از : فعال کنفدراسیون
عنوان : بی فایده است
متاسفم که صحت این مثل در مورد شما ثابت شد: نرود میخ آهنین بر سنگ
۷۴۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : «خر ما از کره گی دم نداشت».
جناب «فعال» کنفدراسیون.
ردیف کردن یک سری از داده ها و رویدادهای جنبش دانشجوئی آنهم بریده بریده و بدون ارتباط باهم چیزی را اثبات نمیکند. آنچه که فراموش کردید که ادامه «جدل» بی منطقی شما براساس «پرووکاسیون» من، جایش در اینجا در مورد یادآوری از رفتن یکی فعالین کنفدراسیون نیست. مبارک تان باشد که در «کوره راه مبارزه دانشجوئی» بودید و البته که ما حسود نیستیم. شما هنوز در آن کوره راه غبارآلود (بعلت سنی) قدم میزنید.سعی کنید اگر نمیتوانید اطلاعات تاریخی تان را کامل نمائید لااقل بقیه عمر را در سلامت بگذرانید.
۷۴۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فعال کنفدراسیون
عنوان : چرا این قدر طفره می روید؟
چرا این قدر طفره میروید؟ کدام حاشیهپردازی؟ حاشیهپردازی یعنی غفلت از موضوع اصلی. «تز» اصلی شما این بود: کینه ورزی و دلخوریهای جناحی از ابراز همبستگی مشترک به دوستان زنده یاد نعمان جلوگیری کرده است. اصل «تز» را میتوان در جملهای که فاجعهای برای زبان فارسی بهشمار میرود، در زیر خواند.
حال پس از چندین نوشته ـ بدون اذعان به اشتباه ـ پذیرفته اید که رَهروان سازمانهای مختلف در میان دبیران امضاکننده حضور دارند. بعد مدعی شده اید که من نشان ندادهام که "راهروان و یا طرفداران سازمان چریکهای فدائی خلق و یا سازمان کارگر و یا طرفداران چه گوارا" در دبیران شرکت داشتهاند. بگذریم که من در هیچ جا اسمیاز چه گوارا نبرده بودم تا چیزی را نشان بدهم.
به شما توصیه کردم به اسناد نگاه کنید. به عنوان «فعال کنفدراسیون» (که «در کوره مبارزه دانشجوئی» بودم) نیازی نبود من به سندی استناد کنم. خودم حضور داشتم و با اطلاع شخصی نوشته بودم: «دست کم یک تن در زمان دبیری هوادار جبهه ملی و نیز سازمان چریکهای فدائی خلق بود.» و: «یک تن دیگر بعداً از هواداران پروپاقرص آن سازمان شد و پس از انشعاب، در یکی از سه سازمانی که مدتی عنوان کنفدراسیون داشتند، دبیر شد.» یک نمونه به نقل از همین اخبار روز میدهم. جابر کلیبی یکی از دبیران امضاکننده برای زنده یاد پرویز نعمان است و در مطلب زیر مشخص است که او در سال ۱۳۵۵ هم در ارتباط با چریکهای فدایی بوده: استhttp://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۳۲۷۷
شاید شما فقط یکی از گروهها را چریکهای فدایی خلق بدانید و با جریانهای دیگر مشهور به «فدایی» مخالف باشید. این موضوع به من و به واقعیت ربطی ندارد.
در میان امضاکنندگان، دست کم دو تن در دورههای مختلف به «گروه کارگر» (از اعضای بنیان گذار آن: زنده یاد محمود راسخ، زنده یاد فرهاد سمنار، منوچهر صالحی...) نزدیک یا عضو آن بوده اند. از آنها اسم نمیبرم برای این که اطلاع ندارم که خودشان در جایی به صراحت مطرح کردهاند یا خیر. از قدیمیها بپرسید تا مشخص شود.
آنچه «ائتلافی از طرفداران گروههای سیاسی متعدد مائویستی (چینی)، مصدقی و حزب توده» مینامید، باز هم اشتباه است. کنفدراسیون در آغاز ائتلافی از طرفداران و اعضای جبهه ملی و حزب توده بود و بعداً ائتلافی از جبهه ملی و گروههای مائویستی و بدون حضور حزب توده در سطح رهبری آن. مائویستها از حزب توده خارج شده بودند. بر خلاف ادعای شما این ائتلافها «برخاسته از چریکها و مجاهدین» نبود و از سالها پیش از ظهور این دو گروه تحول یافته بود.
کتاب حمید شوکت یکی از نوشتههاست و همه نوشتههای این گونه را باید با احتیاط نگاه کرد. از مکان او خبر ندارم، ولی گمان ن میکنم در آن طرف اقیانوسیه (استرالیا؟!) باشد. شاید منظورتان اقیانوس اطلس است!! ولی کتاب را در هر مکانی میتوان نوشت یا به قول شما جمع آوری کرد. شما هم در این طرف «اقیانوسیه» دست به کار شوید. جهان در انتظار بهره گیری از «حافظه» تاریخ است.
فرض میگیرم که شعارهای پند گونه و مطلقاً بدون هر گونه استدلال شما در باره «دستبرد به تاریخ جنبش»، «تعصبات ایدئولوژی مذهبی»، «دگم بودن روشنفکرانی از نسل شما» برای خالی نبودن عریضه است که ناسزایی گفته باشید، چون در سراسر نوشتههای من نه نشانهای از «ایدئولوژی مذهبی» است و نه از «دگم بودن». شاید «دستبرد» زده ام. امیدوارم پلیس محل متوجه نشود :) توصیه میکنم تقلاهای خودتان را برای نپذیرفتن حقایق دوباره مرور کنید.
۷۴۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : عاقلان دانند!
جناب «فعال» کنفدراسیون
در اولین اشاره نوشته بودم که بجا بود همه بازماندگان دبیران جنبش دانشجوئی (کنفدراسیون)«
لااقل در این نوع مواقع مشترکآ با اعلام ابراز همدردی بخانواده و بازماندگان هم ردیف مبارزات جنبش دانشجوئی، همبستگی خود را بدیگر دوستان بازمانده انگشت شمارنشان داده میشد». ولی شما مرا حواله «نامه دیگری در راه است» میدهید که انتشار آن نامه مورد نظر شما (که شاید ماهم در کنار هم امضاء کرده باشیم) جواب من نیست. تابامروز سه تا «اعلامیه» جداگانه منتشر شده که اصلآ مورد بحث من نیست. چرا مجبورید که اینقدر حاشیه پردازی نمائید. مسلم است که دبیران کنفدراسیون از بدو تا زمان انحلالش، ائتلافی از طرفداران گروههای سیاسی متعدد مائویستی (چینی)، مصدقی و حزب توده بودند که اکثریت آنان دارای همه نوع گرایشات برخاسته از درون ایران (چریکها و مجاهدین) و خارج خصوصآ امریکای لاتین بوده اند ولی هیچ مآخذی شما نشان ندارید که راهروان و یا طرفداران از «سازمان چریکهای فدائی خلق» و یا «سازمان کارگر» و یا طرفداران «چه گوارا» که مد روز بوده در هیئت دبیران شرکت داشته باشند ( البته اگر «سند» شما کتاب تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی «جمع آوری» شده توسط آقای حمید شوکت از آنطرف اقیانوسیه است، من از آن خیلی با احتیاط استناد مینمایم). بروید پای صحبت آنانی بنشنید که در کوره مبارزه دانشجوئی بودند و بدون دستبرد بتاریخ جنبش مطالب شفاهی و کتبی ارزشمندی را داراهستند. تعصبات ایدئولوژی مذهبی گونه گذشته را بکنار بگذارید تا واقعیتهای تاریخی برایتان روشن و واضح گردند. دگم بودن روشنفکرانی از نسل شما باعث این خسارت عظیم برای جامعه ایران شد.
۷۴۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فعال کنفدراسیون
عنوان : چه کسی بی اطلاع است؟
بدون ورود در بحث در باره آشفتگیهای نگارشی و مفهومی، این چند سطر را برای آگاهی خوانندگان احتمالی مینویسم. «حافظه» اگر مایل بود خود را تکمیل یا تصحیح کند. البته، برای کسی که تصمیمش را از پیش گرفته، این شجاعت بعید است.
۱ ـ من ننوشته بودم این دبیران از سازمانهای نامبرده یا از اعضای آنها بودند. به عمد و با دقت نوشته بودم: «رَهروان» تا چنین تفسیری پیش نیاید.
بین طرفدار، هوادار و رهَرو از یک سو و عضو از سوی دیگر تفاوت وجود دارد. دریغ از توجه و دقت.
در آن زمان برای فعالان همیشه مشخص بود کدام دبیر به کدام سازمان گرایش دارد یا حتی عضو آن است، بدون آن که در کنفدراسیون این موضوع به صراحت اعلام شود. گرایش سیاسی یا عضویت آنها در سازمان های سیاسی در سالهای بعد از انقلاب در اسناد و کتابهای مختلف آمده است.
در حقیقت کنفدراسیون ائتلافی از گرایش های مختلف و نیز منفردان بود. ولی همواره به عنوان سازمان دانشجویی غیر حزبی شناخته می شد. بعضی از این سازمان ها به ویژه در آمریکا به شدت وجود گرایش ها و فعالیت سازمان های سیاسی در کنفدراسیون را مخفی و تکذیب می کردند. البته بحث در این مورد بسیار وسیع است ولی جای آن در اینجا نیست. به ویژه در جایی که شخصی بدون زحمت برای مطالعه مطالب و کتاب های موجود در باره موضوع، نظر صادر می فرماید.
۲ ـ از امضاکنندگان، دست کم یک تن در زمان دبیری هوادار جبهه ملی و نیز سازمان چریکهای فدائی خلق بود. یک تن دیگر بعداً از هواداران پروپاقرص آن سازمان شد و پس از انشعاب، در یکی از سه سازمانی که مدتی عنوان کنفدراسیون داشتند، دبیر شد.
۳ ـ یک تن از امضاکنندگان از رهَروان یا اعضای گروه مارکسیستی کارگر (ناشر نشریه کارگر پیش از انقلاب و شاید دوره ای پس از انقلاب و دارای اعضایی در فرانکفورت، هامبورگ، هانوور...) بود.
۷۴۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : جناب فعال کنفدراسیون اطلاعتان را تکمیل نمائید!
در دوران مبارزات کنفدراسیون«دبیری» از جانب سازمان چریکهای فدایی خلق وجود نداشت.
جناب «فعال» کنفدراسیون، برای چه کسی و چرا در تاریکی شمشیر میکشید و حالات برزخی گرفتید؟ بی اطلاعی تان همانا بس که بروید مطالعه کنید و یا پرسش نمائید که در تاریخ کنفدراسیون «دبیری» از «سازمان چریکهای فدائی خلق» و یا «سازمان کارگر» وجود خارجی نداشته و این «ابراز» شما نه تنها از بی اطلاعی محض از تاریخ دوران جنبش دانشجوئی سرچشمه میگیرد بلکه مثل همه تصورات واهی تان از مضامین زائده تفکر فرقه ائی دوران طفولت کنفدراسیون است. از نظر منهم «بحث» پایان یافته است و بنا ندارم که تک تک خفتگان را بیدار نمایم.
۷۴۰٨۷ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : فعال کنفدراسیون
عنوان : مرغ یک پا دارد
در عتوانِ پاسختان ادعایی کردهاید که در متن بههیچ وجه استدلالی برای آن وجود ندارد.
مطالب شما نشانه بیاطلاعی مطلق از گرایشها و سازمانهای سیاسی آن دوره است. شاید هم تعریف یگانهای از «گرایش» و «فرقه» ... دارید که خاص خودتان و برای من ناروشن است. پیشتر نوشتم و برای آگاهی خوانندگان یا صراحت بیشتری تکرار میکنم: در میان ۱۱ دبیر امضاکننده، رَهروان چندین گرایش سیاسی و سازمانهای سیاسی مختلف به چشم میخورند: سازمان انقلابی حزب توده، توفان، کادرها، جبهه ملی خارج از کشور، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان کارگر... اطلاق یک «گرایش» یا «فرقه» به این طیف ناشی از ناآگاهی است. در نامهای که امروز در اخبار روز منتشر شده، دهها تن امضا کردهاند و در میان آنها نیز چندین و چند گرایش سیاسی وجود دارد و امروز هم بسیاری از آنها با یکدیگر اختلاف سیاسی و در مواردی اختلافهای شدید سیاسی دارند.
بهنظر میرسد مشکل اصلیتان به مبارزه به قول شما در «دوران جهالت و بی خبری از شرایط جامعه ایران» مربوط است. اگر اشتباه میکنم پوزش میخواهم. ولی اگر درست تشخیص دادهام، در این صورت، از نظر من بحث پایان یافته است و آن «تاریخ» ارزانی «حافظه» شما و باورمنداناش.
۷۴۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : «تذکر» شما بی مورد است.
جناب «فعال پیشین کنفدراسیون»
در مثال مناقشه نیست، البته واقف هستم که وقتیکه در اینجا یازده نفر امضاء نمایند تعداد دبیران اسبق بیشتر از انگشتان دست میباشد. «پرووکاسیون» میتواند نهیبی برای آینده باشد تا بقول شما جداگانه «نامه دیگری با امضاء های دیگر در راه باشد». «تدکر» شما بیمورد است و نشانه بی اطلاعی شما در قبال نشر این نوع اعلامیه های «تسلیتی» در چند سال اخیرمیباشد. نوشته شما صحت نظرم را بابت اینکه هنوز ادامه کینه ورزی ارزان، بی پایه دوران جهالت و بی خبری از شرایط جامعه ایران را تائید نمود که بناست هر «گرایشی» جداگانه نامه ای «اعلامیه ای » را با امضاء فرقه ای خود صادر نماید.
۷۴۰۵۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۵
|
از : فعال پیشین کنفدراسیون
عنوان : حافظه «تاریخ» و بیاطلاعی!؟
چند تذکر در مورد اشتباهات «حافظه تاریخ»:
۱ ـ تعداد دبیران بازمانده بیش از انگشتان دو دست است و همین جا هم ۱۱ تن امضا کرده اند، ولی همه دبیران بازمانده امضا نکرده اند
۲ ـ همین یازده تن که امضا کرده اند، در گذشته به چند (دست کم شش) گرایش/سازمان سیاسی وابسته بوده اند. بنابراین مستقل از مسایل «جناحی» در این زمینه مشترک عمل کرده اند.
۳ - در این لیست جای بعضی ها خالی است، اما نه «بسیاری». برای این که این امضاکنندگان فقط «دبیران» کنفدراسیون بودند و دیگران دبیر نبودند. نامه دیگری با امضاهای دیگر در راه است.
۷۴۰۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣۹۵
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : تعداد بازماندگان دبیران پیش کنفدراسیون جهانی انگشت شمارند.
انتظار میرفت که بعد قریب چهل سال از «خاموشی» مبارزات درخشان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویلن ایرانی در خارج کینه ورزی و «دلخوریهای» جناحی و فرقه ای و توام با تحلیلهای اشتباه آمیز همگانی از شرایط موجود آنوقت بکناری گذاشته شدند و لااقل در این نوع مواقع مشترکآ با اعلام ابراز همدردی بخانواده و بازماندگان هم ردیف مبارزات جنبش دانشجوئی، همبستگی خود را بدیگر دوستان بازمانده انگشت شمارنشان داده میشد. در این لیست جای بسیاری خالی است. یاد همه آنها و این «پیر» عصاکش گرامی باد.
۷۴۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣۹۵
|