سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگرشی در " آخرین رویا" - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حسن نکونام

عنوان : رقص واژها و تشبیه زیبا
اقای خوئی گرامی، با درود!

به تملق نیازت نیست، اما تحسین را سزاواری، که وقتی نثر مینویسی، واژه ها را وادار به رقصیدن میکنی.

کیف کردم و لذت بردم از این تشبیه بسیار زیبا و دلنشینت که:

« خواندن «آخرین رویا» نوشیدن قهوه تلخی است، که واپسین جرعه هایش، با شیر و شکر می آمیزد، و پسمزه شیرینش در کام ما همچنان می ماند».

آری،خوئی گرامی!

پایان شب سیه، سفید است.
و
خورشید را ابرها نمی توانند برای همیشه به اسارت بگیرند.

برای بیستمین سال پرواز هومنت (و هومنمان) سرودی ،مویه کردی ،و بجای «آنها زنی»، خود زدی.

پدر نیستم که احساست کنم، اما از ریشه درختتم و می فهممت.

یاد وخاطره آن عزیز را، یعنی «رویش ناگزیر هومن» را با سروده ای از شاعر انقلابیمان، شهریار دادور، بنام «رویش ناگزیر» ، گرامی میدارم.

گیرم که در باورتان
به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم
از ضربه های تبرهاتان
زخمدار است
با ریشه ها چه میکنید؟

گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را
علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه
چه می کنید؟

گیرم که باد هرزه شبگرد
با های و هوی نعره مستانه
در گذر باشد
با صبح روشن پر ترانه
چه می کنید؟

گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه
چه می کنید؟

برایتان تندرستی و موفقیت و شادی آرزو دارم
۶۹۴٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست