شمه ای درباره نظریه پارادایم، ساختار و عملکرد (۱)
-
داوود دبیری بسطامی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : کیا
عنوان : شاید این طوری باشد!
پارادایم = مدل ، تز ، الگو ، شرایط ابتدایی برای یک نظریه ، باور ،آنچه بدیهی است .....
مثال:
۱. هندسه
اقلیدس با اصل "از یک نقطه بیرون از یک خط فقط یک خط موازی میتوان رسم کرد"
هندسه مسطح را پا گذاری کرد که هنوز در مهندسی در ابعاد کوچک کار برد دارد.
لباچفسکی این اصل را تغییر داد "از یک نقطه بیرون از یک خط خطوط بیشماری میتوان رسم کرد" و سطح زینی را که در محاسبات کرات آسمانی دقیق تر است را بوجود آورد.
ریمان این اصل را اینطور تغییر داد "از یک نقطه خارج از یک خط هیچ خطی نمیتوان موازی رسم کرد " که مورد استفاده اینشتین در نسبیت بکار گرفته شده است.
جالب توجه این است که هندسه لباچفسکی حالت خاص هندسه ریمانی و هندسه اقلیدسی حالت خاص هندسه لباچفسکی است.
۲.فیزیک
زمین مرکز جهان است هم امکان محاسباتی را میداد از جمله تعیین فصول ، ردّ یابی در مسافرت زمینی و دریائی شناسایی تعدادی از کرات منظومه شمسی و ...
این پارادایم با گالیله در هم شکست و با نیوتن تکمیل شد با اصل سرعت نور بینهایت است .
تعیین سرعت نور و آزمایش نا موفق مایکلسن و مورلی برای ثابت کردن" اتر "اینشتن را به تئوری نسبیت با دو اصل سرعت نور در هر دستگاهی و برای هر ناظری ثابت ، و قوانین فیزیک در هر نقطه از جهان یکسان است ،کشاند.
قابل توجه اینست که فیزیک نیوتنی حالت خاص فیزیک اینشتنی است.
به این شکل تئوریها و پاردایمها تغییر میکنند حتی در رشتههای دیگر.
۶۶۴۶۴ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹٣
|
از : الف رستمی
عنوان : نقدی به جا که قابل توسعه است
توضیحات نویسنده مقاله بسیار آموزنده و جالب است.
متاسفانه ظاهرا دیدگاه کوهن به نسخه مقدس محافل آکادمیک تبدیل شده و بوسیله آن بنیان علوم لرزان ، هر لحظه در شرف تغییر و پادرهوا می شود تا یک ایده آلیسم ناب جایگزینی نگاهی واقعگرا شود. نویسنده به درستی می نویسد :
«هدف اصلی کوهن از طرح ایده قیاس ناپذیری آن بود که انباشتی بودن سیر تکامل علم را رد کند. انباشتی بودن سیر تکامل علم، به این معناست که همزمان با پیشرفت علم، واقعیات تازه ای کشف شده و بر مجموعه واقعیات کشف شده قبلی افزوده می شود؛ و آنچه در طی تکامل علم تصحیح می شود یا کنار گذارده می شود، از همان اول واقعا درست نبوده است.»
یعنی خیلی خلاصه هر آنچه امروز هم گفته می شود فردا به کناری گذاشته خواهد شد و ما کلا توانایی راهبری به حقایق حتی بطور نسبی را هم نداریم.
در مقاله زیر:
"A Philosophy of Science with Fuzzy Structures", Rudolf Seising
نقد بسیار دقیق، به روز و روشنگرانه ای به دیدگاه کوهن در مورد علم و تکامل تاریخی آن شده که حتی موضوع را فراتر از مباحث طرح شده می برد. خواندن آن را قبل از نوشتن بخش دوم این مقاله روشنگر و ارزشمند توصیه می کنم.
۶۶۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|