سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"جنگ نیابتی" در اقلیم کردستان، خطری واقعیست! - طاهر برهون

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مسعود

عنوان : بله ما کردها تافته ی جدا بافته هستیم
نباید از نظر دور داشت که اتفاقأ ما کردها جدا بافتگان تاریخ هستیم ودرست همین امر است که مساله ی کرد را دستخوش تناقضی ساخته است که چنگ اندازی در حل آن را برای محافل مختلف جهانی و منطقه ای آسان ساخته است.آنچه که باید زیر سوال برده شود نه اصل مساله ی کرد که
شیوه ی دستیابی به حل آن است.نیروهای کردی، حتی اقلیم کردستان، نه کارخانه ی اسلحه سازی دارند ونه توان مالی مستقل برای مدیریت یک جنک خودکفا،کمکهای بشردوستانه ی جنگی و بی غرض هم
،خیالات گمراه کننده ای بیش نیست.آنچه برای مشی عمدتا نظامی می ماند ،حرکت در میدان خواست ها و مطامع قدرت های جهانی و منطقه ایست.کسی که اسلحه و قدرت را
بین این نیروها تقسیم می نماید، هم او نیز تعیین می کند که این اسلحه به کدام سو نشانه رود.واین ربطی به خواست های اساسی مردم کرد
ندارد.
۶٨۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : دعواسرلحاف ملا
در منطقه که حوزه تمدنی ایران نامیده می شود مردمانی که بخشی از این حوزه تمدنی هستند کرد نامیده می شوند. ازآنان سازمانها و تشکلاتی برآمده که خود را راهبران آن مردمان می نامند که برای خود دفتر و دستکی و چارت سازمانی و سلسله مراتبی نیز ترتیب داده اند و دخل و خرجی هم یافته اند و آنان هرازچندگاهی بازیهای خطرناکی رادر راستای فلسفهء وجودیشان انجام می دهند . که نتیجه بازیها، شرایط را بر مردمانِ مظلوم "کردنامیده" تحمیل کرده و می کند. بازیهای انجام گرفته: یک بعد تبلیغاتی دارند، که بهره آنرا همان سازمانها و تشکیلات می برند ! ویک بعد ویرانیِ ضدِ شهروندیِ کشوری دارند که نصیب مردمان عادی "کردنامیده" خواهد شد.::: باید گفت: اگر سازمانی یا تشکیلاتی افرادی را حول مسئله ای آرمانی گرد آورد و تلاشی مبارزاتی را تدارک ببیندو سیری صعودی داشته باشد ، قطعا"! به یک نقطهء اوجی خواهد رسید. چنانچه دراین نقطه، نتواندقدرت سیاسیِ لازم را برای پیشبرد اهدافِ آرمانیش بدست آوردودر آن نقطه دچار ضربات شدیدی گردد ، آن نقطه اوج تبدیل به نقطه عطفش خواهد شدو دیگر یا دچار یک سکون می شودیا در مسیر نزولی قرار خواهد گرفت. در این صورت پیش بینیِ رسیدن به نقطه حضیض ذلتش و سپس مرگش، قابل تصور است. :::::: باتوجه به تجربیات تاریخی که در فراز و فرود تشکیلاتِ مبارزاتی وجود دارد می توان نکاتی رادراین موردآورد: وقتی سازمانی یا تشکلی در نقطه اوجش دچار ضرباتی گردد و نقطهء اوجش همان نقطه عطفش شود !او درحالت سکون و یا سیرنزولی قرار خواهد گرفت ،که بایدبفکر چاره اندیشی برای رهائی ازاین حالتها شود. وآن چاره اندیشی چیزی نخواهد بود جزء: باز تعریفی جدیدبرای خویش و یا تصمیم به انحلال سازمان یا تشکل.اگر آن چاره اندیشی ها را انجام ندهد و خواهان حفظ خویش ،تحت هرشرایطی گردد، حفظ شرایط و نگهداری ، برای آنان هزینه هایی خواهد آفرید. درنتیجه، درمقابل هر خرجی و هزینه ای باید دخلی و درآمدی نیز داشته باشد.که چاره اندیشیِ درآمد زایی ازاین مرحله به بعد ،که مرحله ای برای بقاست ، بصورت بازیگری، برای بازیگران منطقه ای یا جهانی خود را نشان خواهد داد ویا اینکه خود را باتفکر مافیایی ،برای انواع قاچاق ها ی مختلف آماده می کند وانجام آن هم با توجیه گری سازمانی سهل خواهد شد. یافتن نمونه های تاریخی از این نوع تشکیلات برای پی جویان حقیقت چندان دشوار نیست و تشکیلات کردی نیز ازاین قاعده مستثنی نبوده ونیستند.که دربازی اخیر پ.ک.ک و حزب دمکرات کردستان ایران، کسب درآمد از کولبران را برای خویش توجیه پذیر کرده اند.:::: نکته تأسف بار دیگری که درمورد مردمان کرد منطقه وجود دارد اینست: این مردمان در کشورشان تحت دو نوع ستم وظلم واقع شده اند ، یکی ستم و ظلمی است که حاکمان مستبد به شهروندان کشورشان روا می دارند وآنان رانیز دربر می گیرد، دیگری ستم وظلمی است که از طرف سازمانها و تشکل های سیاسی که خودرا راهبران آنان می پندارند برآنان تحمیل می شود .آنهم:باایجاد سپهرقوم اندیشی و قوم خواهی که به آنان تحمیل می کنندو هرچند وقت یکبار به آنان گوش زد می کنند که شما چه بودید و چه باید باشید، وشما باید،از شهروند شدن آن کشور هایی که درآن هستید چشم پوشی کنید و ازآن دوری گزینید وبه هویتهای خویش سخت وفادار باشید. این سپهر، هرنوع حق شهروندی و حق فردیِ افراد رادر آنان کم رنگ می کند ومردمان دریک برزخِ تصمیم گیری قرار می گیرند وآنان بطریقی، ناتوان از تصمیم گیری برای عبور از نظامات ایلی و قومی خواهند شد. که این شرایطِ حاکم برآن مردمان،بسیار مطلوب نظر گردانندگانِ تشکل ها و سازمانهای سیاسیِ راهبرپندار بوده.::::: وقتی به نوشتار جناب "طاهر برهون " توجه شود! در لابه لای نوشتارِ هشدار دهنده اش ،به واقعیتهای تلخی که ناشی از بازیِ بازیگران خاصی است ، اشاره می کند. آنهم چه تلخ:«... به نظر می رسد که آبشخور و زمینهء در گیری میان نیروهای فعال در عرصه ملی، رقابت در میدان و منطقهء نفوذ و به تبع آن بهره وری[باج گیری] از امکانات مالی و میدانی باسشد. این نوع در گیری ، نهایتا" بانوعی توازن و تقسیم به توافق می رسند[تقسیم غنایم]..» این گفته جناب"طاهر برهون" همان حکایت " دعوا سر لحاف ملا" را به یاد می آورد.جناب برهون آورده های دردمند دیگری نیز می آورد،اما متأسفانه باید گفت: جناب برهون، خویش نیز دچار نوعی تعصب، و زیر نفوذ همان سپهر قوم اندیشی و قوم خواهی است که موضع گیری انسانمدارانه اش بسیار کم رنگ می شود. ایشان وامثال ایشان دررابطه بااین مردمان و بازی، بازیگرانی که بنام آنان، به آنان جفا می رانند با شهامت بیشتری باید وارد عمل شوند و از حق فردی و شهروندی انسانها جدا از هویت قومیِ آنان دفاع کنند تا دکان ، دکاندارانی قوم مدارو قوم خواه کم رنگ شود وبا گذر زمان دکانشان بی مشتری گردد. تا ببینیم در آینده چگونه عمل خواهد شد.
۶٨۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست