سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به مناسبت ۲۶ دی، روز فرار شاه - احد واحدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : احد واحدی

عنوان : هدف از این نوشته تحلیل قیام بهمن ۵۷ نیست
با تشکر از دوستانی که این نوشته را با دقت خوانده و برایش کامنت گذاشته اند، ضروریست چند نکته توضیح داده شود:
هدف از این نوشته تحلیل جامع انقلاب ایران نبوده بلکه دلنوشته ای در بزرگداشت ۲۶ دی، این روز تاریخی و پاسخی کوتاه بود به سلطنت طلبان در روزگاری که با نوشتن متون ادبی و درست کردن ویدئو کلیبهایی در تمجید از شاه و دوران پهلوی سعی می کنند از آب گل آلود ماهی بگیرند و پاسخی درشت تر بود به نیروهای برگشته از چپ که در دفاع از رژیم جنایتکار پهلوی گوی سبقت را از سلطنت طلبان برده و به هر نوع تخطئه تاریخ تن می دهند. بعلت اینکه نوشته در عرض مدت کوتاهی تحریر ومنتشر شده است، راهیابی نادقتی هایی بدان امکان پذیرست. در صحبت از عدم شهرت خمینی تا اواسط انقلاب بیشتر، نشان دادن تلاش بی حد و حصر امپریالیسم و اعوان وانصار آنها در سوءاستفاده مزرورانه از دین در تقابل با انقلاب واقعی و نیروهای چپ بود و نه چیز دیگر. در ثانی من خود که منتقد انقلاب، نحوه برخود روشنفکران به آن از موضع چپ و دموکرات هستم، نمی دانم از کجای نوشته من اینهمه مسائل نالجا را بیرون می کشد؟ متاسفانه جناب کیان ظاهرا" از چیزی ناراحت شده که چنین چشمانش را بسته و دهانش را گشوده است. ایشان که ظاهرا" از موضع بسیار برجسته و عالمانه ای سخن می گویند و نوشته مرا مشحون از "توجیه"، "تحریف"، "دروغ" و... می داند، اینجانب را با خصوصیاتی چون "تحلیل استوار بر عصبیت"، "توجیه گری" ، "ناآشنایی با جامعه" و "کنش سیاسی مبتنی بر احساسات" مورد لطف قرار داده اند. چون این دوست عزیز با اسم مستعار کامنت خود را نوشته است، نمی توانم بفهمم که از چه موضعی سخن می گوید. زیرا ادعاهایش در مقام روشنفکری با اتهاماتش نمی خواند؛ بویژه ادبیات بکار برده شده در کامنت، مربوط به اوایل انقلاب است که حداقل امروزه برای من غریبه است. شاید اگر قدری واضح تر و مستدل تر می نوشت، نوشته اش قابل استفاده تر می گشت. با سپاس
۷۲۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱٣۹۴       

    از : کیا

عنوان : من شاهدم!
قبل از "انقلاب"

خمینی را کسی‌ نمیشناخت صحیح است.

ملیها و چپها از خمینی حمایت کردند بجز بخشی از فداییان"اشرفی ها" و بخش خارجی‌ تودهیها, صحیح است.

بعد از "انقلاب":

توده‌ ایها با تاکید بر خطا بودن ولایت فقیه خمینی را بیشتر و محکمتر از دیگران حمایت کردند.

ملیها جا را خالی‌ کرده به ملی‌ مذهبی‌ها شانس دادند.

فداییان به گرهای متفاوتی تقسیم شدند "حمایت کننده و مخالف"

مجاهدین خیلی‌ زود و سریع به مخالف تبدیل شدند.

در هر حال در این شرایط هستیم که میبینیم و گذشته و قر زدن فقط به نفع این شیاطین هست.

بیش به سوی همکاری مشترک ،بیش بسوی رفراندوم!
۷۲۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۴       

    از : کیان

عنوان : توجیه اشتباه
نویسنده متاسفانه برای توجیه خطای انقلابیون ۵۷ نوشته است:((از یاد نبریم که تا میانه های انقلاب، مردم، روشنفکران و نیروهای انقلابی نامی از خمینی نشنیده بودند، در صورتی که از اواسط انقلاب، توسط بی بی سی و سایر رسانه های غربی، خمینی را تا حد رهبر بلامنازع انقلاب پیش بردند! طوریکه حتی برای رهبران جبهه ملی راهی جز، لبیک گفتن به خمینی باقی نماند...))
در این ادعا چند توجیه و تحریف وجود دارد:
۱. این فقط لیبرالها نبودند که دنبال خمینی افتادند، بلکه چپ ها در این زمینه پیشروتر بودند. هنوز مقالات و نوشته های روشنفکران چپ در تایید انقلاب خمینی و خمینی موجود است.
۲. اما روشنفکری که خمینی را نمی شناخته است، این مایه شرمساری او باید باشد و نه توحیه خطایش! این کدام روشنفکری است که در انقلاب و جنبش اجتماعی، حتی نیروهای انقلابی را نمی شناسد؟! خوب یا بد، موافق یا مخالف، خمینی یکی از چهره های جدی مخالف رژیم شاه بود. روشنفکری که او را نمی شناخته است، پس چه چیز را می شناخته و قرار بوده است چه جامعه ای را تغییر دهد؟! این ادعای نویسنده صرفا جای شرمساری دارد و توجیهی برای خطای روشنفکران نیست! بیژن جزنی سال ۵۴ اعدام شد، اما پیش از آن به صراحت از نقشی که خمینی می تواند در صورت برپایی انقلابی در ایران داشته باشد، سخن گفته است.
۳. نویسنده در این ادعا که روشنفکران خمینی را نمی شناختند و او از طریق بی بی سی و ... مطرح شد، یا در راه توجیه خطای خود به دروغ متوسل شده است که حای تاسف دارد، یا در این بیان صادق است که باید از وی پرسید: آیا نیروهای پیشرویی که نه از جایگاه مذهب در جامعه خود آگاه بودند، نه از جایگاه شخصی چون خمینی، اصلا صلاحیت فعالیت سیاسی داشته اند؟! چنین نیروهایی بیگانه با جامعه تنها می توانند به گسترش تضادها و مصایب جامعه منجر شوند، نه آبادی و بهروزی کشور و جامعه. فی الواقع، این چنین نیروهایی نه نیروهای پیشرو، بلکه مرتجع خواهند بود!
و ...
در نوشته این نویسنده محترم، خطاها، تحریف ها و مطالب عجیب غریب فراوانی به چشم می خورد. سی و هفت سال پس از بهمن ۵۷ و چنین نوشته ای تردیدی باقی نمی گذارد که چرا در آن روزها چنین سرنوشت سیاهی برای کشور رقم زده شد! تحلیل استوار بر عصبیت، توجیه گری ، ناآشنایی با جامعه و کنش سیاسی مبتنی بر احساسات، نکته هایی هستند که در این نوشته به چشم می خورند و اینها البته ریشه بسیاری از درد های جامعه ما می باشد.
۷۲۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۴       

    از : ابی راستگو از دوسلدورف

عنوان : واقعیت گوئی آقای واحدی!
ممنون از روشنگری نویسنده گرامی که اوضاع زمان شاه را خلاصه و مفید عین واقعیت بیان کردند و صددرصد مورد تایید من از انقلابیون آنزمان میباشد البته نوجوانی ۱۶ ساله و سنگ پرت کن به کاخ ننگین سلطنت و دنباله رو کادرهای سیاسی روشنفکر آنزمان که تا حدودی سوال انتقادی بر آنها وارد است که چطور ممکن بود خمینی مرتجع را از قبل خوب نشناسند و میدان سیاسی را به این ملای دروغگو و فریبکار واگذار بکنند که نتیجه اش واقعاً دیکتاتوری و استبداد دینی در ایران شد و بدتر از زمان شاه.بقول ما شمالیها اسب را دادیم خر گرفتیم و از شادی پَر گرفتیم. تاج شاه با عمامه عوض شد ولی با ساختاری سیاسی و حکومتی بدتر از خفقان دوران شاهی. نگاه به گذشته ایران واقعاً دردآور است و مایوس کننده که چطور روشنفکران آنزمان در کنار اسلام که دینی فاشیستی و حکومتش ارتجاعی است قرار گرفتند و صفشان را از خرافه پرستان مذهبی جدا نکردند. البته نویسنده درست میگوید که نقش عوامل خارجی در سمت دادن انقلاب باعث به قدرت رسیدن خمینی ملعون شد. بگذارید سلطنت طلبها هنوز عوعو کنند و برای منافع از دست داده بنالند.
۷۲۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست