سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگرشِ چپ انقلابی به مقاله «حزب توده ایران و جنبش مستقل زنان» - فرهاد عاصمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : می گویی :نره، می گوید: بدوشش
در رابطه با زن و جنبش زنان و حق و حقوق آنان،دیدگاهی توسط جناب عاصمی در نوشتارش مطرح می شود که در رابطه با موضوعات مطروحه در نوشتار ایشان، در نظری از اینجانب مطالبی متذکر می گردد که قصد این بوده، نشان داده شود: آیا ادعای دفاع از جنبش زنان ،آنهم با پشتوانه ایده های مورد نظر نوشتار نویس می تواند صادقانه باشد یا خیر؟ که دراین خصوص، نوشتارنویس درمقام پاسخگوئی و با ژستی فرادانشی که آنرا از منطق دیالکتیکی مورد علاقه اش الهام وار درخود احساس می کند! در عملی پاسخگویانه، که گونه ای از اتهام زنی را می توان در عمل ایشان دید! تفکر پرسش کننده را عهد عتیقی و پرسش را عتیقه و زیر خاکی می داند[البته ناخواسته ارزش پرسش را بالا برده است] و ارجاعی را به پرسش گر جهت دانش افزائی می دهد آنهم: به قسمتی ارجاع می دهد که پرسشگر درآنجا نیز پرسشی را درمورد ادعای نوشتار نویس آن نوشتار مطرح کرده است. ::::::::: اما درپاسگوئی، پاسخگو تلاش کرده که مفهوم انسان را بر مبنای اعتقاد دیالکتیکی مورد علاقه اش ،یاد آوری کند و بگوید: کلیت یک انسان را سه موضوع با هم می سازد چنانچه یکی از آنان نادیده انگاشته شود مفهوم انسان بی معنی خواهد شد و آن سه موضوع را هم (بیو- پیسکو-سوسیال) (تن-روان-روابط اجتماعی) اعلام می کند: آنان جدائی ناپذیر ند. دراین مورد می توان گفت: دعوای ضعیفه ها[بخاطر همین ضعیفه گفتن مدافعانه اتهامی وارد می کند] با قویه ها برسر همین سه تا باهم است! که آنان می گویند کسانیکه این سه را یک واحد کل کرده اند بگونه ای کلکی در کارشان مشاهده می شود . سپس می گویند: ای بظاهر قویه ها وقتی شما بیوی مارا (تن مارا) مال خودمان نمی دانید دو تای دیگر را بگذارید درکوزه آبش را بخورید و بدرد خودتان می خورد! ای قویه ها شما اگر راست می گوید همان "بیوی" ای را که مال خودمان است بپذیرید ؛ ما ضعیفه ها می دانیم دو تای دیگر را چگونه بدست آوریم و می دانیم از بیوی خودمان چطور استفاده کنیم تا شما قویه ها را درصورت لجبازی به زانو در آوریم ؛ دعوای اصلی ما ضعیفه با شما قویه ها همان بیوی مال خودمان است که شما مالکیت آنرا از ما سلب کرده اید. اگر می خواهید کار مثبتی انجام دهید! آن بیوی مال خودمان را، مال خودمان کنید دو تای دیگر پیش کشتان! بعداً هرچقدرخواستید مستدلِ دیالکتیکی،بتراش. گاهی وقت ها آدم جایی گیر می کند که خیلی سخت است ! مثلاً می گویی نره می گوید بدوشش
۷۰۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۴       

    از : فرهاد عاصمی

عنوان : وحدتِ تن- روان- روابط اجتماعی
تعریف مارکسیستی- توده ای از شخصیت انسان بغرنج تر از برداشت یک بعدی بیولوژیکی از انسان است.
انسان دارای شخصیتی بیو- پسیکو- سوسیال (تن- روان- روابط اجتماعی) است که وحدتی یکپارچه، هماهنگ- موزون و تجزیه ناپذیر را تشکیل می دهد. حذف هر کدام از سه عنصر تشکیل دهنده این شخصیت، نفی دیالکتیک شخصیت انسان، نفی انسان بودن است.
از این رو عجیب نیست که برداشت تنها بیولوژیک از شخصیت زن، که زن را به آلت تناسلی و دستگاه بغرنج و شگفت انگیز تولید مثل زن تقلیل می دهد، نتواند تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان تساوی حقوق اجتماعی- مدنی درک کند که برداشت مارکسیستی- توده ای را تشکیل می دهد.
برداشت بیولوژیکی، برداشتی عتیقه ای است که به دوران برقراری سلطه برده دارانه مرد بر زن بازمی گردد. ریشه مذهبی این برداشت را مقاله "خشونت علیه زنان در ادیان- تریبونی" در اخبار روز(۹ شهریور ۱۳۹۴) با شفافیت نشان داده شده است. مطالعه آن توصیه می شود.
۷۰۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : زن مالک تن خویش است!
در هر گونه ای از موجودات اعم از نباتات و حیوانات و انسان دو جنس با دو کار کرد مختلف برای بقای نسل در طبیعت؛یکی با عنوان نرینه و دیگری با عنوان مادینه شناخته شده است که آن بقای نسل، پیوندی بین دو جنس نرینه و مادینه بوجود می آورد که در این پیوند ؛در بررسیِ مالکیت تنِ جنس مقابل، بجزء در انسان در سایر موجودات می توان یک روش ثابتی را مشاهده کرد. می توان گفت: در حیوانات در تمام دوران حیاتشان هر دو جنس مالک تن خویشند و در دوران باروری مادینگان از یک اعتبار و شأنیت خاصی نیز بر خوردار می شوند بطوریکه نرینگانشان برای اثبات شایستگیِ جفت گیری در نبردی نفسگیر به جدال می پردازندو آنکه پیروز می شود؛ فقط حقانیت خویش را برای جفتگیری ثابت می کند که این حقانیت هیچ نوع مالکیتی بر تن جفت مقابل ایجاد نخواهد کرد که بعد از جفتگیری و فروکش کردن غریزی جنسی هر کدام به راه خود می روند تا دورهء بعدی باروری فرا رسد که مجدداً باید ثابت شود کدام نرینه شایسته جفتگیری است که این روند نشان می دهد هر حیوان در تمام دوران مالک تن خویش است. اما ! ماجرای انسان در رابطه با مالکیت تنش چگونه بوده و هست؟ که در این مورد می توان گفت: هر دو جنس انسان یعنی مادینه و نرینه که در انسان زن و مرد نامیده شدند در همان ابتدای دورهء تاریخیشان هر دو مالک تن خویش بودند و بصورت غریزی بقای نسل را انجام می دادند اما وقتی زایش و باروری از اهمیت خاصی بر خوردار گردید !از آن پس زن از اهمیت خاصی برخوردار گردید و این اهمیت بسمتی رفت که دستگاه تناسلی او که مظهر باروری وزایش شناخته شده بود از قداستی خاص برخوردار شد و این قداست بگونه ای شد که زن علاوه بر مالکیت تن خویش تفکر برده کردن و مالکیت تن جنس مقابل را درخود پروراند که وجود تفکر غلبه در زن ،باعث شد دیدگاه تقابلی نیز شکل بگیرد که یکی از روش های تقابلی بصورت؛ خنثی کردن تقدس دستگاه تناسلی و از بین بردن اهمیت باروری و زایش در نزد زن بوده ، که برای این امر؛ منشاءباروری ماورائی و تقدس سازی دیگری تحت عنوان ادیان ماورائی مطرح می شود که در این راستا دراکثر ادیان تقدس زایش به جای دیگری غیر از زن انتقال می یابد که با این عمل، علاوه براینکه آن تقدس در زن از بین می رود! درادیان مالکیت تن زن نیزاز خودش گرفته می شود یا به زیر سئوال می رود.:::: جالبست بدانیم: دردین اسلام که خود را آخرین دین می داند در مراسمی نمادین ، به نمادی از آلات تناسلی زن که بطریقی درگذشته مقدس شمرده می شد انهم بنام حجرالاسود بر خورد نهی کننده ای را به نمایش می گذارد. که پرداختن به این مسائل خود بحث جدائی می طلبد. ::::::: سلب مالکیت تن زن از زن در یک روند طولانی شکل گرفت که سلب مالکیت؛ مقدمه ای برای از بین رفتن حقوق اجتماعی دیگرش گردید که این روند تا به امروز ادامه یافته است! که در این راستا زن برای تحقق حقوق از دست رفته اش، جنبش اجتماعی مختص حقوق خویش را در جوامع مختلف به رخ جامعه می کشد و تلاش می کند بالندگی خویش را هم ثابت کند و پی گیر حقوقی شود که از او سلب شده است. در رابطه با جنبش اجتماعی که معروف به جنبش زنان شده است می توان گفت: این جنبش چیزی نیست جزء اینکه؛ مطرح کننده این خواسته است: " زن مالک تن خویش است "!. چون تحقق این مالکیت ،رسیدن به سایر حقوق را برای او آسان خواهد کرد. که در این مورد بایدگفت: هر تئوری اجتماعی یا ایده لوژی یا مکتب فلسفی یا دینی وآئینی که زن را مالک تنش نداند و یا آن مالکیت را لغو کند ویا کم رنگ بشمارد، می توان آنرا یکی از عوامل مخالف با جنبش زنان محسوب کرد. چنانچه طرفداران اینگونه مکتب های مخالف با جنبش زنان، در رفتاری رقابتی با سایر مکاتب، خود را مدافع و طرفدار جنبش زنان نشان دهند آن دفاع و هواداری؛ نوعی استفادهء ابزاری از جنبش زنان محسوب می شود وحتا آنرا می توان یک عمل شیادانه بشمار آورد!. در پایان پرسشی از جناب عاصمی که بطریقی تلاش داشتند که نشان دهند که ایده مورد علاقه ایشان مدافع جنبش زنان است مطرح می گردد:آیا آن تئوری اجتماعی مورد علاقه ایشان و آن برداشت خواص ایشان مالکیت تن زن را برای او برسمیت می شناسد یا اینکه مالکیت تن او مانند سایر مالکیت های دیگر لغو می شود؟
۷۰۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست