سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گردش به چپ، سرآغازی نوین
برای پایان بخشیدن به "پایان تاریخ"؟
- مهرداد درویش پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : پیروزی دمکراسی در یونان
واقعه ء رخ داده شده در یونان را می توان از منظر های مختلف واکاوید !.یکی از منظرها می توان مقولهء دمکراسی باشد! که می توان ادعاکرد :در یونان تنها چیزی که پیروز گردید دمکراسی بوده،نه چیزدیگری!.حال اگر هرکس،بیشتر از ظرفیتهای بازیگران، از آنان توقع ایجاد کند و رویا ءپردازی بی خود کند ، می توان گفت : یکی از یأس آفرینانِ تحولات اجتماعی بحساب خواهدآمد!. در یک جامعه باپذیرش دمکراسی بازیگران مختلفی حضور خواهند یافت ویکی از بازیگران مورد نیاز هر جامعه، وجود نیرو هایی با ادبیات چپ است !.قطعا"!چپی که در این جوامع تعریف می شونددیگر چپی نیست که خود را ضد سرمایه تعریف کند !.چون دمکراسی را پذیرفته است و از طرف دیگر پذیرفته است چپی است :که هر جامعه برای ایجادتعادل در عدالت اجتماعی به آن نیازمند است ،و باید حضور حتمی داشته باشد!.بر اساس این دیدگاه او دیگر خودرا یکی از بازیگرانِ سیاسی بحساب می آورد ؛ زمانی خود را بقدرت می رساند و زمانی می شود اپوزیسیون ! و این بازی را ادامه میدهدتابحرانهای اجتماعیِ کشور رابا حداقل بی عدالتی های اجتماعی پشت سر بگذارد!.وقتی نظرات ، نظر دهندگان گرام را مشاهده میکنیم ،گروهی انتظاریک تحولات اجتماعی بزرگ درکل اروپاراخواستارندوآرزو می کنند ویا تاریخ سازی های جدیدی را از آنان طلب می کنندو.... حال این خواسته ها چقدر با شرایط یونان و یا شرایط بازیگری آنان در آن منطقه همخوانی داردجای تأمل است!.
۶۶۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹٣       

    از : Kambiz Irani

عنوان : داستانسرایی
آقای روزبه ایده مارکسیسم و سوسیالیسم کلاسیک مرده است . در یونان علل اینکه مردم به چپها یا سوسیال دمکراتی رای دادند، انگیزه تغییر وتحول و بهبودی موقعیت وخیم اقتصادی آنها بوده است و نه ایدیولوژی بی جان سوسیالیسم کلاسیک
در جهان امروز هرکس ، نیرو،سازمان یاحزب سیاسی که بتواند مردم را سازماندهی نماید می تواند قدرت سیاسی را نیز بدست بگیرد.
پرسش این است که آیا این نیرو، سازمان یا حزب سیاسی می تواند با پشتوانه سازماندهی مردم در مقابل کنسرن ها و متروپلهایی که تغذیه کننده اصلی آنها هستند قراربگیرند و خواستههای خویشتن را متحقق سازد؟ پاسخ خیر است. به همین دلیل سیاست و بررنامه چپها در یونان پیشاپیش مختوم به شکست است. ک. ایرانی
۶۶۴۶٣ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹٣       

    از : تقی روزبه

عنوان : آیا تاریخ ورق خورده است یا باید ورق بخورد؟
جناب آقای مهرداد درویشیان، با تشکر از پاسخ تان. و اما چند نکته پیرامون آن:
نخست آنکه آن چپ ارتدکسی که شما مرا متهم به درس نگرفتن از آن می کنید از قضا پشت فرمان ماشین دولتی نشست و این درس هم برگرفته از همان الگوی سوسیالیسم دولتی است. حرف هم روشن است با توسل به ابزارسرمایه داری و ماشین دولتی که شما بهتر از من به سازوکار و باید و نبایدهای آن واقفید نمی توان به سوی سوسیالسم رفت. انباشت قدرت و انباشت ثروت پشت و روی یک سکه اند و مبارزه یکی از آن بدون آن دیگری راه به جائی نمی برد و ایندو یکدیگر را بازسازی و بازتولید میکنند و دوسریک اژدها هستد. بهمین دلیل توأمان باید اجتماعی شوند و توسط خود زحمت کشان و شهروندانی که سلطه آن را برنمی تابند. خوب لااقل بخشی از چپ ارتدکس چنین درسی را از تجربه گذشته فراگرفته اند ولی آیا برای سوسیال دموکراسی درسی برای فراگرفتن از گذشته اش وجود ندارد؟ از تجربه ای که بحای مهارسرمایه دست در دست سرمایه در ایجادجهانی به بن رسیده کنونی گذاشته که در آن ۸۰ نفربیش از نیمی از ثروت جهان را تصاحب کرده اند.
دوم آن که بنطرم ریاضت اقتصادی معادل نئولیبرالیسم نیست. آن تنها یک سیاست است و رشداقتصادی هم سیاستی دیگر. کما آنکه در حال حاضرهم سیاست رشد در برخی کشورهای سرمایه داری در جریان است و اوباما هم زمانی علیه اعمال سیاست ریاضت به اروپا هشداربوده بود. بنابراین معادل انگاشتن شکست ریاضت اقتصادی و نئولیبرالیسم نمی تواند چندان دقیق باشد.
سوم آن که من هم طرفدارالغاء ریاضت اقتصادی هستم و تحقق آن را نیز یگ گام به جلو می دانم، ولی با پشت فرمان ماشین دولتی نشتن چپ بعیداست که این مسأله تحقق پیداکند و نهایتا حول آن بین ترویکا و سی زیرا سازش صورت نگیرد. تلفیقی از هردوسیاست محتمل تر است. ازهمین رو تداوم فشار از پائین را لازم می دانم که این خود مستلزم گوشزدکردن خطر هم ذات پنداری مردم با دولت تازه نشسته برقدرت و دل به وعده و وعیدهای داده شده خوش کرد که بیم آن می رود فرصت مهم بدست آمده را که ناشی از بهم خوردن تعادل بورژوازی است به باد د هد. نباید فراموش کنیم که نخستین وظیفه هرتازه به دولت رسیده و علی الاصول هردولتی نهادی کردن قدرت جدا شده از مردم و ایجاد نظم در جامعه برآشفته یعنی آرام کردن مردم خشمگین و به میدان آمده است: مردم وظیفه شما دیگر تمام شده، برگردید به خانه هایتان تا ما وظایف خود را انجام بدهیم! یعنی یک استفاده ابزاری از جنبش اعتراضی. این کار از دست نمایندگان با اتیکت بورژوازی برنمی آمد. چنین خطری پس از فروکش تب و تاب های اولیه جدی است. من البته از شکست و خطرسازش به شرطی که دولت به حال خود واگذاشته شود و فشارلازم از پائین در میان نباشد سخن گفته ام، ولی شما درنوشته اتان از پیروزی قطعی تاریخی و دوران سازصحبت کرده اید که بنظرم خیلی خوش بینانه و لااقل قضاوتی زودرس است. اگرمردم وارد صحنه نشوند سازش با ترویکا که نه سیخ بسود و نه کباب بسوزد محتمل ترین شق است.
چهارم آنکه اگر هدف از تغییرسیاست ریاضت اقتصادی جایگزینی آن یک سیاست بورژوائی دیگراست، چرا باید آن را به نام چپ رادیکال و مستقل انجام دهیم یعنی با یک تیر دونشان بزنیم: هم چپ را که هویتش با مبارزه ضدسرمایه داری تعریف می شود از درون عقیم و تهی سازیم و هم به نجات نظام سرمایه داری گرفتار بحران به هنگامی که نمایندگان رسمی و با اتیکتش دچار بحران اعتمادتوده ای شده اند برای گذر از گردنه بحران به شتابیم؟ اگر قرار است یک برنامه سرمایه داری را به پیش به بریم چرا آن را بنام خودش ننامیم؟ این راهی تازه نیست بلکه همانی راه طی شده است است که به اشکال گوناگون توسط سوسیال دموکراسی طی شده است و حالا هم درجهان گلوبال شده خاصیت خود را بکلی از دست داده و به آخرخط رسیده است.
پنجم آن که، من آن ها را با شیراک و سارکوزی مقایسه نکردم. بلکه عرض کردم که انتخاب بین بدو بدتر و رها کردن برنامه خود توسط چپ و نیروهای ضدسرمایه داری از قضا موجب رشد فاشیسم می شود. چون فاشیسم محصول بحران سرمایه داری و سیاست ها حاکم برآن است و بیش از همه محصول جهانی شدن و ادغام سرمایه ها و سیاست ها و سرزمین ها یعنی مشخصا فرایندعبورآن از دولت- ملت ها و بی معنا شدن مرزهای جغرافیاتی از یکسو و ضعیف بودن چپ- چپ با هویت واقعی خود و نه هویت عاریه ای - از سوی دیگر است. در تجربه فرانسه و نقاط دیگر تشکیل کمپ ضدفاشیسم و یا ضدراست افراطی با جناحی از بورژوازی توسط چپ ها تجربه کهنه ای نیست، هیجان ها و راه پیمائی های زمان انتخابات و برکشیدن اولاند با همان سیاست رشد را همه بخاطر داریم. این تجربه نشان می دهد که مبارزه با فاشیسم و راست ها با خزیدن به زیرچتربورژوازی حاکم چقدر واقعا موثراست. در یونان هم کافی است که فاشسیم خود را به عنوان تنها اپوزیسیون مهم در برابر ناکامی های دولت جدید و سازش آن با ترویکا مطرح کند. نباید فراموش کنیم که رشد برق آسای سی ریزا مدیون مبارزه قاطعش با سیاست های حاکم بود و شکستش نیز می تواند افول سریعی را رقم بزند که بیش از همه خطربهره گیری فاشیسم را جدی می کند. این محرک پیشرفت اما با خوردن میوه ممنوعه قدرت و نشستن برپشت فرمان ماشین دولتی طبق تجارب بی شمار تاریخی از کارمی افتد. بنابراین بجای قطعی انگاشتن ورق خوردن برگ تاریخ، بهتراست همین یک گام پیروزی را قطعیت بخشیم و از فرصت ها بسود رایکالیزه شدن جنبش ضدسرمایه داری بهره گیریم تا شاید روزی تاریخ از ِقبل آن ورق بخورد!.
۶۶۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣       

    از : حمید شریف

عنوان : ذوق زدگی
هیچ فکر کرده اید که دولت جدید چگونه درآمد سرانه پانصد یورو را افزایش خواهد داد ،نرخ متوسط ۲۵درصد بیکاری را از چه طریقی کاهش خواهد داد ،برای باز پرداخت اقساط سالانه بدهی هایش معادل ۲۲میلیارد یورو چه ابزارهایی دارد و.....؟آمارها میگوید که در دور قبلی بحران که موجب ورشکستگی کشور شد سرمایه داران قریب پانصد میلیارد یورو از کشور خارج کردند.هرنوع راه حل برای برون رفت ازبحران ورشکستگی نیازمند زمان مدیریت وکوشش ملی میباشد .هیچ انقلابی این معضل را حل نمی کند.و شما آقای درویشیان بد نیست بدانید حضور چپ مدرن در دوران یکه تاز ی سرمایه داری یعنی دوران کنونی به هیچ وجه به معنی واژگون کردن نظام سرمایه داری نیست بلکه دراین مرحله به فشار برای انسانی تر کردن آن میپردازد تازه آنهم بکمک نمایندگان لیبرال سرمایه.نگاهی به حزب چپ آلمان که سالهاست دربعضی ایالات آلمان درقدرت شریک است بسیار روشنگر خواهد بود.اما امکانات فراروی یک حزب چپ در کشوری ورشکسته برای اجرای برنامه‌های سوسیال بسیار محدودتر است.
۶۶۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣       

    از : مهرداد درویش پور

عنوان : چپ گرایی مترادف کمونیسم نیست!
با سپاس از اظهار نظر تک تک دوستان. نگاه همه به پیروزی چپ در یونان یکسان نیست و قرار هم نیست یکسان باشد. بهرو برخی آن را کابوس و چالشی تند در برابر سیاست های نئولیبرالیستی اتحادیه اروپا می دانند و از شکست محتوم و غیر واقعی بودن انتظارات این حزب سخن می گویند. و هم از این رو امید بستن به فرارفتن از سیاست های اتحادیه اروپا را چپ روی و توهم می خوانند. برخی دیگر نظیر دوست گرامی جناب تقی روزبه پیروزی حزب چپ یونان را آنقدر بی مقدار میدانند که آن را (شاید به سهو) با پیروزی شیراک و سارکوزی دربرابر فاشیسم فرانسه مقایسه می کنند و برآنند که "چپی که پشت فرمان ماشین بورژوائی به نشیند متاسفانه بنا به تجربه های مکرر حاصلی جز به باد دادن آمیدها و آززوها و تشتت صفوف جنبش نداشته است". هم از این رو پیشاپیش آن را محکوم به شکست می دانند و ارزشی برای این تحول قائل نیستند. خوب یا بد حزب چپ یونان با همه کم و کاستی هایش، نه یک حزب کمونیست ارتدکس است و نه انقلابی و نه آنقدر خام و رویاپرداز تا با پیروزی در انتخابات در پی الغای سرمایه داری در یونان باشد. گویا تجربه اردوگاه "سوسیالیسم سابقا موجود" هیج درسی برای ما به ارمغان نگذاشته است. من اما نه به دلیل عدم تمایل این حزب به الغای سرمایه داری در پس یک انتخابات و نه به دلیل بیهوده خواندن تلاش آن درایستادگی در برابر سیاست های اتحادیه اروپا و بانک های جهانی، اراده مردم یونان در پاسخ مثبت داده به تغییر را تخطئه و یا کوچک نمی شمارم. حتی اگر نتایج این انتخابات به کاهش فشار بانک جهانی و اتحادیه اروپا به مردم غرق در فلاکت اقتصادی یونان و اندکی بهبود موقعیت آنان شود، آن را بسیار مثبت و الهام بخش گسترش امید به تغییر در دیگر نقاط جهان می دانم. طنز تلخ تاریخ در آن است که مینی مالیسم و ماکسیمالیزم همیشه در تخطئه هر گامی به سوی پیشرفت و رفاه مردم، از منظری کاملا متضاد در یک صف می ایستند.
۶۶۴۴۶ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣       

    از : تقی روزبه

عنوان : یک نمونه
برنامه اعلام شده سی ریزا سیاست رشداقتصادی سرمایه دارانه به جای ریاضت اقتصادی است. این یعنی با عنوان چپ سیاست بورژوائی را که سردمداران شناخته شده اش دچاربی اعتمادی توده ای برای حل بحران شده اند پیش بردن. از کی تا حالا پیش بردن سیاست بورژوازی توسط چپ ورق خوردن تاریخی انگاشته شده است!
در فرانسه هم بسیاری تحت عنوان مقابله با فاشسیم و راست های افراطی پشت شیراک و سازکوزی و سپس اولاند رفتند. نتیجه آن رشد بیشترفاشیسم و تبدیل شدن حزب شبه فاشیستی به حزب ترازاول فرانسه شد و متقابلا سوسیالیست ها و شخص اولاند که از قضا او هم با شعاررشداقتصادی روی کارآمد اکنون به منزوی ترین موقعیت تاریخی خویش تنزل یافته اند. این چرخش را باید نه چرخش تاریخی بلکه جرخش قدرت در نظام مستقر برای ترمیم بی اعبتاری و نفس تازه کردن خود خواند. مگر آنکه جنبش های ضدسرمایه داری با خودآگاهی به اهمیت خطیر لحظه و فرصتی که محصول بی اعتبار ی فراکسیون حاکم بورژوازی است، برای پیشروی و فرارفتن از سرمایه وارد میدان شود.
چپی که پشت فرمان ماشین بورژوائی به نشیند متاسفانه بنا به تجربه های مکرر حاصلی جز به باد دادن آمیدها و آززوها و تشتت صفوف جنبش نداشته است. از قضا مهم آن است که درست دراین لحظات خطیر خطرهمذات پنداری بین مردم و دولتی را که باید از همان لحظه جلوس الزامات سرمایه جهانی را پیش ببرد خاطرنشان کنیم و نه آنکه مروج کرختی و بی حسی باشیم. کما اینکه هنوز از گردراه نرسیده بنا به مقتضیات بازی قدرت ناچار از ائتلاف با یک حزب راست شده است که مجبور است برای ماندن در قدرت به آن باج بدهد و چه بسا گروگان آن شود. کنشگران و نیروهای ضدسرمایه داری ضمن دفاع از الغاء سیاست ریاضت اقتصادی یجای سیاست رشداقتصادی سرمایه دارانه بدیل انتقال به سوسیالیسم و تشکیل مجامع خودگردان را تبلیغ و ترویج کنند. و البته با فشار از پائین و با استفاده از فرصت بوجودآمده مانع سازش دولت جدید با ترویکا که پس از فرونشتن تب و تاب اولیه و جشن پیروزی و چانه زنی ها خطرآن جدی است بشوند و نیز با پیگیری مطالبات خود آن را به دولت جدید که احتمال دولت بحران خواهد بود تحمیل کنند.
۶۶۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹٣       

    از : سهراب راد

عنوان : دل ِ خوش!
نخوابیدی شب دراز است!
۶۶۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : Kambiz Irani

عنوان : گردش به چپ، سرآغازی نوین برای پایان بخشیدن به "پایان تاریخ"؟
با درود به مهرداد گرامی، پیروزی چپ ها در یونان تنها به این دلیل بود که سیاست اقتصادی دولتهای گذشته یونان بر روی دروغ و تقلب بنا گردیده بوده است و از هیچ پایه و اساس ساختاری یک اقتصاد سرمایه داری نیز برخوردار نبوده است. خرج دولتهای بک ده و نیم گذشته یونان صدها برابر بیشتر از درآمد ناخالص یونان بوده است. نمودهای آنرا می توان در میان دستمزد کارگران، کارمندان، و دادن امتیاز و وامهای کلان و بدون سود به دارندگان کارگاهها ، شرکتها و کارخانجات طی این دوره مشاهده کرد. انباشته شدن این عوامل منجر به این شد، که اقتصاد یونان مانند حبابی در هم بپاشد، بدهی دولت یونان با تمام بذل و بخششهای کشورهای ثروتمند اروپای مشترک مانند آلمان بالغ بر صدها میلیارد یورو می گردد. که بدون تردید بایستی طبق قراردادهایی که با دولتهای قبلی بسته شده است پرداخت شود. این بدین معنی است که چپ ها نیزاز هیچ شانسی برای ماندگاری برخوردار نیستند. و شانس تغییرو تحول در بهبود امور اجتماعی نیز اتوبی بیش نخواهد بود.. کامبیز ایرانی
۶۶۴٣۶ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : بهمن پارسا

عنوان : ایکاش....
امید است که آنچه در یونان واقع شد، اغازی باشد بر شروع تاریخ از نوعی دیگر. تاریخی از ان نوع که اولین دست اوردش اعتلا کرامت انسان باشد در برابر ستمگری های ضد انسانی رژیم پول و سرمایه.
اما انچه هرگونه خوشبینی از این قبیل را مانع میشود در اولین نظر، سوابق حرکتهای سیاسی از این نمط است در کشورهایی مانند یونان و ایتالیا، که از پس جنگ دوم جهانی تا همین امروز همواره دچار ظهور وافول سریع دولتهای خاسته از احزابی - راست یا چب- بوده اند که ، خوش درخشیده، و مستعجل از کار در امده اند.
صرف امیدوا ی و خوش بینی به لحاظ من تا حدود بسیاری ساده اندیشی است، ودر نهایت تاسف خیالم این است که این از انواع ان تب های تندی است که زود عرقش در خواهد امد. من این بد بینی را به ساده لوحی پنجاه هفتی خویش ترجیح میدهم، بی انکه به خویش اجازه بدهم اندیشه ی دیگری را نا روا بدانم.ق
۶۶۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : ما تاریخ را می سازیم!
الکسیس سیپراس:

"ما این نبرد را تا پایان سخت آن می جنگیم و پیروز می شویم.

ما این را به تاریخ مدیونیم. ما نسبت به آینده مسئولیم.

ما نیازمندیم که از این باتلاقی که دیریست درآن گیر کرده ایم، بجهیم

. ما پیروز می شویم. ما تاریخ را می سازیم."
۶۶۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست