از : آرمان شیرازی
عنوان : چشمهامان خیره بر دورند و بی پروا به پیرامون...
بگمان من, نارسایی آزارنده ای در پرورش فکری و تربیتی ما ایرانیان (از چپ تا راست) وجود دارد که تاریخی ست. بیشترین ما "آموخته" ایم که زندگی مسابقه ای برای نادیده گرفتن و پس زدن دیگران است نه همکاری با یکدگر برای بهره مندی مشترک. ازینرو بجای تائید درستی های هر همکار و هر همراه بدنبال عیب جویی از یکدگریم و درین میان چشم بر آنچه داریم می بندیم و, بر بنیاد پرورشی کژ بنیاد, سوگوار و یا برشمار نداشته هامان هستیم. درست به همین دلیل بی کفایتان, نادانان و یا جنایتکاران همواره, آنگاه که خردمندان پل می جستند, "از آب گذشتند..." و بدینسان تاریخ اندوهبارمان پر برگ شد. بنگرید که چگونه شماری از "چپ" ها, بجای پژوهشهای مسئولانه و آموزنده, تنها, نگارنده ی احساس و یا بافته های خویشند و فعالانه و فرصت سوزانه فضای یادگیری و همراهی را غبارآلود می سازند. درین میان, برای نمونه, نوشته های "چپ رهایی خواه" را ببینید که چهار سال لب گزانه صبر کرد تا به همراهی و همکاری بگوید نه! براستی, چه درد است این که چون بیگانگان گمگشتگان خطه ی خویشیم؟
۶۹۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۴
|