از : بهروز الف
عنوان : چند سوال از آقای پورمندی
اقای پورمندی بجای پاسخ گویی به نوشته من، در متن پاسخ اش به نظر دهنده دیگری مرا بس چوب کاری کرده و من و کل را چپ را متهم کرده که "پایمان بر زمین قرار ندارد"، "پوپولیسم هستیم" و "خیالباف" البته نوشته مرا تند و تیز و توهین آمیز دیده. فرض را براین بگذاریم که جناب آقای پورمندی دقیقن درست میفرمایند. اگر چنین هست لطف کنند بجای کلی گویی و در رفتن به پاسخ گویی به سوالات زیر بپردازند تا معلوم شود چه کسی خیالباف هست و پوپولیست و چه کسی از فرط ندیدن واقعیت ها آنقدر پایش به زمین چسبیده که قادر به راه رفتن نیست
۱. شما اگر من و کل چپ از زمان مشروطه به این ور را پوپولیست میدانید، پس پوپولیسم اسلامی-ارتجاعی حاکم بر جامعه ما که از طریق فرزندان جنایتکار امام در ۳۶ ساله گذاشته جامعه را به ابتذال و نابودی کشانده را چگونه میبیند. شما که سخت دلبسته به این پوپولیسم هستید و از سرآمد این پوپولیسم حمایت جانانه میکنید
۲. اگر کسی در این روزگار بعد از ۳۶ سال کشتار و حشتف سرکوب و غارت و شکنجه و زندان و اعدام هنوز به این جانیان بالفطره (بقول غربیان سایکوپت ها) توهم دارد و در حالی هر روز مردم بیشتری علیه این رژیم حرکت میکنند هنوز به این ها امید بسته، خیالباف افراطی نیست پس چه کس دیگری حیالباف افراطی است
اقای پورمندی هم شما میدانید و هم من که درد چیز دیگری هست مسئله نه خیالبافی هست و نه جمایت از پوپولیسم. درد بقای رژیم هست و بس و بسیاری از مسائل در این زمینه تعریف میشود. بیائید یکبار هم که شده با خود روراست باشیم و تفکر اسلامی را کنار بگذاریم و واقعیت ها را بگویم
۶۷۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹٣
|
از : مسعود راد
عنوان : برای براندازی رژیم انقلاب خشونت آمیز لازم نیست
ممنون از اخبار روز که امکان این بحث را فراهم آورده و خوشحالم که در اینجا با طیف وسیعی از نظرات مختلف آشنا می شوم. امیدوارم که هریک از ما توانایی و جسارت رویارویی با نظر مخالف را آنچنان که شایسته خودمان است داشته باشیم.
قدر مسلم اینکه عمده کسانی که در مباحث این چنینی شرکت می کنند دل در گرو ایران دارند، و آنچه می گویند اعتقاد به راه و روشی است که باور دارند از آن طریق همگی به ایران بهتری دست خواهیم یافت.
هرچند ممکن است راه و روشها متفاوت و حتی متضاد باشد، اما آرمان و وجه مشترک همه ما داشتن ایرانی آباد با مردمی شاد و آزاد است. کشوری که در آن مردم زمینه لازم را برای پرورش شایستگی های خود در اختیار داشته باشند. کشوری که حکومتِ البته کاملا منتخب آن در جهت اعطای حقوق مردم کشور فعالیت کند و عدالتخوانه آن مامن دادخواهان باشد.
توجه به این آرمان --هرچند دور و رویایی به نظر برسد-- در لحظه لحظه طول مبارزه مان اهمیت وافر دارد، از آن رو که جهت حرکت را برایمان مشخص می کند. مثل فانوس دریایی از دور سوسو میزند، اما به ما یادآور می شود که هر قدمی با چه هدفی بایستی برداشته شود. هرچند که راههای مختلفی را برای حرکت انتخاب کنیم.
اما این که بگوییم نمی شود کاری کرد چون آرمان دور از دسترس است، در واقع شکست ایده و آرمان خود را پذیرفته ایم. اگر نویسنده محترم معتقدند در صورت به رهبری رسیدن خاتمی، به عدالت اجتماعی که خواست جامعه ایده آلی مان است نزدیکتر می شویم، احتمالا به استبدادی و ناعادلانه بودن نظام ولایی اعتقادی ندارند.
این که بگوییم آمدن این یکی خوب است چون اوضاع کمتر بد می شود، بیشتر به خود فریبی می ماند و قطعا ربطی به آرمان ما ندارد. متاسفانه بخش بزرگی از اپوزیسون سنتی دهه هاست به این نگاه منفعلانه گرفتار شده و بی عملی خود را با آن توجیه می کند. از همه بدتر اینکه این استدلال با حمایت تبلیغی رژیم چون خاکستر سردی به یاس عمومی دامن زده و مردم را به اپوزیسیون بی اعتماد کرده.
برای رسیدن به جامعه مبتنی بر عدالت، حداقل کاری که می توان کرد تلاش برای نهادینه کردن عدالتخواهی در جامعه و آگاهی دادن به مردم کوچه و خیابان نسبت به حقوق انسانی شان است. حداقل این حقوق انسانی در قالب سی ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر دهها سال است که در بسیاری کشورهای پیشرفته جهان مبنای همه قوانین اجتماعی است. همان کشورهایی که بر اساس آزادیهای اعطا شده توسط حقوق بشر پذیرای خیل عظیم پناهندگان خارجی، منجمله بسیاری از اپوزیسیون سنتی ایران هستند.
برای براندازی رژیم روشهای خشونت آمیز لازم نیست. انسان برای حرکت به امید و هدف نیاز دارد. اگر مردم مطمئن باشند که در حکومت جانشین، حقوق انسانی شان تامین می شود و امکان کار و پیشرفت شان تضمین شده خواهد بود، خودشان بهتر از هر سیاست ورزی هدف را مشخص و با هوشمندانه ترین روشهای مدنی رژیم را فلج می کنند.
گاه بد نیست از چهارچوب محدودی که برای خود ساخته ایم خارج شویم و دنیا را از بالا و از روی ابرها نگاه کنیم. نگاه از بالا وسعت دید بهتری به ما میدهد و کمک می کند که دچار روزمرگی نشویم.
سالها کمک کرده اید که در بر همین پاشنه بچرخد. نتیجه این چاه عمیقی است که در آن گرفتار آمده ایم. شاید بد نباشد که دیگر از کندن بیشتر دست بردارید.
عذر میخواهم که طولانی شد.
۶۷۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹٣
|
از : احمد پورمندی
عنوان : به شیخ الاسلامی گرامی
شیخ الاسلامی گرامی ! من مجددا یادداشت اول شما را خواندم و برداشتم کماکان همان بود که شما با نوشته همراهی کرده اید. آنچه در رابطه با قیمه ، به اشاره شما اضافه کردم صرفا تایید حرف های شما بود و مخاطب آن هم دوستانی بودند، که به باور من پایشان روی زمین نیست. نگاه به تاریخ متاخر کشور، از مشروطه تا امروز، مرا به این نتیجه رسانده که خیالبافی و پوپولیسم دو بیماری بزرگ جامعه سیاسی ایران بویژه بخش چپ آن بوده و هنوز هم هست. به همین مباحثات مربوط به وحدت چپ و منشور های منتشره نگاه کنید و ببینید که چگونه و تا کجا در این باتلاق خیالبافی و پوپو لیسم غرق شده ایم . در همین کامنت های آقای بهروز الف، از زبان تند و سر شار از توهین و تحقیرشان که بگذریم، شما حضور ایندو گرفتاری را به خوبی می بینید.
زنده باشید
۶۷۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : باقر شیخ الاسلامی .
عنوان : جواب
آقای پورمندی ! رئیس ، پاک ما رو نا امید کردی .
من اولین جمله ام خوانا و کامل است: تحلیل واقع بینانه ای است .
بقیّه اگر با حوصله میخواندید ، جواب به سایر انتقادات است ( اشاره کرده ام به حقوق بشر . در جواب دوستی ) . من خیلی موجز مینویسم . معتقدم ک در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است .
امیدوارم نوشته های دیگران را با حوصله بخوانید و اگر انشاءالله در موقع نوشتن فکر میکنید ، به این هم فکر کنید که در پی نوشته دیگران ، لابد فکری هست .
بخاطر داشته باشید که روشنفکران ایرانی عمومآ و روشنفکران چپ خصوصآ ، طی ۷۰ - ۸۰ سال اخیر ، خیلی قاطع سخن گفته اند ، در دفاع از انقلاب اکتبر و رهبری آن تا جریانات سال ۳۲ و بعد در انقلاب اسلامی و همیشه و در هر مرحله فرموده اند که : به درستی که همین است و غیر از این نیست . حالا همچنان بر همان روال میرانند و فرمایش میفرمایند که ما در گذشته اشتباه میکردیم و حالا راه درست را پیدا کرده ایم .
پایدار باشید .
۶۷۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : ج.ا درست به مانند نظام دست ساخت پهلویها سفره زحمتکشان کشور را تهی
آقای ایرانی گرامی، در اینکه نظام ج.ا در بسیاری از اصول با نظام پادشاهی پیشین خود تفاوتی ندارد، دیگر جای شک و تردیدی نیست. ج.ا درست به مانند نظام دست ساخت پهلویها سفره زحمتکشان کشور را تهی و سفره زورمندان را رنگین کرده است، هر نقاد و معترضی هنوز هم جایش در بهترین حالت بازداشتگاههای پنهان و عیان کمیته مشترک، کهریزک است
اما وقتی شما میتوانی با اطمینان از ارتباطی هماهنگ و تشکیلاتی بین آقای خامنه ای و حواری ممتازش آقای احمدی نژاد با سلطنت طلبان یا به بیان بهتر پهلوی خواهان بنویسی، بی آنکه سند و گواهی ارائه کنی، این همه خبر از قدرت تخیل اعجاب آور شما دارد
۶۷۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : شناخت بازیگران و عبور از شرایط خطر ناک
جناب احمدپورمند ارجمند درودبرشما،نوشتارحاوی مطالبی است که نشان ازشناخت پایه های قدرت و بازیگریِ بازیگران موجوددرکشور است!.می توان گفت:گذرازشرایط حاکم و رفتن به سمت شرایط مناسبتر، می تواندبراساس واقعیتها انجام پذیرد! نه بر اساس پنداری خام ویاناشی ازآرزوهای آرمانی دوراز دسترس ویا براساس کینه های شخصیِ انباشته شده.بایدگفت:حاکمیت حاکم برکشور ایران همانندسایرحکومت ها، نیروهای اپوزیسیون راایجاد کرده و می کند!اما یکی ازتفاوتهای این حاکمیت باسایر حکومتها، درگردش وجابجایی بازیگران سیاسی است!.حکومتهایی که برمبنای سازکار های دمکراتیک هستند ،مخالفان می توانند دریک رقابت آزاد جانشین شوند.امادر حکومت حاکم بر ایران چنین نبوده و براین اساس ،ذهنیت براندازی دربسیارانی از نیروهای اپوزیسیون وفعالین سیاسی ایجادشده و خواهدشد.اماتفکرغالبِ اکثریتِ براندازان بطریقی است :که براندازی راتحت هرشرایطی ویا هروسیله ای وهرروشی و به هرقیمتی را برنمی تابند بلکه براندازی رابرای بهبودشرایط کلی کشورمی خواهند. اما گروهی اندک ازاین براندازان چنان خود راجوشان و خروشان وشیفته می بینندکه هرنوع ابزاری را برای تحقق اهداف خویش مجاز می دانند که می توان ازگروه هایی تحت عنوان: ۱)مجاهدین خلق ۲) گروهی از سلطنت طلبان۳)گروهی تحت نام فعالین قومی نام برد! که هرکدام دلایل خاص خویش رادارند .امااین سه گروه بعداز آنکه خودرا ناتوان ازاجرای خواسته می بینندبه دیگرانی متوسل میشوند وازآنان می خواهند حملاتی نظامی به کشوربرای تغییرنظام انجام دهند اما شرایط منطقه ای وجهانی حمله کنندگان رااگرنیت این کار راهم داشتندمنصرف می کندکه دراین تلاش سر آرزومندان حملهء نظامی به سنگ می خوردو جالب است بدانیم :گروهی ازنیروهای درون همین نظام حاکم که نزدیک به ۸ سال تحت نام تیم احمدی نژادی و بیت رهبری معروف شده بودند وحدت رویه ای باسه گروه نام برده شده بصورت یک پیمان نانوشته وشایدنوشته ،خود رانشان میداد و می دهد،که درشرایط فعلی آن نیروهای درون نظام حاکم برایران خودراتحت نام دلواپسان معرفی می کنند .::::وقتی تحولات درون نظام و عکس العمل های هوشمندانهء مردم و حرکات آنان مورد توجه قرارگیرد واگر مردمان عبور از شرایط فعلی را هم تعقیب کنند ،آن عبوررا باحداقل تلفات خواستارند که نوع رفتارشان مغایر سه گروه نام برده و یابخشی ازاپوزیسیون است . وقتی مردمان در حرکتی که منجر به برگزیدن خاتمی شدکه درحقیقت یک ضربه اساسی به مشروعیت ماورایی ولات فقیه بود مسعودرجوی و تیمش بایک عکس العمل منفی آن حرکت جامعه را فتنه خاتمی نام نهاده و سخت نگران موفقیت برنامه های او شدندو دوگروه دیگر، نیز ناخشنودی خویش رااز وقایع رخ داده شده درکشور ابرازداشتند،آنهم بدین دلیل اگر خواستهای مردم تحقق پذیرد وجامعه به سمت بازشدن بیشتر برودو نهادهای انتخابی درهمین نظام قدرت مناسب رابدست آورند!آنان برای رسیدن به حکومت بر مبنای خواسته خودشان دیگرشانسی نخواهند داشت چون آنان درفضایی بازچیزی برای عرضه نخواهند داشت وعملکردشان ضربه پذیری بسیاردارند وتفکرشان نیزقابل نقادی ویرانگر و ردشدن است!و...
۶۷۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : بهروز الف
عنوان : به آقایان پورمندی و معمار
انسان وقتی مطلبی مینویسد و باعث میشود دیگران به توجیه، سفسطه، حاشا، خود فریبی و همچنین لوده گری متوسل شوند، به نیکی متوجه میشود که نوشته اش بقول معروف درست به وسط خال زده. حال حکایت نظر من در پای نوشته آقای پورمندی هست. چندان علاقه ای به پاسخگویی به دلداده گان حکومت جهل و جنون ندارم و پای نوشته های اقای معمار نشان اشکاری به این دلداده گی دارد. من جندین مورد از "شاه" کار های خاتمی نوشتم که هر دوی این اقایان تنها به دو مورد "قتل های زنجیره ای" و " تدارکچی" اشاره کردند یعنی که در موارد دیگر سفسطه و توجیه کار نمیکرد و سخن نگفتن را به از سخن گفتن دانسته اند که این خود دال بر درستی موارد آورده شده از جانب من و خلع سلاح شیفته گان امام خاتمی هست.
معمولا وقتی برای توجیه عملکرد آلوده و محکوم کسی از جانب مریدان آن شخص همه چیز کم میاید، مریدان دست به "تفسیر" میزنند (همانند تفاسیر نهج البلاغه و سایر کتب دینی) و ادعا میشود که "منظور" طرف این نبوده بلکه آن بوده. حال چگونه به این "منظور" دست یافته اند خود حکایتی هست نشات گرفته از فرهنگ مذهبی.
"دولت در سایه" در جمهوری جهل و جنون و جنایت، دولت های هستند که عروسکان خیمه شب بازی "رهبر" هر از چندی بمیدان میایند، بنابراین حکایت افشای "دولت در سایه" بیشتر مزاح بی نمکی است تا دلیل منطقی.
جناب پورمند، نه من مسلمانم و نه غرابتی با این دین دارم و خطاب کردن افراد با "برادر" ناشی از فرهنگ اسلامی است. همچنین "برادر" شما هم ابدا نیستم. گر چه نوشته اید "برادر جان!" که نشان از لوده گی نوشتاری و رفتاری است نه پاسخگویی غیر مذهبی-منطقی.
جناب معمار شما هم حق دارید که شیفته رژیم اسلامی (با تمامی جناح هایش) با تمامی جنایات و فساد و دزدی و غارت و شکنجه و اعدام باشید و دست به هر عملی بزنید از جمله: بالا بروید و پائین بپرید و خود را به آب و اتش بزنید، توجیه گری کنید و سفسطه، خود فریبی کنید و سر را بدیوار بکوبید، ولی نمیتوانید منکر شوید که قتل های زنجیره ای توسط دولت خاتمی سامان گرفت و بهمین جهت یکی را واجبین خور کرد تا خود و شرکا در امان باشند و نه دادگاهی به رسیده گی این جنایات تشکیل شود و نه فردی از امت همیشه در ترور و شکنجه روزی راهی زندان. تنها کاری که توسط دولت مورد علاقه شما و رهبر آینده آقای پورمندی انجام گرفت فشار روحی و جسمی بر خانواده قربانیان زنجیره بود و کماکان هست
بقول معروف ما را به خیر و شما را بسلامت. من و شما در دو قطب ضد هم قرار داریم. یکی در رویای مانده گاری رژیم سراپا جنایت ضد بشری است و دیگری در رویای اضمحلال و تلاشی بغایت این وحوش با تفکرات ماقبل تاریخ بشری.
۶۷۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تجربه اتحاد را در جنبش ملی شدن صنعت نفت
آقای پورمندی گرامی، وقتی به دو واژه وحدت و اتحاد می اندیشم، همانگونه که بطور ضمنی در یادداشت سابقم نیز مستتر است، دو معنای متفاوت برداشت می کنم. در وحدت از یکی شدن و یگانگی، در هم آمیختن و محلول شدن صحبت میشود، در صورتی که از واژه اتحاد میتوان از با هم بودن برای طرحی مشترک، در عین داشتن تفاوت را برداشت کرد
تجربه اتحاد را در جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری زنده یاد مصدق و جبهه ملی در سالهای دهه سی شمسی داریم. شاید یکی از علل اساسی شکست جنبش ملی دهه سی بخاطر آن بود که جنبش نتوانست در اوج اعتلای خود تمامی همفکرانش را گرد هم آورده، و طرحی برای اتحاد مدون کند. اصول برپایی جبهه ملی توسط زنده یاد مصدق و یارانش هم میتوانست به عنوان همان طرح اتحاد بکار رود، اما متأسفانه از این اصول بنا به توجیهاتی عدول و موجبات تفرقه و تشتت در جنبش ملی فراهم آمد
امروز با توجه به تلاشهای تفرقه افکنانه ج.ا شخصیتی چون زنده یاد مصدق، در جنبش آزادیخواهانه و عدالتجویانه نداریم. آقایان کروبی، موسوی، خاتمی و خانم رهنورد، علیرغم پایداریها و مقاومتهاشان، از جایی که هنوز هم دل در گرو عشق عصر طلایی امام دارند، در امتداد چنین احوالی قادر نخواهند بود، که جنبش آزادیخواهانه و عدالتجویانه را به سر منزل مقصود برسانند
۶۷۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹٣
|
از : احمد پورمندی
عنوان : تشکر و مکثی بر نظرات دوستان
از توجه وتذکرات دوستان ممنونم.
البرز گرامی! با آنجه نوشتید موافقم. تنها مساله این است که چگونه می توان به آن وحدت گسترده مورد نظر شما دست پیدا کرد؟ نه فقط پروسه وحدت چپ، بلکه روند همکاری جمهوریخواهان ، در غالب اتحاد جمهوریخواهان، تلاشهایی در این جهت بودند که ادامه راه در گرو نقد و بررسی انهاست. علاوه بر خیلی از گرفتاری های دیگر، ما در خارج در خطر جدی گرفتار شدن به خیالبافی قرار داریم و تمایل شدیدی هم وجود دارد که به کار جمعی در سایه ساختن پروفیل های فردی نگاه بشود. این ها بخشی از گرفتاریهای ما هستند.
مسعود راد گرامی! تصدیق می کنید که حقوق بشر را و همه چیز های زیبایی را که نوشتید، نمی توان با تلفن به پیتزا فروشی سر کوچه،سفارش داد. خانم ستوده الان چند ماه است که هر روز برای باز پس گرفتن حق کارش - حق اولیه بشر- هر روز در مقابل کانون وکلا بست می نشیند و هنوز به نتیجه ای نرسیده و بعید است که برسد. شما از وظایف روشنفکران- من روشنگران را البته ترجیح می دهم- می نویسید و من دنبال کنش سیاسی هستم. روشنگری و سیاست همیشه وظایف یکسانی ندارند. من از انقلاب وحشت دارم و دنبال اینم که به کمک کدام اقدامات واقعی و قابل تحقق، می توان گام های مشخصی در جهت آن اهداف روشنفکرانه برداشت. ما مشغول ماراتون در فاضلابیم و شما به لباس و دستانی که اشاره می کنید که آلوده به نظر می آیند. وظیفه سیاست فقط تعیین هدف نیست، طراحی نقشه راه رسیدن به هدف هم هست. با حلوا- حلوا هیچ دهنی شیرین نشده و از این پس هم نخواهد شد.
مسعود معمار عزیز! با آنچه به نقل از واحدی نوشتید موافقم. روشنگران مجازند که با مذهب در بیفتند و سیاسیون سکولار هم باید در مسیر رسیدن به دموکراسی به مثابه هدف راهبرادی خود، به تنظیم رابطه هدفمند با همراهان دین باور خود بیندیشند. از نظر من حرف های ضد سرمایه داری که مثل نقل و نبات در محافل چپ افراطی خارج پخش می شود، هیچ ربطی به کشور فلاکتزده ما ندارد و آنچه امروز کشور بدان نیاز مبرم دارد، رها کردن سرمایه از قید انواع رانت نظامی، دولتی و بیتی و تامین رشد آزاد و دموکراتیک آن است.
شیخ الاسلام ی عزیز! ممنون از همراهی شما! امیدوارم یک روزی دوستان ما موفق شوند از بالای ابر ها به زمین بیایند، پا در آشپزخانه بگذارند و ببینند که بار گذاشتن قیمه چه مراحلی دارد .
بهروز الف گرامی! والله دروغ چرا! با این پرونده قطوری که شما برای آقای خاتمی ساختید، جایش فقط قعر جهنم است! برادر جان ! یک جو انصاف چیز بدی نیست. عالم و آدم می دانند که خاتمی با رو کردن نقش وزارت اطلاعات، قتل های ذنجیره ای را "به سامان نرساند" بلکه افشا و متوقف کرد. فکر می کنم که بقیه مواد کیفر خواست شما علیه خاتمی، بنده و اکثریت و بقیه جریانات هم از همین سنخ است . به خاتمی البته ایراد های زیادی وارد است اما نه از آن جنسی که مد نظر شماست.
۶۷۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای بهروز الف
آقای بهروز الف شما اگر مخالفید حقتان است اما حداقل وقایع تاریخی را درست انعکاس دهید . دولت خاتمی بود که با ارائه مدرک پرده از قتلهای زنجیره ای برداشت ٬ بله در زمان ایشان اتفاق افتاد اما شما مینویسید :« قتلهای زنجیره ای را به سامان رساند » . در ضمن وقتی گفت : « من یک تدارکاتچی بیش نبودم » پرده از دولت در دولت یا دولت سایه برداشت و چیزی را که جامعه میدانست برای اولین بار رسمآ فاش کرد .
۶۷۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹٣
|