از : خواننده
عنوان : شنونده گرامی
ما مردمی هستیم احساساتی. بشدت احساساتی.
همان مردمی که شما تصویر کردید (غربی ها) در کنار احساساتی بودن منطقی تر از ما هستند. هم آقای اصلانی و هم من و هم شما، در فرهنگ حسینیه و سینه زنی بزرگ شده ایم. مگر ممکن است که این فرهنگ حسینیه و سینه زنی در نوشته هایمان جلوه نکند؟ طبیعی است که جلوه می کند. من فقط می خواستم توجه را با این موضوع جلب کنم.
۷۲۲۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۴
|
از : شنونده
عنوان : روی صحبتم با شما خواننده است
به نویسنده ای که با عنوان از کوزه همان برون تراود که در اوست و در باب مقایسه یادبود نویسی ایرانی ها و غربی ها زبان به طعن گشوده عرض میکنم که به احتمال قوی یادبود نویسی یا انجام یادبود غربی ها را نمی شناسد یا در نظر نمی گیرد. هفته ها شمع بدست در خیابانی که کسی در آنجا ناجوانمردانه جان از دست داده، پیر و جوان و یک ملت، پای دیوار گل چیدن، از یادبود کردن های غربی ست دوست عزیز. لابد اگر از ایرانی ها سر میزد، آنرا سقاخانه ای نام میدادید. وقتی به همین مناسبتها رادیو و تلویزیونها از مردم اشگ می گیرند، رابطه اش را با روضه خوانی ها می گفتید، اما چون مال غربی هاست بنظرتان شگرف آمده. در همین رابطه مقاله ای ترجمه شده از خانم جودیت باتلر در ماههای اخیر در همین اخبار روز منتشر شد که شما را به خواندنش تشویق میکنم. یادبود، یادبود است، محل ادای احساسات و عواطف، نه حرفهای اتو کشیده و فولادی گفتن
۷۲۱۹٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : بندسازان وبندیان
حکایت، حکایت انسانی است که می توانست آزاد باشد درآن آزادگیش اقدامات انسانمدارانه اش را در ظاهری پهلوانانه یاغیر پهلوانانه پی بگیرد. اما او دربند شد. حال این بند می تواند؛خود خواسته باشد یا سپهر حاکم اورا بندی کرده باشد. که در خصوص بندسازان می توان گفت: در رده ای خود بندسازان دو گروه اند؛ یکی حکومتگرانی که پلیدانه بندسازی می کنند وبا اقداماتی، بندیانی را می آفرینند و بابودن بندیانی دربند ، کارشان را نیز ظاهراً به پیش می برند.دیگر گروه از بندسازان ، آنانیند که تشکیلاتشان ، بندسازی می کنند و بندیانی را می آفرینند وبابودن این بندیان، آنان نیز ظاهراً اموراتشان را به پیش می برند. اما تفاوت این دو نوع بندسازان دراین است: رهائی از بندِ بندسازان تشکیلاتی بسیار سختر است از بندِ بندسازان حکومتیست که حکایت این زنده یاد ، خود گواهی است براین مدعا.
۷۲۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : شیدای دوست داشتن و دوست داشته شدن هستیم
اگر مدرن باشیم، یا که باقیمانده در عهدِ رضاموتوری، به یقین میتوانم بگویم هنوز هم، همه، همانند رضا موتوری، شیدای دوست داشتن و دوست داشته شدن هستیم
اگر غیر این بود، اینهمه، همه، بر نقش عنصر "دوست داشتن" و "دوست داشته شدن" برای برون رفت از انزوا و پیشرفت در تحول اصرار نمی کردیم
۷۲۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۴
|
از : خواننده
عنوان : از کوزه همان برون تراود که در اوست ...
این نظر بنا به خط اخبار روز منتشر نخواهد شد اما تلاش می کنم تا به طریقی بدستتان برسانم.
وقتی یادبودهای شرقی ها مثلاً ما ایرانی ها را می خوانم و با یادبودهای غربی ها مقایسه میکنم می بینم ما همه فرزندان امام حسینیم و فقط باید حسینه های مردن بسازیم.
یاد این مرحوم و رضا موتوری جاودان باد. از کوزه ما همون برون تراود که در اوست.
روح رضا موتوری
۷۲۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۴
|
از : جواد ادریسی
عنوان : اشک بر جهانی که مرد
مهدی جان، هرچند دنیای نوستالژیک و پاک رضاموتوری متأسفانه بهتاریخ سپرده شده و جهان «مدرن» مجال ظهور «داش عباس»ها را نمیدهد، با اینهمه با نوشتهی جاندار و پر حسات اشکی از من گرفتی که نثار روغن قلم تو و یادمان عباس رحیمی باد!
۷۲۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۴
|
از : بهروز رستگار
عنوان : یه مرد بود یه مرد
یاد و خاطره انسانی که یازده سال تحمل زندان کرده و با بیماری در شصت و چند سالگی از دنیا رفته گرامی باد.
ولی آقای اصلانی هنوز تو دنیای قیصر و رضاموتوری و فرهنگی اسیر است که نتیجه اش همین یازده سال زندانها و ... است. و تصورش اینست که خیلی باحاله! این ادبیات مال همان دوران است و چیز بیشتری جز جمهوری اسلامی، زندان و چاکرم نوکرم ازش در نمیاد.
۷۲۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۴
|
از : پری برگر
عنوان : "من عشق را سرودی کردم پر طبل تر زمرگ"
مهدی جان ، میدانم نه غم اولت بود ونه غم آخرت .... سخت و صبور ماندی تا مرگ مردی و مردانگی را هم ببینی . مرگ همبندی را هم به جان بکشی .... اینان رفتنی نیستند ، اینان با خاطرات و کرامتشان برف های غربت را ذوب می کنند و در بهار دل ما جا دارند .... رفیق خوبم همدردی و همدلی یم را پذیرا شو ..... یاد عزیزش گرامی و پایدار !!!!!!
۷۲۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : عباس وار همیشه "درگیر دوست داشتن" بمانیم
آقای اصلانی گرامی، آقای عباس رحیمی را قبل از درگذشتش نمی شناختم. اما با تصویر زیبایی که از ایشان آفریده ای، یقین دارم که ایشان انسانی آزاده و نوعدوست بوده است، یاد و خاطره ی مهربانش جاودانه و گرامی باد.
در یادنامه ی زیبایت، در عین پیراستگی زیبایی با صراحتی دوستانه و آشکار می نویسی، «... سرش آنقدر شلوغ بود که فرصت تنفرورزی نداشته باشد. همهی عمر درگیر دوست داشتن ماند...»
کاش شما، من و همه ی ما(مردمان ایران) میتوانستیم عباس وار همیشه "درگیر دوست داشتن" بمانیم.
۷۲۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۴
|