سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

همه امور شخصی سیاسی نیز هستند
اما سیاست امر شخصی نیست!
- حمید آقایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضوی

عنوان : ایرج مصداقی و حرص به افشاگری
نوشته شما دقیق است آقای اقایی. ایرج مصداقی ادمی است یا استعداد شگرفی در نوشتن. برای اینکه انسان باور کند که او استعداد فراوانی برای خلق دارد، لازم نیست که به اینهمه خاطراتی که او می نویسد باور داشته باشد. آخر ما هر کدام زندانیان سیاسی که همچون آقای مصداقی در همان زندان و در همان سالها بوده اند بسیار می شناسیم...واقعیت این است که برخی از رویدادها و اتفاقاتی که او با آن دقت و ظرافت انگار که یکساعت پیش دیده باشد، ذکر می کند، هیچیک از زندانیان دیگر خبر ندارند. به هر حال او دروغگو باشد یا هر چه اورده راست باشد تغییری در ارزیابی ما از نبوغ او در نوشتن نباید بدهد. انگیزه هایش اما از نظر من اگر روزگاری هم سالم بود امروز شریر شده. میل وحشتناک او به خراب کردن هر کس و هر مبارزی که جز او می اندیشیده یا می اندیشد، غریب است. آنقدر در این حرص پیش می رود که با این هوش سرشارش وقتی می خواهد ایراد بگیرد که فرخ نگهدار که در نوزده سالگی در ارتباط با بیژن جزنی به پنج سال زندان محکوم شده است، دو سال از زندانی اش را نمی کشد و آزاد می شود. اتفاقی که نه تنها آن زمان که امروز در جمهوری اسلامی هم می افتد. اما این مهم نیست می گذاریم به پای نشناختن شرایط . اما او نشان می دهد که اصلاً حواسش نیست که در خانه شیشه ای نشسته و سنگ پرتاب می کند! کسی که در اوج کشتار کور رژیم از زندان جمهوری اسلامی آزاد شده و بعد هم از کشور خارج شده است، ایراد می گیرد که چرا پنجاه سال پیش جوانی که نه اسلحه داشته و نه عملیاتی کرده پس از کشیدن سه پنجم حکمش آزاد شده است. نه! چشم حقیقت بین آقای مصداقی به علت عشقی که به افشاگری علیه آدمها دارد، معیوب شده است.
۶٨۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ملال آوری
بعد از مطالعه یک نوشتار،یکی از دلایل ملال آور می تواند این باشد: در نوشتار،نکاتی یافت می شود که اندوختها و داده های قبلی خواننده به چالش کشیده می شود این چالش قبل از اینکه شهامتِ بازنگری را در ملول شونده ایجاد کند اورا بسمت نوعی بیزاری،یأس و افسردگی و غم می برد که چرا! ایام طولانی بر ایده ای مانده، که چندان راه گشا نبوده!. که می توان از قول شاعر به ملول شونده گفت: گر تو ملولی ای پدر!جانب یار من بیا/ تا که بهار جانها تازه کند دل ترا
۶٨۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : حمید آقایی

عنوان : پاسخ به آقای محسن الف
آقای الف، اگر نگاه کوتاهی به وب لاگ اینجانب بیندازید، می بینید که من سالها است که این روش نوشتاری را دارم، در عنوان وبلاگ نیز آمده است که "نگرشی فلسفی-تاریخی به مسائل روز ایران". اگر این روش را نمی پسندید و برای شما ملال آور است، لطفا وقت تان را صرف آن نکنید. اما بگذارید که هر نویسنده ای با روش خاص خود به مسائل بپردازد، شما نیز شیوه نگارش خود را دنبال کنید.

اما در مورد روال منطقی پاراگرافها و کل یادداشت:
اگر دقت کرده باشید ابتدا سعی کرده ام به این سوال پاسخ دهم که چرا همه امور انسانها سیاسی هستند و به سیاست مربوطند و پس از چند پاراگراف به سوال دوم پرداخته ام که چرا در عین حال سیاست را نباید شخصی کرد، در انتها به نتیجه گیری پرداخته ام.
با احترام
۶٨۱٣۶ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : علی کبیری

عنوان : نقصهای منطقی!
جناب آقائی،

خوشبختانه دوستان توجه کرده اند که نوشتهء شما دارای نقائص منطقی است. اولاً- شما به ایرج مصداقی ایراد گرفته اید که «... هم در مقام قاضی هم دادستان می نشیند و پس از ردیف کردن موارد اتهام حکم نهایی را صادر می کند.» و بااین ایراد، وی را منتسب به مکتب اتهام زنی بی پایهء مجاهدین قلمداد کرده اید. درصورتی که همین انتساب مصداقی به مکتب مجاهدین از جانب شما، دلالت بر اتهام بی اساسی میکند که خودِ شما دارید ازآن طریق به مصداقی وارد میکنید. پس در ایراد شما تناقض گفتار وجود دارد. به این میگویند "واعظ غیر متّعظ بودن." ثانیاً- درفرصتهای گوناگون، به منظور به کرسی نشاندن نظر خودتان، به گفته های ماکس وبر و میشل فوکو استناد کرده اید. در حالی که هنوز صحت گفته ای این دو ثابت نشده است، و دیگر اینکه استناد به سخن دیگران جهت اثبات نظر نویسنده یا گوینده درهر استدلالی فاقد ارزش میباشد، چون پیش از همه باید مثال مورد نظر اثبات شود. ثالثاً- شما به "امر قضا وقضاوت" اشاره کرده اید. ولی درابتدای مقاله به "حقیقتِ ترکیب متناقض امور شخصی از یک سو و موضوعات و برنامه های سیاسی از سوی دیگر، از دیدِخودتان اشاره کرده اید. لازم به تذکراست که از نظر امر قضا و قضاوت و حتی در امور روزمرهء زندگی، "حقیقت" و "واقعیت" دو مقولهء کاملاً متفاوت میباشند. از نظر ماتریالیسم دیالکتیک نیز همین طوراست. واقعیت چیزیست که وابستگی به نظر و ذهن شما و من نداشته و مستقل از نظر و ذهن مااست. در هر دعوای حقوقی، طرفین دعوا کوشش میکنند تا با تطبیق ذهن خودشان (حقیقت)، واقعیت ناموجود در صحنهء دادگاه را برای قاضی مجسم کنند (دیالکتیک). حال برمیگردم به استدلال شما که ترکیب امور شخصی را با موضوعات و برنامه های سیاسی، متناقض وانمود کرده اید. این استدلال که ترکیب دو چیز را متناقض وانمود میکند، دلیلی بر تناقض استدلال کننده دارد. چون اگر دو چیز باهم متناقض باشند، از نظر منطقی مانعه الجمع میباشند. درست مثل ترکیب آب و روغن. ولی تناقض به نحوهء استدلال وارد میشود و نه به قول شما ترکیب دو چیز. مثل اینکه ما بگوئیم " کوه دماوند گوگردی است،" و سپس ادعا کنیم که "ما یک بغل گلهای وحشی از دماوند چیدیم." به این میگویند تناقض در استدلال یا گفتار. پس در عمل مقوله ای به نام "ترکیب دو چیز متناقض" وجود ندارد چون غیر قابل ترکیب هستند. شوربختانه، امروزه تناقض های بسیاری در نوشته های هم میهنان مشاهده میشود و به سبب عدم آگاهی اکثر آنها وحتی خوانندگان مقاله ها، آن نوشته ها حتی مورد قبول اکثریت ناآگاه نیز واقع میشوند. نمونهء روزمرهء این نوشته ها، مقاله های اکبر گنجی از قبیل پیشنهاد بوجود آوردن "اسلام سکولار" یا تز "اختراع اسلام دمکراتیک" و غیره... است.
همانطور که دربالا نیز متذکر شدم، نوشتهء شما مملو از ایرادهای تکنیکی است که به عنوان نمونه، توجه شما را به چند مورد آنها جلب نمودم. با امید خواندن نوشته های عاری از نقائص منطقی شما در آینده.
۶٨۱٣۴ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : محسن الف

عنوان : نقد نوشته حمید آقایی
آقای آقایی
پاراگرافهای نوشته شما بشکلی جدای از هم و بدون هیچ ارتباط منطقی و یا رشته ای نارمئی که آنها را بهم وصل نماید در کنار هم قرار داده شده اند.
تکرار در آن فراوان است.
با ماکس وبر آغارز کرده اید و بعد هم به نظریان فمینییت ها در دهه شصت و هفتاد میلای اشاره کرده اید و و سپس به هانت و دوباره بازگشت از نو به ماکس وبر و تکرار همان پاراگراف نظر وبر.
پاراگرافها بصورت کرونولویژیک نیستند و از دهه هفتاد و هشتاد میلادی دوباره بر می گردید به ماکس وبر.
خلاصه اینکه نوشته شما ملال آور است و بقول قدیمی ها قدری اظهار فضل شخصی و بطور فرعی هم حرف اصصلی تان که یک جمله بیشتر نیست را زده اید که : شخصی با مقولات سیاسی برخورد نکنید. که خوب نوشتن این یک جمله نیازی به اینهمه نگارش نداشت.
خوب بود همین یک جمله اصصلی را محور نوشته خود قرار می دادید و پیرامون آن نظر خود را باز می کردید.
با احترام.
محسن الف
۶٨۱۱۹ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : ایکاروس

عنوان : سیاست ،امور شخصی و کینه ورزی
جناب آقایی! سیاست از نوع ماکس وبری و میشل فوکویی به گونه ایی که شما تشریح کرده اید و "تاریخ" نویسی بدون قضاوت به درد کلاسهای دانشگاهی رسمی و "بی طرف" می خورد و نه به درد توده های مردم. سیاست امر زندگی روزمره مردم است در سطوح مختلف. سیاست امر مبارزه در راه ساماندهی و سعادت زندگی انسانهاست و به این معنا برای انقلابیون نیز حرفه ای است. سیاست حرفه ای ماکس وبری که شما از آن یاد می کنید سیاست ورزی بوروکراتیک و شغلی است. البته که سیاست با امور شخصی نیز ارتباط دارد به خصوص اگر آن شخص در راس رهبری جریانها باشد. مگر نه این است که هزاران صفحه به کندوکاو در امور زندگی شخصی رهبران کارگران همچون مارکس، انگلس و لنین و... پرداخته اند؟ مگر می توان همچون در لهستان به امور شخصی لخ والسا که در راس رهبری کارگران و ریاست جمهوری لهستان بود و همزمان و بطور مخفیانه در حال پر کردن حسابهای شخصی خود بود، کاری نداشت و چشم فرو بست؟ مگر می توان نسبت به ارتباط امور و روابط شخصی افراد با محافل خاص و سرمایه اندوزی آنها از یک طرف و دشمنی اشان با مردم و نیروهای انقلابی از طرف دیگر کاری نداشت و آنها را افشا نکرد؟ به قول لنین باید نور،نور و نور هرچه بیشتری بر روی رهبران تاباند. البته که سیاست در واقعیت محل کینه ورزی و قضاوت است. چطور می توان به رهبران حکومت اسلامی و هر حکومت جانی و ضد مردمی دیگر کینه نداشت و قضاوت نکرد؟ چطور می توان افرادی را که در صف چنین حکومتهایی قرار داشته و از آن حمایت می کنند افشا نکرد؟ "گزارش مستقل تاریخی" معنی و مفهوم ندارد. به تعداد افراد بشر می تواند "گزارش مستقل" وجود داشته باشد. ما باید قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم که چه کسی در صفوف مردم است و چه کسی در صفوف دشمن مردم و بر اساس آن عمل کنیم. ملاک درستی قضاوت ما تاریخ و نتایج گرفته شده خواهد بود.
۶٨۱۱٨ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : دوران مدرن و تقسیم وظایف
جناب آقایی ارجمند،درنوشتار،بدرستی به تقسیم وظایف دردوران مدرن اشاره می کند. اشاره ای که برای گروهی درس آموز وبرای گروهی یادآوردندگیست!.اما عکس العمل توسط افراد قبیله اندیش به این اشاره متفاوت است.قبیله اندیشی که بر ساختهءنظامات سنتی قومی است باپذیرش نهادهای مدرن، آنهم برحسب ضرورت تغییرات اجتماعی،منعطف و مثبت خواهد بود و تقسیم بندی وظایف را براحتی پذیرا و قابل هضم خواهد دید. اما عکس العمل فرد قبیله گرا که بر ساختهء نظامات و تشکیلات و سازمانهای سیاسی است و این نظامات و تشکیلات و سازمانها را تعریف شده در دوران مدرن می داند، می تواند بسیار خشن وبا دیده ای تحقیر آمیز باشد. اما هر قبیله اندیشی باید بداند جبر زمانه و پیش رفت جامعه به او تفهیم خواهد کرد که باید الزامات دوران مدرن را پذیرفت ولجاجت دراین مسیر ، چیزی جزءیأس آفرینی بدنبالش نخواهد بود.
۶٨۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : حمید آقایی

عنوان : قصد من به هیچ وجه حمایت از فرخ نگهدار نبوده است
آقای کوردستانی، بگذارید قبل از هر چیز از گذشته خودم بگویم، که شما به آن اشاره کرده بودید. من از سالهای قبل از انقلاب، بطور مشخص از سال ۵۵ در ارتباط با حبیب الله پیمان بودم، که جریانی بنام جنبش مسلمانان ایران راه انداخته بود، پس از انقلاب نام این جریان به جنبش مسلمانان مبارز تغییر کرد و من بعنوان یکی از کادر های اصلی شیراز و سپس تهران با آن همکاری می کردم. در اواخر سال ۵۹ و اوائل سال شصت خط سیاسی من و تعدادی از دوستان دیگر با پیمان فاصله گرفت و پس از نقد استراتزی جنبش ملسمانان مبارز، بتدریج از گرایشاتی که معتقد به حمایت (تاکتیکی) از خط امام بودند فاصله گرفتم. در این مسیر بتدریج به استراتژی سیاسی مجاهدین نزدیک شدم. اما هیچگاه هوادار مجاهدین (بعنوان یک مجاهد) نبوده ام و همکاری هایم هم همواره در کادر شورای ملی مقاومت صورت می گرفته است، که این را بارها در صحبت با مسئولین مجاهدین مطرح کرده بودم و از نظر آنان نیز پذیرفته شده بود که عده ای مثل من در کادر شورای ملی مقاومت با آنها همکاری کنند.

اما در رابطه یاداشت من: هدف من حمایت از خط سیاسی فرخ نگهدار نبوده است. من در اتحاد جمهوری خواهان ایران همیشه منتقد روش سیاسی او بوده ام. هدف من از این نوشته، این بود که نشان دهم که سیاست و سیاست ورزی یک امر شخصی نیست. اکثر مبارزین و فعالین سیاسی در گذشته خود مرتکب خطاهایی شده اند و هیچ کس هم معصوم نبوده است که هرگز دروغ نگوید. برخی خطاها بزرگ و برخی کوچک بوده اند، حتی برای مثال یک نفر در زندان تواب بوده است. آیا ما باید گذشته این افراد بر ملا کنیم و دست به افشاگری بزنیم. آیا این کار نتیجه ای جز از هم پاشیدن زندگی خصوصی یک نفر که زمانی مرتکب این خطا شده است خواهد داشت.
البته که باید سوایق رهبران سیاسی که نقش تعیین کننده ای داشته اند، نوشته شوند و به آگاهی همگانی برسند، اما قضاوت را باید به عهده عقل جمعی گذاشت. من هرگز معتقد نیستم که از میان اینهمه فعال سیاسی فقط یک نفر شجاعت گزارش این سوابق را دارد و دیگران بزدلانه سکوت پیشه کرده اند. در دنیای سیاسی ما ایرانیان به اندازه کافی تخم بغض و کینه پاشیده شده است، آیا این چنین افشاگری هایی آب دادن به زمین شخم زده شده کینه و خصومت های شخصی نیست؟
۶٨۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : شورش کوردستانی

عنوان : فاکت های بزرگان و بی ارتباط بودن به مطلب
آقای آقائی با آوردن فاکتهای از بزرگان فلسفه دنیا همانند سیاسیون دهه ۵۰ تلاش نموده که هدف خود را به خواننده قالب نماید. خود شما چه حرفی برای گفتن دارید. شخصیت حقیقی و حقوقی خیلی از افراد یکی است بخصوص اگر فرد در مقطع تاریخی رهبری یک جریان را داشته است. من نوشته هر دو را خواندم در نهایت من از حرف های فرخ نتوانسم در بیاورم که رابطه که او با بیژن در چه حد و قواره ای بوده است. در ضمن مشکل آقای آقائی این است نمی خواهد قبول کند که آقای نگهدار با توجه به اینکه چه در داخل و چه در خارج به خاطر اشتباهات خطی و دفاع تمام عیار از خامنه ای هواداری غیر از چند نفر از هواداران راه توده(علی خدائی) ندارد. در سازمان اکثریت خط فکری فرخ نیروی ندارد. فرخ نگهدار حتی در مصاحبه با اخبار روز تلاش می کند به شیوه های مختلف بگوید اگر بیژن زنده بود خطی که او امروز دارد می رفت. آقای آقائی بیژن اگر زنده بود همان خطی را می رفت که اکثریت مبارزان راه ازدی رفته و می روند و هوداران بیژن انتظار ندارد که خامنه ای منادی آزادی مردم ایران شود. اگر اینطور بود بیژن در تپه های اوین به شهادت نمی رسید. در ضمن من نمی دانم آقای آقائی هودار سابق مجاهدین و فردی که مذهبی بوده چه رابطه فکری با فرخ نگهدار دارد که از خط وی دفاع می کند. اگر شما یک خط نقد رجوی را نکرده اید چرا به ایرج حمله می کنید. اگر شما شیوه بهتری برای نقد مجاهدین و نگهدار داری پس چرا دست به کار نمی شوید
۶٨۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بهروز

عنوان : یک سوال پاسخ داده نشده
به نظرم فرخ نگهدار برای هواداران و مخالفانش چیز پنهان شده ای ندارد الا یک چیز: آیا فرخ نگهدار و دوستان نزدیکش که بعدها رهبری سازمان فدایی را تصاحب کردند در همان سالهای منتهی به ۵۷ توده ای شده بودند و به اصطلاح سیاست انتریستی برای تسخیر گام به گام سازمان چریکهای فدایی خلق را دنبال می کردند یا این گرایش بعدها در آن ها شروع شد.
۶٨۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۴       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست