یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دوگانه زن عادی – زن سیاسی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : سرکار خانم علیخانی گرامی؛
به گمانم متوجه منظورِ حقیر نشده اید.

با احترام
۷۱۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹۴       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : عادی باش و خوش باش
آقای خسرو ثابت قدم با این کامنتی که شما نوشتی بالاخره معلوم نشد شما طبل زن حسین هستی یا شیپورچی یزید!
بگذار امثال شما نه انتقاد که استهزا کنند فعالین اجتماعی را، چه باک!
از زبان شفیعی کدکنی (یکی از آنها که جناب ثابت قدم بر چهره شان چنگ می کشد) میگویم:
حسرت نبرم به خواب آن مرداب – کآرام درون دشت شب خفته ست
دریایم و نیست باکم از طوفان – دریا همه عمر خوابش آشفته ست
۷۱۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : دست شما درد نکند ...
سرکار خانمِ مهدیانِ گرامی؛
به موضوعِ – به گمانِ من - بسیار مهمی اشاره کرده اید. من شخصاً نه با سبکِ نوشتارتان و نه با «پرداخت» و «استدلالات» موافقم؛ منتهی این سلیقه است و از ارزشِ کارِ شما ذره ای نمی کاهد.
همچنین «مارال سعیدی» گرامی نیز دسته بندئی بی نهایت مهم را تصویر کرده اند. ۳ دسته (یا ۳ فاکتور) را برشمرده اند.
من مایلم به عنوانِ نظرِ شخصی ام، دسته یا فاکتورِ چهارمی را هم اضافه کنم: خودِ «شما». خودِ «شما» سیاسیون و اجتماعیون و روشنفکران و شاعران و نویسندگان و غیره. خودِ «شما» متکبران و مغروران و در عینِ حال «بی سوادان».
«مردم» - چنانکه خودتان بدرستی ذکر کرده اید – از خودِ «شما» بری و عاصی و بیزارند. فراری اند. «شما» چنان در گروه ها و دسته ها و جمع های کوچکتان (همه هم از نظرِ علمی جمع های بسته) غرقید، که این واقعیت را نمی بینید که بخشی از «علت»، خودتانید. بخشی از علتِ فرارِ مردمِ از «شما»، خودتانید.
توجه دارید که من «شما» را در گیومه قرار داده ام. یعنی منظورم شما یا هیچ کسِ خاصی نیست. بلکه منظورم «شما» هستید. یعنی کسانی که شاملِ این رفتار می شوند. که متأسفانه تعدادشان هم کم نیست.
مردم «شما» را در فیسبوکتان، در رفتارتان، در گفتارتان، می بینند، می شناسند. می بینند که ما «عادیان»، به مراتب راستگو تر و ساده تر و راستکارتر و ... هستیم تا شما «روشنفکران و فرهیخته گان».
همه می نالند که در یک کتابخوانی یا مراسم یا برنامه یا غیره، چیزی حدودِ ۱۰ تا ۱۰۰ نفر شرکت می کنند. و همه هم، همه را مقصرِ این وضع می دانند جز خود. «مقصر همیشه دیگرانند. ما نیستیم».
به صفحاتِ فیسبوکیِ همین حضرات نگاه کنید: یکی می گوید در عرضِ «یک آخر هفته ۱۵۰۰ صفحه کتاب می خواند»؛ یکی به مردمِ افغانستان می گوید «افغانی» (یعنی واحدِ پولِ این کشور). بعد دوستانش تصحیح اش می کنند و می گویند بگو «افغانستانی یا افغان»؛ اما مگر می پذیرد؟ نخیر. زمین و زمان را به هم می دوزد که من درست گفته ام.
در چنین شرایطی هیچ انسانِ عادی ئی مایل نخواهد بود که از عادی بودنِ خود دست بردارد و سیاسی بشود. چون انسانِ عادی نه بیمار است و نه خودشیفته.

واضح است که این نظرِ من درج نخواهد شد. چون آنرا توهین خواهند خواند. چنین است که آنرا ضبط می کنم و به طریقی به دستتان می رسانم. شاید که ارزشِ تأمل داشته باشد.

با نهایتِ احترام – ثابت قدم
۷۱۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۴       

    از : مارال سعید

عنوان : ما و حقوق حقه
با سلام به نیلوفر عزیز که برای گفتن همین اندک خود را بسیار "گِرد" کرده است.
به داستان عادی – سیاسی از زوایای مختلف میتوان نگریست. معروفترین آن نزد سیاسیون سابق است که به دلیل عدم شناخت از علم سیاست، شرمنده ی گذشته ی خویش اند و از آنجا که جسارت را در خویش نمی بینند که به عیان به نقد گذشته بنشینند و از آن چراغی برای آینده سازند در نتیجه به زیر چادر "عادی" خزیده اند. دو دیگر آنانند که خسته از چرخش چرخ روزگار و عدم تباین سیر حوادث با آرزوهای تلنبار شده بر دلشان، حوصله ی هیچگونه حرف جدی را ندارند. لذا چادر نشین "عادی" شده اند. اما سه دیگر بیشتر ایران نشینند که تحت تأپیر وجود منحوس حاکمیت جمهوری اسلامی اصلا ً نسبت به کلمه ی "سیاست" آلرژی پیدا کرده اند. اینان افرادی هستند که در طول این سی و اندی سال سیاست و سیاسی بودن را از زبان حاکمان و در چم و خم زندگی روزمره زیر پرچم زر و زور و تزویر تجربه کرده اند و چون بیزارند از حکومت زر و زور و تزویر و خود نیز نیاموخته اند که لازمه ی سیاست بهتر آشنائی با حقوق شهروندیست. در نتیجه زده اند بر طبل بی عاری و در مواجه با هر پرسش، پرچم خاکستری "عادی" بودن را به اهتزاز در می آورند(این بخش اکثریت بزرگی را تشکیل میدهند). هر سه دسته زنان گردآمده زیر سقف "عادی" یک نکته را فراموش کرده اند، ما همگی از آنزمان که از بطن مادرمان "زن" به دنیا می آئیم سیاسی هستیم. یعنی زن بودن مساوی سیاسی بودن است مساوی احقاق حقوق حقه کردن است و از آن گریزی نیست.
۷۱۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست