از : peerooz
عنوان : احترام امامزاده [تنها] به دست متولی ست ؟ ضرب المثل ایرانی.
" مثل هر کس دیگر اگر امروز کتاب ۱۰ سال پیش خود را بخوانم در ان تجدید نظر خواهم کرد هرچند این امکان دیگر نیست.". پایان نقل قول از کامنت جناب سرکوهی.
مطئنم که کامنت های من جناب سرکوهی را خوش نیامده است ولی به گمانم ۱۰ سال دیگر تنها چیزی که از مطالب این سلسله مقالات بیاد خواهد ماند به احتمال زیاد نقل قول های مربوط به مارکس میباشد. اصرار من در تکرار انتقادم از این روست که کسی مثلا به فرهنگ گفتاری شهر نوی, از زبان ساکنان آن ایرادی نمیگیرد ولی اگر کسی آنرا در یک نشریه وزن تکرار کند جای ایراد بسیار دارد. من کمونیست نیستم اما مارکس متفکر بزرگی بود که بر زندگی میلیونها مردم دنیا تاثیر بسیار داشت و دارد. تکرار این اراجیف توهین به شعور خواننده و به ویژه پیروان اوست و سطح گفتگو را بسیار تنزل خواهد داد. من متولی چنین " امامزاده ای " نیستم ولی توهین به آنرا نیز سزاوار نمیدانم. شاید جناب سرکوهی به تشخیص خود تکرار این مطالب را مناسب و یا حتی ضروری میدانند ولی قطعا باید قبل از پرداختن به آن صریحا از خوانندگان و یا اقلا از پیروان مارکس برای این نقل قول عذر خواهی میکردند که چنین امری روی نداده است. هنوز برای چنین عذر خواهی و یا دلیل تکرار این اراجیف دیر نشده است. گمان ندارم در این باره اشتباه کرده باشم.
۷۰۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣۹۴
|
از : فرج سرکوهی
عنوان : در پاسخ به سه نظر انتقادی اقای برومند
آقای برومند عزیز .ممنون برای توجه و نظر انتقادی شما
رسم من این است که تا جائی که ممکن است به نظرهای انتقادی پاسخ دهم و البته آن نظرها که نویسنده آن متن را خوانده و زبان و محتوای آن را دریافته است و می داند از چه انتقاد می کند. متشکرم که برخلاف برخی دیگر، پس از خواندن متن و با دریافت زبان و محتوای آن؛ از آن انتقاد کرده اید
۱ . با این سخن شما که مهرنامه فقط چپ ستیز نیست و برخی گرایش های دیگر؛ از جمله برخی اصلاح طلبان مذهبی و لیبرال ها و...... را نیز هدف حمله های خود قرار می دهد، موافق ام. در این مقاله و سه مقاله قبلی خود نیز به این نکته اشاره کرده ام. در یکی مقالات پیشین خود بخشی از نوشته سایت جرس را در انتقاد از مهرنامه نقل کرده ام و... شاید این اشاره ها کافی نبوده است
نوشته اید چپ ستیزی به مهرنامه محدود نیست و در خارج از کشور نیز گروهی به جای نقد چپ به چپ ستیزی مشغول اند . این نیز درست است. گفته اید که چرا تا کنون چیزی در این باره ننوشته ام؟ حق با شما است. پرسشی است معقول که باید در باره آن بیاندیشم اما از اغلب این نوشته ها خبر ندارم و آن ها را نخوانده ام .
نخستین بار در مقاله «وقتی دروغ تاریخ استفراغ می کند» به این نوع چپ ستیزی پرداختم شاید به این دلیل که اندیشه پویا و مهرنامه در فضای استبدادی داخل کشور منتشر می شوند و فضا مانع از آن است که دیگران بدان ها پاسخ دهند . شاید به این دلیل که فکر می کنم تاثیر این نشریات بر جامعه بیش تر از نوشته های خارج از کشور است، شاید به این دلیل که بسیاری از نوشته ها خارج از کشور را که اشاره کرده اید نخوانده ام، شاید به این دلیل که..... اما این همه مانع از نقد چپ ستیزی خارج از کشور، یا نقد این گونه شیوه ها علیه هر گرایشی، نیست و امیدوارم زمانی فرصتی دست دهد تا من هم در این نقدها شرکت کنم
۳ یاس و داس سال ها پیش نوشته شده شده است . من با آن فاصله گرفته ام چون با هر نوشته ای که زمان بر ان گذشته است. متن در پاسخ به سوال های یک مصاحبه بود که هم در قالب مصاحبه و هم در هیئت کتاب منتشر شد. در بسیاری از نوشته ها ، از جمله در یاس و داس، خطاهای بینشی، متدولوژیک و.. نیز راه می یابد. یاس و داس از این خطاها مبرا نیست.زمانی که می خواستم مقاله های ادبی خود را برای انتشار در دومین جلد مجموعه مقاله های ادبی خود ، «شب دردمند آرزومندی» انتخاب کنم، بسیاری را کنار گذاشتم. مثل هر کس دیگر اگر امروز کتاب ۱۰ سال پیش خود را بخوانم در ان تجدید نظر خواهم کرد هرچند این امکان دیگر نیست. یاس و داس و خطاهای احتمالی یا حتمی ان را می توان جداگانه بررسی کرد. اما نکته اصلی این که خطای من در یاس و داس توجیه خظاهای دیگران نیست. من با ضرب المثل «رطب خورده منع رطب چون کند» در مباحث فرهنگی و تخصصی موافق نیستم . یک پزشک سیگاری حق دارد به بیمار خود توصیه کند که سیگار نکش چرا که ان جا در حوزه تخصص خود سخن می گوید . یک منتقد ادبی حق دارد اثری را نقد کند حتا اگر خود از خلق اثر هنری ناتوان باشد و... در نوشته های ادبی و نظری و سیاسی گذشته من خطاها هست و ادمی با گذشت زمان تغییر می کند و این خوب است. اما هیچ خطائی خطای دیگری را توجیه نمی کند. شیوه برخورد مهرنامه نیز بسیار قدیمی تر از ان است که به این یا کتاب دهه های اخیر نسبت داده شود. این شیوه برخورد را می توانید در برخورد برخی حزب های سیاسی در دهه سی ببینید و...
باز هم ممنون برای توجه؛ دفت و نظر انتقادی شما
۷۰۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ شهريور ۱٣۹۴
|
از : جمشید برومند
عنوان : ۳ نکته یا سئوال
آقای سرکوهی ،در صفحه فیس بوک شما در زیر همین بخش ۵ مقاله اتان خواندم : "لینک پنجمین و آخرین بخش مقاله من"
همانطور که در زیر بخش اول نوشتم تا تمام بخش های این مقاله تمام شود. صبر کردم. مطلب خود را در ۳ نکته می نویسم و نظر خود را در بارهء هر نکته در {...} می نویسم.
اول . "مهرنامه" و سایر نشریات امنیتی امثال محمد قوچانی و شرکای او علیه تمام مخالقان و منقدان حکومت اعم از مذهبی و غیر مذهبی(چپ ، دموکرات ، لیبرال و غیره ) پرونده سازی می کنند. جوابیه دکتر محمد شبستری و بعضی از نیروهای مذهبی حکومتی و غیر حکومتی به تهمت ها و ادعا های قوچانی و شرکا نشان میدهد که این باند نه لیبرال هستند و نه فقط ضد چپ ... مصاحبه مصطفی ملکیان در "تریبون زمانه" از طیف نیروهای اصول گرا، در باره ی مهرنامه با عنوان " مهرنامه مروج سلفیگری است"
خواندنی است .
http://www.radiozamaneh.com/۲۲۱۰۹۰
در یکی از پرسش و پاسخ ها می خوانیم :
سئوال تریبون زمانه : نکتهی عجیب این است که مجلهی مهرنامه، که در ابتدا قرار بود یک مجلهی روشنفکری باشد، کارش به این ارتجاع و یا – به قول شما – سلفیگری رسیده است. این هم یکی از پدیدههای جالب جامعهی ایران در چند سال اخیر است.
پاسخ مصطفی ملکیان : بله، من خیلی جاهلم به پشت صحنهی این مجله؛ و نمیدانم چه شد که مجلهی قوچانی و آقای کرباسچی این طور خط مشیاش را عوض کرد و ۱۸۰ درجه با قبل فرق کرد. من این تغییر جهت را واقعاً نمیفهمم. البته استفادهی عمادالدین باقی از مجلهی مهرنامه را استفادهی مشروعی میدانم. او بر سر سفرهای که اینها پهن کردهاند نشسته است و اهداف خودش را دارد دنبال میکند. استفادهی آقای باقی از مجلهی مهرنامه، به نظر من، اخلاقاً هیچ مشکلی ندارد. او دارد در این مجله حرفش را میزند. اما اینکه آقای قوچانی با آن سابقه و حتی آقای کرباسچی چگونه کارشان به اینجا کشید، سوالی است که من جوابش را واقعاً نمیدانم.
{ نظر ج. ب : نقش "مهر نامه" ، قوچانی و شرکاء را نباید با عصبیت فقط تا حّد یک دُکّان "ضد چپ" تقلیل دهیم . دگراندیشان و منقدین حکومتی و غیر حکومتی ، مذهبی و غیر مذهبی دست مایه ی فعالیت های این قبیل نشریه ها می باشند. چپ می تواند با برخوردی سنجیده از آزادی بیان و اندیشه دگراندیشان دفاع کند. تحریف و دروغگوئی هائی که نسبت به دگراندیشان ـ نه فقط چپ ـ اعم از مذهبی و غیر مذهبی را محکوم کند.}
دوم . تکلیف نیروهای ضد چپ خارج از کشور چه میشود. خیلی مختصر و نمونه وار؛ سید ابراهیم نبوی و امثالهم که بقول آقای سرکوهی " درست" و "نادرست" و دروغ و راست را مخلوط می کند و بر خلاف محمد قوچانی که بزعم آقای سرکوهی
" "هر ماه نشریه هائی حجیم و کم خواننده، با مهر پشتوانه مالی هنگفت بر پیشانی، منتشر می شوند
نبوی هر روز در "روز آن لاین " و فیس بوک و دیگر سایت ها ترهّات ضّد چپ خود را نثار "دگر اندشان " می کند و خود را "اصلاح طلب" هم می داند. دریغ که یک بار آقای سرکوهی ها نسبت به حرفهای نادرست و دروغگوئی های او واکنش نشان دهد .
مصاحبه او با رادیو آمریکا؟
https://www.youtube.com/watch?v=y۱۶۲yhJmj۵I
ابراهیم نبوی:اعدام های ۶۷ رو یاد کسی نیار کسی یادش نیست، ولش کن تموم
{ نظر ج. ب. : فکر می کنم آقای سرکوهی که خود را روزنامه نگار مستقل می داند به امثال نبوی ارفاق "صنفی" می کند.}
سوم: یاس و داس ـ در این روزها بخاطر مقاله ی ۵ قسمتی آقای سرکوهی بار دیگر کتاب یاس و د اس ایشان را مطالعه کردم.
با شناخت نزدیکی که در دهه ی ۵۰ در بعضی از زندانهای ساواک با ایشان داشتم. با خواندن این کتاب در سال ۱۳۸۱ بسیار تعجب کردم. مگر میشود که آدم چنین تغییر کند. در باره ی خیلی ها ـ "دگر اندیشان" ـ نوشته بود. از نزدیک ترین همکاران مطبوعاتی تا قدیمی ترین نویسندگان و شاعران و دوستان زندانی دهه ۵۰ ..... در مورد بعضی از "احکام " صادر شده در کتاب مزبور واکنش های زیادی صورت گرفت. بخصوص برخورد های نامربوطی که در مورد کسانی که دیگر زنده نیستند تا خودشان پاسخ دهند. ولی بسیار پاسخ هائی نوشتند.
در اینجا قسمتی از برخورد سرکوهی به بحثی بزعم ایشان "فرهنگ معاصر" را از کتاب یاس و داس میگذاریم وباهم میخوانیم:
" این بحث یک جانبه می ماند اگر به نقش چپ بر فرهنگ ایرانی اشاره نکنم.چپ مستقل ایران، مرادم افراد مستقل از سازمان ها ست. بخش اعظم فرهنگ معاصر ایران را در دهه ۴۰ و ۵۰ را خلق کرده است اما چپ سازمانی در فرهنگ جز تبلیغات عوام گرایانه ی سطحی کم تر کاری با ارج برجا مانده است.
فرهنگ معاصر ما از مشروطه تا سال های ۴۰ ترکیبی است از آفرینش های بزرگانی چون دهخدا و هدایت و نیما و شاملو و اخوان و فروغ ـ در سوی نزدیک به جنبش چپ یا در جبهه ی مقابل قدرت ـ و خلاقیت های بزرگانی چون فروغی و یاسمی و کسروی و خانلری و فروزانفر و قریب و گل و گلاب ـ جدا از جنبش چپ و گاه با قدرت ـ . اما در دهه چهل و پنجاه ، همراه با حذف نسلی از سیاسیون با شخصیت چون مصدق و قوام از قدرت انگار نسل غولان فرهنگی غیر چپ نیز منقرض شدند. نسل فروغی ها و فروزانفر ها و قریب ها و کسروی ها بی عقبه می ماند. این البته از علائم آسیب شناسی و از عوامل عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی جامعه است. چپ رها از بند های تشکیلاتی در دهه بار خلاقیت فرهنگی و فرهنگ سازی جامعه ما را در غیبت رقبای خود بر دوش کشید. اما از چپ تشکیلاتی و رهبران در زمینه ی فرهنگ ـ حتی در زمینه ی ـ فلسفه سیاسی ـ جز بستن چشم خود و دیگران و تکرار کلیشه ها و حاشیه نویسی و گرته برداری و حذف و کشتن استعداد های فرهنگی و فکری کاری بر نیامد. جواهران کم یاب و نادری بودند خلیل ملکی و امیر پرویز پویان در میان رهبران سیاسی نسل پیش از ما و نسل ما که با ذهنی وقاد و قلمی توانا و چشمی باز در فرهنگ و سیاست آثاری به میراث گذاشته اند که ـ جدا از درستی و نادرستی آراء حاصل اندیشه ورزی و تفکر ایشان بود و نه شرح و حاشیه و کپی های دست چندم.." ( نقل از صفحه ۲۲ و ۲۳ کتاب " یاس و داس" نوشته آقای سرکوهی ۱۳۸۱ ـ نشر باران)
{ نظر ج. ب. : بنظر نگارنده وقتی چنین برخورد های نادقیق و فله ای نسبت به مقوله هائی چون فرهنگ ، سیاست از جانب کسب که خود را چپ می داند صورت میگرد . وقتی در باره ی حقوق و وظایف فرهنگ ورزان و فعالان سیاسی خط و ربطی گذاشته نمیشود. بدیهی است که نیروهای رقیب "چپ " یا ضد چپ ، نه تنها بهتر از این نخواهند نوشت بلکه از چنین "مصالحی" برای ساختن داستانهای ضد چپ خود استفده خواهند کرد. چه اشکالی دارد آقای سرکوهی کتاب یاس و داس را باز نگری کند تا بهتر به "جنگ" سلفی های حکومت اسلامی ایران برود که علیه همه منقدین و مخالفان حکومت اعم از مذهبی می نویسند؟"
۷۰۰۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : " از زن سلیطه و سگ دریده و دیوار شکسته باید پرهیز کرد ", ضرب المثل ایرانی
نتیجه اخلاقی : به گمانم کسی که با سلیطه و دریده دهان به دهان شود باید مدتی از وقت خود را هم صرف توجیه آن کند.
۷۰۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : تکمیل اسناد برای مهرنامه ؟
آقای سرکوهی چپ یک واژه کلی و بمراتب وسیع تری از احزاب یا مارکسیسم است اما وقتی از کسی از چپ ایران صحبت میکند کاملأ شناسنامه دار است و تا ۱۳۵۰ تنها حزب چپ ایران حزب توده است و مخاطب فقط حزب توده است نه احیانأ نظرات مختلف درون حزبی چون خلیل ملکی یا اسکندری یا روشنفکران چپی که در حال تدارک سازمان نوینی بودند یا هستند و آمیزش این معنای بمنزله ایجاد یک بستر بحرانی برای نیل به هدفی خاص است . آقای محمود دولت آبادی یا شاملو هیچ زمانی عضو حزب توده یا بعد از ۵۰ تا ۵۷ عضو چریکهای فدائی نبودند . شما مینویسید : « باز هم مهرنامه هم نمی داند از چه کسانی و از کدام مقاله حرف می زند. گمان می کند که محمود دولت آبادی همیشه همین بوده است که اکنون هست. نمی داند که او به روزگار نوشتن و انتشار کلیدر گرایش چپ داشت ،حامی این و آن دولتمرد جمهوری اسلامی نبود، مردم را به رای دادن به رفسنجانی و... تشویق نمی کرد و... » همین نوشته شما یک پوئن مثبت به مهرنامه هاست که مدعی است : « چپ ها ـ «اگر متفکری اندیشمند و هنرمند خلاقی پیدا شود ابتدا سعی می کنند برایش دام و دانه بگسترند و او را به خود جلب کنند و... اگر در این راه کامیاب نشدند و آن گاه با بارانی از افترا و تهمت از سوی آن ها مواجه می شوند » اولأ چون شما سیاستی را در پیش گرفته اید که از هیچ کاندید مجلس یا ریاست جمهوری در برابر جناحی دیگر حمایت نمیکنید دولت آبادی را هم شخصی معرفی میکنید که گرایش چپ ندارد هم ایشان را به مبلغ این و آن کاهش میدهید چون بعد از رئیس جمهور شدن روحانی به خبرنگار گفته بود : « ایران در پرتگاهی قرار دارد که این یک ضرورت بود اما بستگی به تحولات آینده دارد و تضمینی وجود ندارد » دومأ غیر مستقیم از زبان گلشیری اثر گرانقدر کلیدر را کپی دن آرام معرفی میکنید و هم در حد یک الگوی قصه گوئی و پاورقی نویسی عامه پسند و... » چرا ؟ چون با سیاست تحریم شما همنوا نیست ؟ مگر مهرنامه همین ادعا را نکرده ؟ تخریب یک اندیشمند و متفکر ادبیات ایران مگر بیشتر از آن چیزی که شما نوشتید ممکن است ؟ در پایان اضافه کنم که چپ در انحصار کسی نیست که تعیین و تکلیف برای چپ بودن یا نبودن کسی بکند.
۷۰۰۰٣ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۴
|
از : ایکاروس
عنوان : "بیل من کو؟"
با سپاس از فرج سرکوهی هرچند احتمالا" شاهد خواهیم بود که چند نفری از راه می رسند و در این هنگامه می گویند: "بیل من کو؟"
۶۹۹۹۹ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم, هزار صف ز دعاهای مستجاب زده
" فریدون رهنما؟ مهرنامه نمی داند از چه کسی حرف می زند. بگذار نداند." پایان نقل قول.
احسنت, " بعله ", بگذار نداند.
۶۹۹۹۷ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۴
|