یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جَوگیریِ عمومی در ظرفِ یک ساعت - خسرو ثابت قدم

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : البرز

عنوان : اصل پذیرش وجود تفاوتها، ارج نهادن به تفاوتها...
آقای ثابت قدم گرامی، در اثر مروری در سخنان شما، و نیز دیگر مقالات و نظراتِ مندرج در اخبارروز و دیگر نشریات ایرانی، به یقین می بینیم، که بسیارانی از صدق دل و اندیشه معترفند، به وجودِ اشکالات و کاستی ها در جامعه ی ایرانی.
و همواره شیوه ی یکی در معترف بودن به اشکالات و کاستی ها، با شیوه ی یکی دیگر از هموطنان متفاوت خواهد ماند.

اصل پذیرش وجود تفاوتها، ارج نهادن به تفاوتها، و کمک به فراهم آوردن امکانِ زیستِ متفاوتها در کنار هم بر اساس عمومی ترین اشتراکات است.

اگر ما، آحادِ جامعه ی ایرانی، بتوانیم به اتکای اشتراکات، علیرغم وجودِ تفاوتها، در کنار هم صلح آمیز زندگی کنیم. وجودِ تفاوتها نقطه ی قوتِ اجتماعاتمان در پویشش به سوی رفاه و اندیشه های بهتر خواهد بود.

در اجتماعی که وجودِ تفاوت در اندیشه رسماَ از سوی آحاد آن اجتماع پذیرفته شده، و همه بصورتی برابر از امکانِ زندگی در صحنِ علن آن اجتماع برخوردارند، بی اعتمادیها یکی پس از دیگری محو خواهند شد.
۷۱۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : جناب البرز گرامی،
جناب البرز گرامی،
در موردِ بخش نخستِ فرمایشاتِ شما:
به اعتقادِ من، ما هم از نظرِ کمیت و هم از نظرِ کیفیتِ "فرهیختگان"، در فقری بی نهایت شدید بسر می بریم.

عللِ گوناگونی، از جمله جهل و غرورِ کاذب و خودپسندی های فوق العاده حاد و یک سوتفاهمِ تاریخی، اجازه نمی دهند تا به این حالت معترف باشیم.

"جامعه" این حالت را نمی شناسد، چون چنانکه گفته شد، خودش در قعرِ جهل است و یک چشمیانِ ایرانی برایش حکمِ پادشاه را دارند. این یک چشمیان را هر روزه در رسانه ها و تلویزیون های ایرانی، در داخل و خارج، می بینیم. بدون کوچکترین سواد و اطلاعاتی، خود را دانا و فهیم می پندارند و به خوردِ جامعه می دهند.

در موردِ بخشِ دومِ فرمایشاتِ شما:
کاملا" همنظرتان هستم. بی اعتمادیِ مرگباری در میانِ ما ایرانیان حاکم است. بی اعتمادی یی که بخشا" منطقی و به حق است، و بخشا" تخیلی و زیاده از حد.

ممنون از توجه و دقت تان.
۷۱۲۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : بی اعتمادیها به خودی خود از بین نخواهد رفت...
آقای ثابت قدم گرامی، تصور می کنم، بحث بر سر کمیت نیست، بل کیفیت مطرح است. گرچه از نظر کمیت هم، امروز پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از مهاجرتِ میلیونها هموطن به خارج از کشور، بسیاری از هموطنان به مدارج عالی تحصیلی رسیده و غالباً صاحب مشاغلِ مهم و خوبی هم هستند. اگر همین مقدار از هموطنان بتوانند به ارزش نقد و مشارکت توجه کنند، در اجتماعات ایرانیان، نخبگان؛ سازندگی؛ سیستم حکم کیمیا را نداشته، و این تحول به داخلِ کشور هم سرایت خواهد کرد.

اما از طرفی دیگر، بواسطه ی سلطه حکومتهای مستبد در طی قرون و اِعمالِ روشهای پلیسی در اداره امور جامعه، بی اعتمادی عمیقی بر جامعه ی ایرانی حکمفرماست. که مانع از پیوستگی های ملی(سیستم)، برای اتحاد جهتِ سازندگیست.

این بی اعتمادیها به خودی خود از بین نخواهد رفت، بل نیازمندِ مشارکتهای ملی برای رسیدن به خواستهای مشترک است.
۷۱۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : جنابِ البرزِ گرامی ...
همانطور که خودتان بدرستی فرموده اید: «اما نخبگان اروپایی علیرغم اختلافات نظری و عملی با یکدیگر، در رابطه با سلامت کشورشان تعصبی واقع بینانه و منطقی دارند ...».

موضوع تماماً همین چیزهاست. تعداد و میزانِ «نخبگانِ واقعی» در این ممالک نه ۲ یا ۵ برابرِ ممالکِ شرق است، بلکه صدها برابر است. و این «نخبگان» در پُست ها و مقام ها، در حالِ «سازندگی» بطورِ «سیستماتیک» هستند.

چنانچه بی طرف و صادق به موضوعات نگاه کنیم، می بینیم که تمامِ واژه هائی که در گیومه آمده اند (نخبگان؛ سازندگی؛ سیستم) در ممالکِ شرقی کیمیا هستند. و جائی که این واژه ها کیمیا باشند، عقب می ماند و عقب می رود.

در موردِ ایران، این کمبود حتی از بسیاری از ممالکِ شرقی نیز بیشتر احساس می شود. نخبگانِ واقعی که با استاندارد های بالا به کارِ خود بپردازند، انگشت شمارند. منتهی چون جامعه در فقرِ شدیدِ فرهنگی و سوادی بسر می برد، «افرادِ یک چشمی هم پادشاهِ» آنان محسوب می شوند.

نمونه در میانِ کسانی که خود را «روشنفکر» یا «هنرمند» یا «متفکر» می دانند و می خوانند و می پندارند فراوان است.

درود بر شما
۷۱۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : بخاطر دیسک کمر!؟ ...
آقای ثابت قدم گرامی، می نویسی، «...در حالی که از نظرِ سواد و فرهنگ در سطوحِ بی نهایت پائین قرار داریم، تصور می کنیم که برعکس، در سطوحِ بی نهایت بالائی قرار داریم...»
از نظر سواد و سطح فرهنگ در اروپا هم طبقه بندیهایی مختلفی هست، لمپن اروپایی هم درست عین یک لمپن ایرانی اگر سگش وسط کوچه دفع مدفوع کرد، بخاطر دیسک کمر!؟ مدفوع سگش را در محل جا می گذارد، و پس از پیک نیک در جنگل یا ساحل دریا زباله هایش را، عمداً در محیط وسیعی پخش می کند.

اما نخبگان اروپایی علیرغم اختلافات نظری و عملی با یکدیگر، در رابطه با سلامت کشورشان تعصبی واقع بینانه و منطقی دارند، لذا میزانِ ارتشاء و اختلاس بسیار کم، و بودجه های دولتی عموماً صرف طرحهای عمرانی و رفاه اجتماعی میشود.
و خیرین بجای کلیسا سازی، بنیادهای مختلفی ایجاد می کنند، که درآمد و یا موجودی این بنیادها عموماً خرج کمک به تحصیل، تحقیق، سفر، کمک به رفاهِ حیوانات و... میشود.
۷۱۱۷۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : ممنون از توجه تان ...
و ممنون از کامنت های شما عزیزان.

توجه داشته باشید که این نوشته، شماره‍ی ۴ از یک سری نوشته است تحتِ عنوانِ [«سطحِ فرهنگ» و «فرهنگِ سطحی» در جامعه بامزه ما].

من در این سری نوشتار، تلاش کرده ام تا با توسل به نمونه ها و مثال ها، نشان دهم که در چه سطحی از تعقل و تفکر بسر می بَریم. چون معتقدم که ما ایرانیان دچارِ یک سوتفاهمِ تاریخی شده ایم: در حالی که از نظرِ سواد و فرهنگ در سطوحِ بی نهایت پائین قرار داریم، تصور می کنیم که برعکس، در سطوحِ بی نهایت بالائی قرار داریم.

معتقدم که تا این واقعیت به ضمیرِ خودآگاهِ ما کشانده نشود، تا اعترافی همگانی به این واقعیت صورت نپذیرد، هیچ گونه اقدامی برای پیشرفتِ عمومی جامعه میسر نخواهد بود.

درود
۷۱۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای ؟
بیخود حافظ را لسان الغیب نمی گویند:

سلام کردم و با من به روی خندان گفت
که ای خمارکش مفلس شراب زده
که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای ؟
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفته‌ای تو در آغوش بخت خواب زده

و گوش کنید به ودیوی این کنسرت سال گذشته در پاریس که به همت چند جوان ایرانی برگزار گردید. سرکار خانم دریا دادور آهنگ سرزمین ما که به گمانم سازنده آن افغانی ست را به زیبایی اجرا میکنند. به ذهن آدم میگذرد که دیگران افغانستان را اشغال کردند و خود ما ایران را. که این عاشقان فرهنگ خود بجای اجرای این کنسرت در ایران باید آنرا در پاریس اجرا کنند و بقیه هم به " فیس بوک بازی " مشغولیم و چیزی تغییر نکرده است . و شعر پیر خرابات را دوباره بخوانید و اگر حرفی هم بزنی فریاد ها به آسمان میرسد که ما ؟ ما ؟ هنر نزد ایرانیان است و بس. و میشوی مامور جمهوری اسلامی.

https://www.youtube.com/watch?v=zIzpYaXkV۰A
۷۱۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : من این مقام به دنیا و آخرت ندهم - اگر چه در پی ام افتند ز خلق انجمنی. حافظ
پوزش,
متاسفم که تبرعه غلط و تبرئه درست میباشد. ضمنا مرثیه خوانی بر جنایت پاریس بدون مرثیه خوانی بر مرگ و آوارگی میلیون ها قربانی بی گناه در خاورمیانه بنظر من بد تر است از " من شارلی میباشم ". یعنی اگر ما در گذشته جو گیر شده بودیم, امروز در اثر تبلیغات وسیع " غرب " , مغز ما شسته شده است.
۷۱۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : ...او به نوعی از عدالتِ اجتماعی رسیده است.
آقای ثابت قدم گرامی، گمان اینکه، فردِ فرانسوی آنچنان توجهی به چگونگی استفاده از رأیش در سیاست خارجی کشورش ندارد، خطاست. نشانه های مختلف تاریخی اثبات می کنند، که دموکرات ترین نخبگانِ اروپایی هم، وقتی پایِ منافع ملی کشورشان و هموطنانشان در میان باشد، به راحتی پیچ و خَمهایی در منطق سیاسی و اجتماعیشان ایجاد می کنند.

اگر جامعه ی فرانسوی را با جامعه ی ایرانی مقایسه کنیم. واقعیات زندگی روزمره ی فردِ فرانسوی نشان می دهد، که او به نوعی از عدالتِ اجتماعی رسیده است

اما متأسفانه نخبگانِ ایرانی همواره منافع ملی را پایِ نظریات ریخته اند، و نه بلعکس. اپوزیسیون ج.ا. پس از نزدیک به چهار دهه بحث و گفتگو، میبایست به جایِ تکیه بر راههایی موازی و بی ارتباطِ با یکدیگر، به اتحادی پیگیر و مستمر با یکدیگر، حول برنامه ای مشترک رسیده بود.
۷۱۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : آقای «علی وکیلی راد»
من حساب فیس بوکی ندارم و نمیدانم که چندنفر با نام های ایرانی چنین کردند ولی در جریان واقعه شارلی اِبدو تعدادی از " روشنفکران " ایرانی چنین کردند که من گفتم زمان چنین عملی در سال ۸۸ و قربانیان آن بود که البته به تریج قبایشان بر خورد. به هر حال پس از غرق این کشتی همراه با غرق عکاس هلندی - پرتغالی آن Fernando Pereira تمام افراد سه تیم مسئول, تبرعه و مسئولیت اصلی را به گردن رییس جمهور متوفی انداخته و خود به مقامات بالاتری رسیدند.

اما در باره " باز زمانی که در سالِ ۲۰۱۱، آقای «علی وکیلی راد»، یکی از قاتلانِ «شاپور بختیار»......", بد نبود میفرمودند " باز زمانی که در سالِ ۲۰۱۱،جناب آقای «علی وکیلی راد»، یکی از قاتلانِ «شاپور بختیار» نامی ..."!!! تا از روش فرانسه و فیس بوک پیروی کرده باشیم.
۷۱۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست