآنکه اکنون سالهای درازی از دوران میرزا آقاخان کرمانی و میرزا فتحعلی آخوندزاده وکسروی و هدایت و دشتی گذشته است. درآن برههء زمانی آنها در زیر نور روغن چراغ و روغن لامپا به واقعیات زمان خود رسیده بودند. ولی اکنون ما در دوران اینترنت و فرا دوران برق زیست میکنیم. پس لازمست از این امکاناتی که اینترنت دراختیارماقرارداده است حداکثراستفاده را در جهت روشنگری مردم فرو رفته درخواب غفلت بکنیم. این یک وظیفهء تاریخیست که بر عهدهء ماست. ما نمیتوانیم با این بهانه که جامعه آمادهء شنیدن حرفهای مانیست، شانه از زیر این وظیفهء ملی و میهنی خالی کنیم. شکی نیست که ما با سیستمی طرف هستیم که برمبنای دین کلیهء ارزشهای والای انسانی را لگدمال کرده است. بهمین خاطر هم آنرا "فاشیست دینی" مینامیم. ولی نباید فراموش کنیم که فاشیسم دینی یکی از خطرناکترین انواع فاشیسم است چون ایدئولوژی خود را برپایهء الاهیت قرارداده است. براین اساس، هرگونه حرکت مخالف خود را بازدن انواع و اقسام انگهای ساختگیِ منسوب به دین، با حداکثر قدرت سرکوب میکند. ولی این وضع نباید مارا از پیگیری در روشنگری مردم ناامید نماید. بلکه باتوجه به سمبهء پرزور حکومت، باید هرچه پرتوان تر در نفی آن و بیداری وآگاهی مردم، بکوشیم. همانطور که در یادداشت پیشین نیز یادآوری شد، نقطهء بسیار ضعیف این حکومت در هستهء وجودی آن که قرآن باشد نهفته است. قشر دستاربندان هم از ۱۴۰۰ سال پیش به این واقعیت آگاهی داشته و بهمین خاطر اجازه نداده است تا مردم این نقطهء ضعف و محتویات قرآن به زبان فارسی آگاه شوند.
۶۶۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : بهروز الف
عنوان : به اقایان فرج سرکوهی و علی کبیری
۱. میخواهم از اقای سرکوهی تشکر کنم که بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق نویسنده گان که جوابی به پانوشته ها نمیدهند (گرچه علت گذاشتن بخش "نظر شما" در این سایت قاعدتا میباید دال بر باز کردن نظر ها و بحث و مراوده باشد) ایشان پاسخی به نظر دهنده گان داه که آن را باید به فال نیک گرفت و امید داشت که دیگران هم آن را فرا گیرند
۲. اقای علی کبیری بحث جالبی را باز کرده و نکاتی را مطرح کرده که از دید من تازه هست و میباید به آن بها کافی داد. اما، ایشان آخر نوشته خود عجیب به گژ راه رفته. ایشان مطرح میکند که "جامعه (منظور مردم) را آماده نفی خود (منظور رژیم اسلامی هست) کند" من نیمدانم ایشان این برداشت را بر مبنای کدام سند و مدرکی مطرح میکنند. در جامعه ای که فساد نهادینه شده، دو رویی و بی هدف و بی آرمانی راه و روش زندگی اکثریت جامعه شده، ایشان چگونه به این نتیجه رسیده اند که مردم در حال نفی رژیم اند. ایا ایشان فراموش کرده اند که یک اکثریتی از مردم به حسن روحانی رای میدهند که در تمام دوران زندگی اش جز سرکوب و فرمان قتل ( بخصوص ارتشیان) و دروغ و نیرنگ حتی در مورد نام و مدرک و حرفه اش نکرد. اکثریت مردم بخصوص جوانان و حتی دانشجویان خیلی زحمت بکشند و روشنفکر بازی درآورند، میروند در جلسه روحانی یا شریعت مداری و عکس دلقک رژیم-خاتمی را روی دست میگیرند و یا شعار "یا حسین-میر حسین" میدهند. آقای کبیری از طرف دیگر ادعا میکنند که مردم به نوشته های دیگری غیر از صادق هدایت و کسروی و اقاخان کرمانی دارند اما نمیگویند که کدام نویسنده ای بغیر از این ها سراغ دارند که یک کتاب احتماعی یکدهم ارزش همین نویسنده گانی که ایشان آنها را قبول ندارد، نوشته باشند. اکثریت -نه همه- نسل کنونی نه اهل کتاب خواندن هستند و نه در راه چاره ای برای از برداشتن این بخت رژیم . تنها کاری میکنند، رد و محکومیت عملکرد و نطرات نسل گذشته.
۶۶۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : علی کبیری
عنوان : دو نکته: آیا اسلام "دین" است وآیا اسلام برای مردمان خارج از مکه آمده بود؟
نویسندگانی که در راه بیداری مردم ما میخواهند گام بردارند باید دو نکتهء کلیدی را مورد بررسی قراردهند: ۱- آیا اسلام دین است؟ ۲- آیا اسلام برای مردمان خارج از مکّه آمده است؟ از این طریق است که میتوان اسلام را بطور ریشه ای مورد چالش قرارداد. نگاهی گذرا به دو نکتهء نامبرده میاندازم.
۱- آیا اسلام دین است؟ اسلام را از دو جنبهء مختلف میتوان بررسی کرد: الف - جنبهء تاریخی، ب - جنبهء الهی. هردو جنبهء پیش گفته درهم ادغام شده و درقرآن مورد اشاره قرارگرفته اند. بطور مثال، آیه ۴ از سوره ابراهیم (ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم...)، آیه ۱۲۸ از توبه (قطعا برای شما [اعراب] پیامبری از خودتان آمد...)، آیه ۴۷ از یونس (هر امتی را پیامبری است...)، ۹۲ از انعام (این خجسته کتابی است...برای اینکه مردم اُم القری [= مکه] و کسانی را که پیرامون آنند هشداردهی...)، آیه ۳ از فُصلت (کتابی است...به زبان عربی برای مردمی که میدانند...) و غیره...
بنابراین از جنبهء تاریخی، قرآن که آموزه های اسلام بر مبنای آن قرارگرفته، کتابیست عربی و نه فارسی، برای آنهائی که زبان عربی رامیدانند وبخصوص برای اهالی مکه و حوالی آن آمده بود. پس از نظر تاریخی، مکان پیدایش قرآن و شروع اسلام ونیز گروه انسانی که قرآن واسلام برای آن آمده است، مشخص میشوند.
اما از جنبهء الهی، بازهم میتوان به محتویات قرآن مراجعه کرده وآنرا مورد بحث و مداقه قرار داد. روابط سکسی محمّد پیغمبر اسلام و مسلمانان در رابطه بازنان که همچون کتابهای Porno با ذکر جزئیات به آنها پرداخته شده، اشاره های نامنطبق با مدارک تاریخی و باستانشناسی درمورد ساختن خانهء کعبه وشهر مکه، اسلام آوردن ملکهء سِبا درحضور سلیمان نبی پیغمبر ما قبل تاریخ اسلام یهودیان، فرمول غیر ریاضی و غیر علمی تقسیم ارثیه درمورد ماتَرَک مرده، تقسیم آسمان به ۷ طبقه و غیره... که غیر الهی بودن قرآن و براساس آن غیر الهی بودن اسلام به عنوان دین را به ثبوت میرساند.
با توجه به این واقعیت که ما و مردم ما در عصر پسا مدرن زندگی میکنیم، پرداختن به موضوعهای فرعی اسلام همچون مذهب شیعه یا کلی گوئیهای سطحی درمورد اسلام، نمیتواند عطش آموختن نسلهای کنونی و آینده را برطرف کند. اکنون سالهاست که از عصر آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و احمد کسروی و صادق هدایت و علی دشتی، عبور کرده ایم و مقاله نویسی در سطح آنها بخصوص در عصر پیشا مدرن دیگر جواب خواسته های مردم در این برهه را نمیدهد. مضافاً به اینکه درحال حاضر ما با یک سیستم حکومتی روبرو هستیم که همچون بختک بر کشور ومردم ما فرو افتاده و ادعای وابستگی الهی بخود داده و روابط خود را برمبنای قرآن و اسلام قرار داده است. از سوی دیگر، همین حکومت برمبنای قرآن و اسلام به چنان اعمال ناشایستی دست زده است که جامعه را آمادهء نفی خود کرده است. با توجه به این واقعیت، باید که طرف مقابل را با اسلحهء خودش و باتوجه به شرائط زمانی و مکانی خلع سلاح نمود. این اسلحه همانا "آنتی تز" نهفته در هستهء "تز" اسلام است.
۶۶۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣
|
از : فرج سرکوهی
عنوان : تشکر و چند پاسخ
ممنون برای لطف ها و انتقادهای دوستان.
آقای فریدون احمدی // حق با شما است که آن بخش مقاله باید بسط بیش تری می داشت و از جمله به گفته شما تاثیر بافت درونی اسلام به عنوان دین و.... نیز باید تحلیل می شد و.. می خواستم مقاله طولانی تر نشود که نوشته های طولانی را متاسفانه نمی خوانند.. این مقاله چند مبحث از جمله مباحثی که شما گفته اید کم دارد.
اقای بهرزو الف و خانم یا آقای خواننده // آن چه در باره تفاوت آموزه های اسلام با دیگر دین ها ، تفاوت زندگی سیاسی و اجتماعی پیامبر اسلام با دیگر پیامبرانو تاثیر رنسانس نوشته اید نیز از مباحثی است که باید در مقاله می بود و نیست. خق دارید. من چند سال پیش در مقاله ای در نیو زروریچه سایتونگ در باره دو مورد اول نوشتم و شاید روزی فارسی ان را منتشر کنم.
اقای البرز .// ستم ملی بحثی مهم است. من گاهی بدان پرداخته ام و خواهم پرداخت
ممنون از همه دوستان
۶۶۱۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹٣
|