سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آموزش زبان مادری منافاتی با آموزش زبان مشترک ندارد - احمد مرادی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : دیدگاهی بدورازقوم اندیشی به آموزش رسمی در یک کشور
مقایسه این نوشتار با چند نوشتار قبلی جناب احمد مرادی ارجمند، متأسفانه نمایان می شود که ایشان در مسئله مهمی بنام آموزش و پرورش انهم در یک واحد ملی بنام کشور به ورطه قوم و ایل و طایفه خواهی سقوط می کند و ایشان نیز همانند شعار دهندگان قوم اندیش دیگر ،خود را می نمایاند. با تأسفی بیشتر بایدگفت: وقتی پیشینهء مبارزاتی امثال جناب مرادی مورد توچه قرار گیرد دراکثر آنان یک تغییر روش مبارزاتیِ یکسانی مشاهده می گردد اکثر آنان از خلق خواهی با یک پسرویِ عجیب به قوم و ایل و طایفه خواهی رسیده اند. که البته گروهی ازآنان توجیه روشنفکرانه ای برای اعمال خود تراشیده اند و می تراشند که آن توجیه چیزی نیست جزء: عبور ازمدرنیته و رسیدن به پسا مدرنیته است. آنهم عبوری درکشوری بنام ایران که هیچ تجربه ای از روح مدرنیته نداشته است. اگر بزکی از مدرنیته را در دوران پهلویها مشاهده می کنیم آن بزک ها نشانی از یک فریبکاری بزرگ بوده ! که بایدگفت: اگر روح مدرنیته درک می شد و پایه های آن درست پی ریزی می شد قطعاً به ورطه هولناک مذهب خواهی آنهم درحکومتگری نمی افتادیم. بگذریم. ::::::: بایدگفت: در یکی دو قرن اخیر باتوجه به تغییر روشهای زیست جمعی؛ نظامی بنام نظام آموزش رسمی آنهم بصورت سراسری خود را به روشهای کشورداری و حکومتگری تحمیل کرده است و این نظامهای آموزشی دیگر نادیده گرفتنی نخواهند بود و حتی درجوامع یک اجباری برای آموزش دیدن واجب التعلیمان نیز تعریف می شود. وبدنبال وجود نظام آموزشی در یک کشور اهداف مبارزاتی نیز در این خصوص تعریف می شود که آن اهداف خواهند بود:۱) وجود مکانهای مورد نیاز برای آموزش دادن آنهم مطابق با استانداردهای تعریف شده و تلاش برای ارتقاء سطح استانداردها ۲) مواد درسی مورد نیاز(آنهم بدوراز تفکر ایده لوژی حاکم برجامعه) ۳) نیروهای آموزش دهنده به تعداد کافی و با کیفیت بالا ۴) انتخاب زبان رسمی که پوشش دهنده و تسهیل کننده نیازهای ارتباطی افراد جامعه و تقویت کننده روح ملی شود و انتخاب زبانی که بعنوان زبان بین المللی در جهان مطرح شده است. :::::::::::::: بایدگفت: در کشورهایی که گویش های مختلف و زبانهای مختلفی درآن رایج است (مانندایران) انتخاب زبان رسمی برفعالین سیاسی و اجتماعی مسجل است اما دراین کشورها در رابطه با آموزش دادن به واجب التعلیمانی که با زبان رسمی هیچ آشنائی ندارند؛هم برای یادگیرنده و هم برای یاد دهنده آموزش به زبان رسمی، دشواری هایی آفریده می شود.که البته تجربه بشری راهکارهای مناسبی را نیز مطرح کرده است. یکی از راهکارها چنین بوده و هست: در ابتدای مرحله آموزش دادن، همان زبان محلی را برای دوره ای کوتاه بعنوان زبان آموزشی فرد واجب التملیم بر می گزینند و آرام آرام ودر یک روند منطقی او را بسمت پذیزش زبان رسمی کشور می برند. در این دیدگاه :فقط حق یادگیری یک فرد واجب التعلیم مد نظر است!. دیگر توجه به دکانداران قوم اندیشی که می خواهند یادگیری فرد واجب التعلیم را به مسائل سخیف و کودکانهء خویش گره بزنند، مدنظر نخواهد بود. دراین شیوهء آموزش دادن: یک فرد بعنوان یک شهروند که نیازمند به آموزش دیدن است تعریف می شود و وابستگی به قوم و ایل و طایفه مطرح نیست و اهمیتی هم نخواهد داشت. چون این نگرش آموزش دادن ،می گوید: یک فرد برای هیشه نمی خواهد درقوم وطایفه وایل بماند اگر بخواهد بماند شاید نیازی به آموزش دیدن نداشته باشد چون مناسبات اجتماعی ایلی چنان محدود است که همان گویش و یا زبان محلی وهمان دانش محدودش مشکلاتش را بر طرف خواهد کرد. ::::::::: در پایان باید گفت : دراین سایت مفید گروهی نوشتارنویس به بهانه هایی ؛هرازچندگاه، بصورت از "خواب پریده" مسائلی درخصوص زبان های محلی که بعضی ها آنان را زبان مادری می گویند آنهم در رابطه با آموزش دیدن افراد جامعه ایران مطرح می کنند. و وقتی به بن مایه اندیشه های آنان توجه کنیم چیزی جزء قوم و ایل و طایفه اندیشی نخواهیم دید.و حتی گروهی ازآنان درخصوص آموزش دیدن رفتاری عقب مانده از خود بروز می دهند و خواهان آموزش به زبان محلی و گویش های محلی از گهواره تا گور برای واجب التعلیمان کشور می شوند. آنهم: بدون توجه به زبان رسمی که زبان ارتباطی کشور است. اما خود این خواهندگان ریاکارانه برای فرزنداتن خود در موقعیتهای دگر کار دگر می کنند. که حکایت همان است: " مرگ خوبست اما برای همسایه"
۷۰٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : فرض محال نه چندان محال
" بطور نمونه در جمهوری ترکمنستان، کودکان از این حق برخوردارند که از همان ابتدا با انتخاب زبان مورد دلخواه خویش در یک مدرسه ترکمنی زبان و یا روسی زبان تحصیل نمایند. ".

فرض محال محال نیست. فرض کنیم دولت ایران - اسلامی و یا غیر اسلامی - دونوع مدرسه مجانی در تمام ایران از سرخس تا آبادان و از ماکو تا چابهار ایجاد نماید, یکی کلا به زبان اجباری انگلیسی و دیگری به زبان های اجباری محلی کردی و ترکی و فارسی و عربی و غیره. فکر میکنید چند در صد از مردم کودکانشان را به مدرسه های انگلیسی زبان خواهند فرستاد ؟ و با وجود تمام عرق ملی و قومی و طایفه ای, زبان محلی در درجه دوم اهمیت قرار خواهد گرفت ؟

گمان من بر اینست که از نظر این والدین, آموختن فارسی درهای سعادت را به روی کودکان نمی گشاید ولی آموختن زبان انگلیسی امکانات بسیار بیشتری را فراهم مینماید. دلیل من هم آنست که خانواده های مرفه به خرج خود کودکانشان را به مدرسه های بیگانه زبان میفرستند و یا معلم خصوصی استخدام مینمایند.
۷۰٣۶۰ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : این سه زبانِ موردِ اشاره شما چگونه با هم ارتباط می گرفتند؟
آ.طهرانی گرامی، می نویسی؛ «...در قلمرو حکومت قاجاریه سه زبان مورد استفاده قرار میگرفت زبان تورکی زبان قشون ، زبان عربی زبان علم ، فلسفه ،هنر و زبان فارسی زبا ن لشکر شاعران بود...»
از جایی که فراموشت شده باید بگویم، در ایران بیش از سه زبان وجود دارد، کردی، بلوچی، زابلی، گیلکی، مازی و...

حال که از زبانِ ترکی به عنوانِ زبانِ قشون یاد کرده ای، وضعیت و امکانِ استفاده باقیمانده زبانهای کشور چگونه بوده است؟

این سه زبانِ موردِ اشاره شما چگونه با هم ارتباط می گرفتند؟

حال که جفت پاهای مبارک را در یک کفش کرده و خواهانِ "لغو زبان رسمی" در کشور هستی. مردم کشور که امروز بواسطه زبانِ فارسی، امکانِ محاوره و مصاحبتِ با هم را دارند، در ایرانِ فاقدِ زبانِ مشترکی که شما پیشنهاد می کنی، مردم کشور چگونه با هم ارتباط خواهند داشت؟
۷۰٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱٣۹۴       

    از : آ طهرانی

عنوان : لغو زبان رسمی
زبان دری که البته در جغرافیایی ایران باعنوان فارسی معروف است ،این زبان طی ۸۰ ساله گذ شته با تزریق میلیاردها دولار و به همت چماق دولتی وبا یاری لشکر شاعرانش به حیات اجباری خود ادامه می دهد. در ۸۰ سال پیش درصد کسانی که به زبان نوشتاری دری مسلط بودن حتا ۵ درصد هم نبود ، چه بماند به همگانی بودن ان ،رضا شاه خود یکی از بی سوادان این دوران است. تا اخر حکومت قاجا ر، در قلمرو حکومت قاجاریه سه زبان مورد استفاده قرار میگرفت زبان تورکی زبان قشون ، زبان عربی زبان علم ، فلسفه ،هنر و زبان فارسی زبا ن لشکر شاعران بود.درا ینجا صحبت بردن ازاینکه،زبان دری قرن هاست که در این منطقه رسمیت دارد فقط یک ارزو می باشد وهیچگونه با واقیعت تطبیق ندارد . ׳
۷۰٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : وضعیت معلمین از لحاظ معیشتی، متون و شیوه های تدریسی، و میزانِ علاقه معلمین به شغلِ انتخابی خود هم...
آقای مرادی گرامی، بی هیچ تردیدی نحوه و نوع انشایی که برای بیانِ مطلبت برگزیده ای، خدمتِ شایانی به درکِ زوایای مختلفِ اهمیت اجرایی شدن آموزش به زبانِ مادری می کند.
لذا به نوبه خودم، خرسندم از اینکه مدافعینِ طرحِ آموزش به زبانِ مادری،بیشتر و بیشتر بسویِ تبیین علمی و تشریح فواید اجرای طرح برای مجموعه ای به نام جامعه ایرانی هم، توجه و علاقه نشان می دهند.

در جایی از مطلب به زیبایی می نویسی؛ «...این کودک که همواره تا ورود به مدرسه مجموعه دانش تجربی و نصایح والدین خود را بزبان مادری خود آموخته است، در اولین روز مدرسه با فردی بنام معلم آشنا میگردد که به لحاظ بیگانگی زبانی نمیتواند با او ارتباط فکری برقرار نماید...»
در این جملات به بخشی از مشکل اشاره شده، بخشِ دیگر قضیه، وضعیت معلمین از لحاظ معیشتی، متون و شیوه های تدریسی، و میزانِ علاقه معلمین به شغلِ انتخابی خود هم، درکارآیی مجموعه های آموزشی کشور تأثیری بسزا داشته، و در فراهم آوردنِ ارتباطی منطقی و انسانی بین کودک و معلمش نقشِ مهمی بر عهده دارند.

سئوالاتِ متعدد و خوبی را در مطلبت طرح کرده، و سپس در پاسخ به سئوالات طرح شده، به درستی می نویسی؛ «...هیچ زبانی بر زبان دیگر برتری نداشته و پیچیده ترین مفاهیم و واژه های علمی را در هر زبانی میتوان با استفاده و باز تولید مجموعه واژگان زبانی آن زبان خلق نمود...»
اما اینکه چرا زبانهای مختلفِ رایجِ در کشور نتوانسته اند، علیرغم تقاضا، جایگاهی در مراکز آموزشی کشور داشته باشند؛
یک سویِ علت این موضوع حکومتهایِ حاکم بر کشور بوده اند، که همواره برای تسهیل در ادامه حکومتهای خودکامه و استبدادی خود، در سمتِ همشکل سازی آحادِ جامعه، و برنتافتن هیچ نوعی از حقِ متفاوت بودنِ آحاد حرکت کرده اند.

سوی دیگر قضیه مربوط هست به زبانِ رایج، رسمی و کتابتِ کشور، که در طیِ قرون متمادی، علیرغم تمامی فراز و نشیبها، همواره پهلوی، پارسی یا فارسی بوده است. و این همه موجب شده تا اکثریتِ قریب به اتفاقِ ایرانیان در اقصی نقاطش، ورودِ زبانهای دیگر به عرصه آموزش را نوعی خدشه وارد شدن به موجودیتِ کشور تصور کنند.
و در همین رابطه بخشِ دیگر مشکل، ابهامات موجود در طرح آموزش به زبانِ مادری است. به بیانی دیگر مدافعینِ طرح آموزش به زبانِ مادری، آشکارا و بی ابهام در باره انسجام زبانی کشور سخنی به میان نمی آورند. و گمان می کنم، همین ابهام است که طرح خوب آموزش به زبانِ مادری را، در طی سده اخیر، در اقلیت قرار داده است.

بنا بر آنچه فوقاً آوردم، با شما کاملا همفکرم در اینکه، می نویسی؛ «... مسئله زبان در ایران صرفاً یک وسیله ارتباطی میان اقشار مختلف مردم نبوده, بلکه آن دقیقاً ابعادی سیاسی دارد...»
لذا برای از بین بردن یا کم کردن از ابعاد سیاسی، طرح خوب آموزش به زبانِ مادری، و تبدیل کردنِ آن به موضوعی فرهنگی، لازم است مدافعین طرح، آشکارا و بی ابهام در باره "زبانِ ارتباطی" در کشور نیز سخن بگویند.

موضوع دیگری که توجه به آن، بسیار حائز اهمیت است، توجه، دخالت، شرکت و تشریکِ مساعیِ گروهها، سازمانها و احزابِ قومیتهای مختلفِ ایرانی در رفعِ مسائل و مشکلات عمومی کشور است. هر اندازه سازمانهای قومی کشور خود را به دور از مبارزاتِ سراسری کشور گرفته، و با دیگر سازمانهای کشور برای، برقراری آزادی، دموکراسی و عدالتِ اجتماعی، در سمتِ اتحاد حرکت نکنند، به همان اندازه، بنیادی شدنِ دموکراسی در کشور به تعویق خواهد افتاد. و در نبودِ دموکراسی در کشور، اجرایی شدنِ طرحهای خوبی چون، طرح آموزش به زبانِ مادری هم، به انجامِ موردِ نظر نخواهد رسید.
۷۰٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست