یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زندانی سیاسی سیروان نژاوی اعدام شد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : حسن نکونام

عنوان : اعدام و ترور و کشتار محکوم است. ننگ ومرگ بر فاشیسم سرمایه داری حاکم بر ایران
عمر بیش از سه دهه ای حاکمیت ننگین فاشیسم شیعه حاکم بر ایران، بخوبی نشان داده است که ترور، کشتار، شکنجه و اعدام، سرکوب و برقراری سازمان یافته اختناق بر تمامی عرصه های زندگی مردم، و بطور کلی «خلق پی در پی بحران»، تنها راه بقا و ادامه حیات این حکومت، در تحمیل قواعد و اصول ارتجاعی دین متحجر اسلام است. ماشین کشتار و ترور این حکومت تا کنون لحظه ای هم از کار نیفتاده است. پیروان این دین انسانکش، ترور و قتل را قبل از سوار شدن بر انقلاب ۵۷ و به بیراهه بردن آن آغاز کرده بودند. خمینی و خامنه ای ، وگله آخوندهای مرتجع باقی مانده از دوران جاهلیت، از فرزندان و نوادگان شیخ فضل الله نوری و نواب صفوی هستند، که اولی شیخ مرتجعی بود که دیدگاه ارتجاعی «مشروعه» را در مقابل «مشروطه» که شعار و برنامه انقلابیون دوران مشروطیت بود، مطر ح کرد، و سرانجام بوسیله مردم در میدان بهارستان در تهران بدار آویخته شد. نواب صفوی نیز با قتل دولتمردان آن دوران و بویژه ترور و قتل فجیع احمد کسروی، مورخی که لحظه ای از افشای خرافات مذهبی با نایستاد، سرانجام اعدام و به عمر ننگینش پایان داده شد. خمینی و خامنه ای و همه این عمامه بسران مرتجع و جنایتکار، بارها ارادت و شیفگی خود را به نواب صفوی و شیوه های انسانکشی وی اعلام کرده بودند. این «قوم غضب» بمحضی که بر انقلاب ۵۷ سوار شدند، قتل و کشتار را ، بلافاصله ادامه دادند. با کشتار باز ماندگان حکومت پهلوی و سپس انباشتن زندانها از کمونیست ها و مجاهدین و آزادیخواهان، زندانیها را دسته دسته به جوخه اعدام سپرده، و در ۶۷، زندانی ها را در مقیاس چند هزار نفری بقتل رسانده و «خاوران» را آفریدند. نویسندگان و دگراندیشان را یکی پس از دیگری، ربوده و بقتل رساندند. قتل انسانها در داخل کشور، عطش کشتار آنها را سیراب نمیکرد، با ارسال تروریست به خارج کشور، دست به کشتار مخالفین زدند، و این کشتار، علیرغم کاهش و افزایش گاه و بیگاه آن، همچنان ادامه دارد. وارثین عاشورای حسین، جز با کشتار میلی به ادامه حیات ندارند.

اقدامات پی در پی این حکومت در اعدام مبارزان میهن ما، و تلاش در بقتل رساندن مبارزان کرد ما نیز، ادامه همین خون-تشنگی وارثین حسین است، برای ادامه حیات ننگین خود، و پاسداری از سرمایه هائی که از غارت مردم ما به چنگ آورده اند.

وظیفه تمامی پیکره سیاسی ایران، از هر دسته و جناح و دیدگاهی است، که تداوم کشتار این حکومت را بشدت محکوم کرده، و توجه و هشیاری خود را در رعایت موازین امنیتی بالا برده و توطئه های این حکومت جنایتکار را خنثا سازند.

اما چرا محکوم کردن صرف تروریسم حکومت کافی نیست؟

نگاهی به صحنه آشفته خاور میانه، این گفته عامیانه را به ذهن متبادر میکند که: «سگ هم صاحب خود را نمی شناسد)»
منطقه پر است از نیروهای فکری و سیاسی متلون و گوناکون با تمایلات بسیار متفاوت، همگرا، واگرا، هیچ گرا، همه گرا، فرصت گرا،و...... بله! سگ هم صاحب خود را نمی شناسد.

تا آنجا که به کل کردستان بر میگردد، همگرائی و واگرائی نیروهای سیاسی کرد نسبت به حکومت های پیرامونی خود، و نسبت به خودشان. زمینه ای را ایجاد کرده است، که توجه به این زمینه، ظرفیت ها و مسئولیت های لازمه را،دارای اهمیتی صد چندان میکند. تا آنجا که به کردستان ایران ما بر میگردد، پایگاهها و امکانات بقا و تداوم مبارزه نیروهای کرد ایرانی، همگی در منطقه«حکومت اقلیم کردستان» در عراق مستقر هستند. نیروهای تشکیل دهنده حکومت اقلیم، دارای تعاریفی برای ارتباط های خود با کشورهای همسایه، و همچنین روابط خود با این نیروهای مبارز کرد ایران هستند. متناسب با این تعاریف، نیروهای مبارز کرد، در «بسط» و «قبض» مدام و «محدودیت های» خاصی در ادامه مبارزه خود هستند. حکومت اقلیم دارای رابطه ای خوب با حکومت ایران است، در بسیاری زمینه ها، بده و بستانهای فراوانی در کار است. نیروی قدس سپاه، و فرمانده آن قاسم سلیمانی، موقعیت ویژه ای در نزد حکومت اقلیم دارد. سفر های دوجانبه مقامات حکومتی اقلیم و ایران، قرادادها و تعهداتی که بین آنها عمل میکنند، نه تنها بر میدان عمل نیروهای کرد مبارز ایران، تاثیر قطعی دارند، بلکه:

« کانالی هائی بسیار ایمن و مطمئن برای ارتجاع شیعه ایران ایجاد میکنند، تا در پوششهائی کاملن توجیه شده ،و مقبول برای هر دو طرف، هم حکومت ایران و هم حکومت اقلیم، تروریست های خود را به محل استقرار مبارزان کرد ایرانی روانه کند تا آنها را شکار کنند.»

میدانم که مبارزان کرد ما، خود بهتر از همه به این واقعیت آگاهند.

اما، صرف آگاه بودن آنها بر این امر، بمعنای باز بودن دست آنها در گریز از این خطرات نمیباشد.
پرسشی که مطرح میشود، اینست که آیا حفظ یک پایگاه، آنهم به قیمت تعهد به عدم انجام عملی بر ضد حکومت اسلامی، آنقدر اهمیت دارد، که ای همه ریسک را هم پذیرفتنی کند؟

بنظر من تا زمانی که نیروهای سیاسی کرد مبارز ما، دارای تعریف تضمین شده ای برای حفظ حیات سیاسی سالم خود، و جلوگیری از رخنه و نفوذ عوامل حکومت ایران برای کشتار آنان، با «حکومت اقلیم کردستان عراق» نباشند، این اعمال جنایتکارانه فاشیسم شیعه حاکم بر ایران، تکرار پذیرند.

امیدوارم اقدام به ترور آقای کعبی، و بمب گذاری در پایگاه آقای مهتدی، آخرین اقدام جنایتکارانه باشد.

میگویند که انسان باین حاطر میل به تکرار تاریخ دارد، که تمایلی به آموختن از آن دارد.

Klik her for at svare eller videresende
۶۹۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست