از : اردشیر بی رنگ
عنوان : از تهران
انیس نقاش البته آدمکش است اما احمق هم هست. او فقط یک ماشین آدمکش تسیع است. البته غلو هم می کند. اما یک گلگی از خودمان که در اصطلاح چپی هستیم بکنم بکنیم که ما پیام بختیار آن مرد جسور و دمکرات را نفهمیدیم و ارج ننهادیم. هم ما و هم بسیاری دیگر او را تنها گذاشتیم. کسی از میان چپی ها یک انتقاد سازنده از خود نکرد. از خودمان نپرسیدیم که همدستی و همکاری چپ با خمینی اصولا چه معنی میدهد؟ بدبختانه من شخصا بارها و بارها از پدر و مادرم خودم پسیده ام اما انها در نوعی گیجی و گنگی بسر می برند. گویی فاجعه چنان چپ ایران را و البته اگر بشود آنرا چپ نام نها ٬ اخته کرده است که امان از و دریغ از یک انتقاد واقعا سازنده. گویی همه مان سوار اسب چوبی بوده ایم. من بارها و بارها نظراتی را در این راستا در همین سایت نوشته ام ولی بدبختانه آنرا منتشر نکردید. شاید صلاح ندانشتید. شاید هم هر کجا که برویم آسمان ایرانیها همین رنگ است و هر کس وزارت ارشاد خودش را دارد. در حال پدر و مادر من و چندین رفیق دیگرشان در زیر زمین خانه دایما در حالت نشئهگی بسر می برند. ایکاش اتفاقی بیفتد.
۶۹۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣۹۴
|