سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اما زنده باد انقلاب! - مزدک دانشور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سمیرامیس

عنوان : ...
متن بسیار تاثیر گذاری بود. ممنون.انسان سوسیالیستی در درونمان همچنان زنده است که امید داریم بشود پخته تر و جوان ترش کرد.
۶۶٨٨٨ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹٣       

    از : خواننده

عنوان : لطفاً سانسور نفرمائید ...
من نمیدانم که این نظرِ زیر من چرا باید سانسور بشود؟ این بار سوم است که می فرستم. ببینیم این دفعه چه می شود؟

به نظر می رسد که پیرمرد درون شما بیمار شده است و تنها در خواب و رویا بسر می برد. و ظاهراً دچار آلزهایمر هم شده است و فراموش کرده است که میلیونها از مردم بلوک شرق، علی رغم ۷۰ سال آموزش های سوسیالیستی، عاشق غرب بودند و از آن جهنم فرار می کردند.
پیرمرد بیچاره را باید هر چه سریعتر به بیمارستان رساند.
۶۶٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : زمین و زندگی
‫مزدک گرامی، این پیرمردی که شما در خود احساس می کنی، یک یک هم میهنانت و هر یک به گونه ای در خود سراغ دارند.
برای به پیری نرسیدن اندیشه ها، برای رشد، جوانی و باروری اندیشه ها، می خواهم به جای زنده باد انقلاب، زنده باد آزادی سخن و محکومیت سانسور را فریاد بزنم.

‫مطمئنم، اگر همه بی قید و شرط [بی شرط و قید] آزادی سخن را پاس داشته بودیم، «...درنده خویانی از اعماق زمین و تاریخ...» موفق نمی شدند، که زمین و زندگی را، در میهنمان، ایران، با اندیشه های اهریمنی خود به تباهی بکشند.
۶۶۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹٣       

    از : ازل

عنوان : سپاس
با وجود این‌که متن احساسیی بود، صادقانه و صاف بود و ارزشمند
مانند کتاب مفیدی که زحمتش را کشیدی
پایدار مانی رفیق دانشور گرامی
۶۶۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : انقلابی که مرده است می بایست می مرد!
جناب مزدک دانشو رگرام درود برشما! آورده اید«...اما دریغ که راه نفوذ واقعیت را با چشمانِ بسته وگوشهای گرفته نمی توان سد کرد،پس چاره ای نیست باید چشمها را گشود وبه نقد گذشته نشست،باید سوسیالیسم پر شکوه واقعا"موجود گذر کرد تا به سوسیالیستی انسانی تر وسپیدتر دست یافت.پس پیرمردی که در من است با چشمی گریان زمزمه می کند:انقلاب مرده است و باقلبی پر شور فریاد می زند اما!زنده باد انقلاب»::::وقتی کسی وارد فعالیتهای سیاسی می شود قطعا"یکی از اولویتهای ؛تحقق بخشی آن فعالیتها ،در سرزمین خویش و برای مردمان میهن خویش خواهد بود.در این صورت وی به اولین چیزی، جدا از مسائل آرمانی و رویایی نیازمند است:شناخت از واقعیتهای و میزان و توانایی مردمان برای حرکت به جلو است،و حرکتی که نباید گروهی را در زیر پا له و از حق زیستن محروم کند!اگر چنین نکند:هر از چند گاهی باید دنبال ، دریغی باشد: که نمی تواند برای فریب خود او رابه کمک بگیرد. اما چون گریزی نمی بینند !باید چشمها را بگشایدو گوشهارا باز کند برای دیدن واقعیتها وشنیدن حقایقی تلخ! واقعیتها و حقایقی تلخ که به او می گوید:انقلابی که می میرد ،محکوم به مردن بو د!انقلابی که ناشی از آرزوهای آرزومندان، رویا پرداز است و بدور از واقعیتهای جامعه است مردنی است!.
۶۶۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹٣       

    از : آزاده سلیمانی

عنوان : آفرین
رفیق پر شرّ و شور دوران دانشجویی ام را اینچنین می خواهم:
صادق و صمیمی، با چشمانی که به واقعیت زمانه بسته نمی شود، هر چند اگر "حقیقت" را همچنان در آرمان های پیرانه سرانه اش ببیند.
۶۶۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست