یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا ایران گرفتار استبداد شده است؟ - حنیف یزدانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حنیف یزدانی

عنوان : پاسخ به انتقاد احمد میرزا
دوست عزیز ممنون از نقدی که کردید. حتما نصیحت شما را پیگیری خواهم کرد. اما در دفاع از خودم بگویم که در بدو ورودم به فرانسه تاریخ این کشور را که شامل مجموعه ایی از تاریخ هنر، تاریخ علم و سیاست و همچنین تا حدی تاریخ ادبیات مطالعه کردم و در مدت چند سال بسیاری از شهرهای این کشور (حدود ۲۰ شهر) را دیده ام و در چند کارخانه کار کرده ام.
از قضا بر طبق تاریخ فرانسه باید بگویم که اکنون جمهوری ششم خود را تجربه می کند. یعنی از سال ۱۷۸۹ تا کنون بارها استبداد باز گشته( حدود ۸۰ سال) و مردم فرانسه تجربه دموکراسی خواهی را رها نکرده اند و در طی مبارزه اخلاق خود را نیز مطابق دموکراسی تغییر داده اند. برای مثال به داستان دریفوس و زولا که اواخر قرن ۱۹ ام بود دقت کنید که مردم فرانسه در آن دوره به کمک روشنفکرانی چون امیل زولا توانستند یهودی ستیزی را نقد کنند و دموکراسی را حق حیات اقلیت حتی یهودی نیز بدانند. هر چند جامعه اروپایی نیاز به فاجعه جنگ جهانی دوم داشت تا به این حقیقت به روشنی دست بیابد.
بر این مبنا ما ایرانی ها نیز باید تجربه دموکراسی خواهی را ادامه بدهیم تا ضد فرهنگ استبداد و رذیلت اخلاقی را از خود بزدایم.
۶۷۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹۴       

    از : حنیف یزدانی

عنوان : پاسخ به انتقادات
با سلام خدمت همه دوستان گرامی که زحمت کشیدند و این متن را خواندند و نظراتشان را در اینجا نوشتند. از شما سپاسگذارم.
خانم فریبا علیخانی ، من در این مقاله سعی کرده ام تنها به کاستی های فرهنگی ایرانی ها به زبان ساده بپردازم و دنبال علل و عوامل نرفته ام هر چند در چند مورد به عامل اصلی یعنی استبداد پرداخته ام. اما از نظر من استبداد عامل بی فرهنگی است و بی فرهنگی عامل استبداد. نمی شود یکی را مادر دیگری دانست. اما راهکار شروع از خود است و اصلاح فرهنگی خود و اطرافیان از طریق الگوی زندگی شدن.
۶۷۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣۹۴       

    از : خواننده

عنوان : ایران دچار استبداد شده است چون ...
ایران دچار استبداد شده است چون چیزی حدود ۷۰ درصد جامعه بیسواد است. و باسوادان و «روشنفکران» جامعه اش نیز بیسواد هستند. مگر شما جامعه ای به این شکل را می شناسید که دچار استبداد نباشد؟ اگر می شناسید لطفاً یکی را نام ببرید.
۶۷۴٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۴       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : برزیگران
آقای یزدانی، سعی شما در یافتن چرائی وضع موجود جای تقدیر دارد، لیک به نظر من شما نگرش خویش را بر پایه ای غلط استوار ساخته اید. نمیدانم شما مردم را چه فرض نموده اید که از آنها توقع شق القمر دارید. سابقه ی استبداد در ایران بسیار بیش از آن است که تصویر نموده اید و فرهنگ پدیده ای اکتسابیست نه ذاتی. شما از رفتار مردمی که اگر نگوئیم هزاران سال، قرنهاست که تحت امر استبداد است ایراد گرفته اید ولی نگفته اید که این رفتار از کجا نشئت گرفته است. آنچه شما بعنوان آیتمهای برجسته از فرهنگ این مردم برشمرده اید برخاسته از فرهنگ دیرینه سالیست که حاکمان مستبد اشاعه داده اند.
معروف است که؛ اگر شخصی هر روز وارد اتاق من شود وبه گوش من یک سیلی بزند در روز اول من بسیار رنجیده خواهم شد و او نیز شرمنده از کرده ی خویش. اما اگر این عمل بنا به هر دلیل در روزهای آینده تکرار گردد رنجش من کم و کمتر و شرمندگی و سرزنش خویش او نیز کم و کمتر خواهد شد تا پس از مدتی امر بر من مشتبه میشود که این حق من است که هر روز یک سیلی بخورم و بر او نیز این امر مشتبه میشود که این حق اوست که هر روز به گوش من سیلی بزند.
دوست گرامی وقتی همین مثال مشمئز کننده ی فوق قرنهاست که در جامعه جاریست آیا فکر نمیکنی که ایرادات شما وارد نخواهد بود. به دیگر سخن شما علت را رها و به معلول چسبیده اید.
از گفته ی من این نتیجه را مستفاد نکنید: پس تا ابد این چرخه ی ناقص برجا و ادامه خواهد یافت. نه! باید عرض کنم آنها را که شما بعنوان روشنفکر تصویر نموده اید روشنفکر نیستند آنها همان عمله ی ظلم و استبدادند که فرهنگ استبدادی را در جامعه جاری و ساری می سازند. روشنفکران جامعه که نهالی بسیار نهیف هستند در حد توان خویش سعی بلیغ روا داشته و میدارند باورتان نمیشود تاریخ ایران را ورق بزنید موج میزند از گورهای با نام و بی نام و نشان افرادی که برای بهروزی و فرهنگ برتر این مردم ندا سردادند.
بر این مردم خرده میگیرید: که ظلم و بی عدالتی و اجحاف را می بینید و بدان تن میدهند (نقل به معنی). دوست گرامی بخش بزرگی از این مردم به منافع خود آگاه نیستند و با اکتساب همان فرهنگ استبدادی، می اندیشند راه و روش همین است که هست و بخش کوچکی نیز که آگاهی دارند از توان تغییر برخوردار نیستند.
آری دوست من؛ اینجاست که صحنه نیازمند برزیگرانی چون شماست تا بکارند بذر آگاهی را و حراست کنند آنرا در هر شرایطی به امید روزی که این بذر به بار نشیند.
پایدار باشید
۶۷۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۴       

    از : آزاده مسرور

عنوان : کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما با نام مرده، مملکت احیا نمیشود!میرزاده عشقی
سالهاست که کار ما این شده است ، شما دوست گرامی زحمت می کشید و مطلبی می نویسید ومن در فیسبوک یا سایت های مختلف آنرا می خوانم وشاید من چند سطری می نویسم و شما می خوانید! پس مردم در کجای کارند ،معلوم نیست؟
چرا پس از ۳۵ سال حکومت دینی و چشیده شدن عوارض زهر آگین دخالت دین در امور دولتمداری که از جانب همگان تصدیق شده است،اما هنوز آلترناتیو ی که زمینه های بنیادین جدائی دین از حکومت را بر ای مردم سازماندهی نماید ،شکل نگرفته است؟

خامنه‌ای از خاتمی چه می‌خواهد؟
http://www.radiozamaneh.com/۱۱۸۳۷۳#.Us۱۰gvRDsx۵
اصلاح طلبان و نمایندگان شناخته شده آنها مانند محمد خاتمی و دیگران به التماس افتاده اند تا شاید جایگاهی در کنار خامنه ای برای خود بوجود آورند.سرخوردگی جامعه ایران به مرحله ای رسیده است که همه رئوس و خواسته های اساسی دوره های گذشته در چهارچوب همین نظام نیز به فراموشی سپرده شده است.بیشتر پایوران بدنام دوران قبلی نظام ، خود را محق نشان می دهند و از گذشته جنایت بار خود به هیچ وجه پشیمان نیستند!

زاظهار درد ، درد مداوا نمیشود
شیرین دهان بگفتن حلوا نمیشود

درمان نما ، نه درد که با پا زمین زدن
این بستری زبستر خود پا نمیشود

میدانم ار که سر خط آزادگی ما
با خون نشد نگاشته ، خوانا نمیشود

باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست
لیکن چاره با من تنها نمیشود؟

تنها منم که گر نشود حکم قتل من:
حاشا، چنین معاهده امضا نمیشود

گر سیل سیل خون زدرودشت ملک هم
جاری شود؟ معاهده اجرا نمیشود

مرگی که سر زده بدر خلق سر زند
من در بدر پی وی و پیدا نمیشود

ایرانی ار بسان اروپائیان نشد
ایران زمین بسان اروپا نمیشود

زحمت برای خود کش که خود بخود
اسباب راحت تو مهیا نمیشود

کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما
با نام مرده ، مملکت احیا نمیشود

ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب
دردیست درد ما که مداوا نمیشود

مرغی که آشیانه بگلشن گرفته است
او را دگر ببادیه مأوا نمیشود

جانا فراز دیده‍ی ، عشقی است جای تو
هر جا مرو ، ترا همه جا ، جا نمیشود

میرزاده عشقی

دوست گرامی بنده در پاسخ شعر ارسالی من چنین نوشته است:
"هرآینه بازشناسی درد، نخستین گام در راه درمان درد است. تا درد را نشناسیم و به ریشه یابی نپردازیم، نمی توانیم در راه درمان آن نیز بکوشیم. پس نخست در ریشه یابی درد بکوشیم. سپس راه و یا راه هایِ درمان را بجوییم و بررسی کنیم."

ودوست دیگر چنین یادآوری کرده است:
چون ما فاقد حافظه تاریخی هستیم،باید این مسائل را همواره بازگو نمود...

اساسا چرا ما مانند آن شاگرد تنبل مدرسه ـ فاقد حافظه تاریخی هستیم؟

سئوالی آسیب شناسانه بر محور تحقیق ، جامعه شناسی ،روانشاسی در طول تاریخ معاصر از دوستان محترم وگرامی که بطور شبانه و روزی برای آزادی و عدالت مردم ایران تلاش می ورزند مطرح می نمایم تا شاید به یک تریبونال تفحص و کاوشگری در درون جامعه سیاسی ایران بیانجامد!

از اینکه شاهد دائمی رنج مردم ایران هستیم و به شدت شکنجه فکری و روحی می کشیم و تنها جسم ما در خارج هست، وگرنه تمام روح و اندیشه همه ما هر روز در کنار مردم و در ایران است تا کی می تواند این وضع ادامه یابد . چرا هیچگاه تا کنون وضعیت بهتر شدن را در جامعه نداشته ایم اما چرا برعکس استعداد بدتر شدن را مردم ایران بیشتر دارا هستند؟ جامعه ایران در طول تاریخ ثابت کرده است که استعداد از این بدتر شدن را هم دارد.نیروهای سیاسی ایران ثابت کرده اند که برای از این بدتر شدن هم استعداد بیشتری دارند وتاکنون با انزوا وبی عملی و واکنش گرائی محض این موضوع را بخوبی نشان داده اند.
چرا هیچگاه تا کنون وضعیت بهتر شدن را در جامعه نداشته ایم اما چرا برعکس استعداد بدتر شدن را بیشتر دارا هستیم؟ و همه اینها دست به دست هم داده اند تا جامعه و نیروهای سیاسی ایران در یک دوره ائی کاملا وحشتناک و غیرقابل پذیرش از قعر ۱۴۰۰ ساله تاریخ ،خمینی راانتخاب نماید و پس از به خاکسپاری میلیونی آن ملعون ،بازماندگان خمینی توانستند خامنه ائی را به اریکه قدرت برسانند و جامعه ونیروهای سیاسی همچنان در انتخاب اشخاصی مانند خاتمی ، احمدی نژاد روحانی و برگشت به دوران طلائی مهندس میرحسین موسوی سرگردان مانده اند و مردم هنوز نتوانسته اند اراده و صف مستقل و آرزوی اصلی و قلبی خود را ابراز نمایند بلکه دائما مراحل تاریخ را با استفاده از ابزار تکراری در قامت افراد گوناگون طی می نمایند وتقیه می کنند.این جامعه است که باید زیر بازوان خامنه ائی را خالی کند تا او سرنگون گردد و مردم راه درست خویش را بیابند، نه اینکه خامنه ائی را از جامعه گرفت ،چرا که رژیم مانند خامنه ائی زیاد دارد و مردم نیز در فقدان آگاهی سیاسی و آلترناتیو روشنگر، استعداد اطاعت فراوان از خامنه ها ی تازه را زیاد دارد.به همان اندازه که ترور خامنه ائی ها تا کنون در جامعه کارساز نبوده است.

در ماه آینده شیخ حسن روحانی به دعوت دولت آلمان که اروپا را هدایت می کند به برلین ـ شهر اقامت کنونی من که در ۲۸ سال پیش و در فرار از جهنم جمهوری اسلامی، تنها برای پنج سال ساکن شدم سفر خواهد کرد. از همین الان نغمه های اعتراض به سفر روحانی به برلین آغاز شده است.باید بپذیریم که روحانی ۱۸ میلیون از آرای ۳۵ میلیون شرکت در انتخابات را بدست آورده است و به نمایندگی آنها به آلمان سفر خواهد کرد.

اگر اعتراضی می خواهد بشود ، بهتر هست به مردم شریف،آزاده و آریائی ایران؟!؟ باید کرد و به آنها تلنگر زد که چرا پس ۳۵ سال تجربه وحشت آور تحت سیطره حکومت اسلامی ـ این چنین لعبتی را باردیگر انتخاب کردند؟

آنقدری که حکومت اسلامی در ۳۵ ساله گذشته ـ خودش آبروی خودش را همچنان می برد ،هیج نیروئی به اندازه خودش این نظام را بی اعتبار نکرده است.اما غرب مترقی وشکست خورده در عراق و افغانستان ! همین ملاها را با همه ارتجاعی بودن بخاطر حفظ امنیت خلیج فارس وانتقال نفت با همکاری آخوندها را طالب هستند ودر ثانی چون می بینند مردم به این همین ملاهای عقب مانده رای می دهند پس نتیجه می گیرند که لیاقت مردم در همان اندازه است.

نزدیک به ۳۵ سال هست که جمهوری اسلامی زندگی متحجرانه را برمردم ایران حاکم کرده است. نصف جامعه یعنی زنان را سرکوب و توهین می کند. آخوند ها بارها بر سر منبر عربده کشیده اند که زنان بی حجاب فاحشه اند!! اما مردان ایرانی هیچگاه از این توهین شنیع به خواهران ومادرانشان غیرتی نشده است .براستی چرا؟هرهفته افرادی به نام امام جمعه در شهرهای مختلف مشغول به عربده کشی و لوطی گری هستند اما از این جامعه خفته هیچ اعتراضی بر نمی خیزد!

می گویند در ۳۵ سال پیش ـ اعراب برایران حاکم شده اند و کشور ایران در اشغال عربهاست.خوب پس چرا مردم شریف و آزاده ضد اعراب!؟ هر چهارسال بجای اعتراض به اشغالگران به نمایندگان رهبران عرب منش و اسلامیست رای می دهند؟
۶۷۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۴       

    از : غلام سفیدکوهی

عنوان : نویسنده موفق شده
جناب احمد میرزا، چه نیازی باعث شد که لازم دیدی اینچنین پرخاشگرانه با نویسنده محترم بتازید!؟
از نظر من نویسنده موفق شده موضوعی مهم را به زبانی ساده نشر نماید.
غلام سفیدکوهی
۶۷۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۴       

    از : احمد میرزا

عنوان : سفارش دوستانه!
انشایی که ایشان نوشته است نمره اش از نظر یک دبیر ادبیات دوره
متوسطه۱۲است،امااز نظرگاه «جامعه شناسی» اگر منتظر نمره قبولی است،بهتر است از فرصت اقامت در فرانسه برای مطالعه ی
جامعه شناسی و تاریخ وفلسفه، بهره گیرد تا بلکه ده سال دیگرموفق به نوشتن رساله یی بشود در باره «چراایران گرفتاراستبدادشده است».
ضمنن مطالعه همزمان اندک منابع معتبر فارسی از جمله آثار امیر حسین آریان پور و سه،چهار تن دیگرکه برای یافتن پاسخ آن پرسش
قلم فرسایی که نه، جانفرسایی کردند «اوجب واجبات» است!
۶۷۴۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست