از : بهروز
عنوان : جعل حقیقت!
سعی کردم این مقاله را به دقت بخوانم اما وقتی به این عبارت رسیدم که توده ای شدن سازمان فدایی از بدنه شروع شد طاقتم طاق شد. این دروغ محض و جعل حقیقت است. گرایش به راست اکثریت برای بسیاری از هواداران و توده های سازمانی یک شوک بود و انشعاب برای مدتی گیجی و منگی به تشکیلات تحمیل کرد و تنها با گذشت زمان اکثریت توانست گرایش به راست را توجیه کند. البته اگر اقلیت دچار عجله نمی شد و مبارزه ایدئولوژیک درونی و علنی را ادامه می داد بدون شک طرفداران خط وحدت با حزب توده بیش از پیش منزوی می شدند. اگر به نشریه های مقطع انشعاب مراجعه کنید تمام تلاش جناح اکثریت در این است که خود را از اتهام ابتلا به توده ایسم مبرا کند و خود را منتقد اپورتونیسم چپ و راست نشان دهد. درمورد این که سازمان تئوری توده ای شدن مبارزه مسلحانه بیژن را در کردستان و ترکمن صحرا به اجرا میگذاشت نیز یک تحلیل من درآوردی است. سازمان پیش از آن که تئوری و سیاست مشخصی در این وقایع داشته باشد مجبور بود به خواستهای عاجل و فوری جنبش توده ای پاسخ دهد و خود را با آن هماهنگ کند.
۶٨۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آرمان
عنوان : اینطور نبود
آقای سپیداری اشتباه ارزیابی کرده است. تا زمانی که سازمان چریکهای فدایی خلق از مبارزات مردم حمایت می کرد از جمله در کردستان و ترکمن صحرا و در زمان حملات رژیم به دانشگاه ها ما شاهد آن بودیم که هواداران سازمان بیشتر شدند و رژیم از سازمان چریکهای فدایی خلق می ترسید. سازمان چریکها در کردستان در موقعیت قدرت بود و رژیم درمانده بود. سازمان چریکها تظاهرات دهها هزار نفری به راه می انداخت و اینکه چماقداران رژیم به آنها حمله می کردند مورد تازه ای نبود. حزب توده حتی نمی توانست یک تظاهرات خیابانی به راه بر پا کند و این رشدی که آقای سپیداری از آن حرف می زند وجود نداشت. مگر ما نبودیم که ببینیم؟ حتی سازمان پیکار تظاهرات چند هزار نفری در خیابان جمهوری به راه انداخت ولی حزب توده فقط می توانست در محیط های کوچک عده ای توده ای را جمع کند.
اما مهمتر این که بزرگترین سازمان سیاسی سازمان مجاهدین خلق بود که با اینکه هنوز مذهبی بود اما مطمنا یک سازمان چپ بود. آنها بزرگترین بودند و رژیم نیز آن را می دانست و تمام تلاش خود را می کرد که آنها را نابود کند. سازمان چریکهای فدایی خلق اشتباه بزرگی را مرتکب شد که با مجاهدین خلق نزدیک نشد و به جای نزدیکی با حزب توده و حمایت از رژیم آدمکشان باید تلاش می کرد جبهه مشترکی با مجاهدین تشگیل می داد و کمک می کرد که آنها را بیشتر به سمت چپ بکشانند. افرادی مانند موسی خیابانی و رجوی در آن زمان مطمنا دشمنی با چپ نداشتند و افراد زیادی بودند که می توانستند به دوستی و اتحاد بین مجاهدین و نیروهای چپ کمک کنند. بزرگترین اشتباه سازمان اکثریت همان حمایت از رژیم جنایتکار خمینی بود و این بود که نفس آخر انقلاب را در گرفت. اگر سازمان چریکهای فدایی خلق همان سیاست اولیه را دنبال می کرد مطمنا رژیم نمی توانست در سرکوب های خود موفق شود. مگر همان رژیم نبود که در کردستان جنایت ها کرد اما مجبور به عقب نشینی شد؟ چرا؟ چون می دانست که با اتحاد نیروهای چپ در کردستان نمی تواند موفق شود. مطمنا سیاست مجاهدین در مقابله زود هنگام با رژیم آدمشکان اشتباه بود و بدون هماهنگی با نیروهای چپ کمک به سرکوب خود آنها و نیروهای چپ کرد اما حمایت از سرکوب و قتل و آدمکشی رژیم توسط سازمان اکثریت و حزب توده به معنی واقعی به همان آتش بیاران معرکه جانیان تبدیل شدند.
آقای سپیداری اشتباه می کنید و تحلیل شما مطقا با واقعیت ها نمی خواند. حزب توده مانند بقیه بوق چی های رژیم از اعمال جنایتکارانه رژیم حمایت می کرد و به رژیم برگه تبرئه می داد که ایرادی ندارد چپی ها را نابود کند زیرا آنها از قرار چپ نبودند و آن جوانان پر شور انقلابی را مزدوران "امپریالیسم" معرفی می کرد و سازمان اکثریت نیز در دام کینه توزانه حزب به همین شیوه روی آورد!
۶٨۰۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : علی امیری
عنوان : سپاس
این یکی از نادرترین تحلیلهای واقعی و صادقانه ای است که تا کنون در سایت اخبار روز خوانده ام به همین جهت دست آقای سپیداری را از راهی دور میفشارم و به ایشان بابت نوشتن این تحلیل تبریک میگویم امیدوارم افراد صادق جریان چپ با خواندن این تحلیل دست از تنگ نظری بردارند و به واقعیات با چشم باز بنگرند حصوصاً آگاهی خود را در ارتباط با تقش مذهب در میان توده مردم ،که ایشان در تحلیل خود به درستی به آن اشاره کرده اند بالا ببرند و جزم اندیشی در این مورد را کنار بگذارند.
۶٨۰۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : غلام سفیدکوهی
عنوان : نوشته صادقانه
با سپاس از آقای سپیداری بابت نوشته صادقانه اش، به عرض ایشان برسانم که بر خلاف گفته ایشان که بدنه سازمان پیشتراز رهبری به حزب توده گرایش / سمپاتی/ نزدیکی، پیدا کرده بود، مستند به واقعیت نیست. زیرا از صدها هزار سمپات سازمان بعد از انقلاب فقط درصد بسیار کمی ارتباط سازماندهی شده داشتند و برای سازمان در آن زمان کاملا غیر ممکن که آنها را عضوگیری و سازماندهی نماید. لذا هم طبیعی بود که این توده تشنه آگاهی در تلاش برای کسب آگاهی به هر جا سرک بکشد. انکار نمیتوان کرد که بسیارانی از این شیفتگان کسب آگاهی، جذب جریانات دیگر شدند. اما مطمئنم این دلیل نمیشود که آنها به مدینه فاضله خویش پیوسته اند.
غلام سفیدکوهی
۶۷۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : مشیری
عنوان : نکته ای مهم
آقای سپیداری عزیز
به نکته ی بسیار مهمی اشاره کرده اید. تحلیلی کاملا منطقی و بی طرفانه از جریان های چپ موجود در دوران انقلاب ارائه کرده اید و مهمتر این که خاطر نشان کردید برای شناخت مذهب سیاسی از جمله اسلام سیاسی باید به مطالعه و تحقیق عمیق پرداخت و با ساده انگاری مشکلات و نقاط ضعف خود را نادیده نگیریم. با تشکر
۶۷۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴
|