تکچهره دکتر ساعدی در چهار زخمه قلم
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : امیر ایرانی
عنوان : روشنفکران و برخورد آنان با مردم و برخورد دیگران با آنان
وقتی شخصی در مقام روشنفکری از مردمان، همان توقعی را دارد که دریافته وپسندیده. و مردمان آنچنان نکنند که او می خواهد و حتماً هم می خواهد ! حاصل برای روشنفکری: یا خودکشی یا شبه خودکشی یا دگر کشی است. اما آنانی که از روشنفکری توان معجزه گونه ای را طلب می کنند: طلبکارانی یا توجیه گرانی هستند که در پی یافتن پاسخ های خویش پسندند آنهم برای سیاستهای غلطشان و یا راحت طلبی اشان!.
۷۱۲۶۲ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : خواننده
عنوان : چه عکس گویائی
ببخشید، اما چون نیک بنگری، وضعِ مملکت و فرهنگ، از کانون نویسندگان و جلسه ایشان معلوم می شود.
با احترام
۷۱۲۵۱ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : خود و یکدیگر را دریابیم...
قای علامه زاده گرامی، ضمن ستایش از شما که یادِ، زنده یاد ساعدی را مجدد به یادها آوردی. عزاداران بَیَل ساعدی همچنان بر تارک هنر نویسندگی کشورمان می درخشد. کتابهای ساعدی ، علاوه بر ارائه سبکِ ساعدی در نویسندگی، مأخذ و مرجعی سالم برای دریافت عواطف و اندیشه هایِ مردمی است، که در داستانهای ساعدی زندگی می کنند. مردم ساکن داستانهای ساعدی مردمان مختلف کشور زادگاه ساعدی هستند. کشوری که در عشق به سلامت آن متحمل مصیبتهای بسیاری شد.
در جایی از یادواره ی زیبایت، می نویسی، «...سخت بیمار و روحیه باخته است. گرمایش اما همان گرمای روز اول دیدارمان را به یادم می آورد. یک بطر "جانی واکر" کنار دستش است و آنرا گرمِ گرم و بیوقفه مینوشد...»
وقتی این تصویر را، در کنار تصاویری که از روز خاکسپاری این عزیز ثبت کرده ای می گذارم. در تصاویر روز خاکسپاری علیرغم وجود غم و شنیده شدن صدای گریه، چهره های جوان بسیاری هم دیده میشوند.
چرا ساعدی با وجودِ این همه دوست، "روحیه باخته" جلوه می کند، و در پنجاه سالگی با زندگی وداع می گوید؟
نمی دانم، پاسخ شما، به سئوال فوق چیست. اما گمان من این است،:
خود و یکدیگر را دریابیم، که غیر از خود و یکدیگر پناهی در زندگی نداریم.
۷۱۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۴
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|