از : ناصر زراعتی
عنوان : شرط انصاف...
آقا یا خانم «منصف» گرامی!
اولا تشکر میکنم از توضیح شما... اگرچه دشوار نبوده «درک» موردی را که توضیح داده اید... منتها تصور نمیکنم استفاده از «نام مستعار» در «شبکه های اجتماعی» را بتوان «اصول و قرارداد»دانست... بله «پراتیک» هست... و البته که (نه در این عرصه ها که در همه جا و همه وقت) «حق» هر کسی است... حتا اگر «حق» هم نباشد میدانم که این از آن موارد است که هیچ کاری در موردش نمیشود کرد.... گیرم که این هم میتواند «حق» یک «رسانه» باشد که اعلام کند: نظرهای اشخاصی را که در پس «نامهای مستعار» پنهان میشوند منعکس نمیکند. («اخبار روز» البته این کار را نمیکند.)
همچنان که فکر میکنم نادرست نیست شخصی این «حق» را برای خود قایل باشد که پاسخ ندهد به کس یا کسانی که از بردن «نام» خود / به هر دلیل/ پرهیز میکنند.
ثانیا یکی از ساده ترین شرطهای «منصف» بودن (حتا اگر «مستعار» باشد) دوری از اغراق است.
من کی خواسته ام «اسم و آدرس و عکس و طرح خطوط چهره» کسی را که مطلبی مینویسد بدانم؟... من فقط با خودم قراری گذاشته بودم که فقط پاسخ کسانی را بدهم که مثل خود من با «نام واقعی»شان مینویسند و خیال نمیکنم چنین قراری گناه کبیره باشد همچنان که عدول از آن / فعلا در دو مورد / باز هم گناه کبیره نیست.
ثالثا اطمینان میدهم که اصلا اینطور فکر نمیکنم که «عده ای در این دنیا فکر و ذکر کار و بار دیگری جز ایراد گیری به آنچه» من «به رشته تحریر در میاوری»م «ندارند و لذا اهمیتی ندارد که بدان»م «چه مینویسند»... اطمینان دارم همه کار و زندگی و گرفتاری خاص خود را دارند و میدانم که شما هم مانند من تفاوت میگذارید بین «ایرادگیری» و «انتقاد» یا «نقد».
برایتان تندرستی و شادمانی و توفیق و سعادت و اندکی هم انصاف آرزو میکنم.
۷۱۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۴
|
از : ترسیده
عنوان : بی خیال
آقای زراعتی ازین تب مثلا فیمینیسم که هر جا به خیالش برسد که دارد به نسوان توهین میشود، فقط به خیالش برسد، انگشت توی چشم طرف میکند، ناراحت نشوید.
دوست بروفسوری دارم در زمینهی نوروساینس یا علم مغز و اعصاب که همین چندین روز پیش میگفت، فقط این یارو هائی که میخواهند به بهانه برابری و بی تفاوتی، از راه زنها کسب درآمد کنند، اینرا انکار میکنند والا هر مغز شناس میداند که مغز زن و مرد کاملا متفاوت کار میکند.
خب اگر مغز متفاوت کار کند، زن و مرد متفاوت میشوند دیگر ، نه؟ نه انساناً بلکه از نظر نحوه عملشان.
تازه زنها مرتب مرد ها را تحقی میکنند و بین خودشان به مرد ها میخندند. این طبیعی ست. همه به دیگرانی که شبیه خودشان نیستند می خندند چون نمی شناسندش) حالا بیآئیم از این افسانه ها و عاشورا ها و زیارتنامه ها برای زنها درست کنیم؟
۷۱۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۴
|
از : منصف
عنوان : درک مفهوم شبکه های اجتماعی
اینگونه بنظر میاید که جنابعالی اصول و قراردادها و پراتیک شبکه های اجتماعی را درست درک نکرده اید. استفاده از نام مستعار حق هر استفاده کننده ای در شبکه های اجتماعی است و این امر مربوط به شبکه های فارسی زبان هم نمیشود. همه جا همینگونه است
نزد شما نیاز بدانستن اینکه شخصی که مطلبی را مینویسد اسم و آدرس و عکس و طرح خطوط چهره اش کدام است از کجا سرچشمه میگیرد؟ آیا فکر میکنید عده ای در این دنیا فکر و ذکر کار و بار دیگری جز ایراد گیری به آنچه شما به رشته تحریر در میاورید ندارند و لذا اهمیتی ندارد که بدانیدچه مینویسند؟
۷۱۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۴
|
از : ناصر زراعتی
عنوان : توضیحی شاید نالازم
با اینکه خیلی وقت است تصمیم گرفته ام به همزبانان و هم میهنانی که نامِ واقعی خود را نمینویسند، پاسخ ندهم، اما برایِ این «توضیح کوتاهِ شاید نالازم»، ایرادی ندارد یک بار از تصمیمی درست عدول کردن...
همزبانِ گرامی، خانم یا آقای «رهگذر»!
اولاً سپاسگزارم از لطف و حُسنِ نظر شما...
ثانیاً باید بگویم که با نظرِ شما در مورد «توهین آمیز» بودنِ این چند جمله از این «رُمان»، موافق نیستم. توصیه میکنم اگر این داستان را نخوانده اید، حتماً بخوانید. چون کتاب خوبی است...
اشکال ـ مثل همیشه ـ دیدنِ و جدا کردنِ (بقول قدما) فقط «لا الله...» است از «لاالله الا الله»... نتیجه اش میشود همین...
با اینکه ـ به درستی اشاره کرده اید ـ این جمله ها نه نوشتهی من است، نه ترجمهی من، و من فقط آنها را حینِ خواندن کتاب برگزیده ام و ریخته ام توی این «کشکول»... اما ـ درست میگویید ـ به هر حال، مسولیتِ همین «نقل» کردن را باید بپذیرم.
خواهش میکنم جمله ها را کامل بخوانید. نظر نویسنده ـ در واقعِ از دیدگاهِ شخصیتِ داستان ـ در مجموع مثبت است. اگرچه تصور نمیکنم حتا نظرِ منفیِ «شخصیت»ی در داستانی، یا حتا نظرِ انسانی واقعی ـ زن یا مرد ـ در موردِ جنسِ [به اصطلاح:] «مخالفِ» خود، «گناهِ کبیره و نابخشودنی» باشد، طوری که موجب شود خوانندهی دقیقِ محترمی چون شما را وادارد که تذکری تهدیدگونه بدهید.
با این نوع نگاه، اگر حکایتِ مولانا را که از «مثنوی معنویِ» او در همین بخش از «کشکول» نقل کرده ام، مطالعه کنید، حتماً معتقد خواهید بود که ایشان را هم به جُرمِ «اهانت به ساحتِ مقدسِ والایِ نسوان» باید به دادگاههایِ سرزمینهایِ اروپایی کشاند!
داوری دیگران وقتی اهمیت می یابد که آگاهانه، درست و منصفانه باشد... تردید نیست که هر کس ممکن است خطا ـ یا حتا «گناه» از نوعِ «کبیره»اش ـ مرتکب شود، امّا مطمئنم قبول دارید که عملکردِ هر انسان ـ و نه فقط حرف و ادعاهایش ـ در طولِ زندگی، نشاندهندهی اندیشه و شخصیتِ اوست.
برایتان موفقیت آرزو میکنم.
۷۰۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۴
|
از : الف رهگذر
عنوان : توهین
این چند سطر نوشته ای که شما برگزیده اید، توهین آشکاری به همه زنان است. نوشته اید که ؛ "آدم"، درصدد برمیاید...یعنی که زنها آدم نیستند. حتی اگر خواننده بخواهد خیرخواهانه بگوید که، نه شاید مراد نکته دیگری ست، در دنباله سخن، با آوردن این نکته که؛ "آنها از جنس دیگری هستند"، جای شکی باقی نمی گذارید. یعنی که پس شک نکنید که زنها از جنس آدم نیستند. این نکته را در سطر آخر که می گوید؛...باعث جدایی ما از آنها می شود...باز تکرار شده است تا خوب شیرفهم شود که این "ما"ی ما، زنان را در برنمی گیرد.
می دانم که این نوشته و ترجمه شما نیست، اما مسئولیت آن در اینجا با شما و اخبار روز است. از اینرو من شما را مخاطب قرار داده ام.
آیت الله مصباح هم که چیزی درباره زنان می گوید و یا می نویسد، هیچ وقت نظر منفی درباره زن بمعنای عام آن بزبان نمی آورد. می گوید برخی از خانمها وبعد اضافه می کند که؛ البته فاطمه زهرا (ع) را هم داریم که فخر آفرینش است. اما شما زن را بمعنای عام آن نکوهیده ای و از آدمیت انداخته ای. این گونه نوشتن در بسیاری از کشورهای جهان بازتاب قانونی دارد.
من البته شما را انسان نیک نهادی می دانم و شک ندارم که این گزینش، توجهی به این توهین نکرده اید. پس یادآوری می کنم تا کسی شما را حوزوی و یا همردیف روضه خوانهای حکومتی نپندارد.
رهگذر
۷۰۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۴
|