سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کاش فریناز، خود هتل تارا را به آتش می کشید - پروین اشرفی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : پروین اشرفی عزیز سلام بر شما و خسته نباشید. ما بر علیه غارتگران و ویرانگران میهن و طبیعت آن دلایل
استواری داریم؛ و آن ها آنقدر فراوانند که به شمارش در نیاید.
پس برای افشاگری باید به اخباری بپردازیم که در درستی آنها هیچ تردیدی نداریم. وگرنه اگر ما در جایی دچار انشا نویسی شویم، حتی در یک مورد، زحمات خود را در موارد دیگر نیز زیر علامت سوال می بریم. هر انسان شریف و دلسوزی باید فقط در پی یافتن حقیقت باشد و بس. شما که «اَشرَف»، یعنی شریفتر هستید، باید دقت شما از دیگران بیشتر باشد. - به معنی عربی «اَشرَف» نظر داشتم. البته معنی ایرانی «اَشرفی» نیز نوعی پول از برترین فلز است. پس می بینید که گذشته از اندیشه ی شما، نام زیبا و روشن تان(پروین) و فامیلی تان نیز شما را موظف به دقت بیشتری می کند به فصل روشنگری.
طبیعی است که هر انسان شریفی از آن واقعه ی جانگداز دلش آتش می گیرد وقتی می اندیشد: دختر نازنینی با دنیایی از آرزو ها براحتی جان شیرین از دست داده است.
ولی برای اینکه از نوشته ی ما سو استفاده نشود، ما باید خیلی خیلی دقیق باشیم. بانوی گرامی و دلسوز، باور کنید که در نوشته ی پر از دلسوزی شما انشا هم وارد شده؛ ای کاش با احتیاط بیشتری می نوشتید.
شما هنگام نوشتن شعر، داستان و هر نوع هنر آفرینی ای آزادید.
مثال: نگه کردم به رویش آنچنان بود، که جسم من به دو دریا نهان بود.
و هیچ کسی هم نمی تواند، حق ندارد به شما بگوید که چرا چشمان یار خود را دریا دیده اید. شما خواسته اید که چشمان یار دریا باشد، و تمام. یعنی به هیچ کس دیگری ربطی ندارد. زیرا این حق شماست. این از ویژگی های دلپذیرِ جهان زیبای ادبیات و آفرینش است.
اما چند دسته از مردمان هستند که حتمن باید فقط و فقط آنچه گذشته را بیان دارند. اگر اخبار کافی در دست نیست، باید تحقیق بیشتری بشود. آنچه شما نوشته اید نمونه های شبیه در کشور ما فراوان رخ داده. مگر فاجعه های "کهریزک" فراموش شدنی است؟ مرتضوی و شرکا حتی دکتر اش را کشتند. و نمونه ی زهرا کاظمی و ...
ولی با این حال در مورد هر حادثه ای باید اخبار آن با وسواسیت خاصی تدقیق شده و بعد اعلام گردد تا زیبای قلم ما را هیچ کسی نتواند بیالاید. تاریخ نویس، محقق و گزارشگر از این دسته اند. حتی یک جمله در گزارش نمی توان از خود نوشت. البته بعد از نوشتن گزارش می توان آن را منصفانه تجزیه و تحلیل کرد که بحثی دیگر است.

از دیروز که خانم و یا آقای "روژان" برای شما کامنت نوشته، منتظر بودم که جواب شما به ایشان را بخوانم. تا این لحظه برای ایشان جوابی نوشته نشده. شما دارید دلسوزانه زحمت می کشید، تا شاید جایی بکار آید - کلِ نوشته های شما را می گویم - پس حیف است گاهی دچار انشا نویسی شوید و به زحمات دلسوزانه ی خود لطمه بزنید. منظور من این نیست که خبر جناب "روژان" درست است. بلکه منظور من این است که اگر آن خبر درست باشد، نوشته ی شما عزیزِ دلسوز بر علیه ما نقش بازی خواهد کرد؛ نقشی بسیار بد. به همین خاطر من همیشه به دوستان خود در ایران متذکر می شوم که اگر گزارشی می فرستید، حق ندارید حتی در یک جمله احساسات خود را در آن دخالت دهید؛ زیرا همان یک جمله ی نادرست و احساسی می تواند کل اخبار متن را که همه درست است، زیرا علامت سوال ببرد.
من حتی بر علیه یک جلاد نیز چیزی که رخ نداده، نمی گویم. یعنی اگر یک موجود پلید و شکنجه گری به من یک سیلی زد، هنگام گزارش کار، هرگز نخواهم گفت دوتا سیلی خورده ام. این کار من دشمن پلید نابکار را خلع سلاح می کند. زیاده گویی در خبر، نوعی خود زنی ست. ما که نمی خواهیم برای کسی - حتی دشمن خود - پرونده درست کنیم؛ آنقدر نابکاری کرده اند که به شمارش در نیاید؛ پس در هنگام افشا گری آن اخبار تکان دهنده ای که هیچ شکی در درستی آنها نداریم را بکار می بریم. پروین بانوی گرامی؛ لطفن دوباره و با دقت بیشتری متن خود را بخوانید تا دریابید که نگرانی من بیجا نیست.
اگر جواب دادید؛ حرف های فرعی دیگری نیز با شما عزیز دارم که خواهم نوشت؛ و اگر نه، که هیچ.
با احترام و ادب
لیثی حبیبی - م. تلنگر
۶٨٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : روژان

عنوان : خانه از جای دیگری ویران است
فریناز از وحشت رویارویی با خانواده اش تلاش کرد از راه بالکن به اطاقی دیگر در آن هتل برود. از بخت بد سقوط کرد و کشته شد. ضمن اینکه هر تلاش صادقانه ایی برای برداشتن ستم بر زنان سزاوار همگونه تقدیر است که در این مورد کنونی هم باید به افشای روابط زن ستیزانه ی اجتماعی پرداخت ، هرگونه داستان سازی اما به قصد بهره برداری های سیاسی، نه تنها چون داستان آتش سوزی سینما رکس بازی با شعور مردم است، گاهی افراط در آنها موجب فجایعی دیگر خواهد شد، اگر این افراطیون داستان ساز نبودند، دیگرانی که بودند جان ریحانه را نجات می دادند. از مادش بپرسید.
۶٨٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست