یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چپ ایران و مقوله ی قدرت - آ. ائلیار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آ. ائلیار

عنوان : حزب ابزار ستمدیدگان
عزیز،
روشن است که حزب بدون اکثریت زحمتکشان و ستمدیدگان نمی تواند کاری بکند. منظور از تصرف قدرت همانطور که در پایین هم قید شده هدایت بخش عظیم "«نیروی جامعه» ، اکثریت ستمدیدگان، به سوی هدف است. حزب ارگانی نه برای خود بل برای مردم است.
بله حق باشماست اگر تلاش حزب برای خود باشد نه برای مردم - تضاد پیش میاید که در گذشته دیده ایم. حزب ارگان سازمانیافته ی مردم است و جز ابزاری برای پیروزی مردم چیز دیگری نیست و نباید هم باشد. تسلط حزب بر مردم و قدرت فاجعه ای بود که در گذشته شاهد بودیم. بله منهم موافق این نکته ام که مردم به خود حکومت کنند نه حزب به مردم.
با تمام اینها میگویم ضرورت دارد حزب ستمدیدگان را برای تصرف قدرت آماده کند. غفلت، و ضعف نتیجه اش تصرف قدرت توسط نیروی ارتجاعی جامعه خواهد بود که بسیار قوی ست.
۶۷۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹٣       

    از : برزویه طبیب

عنوان : متناقض
رفیق ایلیار این دو جمله شما متناقض اند:-اگر نیروی مترقی دنبال کسب قدرت نرود نیروی ارتجاعی آنرا بدست خواهد گرفت.
برای حکومت مردم برمردم ضرورت دارد نیروی مترقی مردم را به سوی تصرف قدرت راهنمایی کند. ضعیف باشد ،یا درک نکند،ارتجاع قدرت را تصرف میکند.
نیروی مترقی مردم را بسوی کسب قدرت راهنمایی میکند بانیروی مترقی بدنبال کسب قدرت نرود...زمین تا اسمان فرق دارند. این نیروی مترقی اگر بدنبال قدرت باشد، دیر یا زود ارتجاعی میشود، برزویه طبیب
۶۷۰۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹٣       

    از : آ. ائلیار

عنوان : تصرف قدرت توسط نیروی مترقی
برزویه طبیب عزیز
بله اصل حکومت مردم بر مردم است.
«چرا باید دنبال قدرتی برویم که از ان استفاده نخواهیم کرد؟»
-اگر نیروی مترقی دنبال کسب قدرت نرود نیروی ارتجاعی آنرا بدست خواهد گرفت.
برای حکومت مردم برمردم ضرورت دارد نیروی مترقی مردم را به سوی تصرف قدرت راهنمایی کند. ضعیف باشد ،یا درک نکند،ارتجاع قدرت را تصرف میکند.
مثال ۵۷ را داریم. ضعف نیروی مترقی باعث شد قدرت به دست ارتجاع تصرف شود.
لب سخن من اینه که نیروی مترقی جامعه باید قدرت را از طریق راهنمایی مردم تصرف کند.اشتباهات تاریخی نباید تکرار شوند.
مشکل اکتبر ، نه روش تصرف قدرت بل خود سیستم حاکمیت اشکال داشت.
فرمول روحانیت برای تصرف قدرت «امت-نفت»بود
فرمول نیروی مترقی «مردم-نفت» است.
۶۷۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹٣       

    از : برزویه طبیب

عنوان : سوال همچنان باقی است.
ایلیار عزیز سوال همچنان باقی است. ایا در جامعه ای که بوجود امدن انرا تبلیغ و ترویج میکنیم. چپ یا نیروی مترقی یا هرچه که اسم اش را بگذارید، به نیابت از مردم بر مردم حکومت خواهند کرد؟ اگر بلی پس باید چپ یا هرچه اسمش را میگذارید دنبال کسب قدرت باشد. یا ما منکر اصل حکومت نیابتی هستیم. یعنی مردم مستقیما و بدون واسطه ما ،یا هر گروه و دسته مترقی یا سوپر مترقی دیگر، خودشان بر خودشان حکومت خواهند کرد؟ اگر چنین است دیگر ما چرا باید دنبال قدرتی برویم که از ان استفاده نخواهیم کرد؟ گفته اید شورا ها گونی هستند و ارتجاع هم شورای خود را خواهد داشت. البته که چنین است، ولی اگر زمانی برسد که که شوراهای مردمی تشکیل شود ، شورا و حزب و انجمن ارتجاعی هیچ غلطی نمی تواند بکند، مگر اینکه مثل شوروی سابق ،حزبی که اوج ترقی خواهی هم بود، بیاید بگوید که ما بیداریم و چپ قدرت را در دست دارد ، ما در سراسر نقاط تسخیر شده رفقای جان بر کف را گمارده ایم که مواظب باشند، ای اهل شورا برید اسوده بخوابید.برزویه طبیب
۶۷۰٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹٣       

    از : آ. ائلیار

عنوان : «شورا» پدیده ای با ماهیت نامشخص
گرامی ،
سئوال خوبی طرح کردید. چه نیازی به «رفقا» هست؟
در دیکتاتوریها نیروهای مترقی از سازمان یافتگی ضعیفی برخوردارند، از اینرو قدرت با حمایت خارج از نیروهای ارتجاعی ، دوباره به دیکتاتوری منتقل میشود.
مسئله اینجاست چکار باید کرد که چنین نشود؟
فرمول غرب : «نیروی مترقی ضعیف است-ارتجاع جدید بجای ارتجاع قدیم». فرمول تاریخ قرن اخیر منطقه.
طبق این اصل حکومت آینده ی ایران باز یک«ارتجاع جدید» است:
نیروهای «حکومت ارتجاعی آینده ی ایران»:مجاهدین-سلطنت طلب-جبهه ی ملی ، بخشی از حکومت کنی.یعنی
«حکومت ائتلافی ارتجاع ایران». که تشنه ی قدرت اند. و ۳۶ سال است برنامه ی تصرف قدرت دارند.

چاره چیست؟ مشکل:نیروهای مترقی ضعیف اند. به علت دیکتاتوری موجود.
پاسخ من: به چه می توان کرد؟ ۱- ایجاد ائتلاف مترقی در خارج.۲- تقویت نیروی مترقی داخل.
-----------
تقویت نیروی مترقی داخل:
-حمایت از نیروهای فدرالیست در مسئله ی اتنیک
-حمایت از تشکل های مدنی سیاسی اقشار مختلف که «مخفی-نیمه علنی- و علنی» میکوشند.
-حمایت از تشکلهای زحمتکشان
- حمایت از جنبش دموکراسی خواهی
----------

اگر بدون آمادگی کافی نیروهای مترقی در داخل و خارج ، جنبش و انقلابی به ناگهان پیش آید- پیروزی باز از آن «ائتلاف ارتجاع» ست.باز دیکتاتوری جدید به جای قدیم خواهد نشست.
وقتی نیروی مترقی ضعیف است ، دیکتاتوری به جای دیکتاتوری می نشیند.
----------
در این شرایط تز عدم تصرف قدرت از سوی چپ یعنی پیروزی ارتجاع ایران.
تنها یک ائتلاف مترقی- با پایگاه داخلی - میتواند مانع دخالت غرب و پیروزی ارتجاع شود.
----------
نتیجه را در «فرمول فصل» خلاصه میکنم:
۱-فرمول زمستان: «نیروی مترقی ضعیف است-ارتجاع جدید بجای ارتجاع قدیم»
۲- فرمول بهار: «ائتلاف مترقی در خارج - تقویت پایگاه مترقی خود در داخل»
---------
«شوراهای مردم»به سازمانها و گروههای مختلف تقسیم میشوند. هر کس در رابطه با
«جهت سیاسی و سازمانی خود» قدرت را تسخیر میکند.و در این رابطه «ائتلاف نیروی مرتجع ایران» با حمایت مستقیم و غیر مستقیم خارج خواهد کوشید ارگانهای اعمال قدرت را در چنگ خود داشته باشد. تله ای ست که نباید در آن گیر افتاد.
پدیده ی «شورا» یک گونی ست که نمی تواند ماهیت «سازمانی -سیاسی » مشخصی داشته باشد. نیروهای ارتجاعی هم شورا های خود را خواهند داشت.
«نیروی چپ و دموکرات» در مقابل نیروی دیگر ضعیف بوده و خواهد بود. برای شکستن این ضعف
و به تله ی نیروهای ارتجاعی نیافتادن، مجبور است «ارگانهای قدرت و نفت» را خود تسخیر کند. باید «نیروی جامعه» را که اکثریت ستمدیده دارد به دنبال خود کشید. این کار وقتی ممکن است که
خود هدایت و سازماندهی آنها را داشته باشی . و برایشان « شرایط زندگی بهتر -از همان آغاز حرکت» نشان دهد: «شرکت در قدرت- شغل و در آمد بهتر با عامل نفت». تنها در این صورت است که نیروی چپ میتواند اکثریت جامعه را بدنبال خود بکشد و دیگر نیروها را مجبور به ائتلاف کند.
من مخالف مشاوره، دادن قدرت به مردم ، یا شورا و انجمن و غیره نیستم، اما هدایت و تسخیر قدرت -حفظ آن در آغاز ،ضرورت دارد توسط حزب و زحمتکشان سازمانیافته صورت گیرد.
۶۷۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹٣       

    از : برزویه طبیب

عنوان : چه احتیاجی به گماردن رفقا
رفیق ایلیار، نکته مورد بحث را خوب روشن کرده اید. "گماردن رفقا در هر نقطه تسخیر شده" کلید بحث است. وثیق میگوید، معنی تسخیر شدن یک نکته اینست مه در ان نقطه شورای مردمی قدرت را بدست گرفته است، اگر چنین است چه احتیاجی به گماردن رفقا در ان نقطه است، مگر به عنوان مشاور. اگر در نقطه ای هم شورای مردمی قدرت را بدست نگرفته، ان نقطه هنوز تسخیر نشده است، و باید تسخیر شود. اینکار را هم چپ نباید بکند بلکه همان مردم باید بکنند. اینجا هم نقش چپ، نه بعنوان عامل اجرای عملیات تسخیر، بلکه باز هم به عنوان مشاور است. اگر شرایط استثنایی هم پیش بیاید که چپ نقطه ای را تسخیر کند، باید انرا فورا به شورای مردمی مربوطه تحویل داده و از قدرت اجرایی کنار بکشد، من اینطور میفهمم و هر راه دیگری را در نهایت راه حزب خلق و پرچم افغانستان میدانم. حالا با تفاتهایی غیر ماهوی برزویه طبیب
۶۷۰۲۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹٣       

    از : آ. ائلیار

عنوان : رهایی از کمک دندگی
برزویه عزیز،
لب کلام وثیق را که نوشتید بله درسته. نظر من هم همین است.
- «دامنه ی دموکراسی»، این پدیده بستگی به "توازون قوا و شرایط آینده" -در داخل و خارج -دارد.
بدیهی ست هدف گسترس دموکراسی ست.تا چه مقدار؟ آینده تعیین میکند. «دموکراسی مستقیم و غیر مستقیم» نسب به شرایط می تواند مورد استفاده قرار بگیرد.
مراحل حرکت را نه تئوریها بل خود شرایط موجود تعیین میکند.
در کل «اصول را نمی توان از پیش تعیین کرد، می توان در شرایط مشخص با خرد جمعی تصمیم گرفت که چی بشود یا نشود. هیچ کس از پیش نمی تواند آنرا تعیین کند. معلوم نیست چه شرایطی پیش آید»

صحبت ما سر «عدم توجه چپ به کسب قدرت» است. و تز وثیق هم آنر ا تئوریزه میکند. لازم است چپ از ایده ی«کمک دنده» بودن خود را رها سازد. صدسال کمک دندگی کافی ست.
بخاطر همین شرایط موجود باید چپ در اندیشه و کسب قدرت باشد.
کلید آن هم « حزب -زحمتکشان ،تصرف نفت- گماردن رفقا در هر نقطه ی تسخیر شده» در ایران است. و شرکت در نظام چند حزبی.
دیگر نیروها این مسیر را رفته و میروند و چپ هم برای رهایی خود از «ایده ی کمک دنده بودن» ضرورت دارد برنامه ی عملی برای کسب قدرت داشته باشد. بدون این برنامه «آگاهی-تشکل-جنبش و اعتراض و غیره » یعنی شکست و سر خودگی.
۶۷۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹٣       

    از : برزویه طبیب

عنوان : نبرد اخرین.
رفیق ایلیار، تز انقلاب مرحله بندی شده ، بامرگ پلخانف مرد. فرض کنیم مرحله ای بودن انقلاب را بنا به شرایط موجود بپذیریم. ولی چرا فقط دو مرحله؟ بگذارید من مرحله بندی شما را دقیق تر کنم . اول استقلال سیاسی از امریکای جنایتکار،که به یمن جمهوری اسلامی فراهم است، دوم رهایی از اصولگراها!، که از طریق اجرای بی تنازل قانون اساسی حاصل خواهد شد، سوم رهایی از شریعت، که به یاری نیروهای غیر مذهبی انجام میشود، سوم رهایی از ستم ملی، با کمک گوناز تی وی ، بعد رهایی زنان، بعد رهایی کودکان،و این قصه سر دراز دارد. ببینید، دموکراسی با سرمایه داری دیگرسازگار نیست. مگر ندیدید که میلیونها نفر بر ضد جنگ عراق تظاهرات کردند، که در واقع رفراندمی بود برای خودش،پشیزی ارزش گذاشته شد؟ چطور میخواهید با حفظ سرمایه داری میزان حداقل دستمزد را به رای بگذارید؟ این مرحله بورژوا دموکراتیک یا دموکراتیک ملی، هواخواهان خود را به اندازه کافی دارد، نمونه اش همین اقای اصفی که به اصطلاح به چپ درغلتیده است. نیازی به چپ برای پیشبرد ان نیست. چپ باید به تدارک نبرد خویش ، بپردازد. ان نبرد اخرین. گیرم فردا دولت چپ سر کار امد، کارگران گفتند حقوق ما را دو برابر کنید، سرمایه داران گفتند که ما سرمایه مان را برمیداریم میرویم دوبی. بانک ها خالی شد. همان بلایی که سر چپ در یونان می اورند.این دولت چپ ، چه خواهد کرد؟ چون مرحله دموکراتیک است کارگران را ساکت خواهد کرد؟ یا در همان فردای انقلاب بانک ها راتحت کنترل کارگران و کارکنان بانک هادرخواهد اورد تا سرمایه داران از فرصت استفاده نکرده و سرمایه ها را خارج نکنند؟لب کلام رفیق شیدان هم همین است. او هم قبول دارد که مرحله انقلاب دموکراتیک است. اصلا معتقد است که ایجاد سوسیالیسم ، به جز از طریق انقلاب جهانی ممکن نیست . ولی این مرحله دموکراتیک، مرحله دموکراتیک بورژوایی نیست، این دموکراسی هیچ سدی را در برابر خود به رسمیت نمی شناسد، تا چه برسد تابلوی عبور ممنوعی را که فلان حزب یا تحلیلگر به عنوان خط مرز بین مرحله دموکراتیک با مرحله سوسیالیستی تصور کرده است .برزویه طبیب
۶۷۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹٣       

    از : آ. ائلیار

عنوان : ایران در مرحله انقلاب دموکراتیک
برزویه طبیب عزیز،

پاسخ هر سئوالی بسته به شرایط است. شرایط ایران مرحله انقلاب سوسیالیستی ست یا مرحله ی انقلاب دموکراتیک؟
منظور از تصرف قدرت اگر انجام انقلاب باشد که کار همه مردم است.
اگر پیش بردن و اجرای خواسته باشد- هم کار زحمتکشان است و هم حزب.
اگر شرکت در قدرت پارلمانی باشد کار حزب است.
در نطام دموکراتیک کسب قدرت کار حزب است. و ما در این مرحله و در این نظام هستیم.

از دید من -مرحله انقلاب -دموکراتیک است. و نظام هم باز سرمایه داری ست. در این شرایط
امکان قدرت به دست "همه ی اقشار اجتماعی» وجود دارد نه «فقط کارگران». متأسفانه واقعیت چنین است هرچند مخالف اش باشیم.
قسمتی از برنامه ی سوسیالیسم را می توان در این نظام دموکراتیک پیاده کرد.
باقی میماند به شرایط دیگر.
در این شرایط حزب چپ ارگان شرکت در قدرت برای تحقق برنامه ها به نفع زحمتکشان است.
در حقیقت ارگان متشکل و رزمنده ی زحمتکشان است. در کنار اتحادیه ها و شوراها و دیگر تشکلات اجتماعی.
قدرت به دست شوراها در سوسیالیسم ممکن است. ولی حالا نه.

جامعه ایران لازم است خواسته های بجا مانده از مشروطیت و بهمن، را جواب بدهد.
و خواسته های جدید جامعه را. در این مرحله نمی شود «قدرت کارگران» را عملی کرد.
نیاز این مرحله «قدرت مردم» است. متشکل در تشکلهای مدنی و احزاب. از راه نظام چند حزبی. برای استقرار قدرتی غیر متمرکز.

در این میان لازم است سندیکاها-اتحادیه ها- شوراها-و دیگر تشکلها و احزاب از راه دموکراسی غیر مستقیم و مستقیم - جمهوری دموکراتیک پارلمانی را بنا کنند. و فدرال ایران را. که سه خواست عمده ی جامعه را پاسخ دهد. دموکراسی-رفع تبعیض-عدالت اجتماعی نسبی.

بعد از تحقق این نظام می توان مسایل جامعه را با دید سوسیالیستی بیشتری نگاه کرد و برنامه هایی در این رابطه پیش گرفت.
در مرحله انقلاب دموکراتیک، تمام قدرت به شوراها-ممکن نیست. نه شرایط داخلی دارد و نه شرایط جهانی.

مگر اینکه مرحله را سوسیالیستی ببینیم. این چیزی ست دور از واقعیت. و دیدی فاجعه بار.
مبارزه برای سوسیالیسم دیدن پلهای آن است، نه پرش از پلها.
۶۷۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹٣       

    از : برزویه طبیب

عنوان : چپ باید قدرت را تصرف کند یا طبقه کارگر
رفیق عزیز ، ایا چپ باید قدرت را تصرف کند یا طبقه کارگر باید بر مسند قدرت بنشیند؟ چپ که همان طبقه کارگر نیست. این توجیه سنتی از تصرف قدرت توسط طبقه کارگر از طریق حزب طبقه کارگر نیز باد هوا است. وقتی لفظ از طریق به میان امدن به معنی نفی قدرت بلاواسطه طبقه کارگر و بنابر این به معنی ایجاد قدرتی در ورای قدرت طبقه کارگر و بنابر این به منزله تبدیل دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتانوری حزب است. برزویه طبیب
۶۷۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست