از : آرمان
عنوان : طرفداران حزب خط امامی شاکی هستند.
عیسی صفا و خسرو صدری که به گفته خودشان از اعضا و یا هواداران حزب توده بودند که زمانی در خط امام خمینی یقه پاره می کردند و خواهان نابودی مخالفان رژیم توسط "برادران سپاه" و "برادران بازجو" بودند اکنون شاکی هستند که چرا فرج سرکوهی باز به معرکه "مرگ بر آمریکا" کذایی آنها نمی پیوندند و مثل آنها و خامنه ای هوچی گری ضد آمریکای برپا نمی کند! آنها که زمانی به خاطر همین هوچ گری ها از رژیم می خواستند طرفداران گروه های چپ را از بین ببرنند باز با همان شیوه های که در حین دفاع از آدمکشان خمینی ژست ضد امپریالیستی می گرفتند مشغول نکوهش هر صدای مخالف رژیم بودند اینبار به میدان حمله علیه سرکوهی آمده اند!
۶۹۹۰۷ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۴
|
از : حسن جوادی
عنوان : به شورای نگهبان چپ
خسرو صدری نوشته چون فرج سرکوهی علیه آمریکا چیزی ننوشته یا در باره عدالت اجتماعی ننوشته پس چپ نیست
اولا که فرج سرکوهی هم در باره اعتقاد خود به عدالت اجتماعی نوشته و هم با اصطلاحات و زبان خود علیه سرمایه داری جهانی نوشته است. ادم ها حتما باید بنویسند مرگ بر امریکا تا چپ شناخته شوند ؟
دوما. مگر شما شورای نگهبان چپ هستید که تعیین می کنید کی چپ است و کی نیست؟ . این صلاحیت را کی به شما داده؟ اصلا کارنامه خود شما چی است؟
سوما . تخصص فرج سرکوهی نقد ادبی و هنری است . من از دوران مجله ادینه با نوشته های او اشنا هستم . فرج سرکوهی تخصصی در اقتصاد و برنامه ریزی ندارد که در باره برنامه عدالت اجتمای بنویسد . خود شما در باره امریکا و عدالت اجتماعی چه نوشته اید؟
چهارما . فرج سرکوهی در این مقاله از مجله مهرنامه و از اصلاح طلبان حکومتی انتقاد کرده است حرف های چه ربطی دارد به حرف های شما ؟
رفقای عزیز . یک نفر که قلم خوبی دارد؛ با سواد است؛ خوب می نویسد ؛ مشهور است؛ زندان رفته است؛ با تجربه است و حتما کلی هم عیب و دارد ؛ از مجله هائی مثل مهرنامه از موضع چپ انتقاد می کند. چرا به جای حمایت از او افتاده ایم به جان او و او را می کوبیم . این به نفع کی است؟
اگر انتقادی به نوشته او دارید انتقاد خودتان را بنویسید نه این که با حمله شخصی به او ضعف خودتان را پنهان کنید
۶۹٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای سرکوهی
سلسله مقالات شما کاملأ مبهم است و تنها بخش روشنش این است که با «مهر نامه» یا بقول خودتان «کین نامه» در حال نزاعید . به باور من نوشتار نامتجانس مقوله های نظری و سیاسی شما بنوعی پوئن مثبت به طرف نزاع شما است . از کدام چپ نو در دهه چهل و پنجاه شمسی در ایران صحبت میکنید ؟ از کدام نظریات نوین صحبت میکنید ؟ همین که چپی راهی غیر از حزب توده برگزید شاید برای شما کفایت کند که بعنوان چپ نو قلمداد کنید اما چپ نو مد نظر شما از لحاظ تئوریک چقدر از چپ سنتی مد نظر شما میدانست ؟ در تاریخ چپ ایران ما نظریه پرداز نوینی نداشتیم اما به اندازه کمیت آن تحلیل گر سیاسی و راهروان نوینی داشته و داریم و چنان که پیداست خواهیم داشت . شما به سعید حجاریان ایراد میگیرید او در جایگاه سیاسی مشخص خود یک نظریه پرداز سیاسی است . نقد نظرات ایشان از جایگاه شما میخواهد کدام مخاطب را مجاب کند ؟ شما مطمئن باشید در آراء جمعی ایشان تفاوتی نمیکند که نقد یا تقدریش کنید . پرداختن به چپ ثمر بخش تر است که جامعه بداند با چه کسی گفتگو میکند بستر و کیفیت جامعه امروز بستر ۵۰ و ۵۷ نیست که یک سرود و ویترای صمد بهرنگی هواداران میلیونی کسب کند . چپ مورد نظر خود را به جامعه بشناسان .
۶۹٨۶۶ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : آیا جمهوری اسلامی توان پرورش فرهنگی کاران امنیتی اپوزیسیونی را دارد؟(۱)
بخشی از تجربیات بشری که بصورت نوشتاری به ثبت رسیده؛در رابطه با تئوری های اجتماعی و شیوه های حکومتگری است ویا بیان کننده حالاتی است که در یک زیست جمعی هیجانی بوجود آمده است. آن تجربیات گاهاً منشاء ویرانی ها شده ویا ثمربخش و مفید بحال جامعه. در هر حالت آنان تجربیاتی بودند که چراغ راه آینده می توانند باشند. بر همین اساس هوشیاران جوامع از ظهور حالتی هیجانی ی غیر قابل کنترل، بسیار وحشت دارند که دو نمونه وحشت آفرینش؛ یکی بنام فاشیسم و دیگری توتالیتریسم است . که البته اینان مولود شرایطی خاص هستند!.با بودن تجربیات مختلف حکومتگری، در دههء پایانی نظام دو قطبی که نزدیک به ۷۰ یا۸۰ سال، آنهم بعد از پایان جنگ دوم جهانی که یک نظم ساختگی را بر جهان تحمیل کرده بود پدیده ای بنام جمهوری اسلامی در سرزمین ایران آنهم با حکومتگری خاصی خود را بنمایش می گذارد . که این پدیده در همان ابتدا و در روند حکومتگریش منتقدینی و مخالفینی سر سخت می یابد. این منتقدین تحلیل ها و ارزیابی هایی را از شرایط حاکم از خود بروز داده اند و می دهند. وقتی تحلیل ها و ارزیابیِِ اکثریتی از منتقدین را مورد توجه قرار دهیم مشاهده می شود: مبانی تحلیل آنان یا بر اساس نظم جهان دو قطبی است که محو شده است ویا بر اساس مشابهت سازی با یکی از حالات وحشت آفرین حکومتگری تحت نام فاشیسم و توتالیتریسم است .که می توان گفت: این مبانی می توانند درصد کمی از واقعیت را نشان دهند. اما تمرکز تحلیلگر و ارزیابیش روی این مبانی می تواند آنرا به خطاء ببرد و حتا برای تحلیل گر و منتقد یک تله شوند و تحلیلگر و تحلیلش را بی ارزش کند!.::::::: منتقدین و مخالفین پدیده جمهوری اسلامی را می توان به دو گروه تقسیم کرد: آنانی که وابستگی به سرزمین ایران ندارند و با توجه به بحث ونوشتار جناب سرکوهی در پرداختن به آنان ضرورتی احساس نمی شود و دیگرانی که وابستگی به سر زمین ایران دارند و هویت خود را در تقابل با این پدیده تعریف کرده اند و می کنند. برای مشخص شده کارائی وروشهای انتقادی و موفق بودن عملکردشان ویا اینکه نوع رفتارشان دانسته ویا ندانسته در خدمت بخشی از حاکمیت است، ضرورت به پرداختن است و باید مورد بحث قرار گیرد و بحثها را هر چه باید پررنگ کرد. چون آینده ایران بستگی به چگونگی عبور از وضعیت فعلی است و هر خطائی در امر عبور، مسیر تحولات ایران بگونه دگر خواهد شد که شاید پس رفت و باز سازی استبداد دگر در ایران باشد. ایرانی که با توجه به تجربیات و اندوخته های تاریخی اش این پتانسیل را دارد که یک کشور الگوئی؛آنهم با خصلتهای انسانمدارانه و دمکراتیک را در منطقه به جهان بنمایاند. ادامه در نظر دهی دگر
۶۹٨۵۶ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : ایکاروس
عنوان : شفاف و قاطع
مقاله ای شفاف و قاطع در عریان کردن آنچه این روزها ظاهرا" تحت عنوان هایی همچون "عدم خشونت"، "گذارمسالمت آمیز" ، "اصلاح طلبی" و در واقع با قصد ترویج و توجیه انفعال طلبی، گریز از وظیفه و مسئولیت انقلابی و در نهایت کرنش در برابر نظام حاکم و کمک به دوام آن به خورد دیگران می دهند و متاسفانه ابراز نظر کنندگان یکی (عیسی)اسیر در تعصبات "حزب"یش، دیگری (البرز) نگران از ترک برداشتن تقدس محصورین مورد پرستشش و سومی(خسرو) بلاتکلیف در بین "دن کیشوت" و "آسیاب بادی" نظام، فارغ از آنچه مضمون مقاله است.
۶۹٨۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : بازهم اصلاح و انقلاب
از استدلال آقای سرکوهی برای رد یکی از ادعاهای سعید حجاریان مستفاد میشود که ایشان قبول دارد که حکومت استبدادی شاه با انقلاب بر افتاد:
" نظام مسلط بر اتحاد شوروی و اروپای شرقی سابق را «توتالیتر» می نامیدند. اغلب این نظام ها با روندی که به «انقلاب مخملین» مشهور شد برافتادند نه با انقلاب. حکومت شاه استبدادی بود نه توتالیتر اما با انقلاب برافتاد. "
به این نقل قول اشاره کردم که بتوانم نظر خود را روشن تر ، برای آقای سرکوهی در باره ی "اصلاح و انقلاب " توضیح دهم .
ایشان با فرموله کردن چندین مولفه شناخته شده ،تلاش می کند. تا جوهر انقلاب را به چند عامل محدود کند.... برای دقت بیشتر بهتر است باردیگر "معادله" ی ایشان را نیز با هم بخوانیم :
" انقلاب بر اراده این و آن رخ نمی دهد که برعکس «شرایط عینی و ذهنی» جامعه، گاه «گذار» از ساختار مسلط به ساختاری دیگر را به چالش اصلی و روز بدل می کند. (انقلاب، شورش، براندازی، ساختار شکنی، دگرگونی ساختاری و...). این گذار نه در هر زمان، که با همزمانی مولفه ها و شرایط متناسب خود، تحقق می یابد. "
حال با این مقدمه چینی اجازه دهید ، ابتدا سئوالات خود را در باره ی چند مورد مندرج در این معادله برای آقای سرکوهی مطرح می کنم :
۱. تعریف انقلاب ؟
۲. آیا این تذکر درست [ انقلاب بر اراده ی این و آن رخ نمی دهد] را با کسانی که به زعم شما پیشتازان "چپ نو " بودند نیز بصورت برخورد انتقادی اعمال می کنید؟ مثلا زنده یادان امیر پرویز پویان و احمد زاده .. و دیگر مبارزان ارجمند که به این موضوع اساسی به نظر من بها ندادند. ... چرا انقلاب در ۲۲ بهمن ۵۷ تحقق یافت نه پیش و پس از آن ؟
۳. تعریف شرایط دهنی و عینی و چگونگی تشخیص "لحظه " ؟
اما نگارنده نمی خواهد با استناد به "معادله " فوق الذکر ِجنابعالی ، تمام فعالان چپ از صدر مشروطه را زیر سئوال ببرد. ابدا ! بلکه یاد آوری می کنم که حضور قدرتهای بزرگ جهانی در تمام دوره ها فرا تر از آنچه شراط عینی و ذهنی جامعه برای انقلاب اهمیت داشته و دارد تعیین کننده بوده است . این را ما در ایران ، عراق ، افغانستان ، سوریه مصر ، لیبی می بینیم . حداقل در روند مبارزات مردم ما تاثیر تعیین کننده و منفی داشته است.... این عامل تعیین کنند چه میشود؟ درد مشترک تمام کشورهای زیر سلطه .
آقای سرکوهی با توجه به اینکه شما قبول دارید[حکومت استبدادی شاه با انقلاب بر افتاد] جدا از نوع انقلاب ، رهبری انقلاب و نقش مردم .... آیا ممکن است بگوئید گروههای مختلف سیاسی بعداز انقلاب چه می بایست می کردند؟ در این باره افراطیون بروی مبارک نمی آورند؟ شما چی ؟
ـ در این که اغلب گرو هها چپ روی و راست روی نمودند شکی نیست .
ـ در این که بعضی از آنها در شرائط بعداز ۲۲ بهمن موضوعات و شعار های مناسبی طرح کردند نیز تردید نیست.
ـ چرا شما در این باره آن دوستان مشترک چپ در زندانها که بعداز انقلاب بدون در نظر گرفتن شرائط عینی و دهنی می خواستند "انقلاب دگری" کنند حرف نمی زنید؟
ـ آیا "انقلاب دگر " ممکن بود؟ یا بزعم شما "چپ سنتی " آنرا عقب انداخت؟
ـ چرا بعداز این همه افت و حیز بعضی از دوستان " چپ نو " منتطرند تا "ولی فقیه" مجاهدین خلق تخم دو زرده کند؟ چرا از آنها حرف نمی زنید؟
هرچه میخواهی در باره ی "چپ سنتی " بگو . بخودشان مربوط است که پاسخ بدهند یا ندهند. ولی با به به و چه چه کردن که نمی توان "چپ نو" را تبرئه کرد. لا اقل انتقاد از خود نیز بکنید. ۳۷ سال از انقلاب بهمن گذشته است با همین مطالب که صحبت کردیم . لطفا تحلیل کنید که چرا شعار "انقلاب مرد و انقلاب دگری باید کرد" درست بود یا غلط؟ چرا برای مبارزه ی پارلمانی حرف نمی زنید؟ آیا اصلاحات ناممکن است ؟ یا انقلاب نیاز به مبارزه ی پارلمانی ندارد؟ یا جمهوری اسلامی فقط باید برود و شرائط عینی و ذهنی از قبل تعیین شده است؟ ولی نمی دانیم که چرا با مطرح شدن جنگ تحمیلی مبازرات سیاسی تحت الشعاع قرار گرفت و امروز مذاکرات اتمی همه چیز را خفه کرده است. پس شرائط عینی و ذهنی چگونه مناسب انقلاب میشود؟ آن لحظه کی رویت میشود. مردم در کجای این معادله قرار دارند؟
۶۹٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : خسرو صدری
عنوان : اندرغم اثبات خویش!
هرچه ضدیت آقای سرکوهی با ج.ا.ا ، روشن وغیر قابل انکار است در عوض "چپ" بودن ایشان زیر غبار سیاه تردید وابهام ناپیداست.
آیا تاکنون نه مقاله که حتی جمله ای هم از ایشان در رابطه با مهمترین دغدغه خاطر حال حاضر"چپ" های جهان، یعنی هژمونی تباه کننده آمریکا و تجاوزات وجنایاتش در گوشه و کنار کره خاک دیده اید؟ یا حتی مطلبی در باره "عدالت اجتماعی"؟
تا دلتان بخواهد ولی دربی آبرو کردن وگیر دادن به این و آن شخصیت سیاسی و گروه "چپ" ایشان بسیار پیگیر و مشتاق ظاهر شده اند.
نوشته اند:
"در بینش و در رادیکالیزم عدالت طلبانه چپ نو چه نیروئی نهفته است که حتا« نوستالژی» آن کابوس تمامی جناح های حکومتی است"؟
این توهم نوستالژیک "چپ نو" که "دن کیشوت" ما با آن به قلب "آسیاب بادی" جناح های حکومتی یورش می برد، تنها قرار است در ایام بازنشستگی این آسودگی خاطر را برای صاحبش به ارمغان آورد که: همه احزاب و سازمان ها و افرادی که عمل کردند اشتباه کردند و در حال حاضر تنها این"من" هستم که هرچه کرد و نکرد درست بوده است. "چپ نو" مامنی است برای ارضای این احساس. فارغ از این که اصولا در نبرد امروز، محلی از اعراب داشته باشد یا نه.
۶۹٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : در طولِ تاریخ با ممیزیها و سانسورها و خودسانسوریها و خودممیزیها، و درعینِ داشتنِ هزاران پرسش...
آقای سرکوهی گرامی، به زیبایی می نویسی؛ «... خشونت حکومت استبدادی خشونت آزادی خواهان را توجیه نمی کند...». و بلافاصله طرح می کنی؛ «...اما صورت مساله، خشونت یا عدم خشونت، گاه به این قصد مطرح می شود که پرسش اصلی ـ حفظ یا گذار از نظام مسلط ـ مطرح نشود...».
کاش در این باره کمی بیشتر توضیح می دادی، وقتی که در جمله اول با خشونت مخالفت می ورزی، چگونه است که گفتمانِ ردِ خشونت را، در جمله دوم، در خدمتِ حفظِ نظامِ مسلط ارزیابی می کنی؟
در جای دیگریی با صراحت و زیبایی تمام می نویسی؛ «... سال های ۶۰، سال ۶۷ و خشونت های کنونی و آمران و عاملان این خشونت ها را، از جمله آیت الله خمینی و برخی چهره های اصلاح طلب حکومتی، به جد نقد نکرده و حداکثر با توضیح یا توجیه کوشیده اند تا نقد جدی را به حاشیه تبعید کنند. محکوم کردن این خشونت ها هنگامی جدی است که اصلاح طلبان حکومتی نیز مسئولیت خود را در این خشونت ها پذیرفته و به شیوه سیاستمداران جوامع دموکراتیک، کردار خود را در عمل، و نه در حرف، نقد کنند...».
کاش مقصود خود را از «... کردار خود را در عمل، و نه در حرف، نقد کنند...» را قدری بیشتر توضیح می دادی.
آیا مقصودِ شما این است، که آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد می آمدند و با صراحت می گفتند یا می نوشتند، که چرا در برابر قتلِ عامهایِ فجیعانه سالهای ۶۰ و ۶۷ سکوت اختیار کرده اند؟، یا چرا آقای حشمت الله طبرزدی نتوانست و یا نخواست، که در سالهای ۶۰ و ۶۷ مقاله خودش تحت عنوان " علی شکنجه گاه نداشت " را بنویسد؟
در بخش دیگری از نوشتار به درستی مطرح می کنی؛ «...اصلاح طلبان حکومتی رهبری تحولات جامعه را حق انحصاری خود می دانند...»، اما اگر با عدل و انصاف به تمامی نیروهای سیاسی موجود در صحنه سیاستِ جامعه ایرانی توجه کنیم، هیچیک از آحاد و گروههای موجود در دنیایِ سیاستِ ایران بَری از این نقیصه نیست، چه اگر غیر این بود، پس از گذشتِ بیش از سه دهه از تسلطِ مجدد استبداد بر کشور، اپوزیسیونی متحد بر علیه استبدادِ حاکم می داشتیم.
وقتی با صراحت پرسش طرح می کنی؛ «...کدام جامعه را سراغ دارید که مدیریت دوران گذار از استبداد به دموکراسی را به دولتمردان دوران استبداد و به کسانی واگذارد که در نهادهای سرکوب فعال بوده اند؟...». باید بگویم، جای دوری نباید رفت تا جوابی برای این پرسش یافت، جامعه خودمان بارها مرتکبِ این عمل شده است. در طولِ تاریخ با ممیزیها و سانسورها و خودسانسوریها و خودممیزیها، و درعینِ داشتنِ هزاران پرسش از یکدیگر، و با استفادهِ اشتباه از "هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد"، علاوه بر دوختنِ مجرای سخنِ خود، سعیی تمام در دوختنِ دهانِ "دیگران" بخرج داده ایم.
هم از این روست، که همواره مستبدترین و قلچماق ترین مان افسار همه را در دست گرفته، و همه را هر جایی که "دلش" خواسته، و نه منافع ملی کشور، کشانده است.
۶۹٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۴
|
از : عیسی صفا
عنوان : چپ سنتی؟
آقای فرج سر کوهی وسط دعوا نرخ تعیین می کند ! او ظاهرن ججاریان را نقاد می کند و لی در واقع به حزب توده ایران به عنوان « چپ سنتی» حمله غیر اصولی و بی پایه می کند. حزب توده ایران از پس از کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب بهمن هم بارها ضرورت سرنگونی رژیم پهلوی را مطرح کرده بود و هم بر اشکال متفاوت مبارزه مردمی از جمله مبارزه مسلحانه توده ای اشاره کرده بود. من مدارک حزبی این دروه را اخیرن مطالعه کرده ام و بر پایه آنها حرف می زنم. خود بازی « سنتی و نوین» آب ریختن به آسیاب چپ ستیزان است. از کی حزب توده ایران سنتی شده بود آقای فرج سرکوهی؟ از روز اعلام موجودیت؟
۶۹٨۱۱ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۴
|