از : بهناز ساده
عنوان : پاسخ به سئوال ه.ت. : ربط قضیه؟
در کامنت اول خود عرض کردم که شما :" آزاد هستند که هرطور دلتان می خواهد و در هر مورد بنویسید. شاید هم کسی پاسخی ندهد و نظری هم زیر این نوشته نگذارند . ولی توصیه می کنم حداقل خودتان این نوشته را بازخوانی کنند. نه امروز ، چند سال دیگرشاید به نکات دیگری هم برسید ]
نگارنده باید اعتراق کنم که بر خلاف تصور بنده چند نفر در زیر نوشته شما نقد نوشتند که بسیار خوشحالم.
همین انگیزه ای میشود که شما بیشتر مطالعه کنید تا بینید چرا "نقد" شما به "آرش کمانگیر" در اینجا "تحسین " نشده است.
و بالاخره تاکید می کنم که اتفاقا نگیزه نگارنده از نوشتن زیر مقاله شما نبود مختصات نقد در شعر آرش کمانگیر است که می توان گفت ربطی به قضیه نقد و بررسی شعر ندارد.
بهمین دلیل با اشاره به مقاله ی مربوط به مصر نشان دادم که در آن مورد نیز نوشته شما ربطی به واقعیت های تعیین کننده ی جامعه مصر نداشت. هنوز نیز با لجاجت و بدون توجه به ملزومات جامعه شناسانه ی مصر فکر می کنید که درست نوشتید .
بازهم اشتباه کردم که تصورم بر این بود که از رویدادهای مهم می آموزید که در داوری های عجولانه خود بازنگری کنید. ولی بنظر میرسد که شما ابدا اشتباه نمی کنید و این مردم مصر و ایران هستند که مطابق فرضیه های جنابعالی عمل نمی کنند. آنها آنها به اسلامیست ها و ارتشی ها رای می دهند و ایرانیها نیز اشعار کسرائی ، شاملو ، سپهری، فرخزاد ، اخوان و.و. را می خوانند تا نوبت خلاقیت های نسل بالنده ی معاصر برسد.
۷۴٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : ه.ت.
عنوان : ربط قضیه؟
خانم/آقای ساده: آن مقاله حرف و موضوع دیگری داشت که هنوز آن را درست می دانم. بحثش اینجا انحرافی است.
۷۴۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : بهناز ساده
عنوان : پاسخ سئوال هایده ترابی
در بحبوحه مبارزات در خشان مردم مصر بعداز برکنار حسنی مبارک گمان زنی های سیاسی کم نبود. ولی با آنهمه تجربه های گران در ایران و سایر کشور ها ، مارکسیست ها نباید جّو زده شوند و لیبرال ها و سکولار های "انقلابی " نیز دائی جان ناپلئونی تحلیل کنند.
جنابعالی نوشتید:" مو درآورد زبانشان. سکولارهای انقلابی مصری را می گویم. لیبرال و فمینیست و چپاش بارها یادآوری کردند که این "اخوان المسلمین" تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد آراء ما را دارد. اما ایرانیانی همراه با رسانه هاشان نمیخواهند باور کنند. گوئی عارشان است که شاهد خیزشهای انقلابی نااسلامی در جهان عرب باشند."
در نوشته "زبان انقلاب مصر مو درآورد" هیچ نقل قول و نام نشانی مشخص از دست اندرکاران مبارزات مردم مصر ارائه نشد تو گوئی که ۷۰ تا ۸۰ درصد بقیه مردم مصر "سکولار" و "انقلابی" بودند و ایرانیان و رسانه هائی چون بی بی سی فرافکنی می کنند. یکسال بعداز نوشته "زبان انقلاب مصر مو درآورد" نتایج انتخابات تصویر واقعی تری از جامعه مصر ارائه کرد. مشارکت پائین در تمام رسانه ها انعکاس داشت .آیا سکولارها و انقلابیون مصر انتخابات را تحریم کردند؟ با این وجود ۴۶ در صد مشارکت محمد مرسی و ژنرال شفیق بیشترین رای را آوردند هر یک حدود ۵،۵ میلیون، و به دور دوم رفتند. متاسفانه خبری از سکولارها و چپ نبود مگر ژنرال شفیق را سکولار جا بزنیم.
ولی چه اتفاقی افتاد که مشارکت در دوره دوم به ۵۲ افزایش یافت و مرسی و شفیق به ترتیب بیش از ۱۳ و ۱۲ میلیون رای آوردند. کدام یک از رقبای دور اول به مرسی اسلامی و یا شفیق ارتشی رای دادند ؟ این است جامعه مصر بعداز شکست در جنگ ۶ روزه در مقابل اسرائیل و استحاله ی ارتش مردمی به بزرگترین سرمایه دار مصر. و دیدیم که بعدا چگونه مرسی را با کودتا و دلارها عربستان بر کنار کرد. پس تا رسیدن سکولارها و انقلابیون خیلی خیلی باید کار بشود ولی دریغ که نه مبارک و نه نظامیان مجال سازمان دهی به جنبش های کارگری و رادیکال خواهند داد.
* دور اول مه ۲۰۱۲ ( مشارکت ۴۶ )
محمد مرسی ـ آزادی و عدالت ـ اسلامگرا ـ تعداد آرا ۵٬۷۶۴٬۹۵۲ ـ ۲۴٫۷۸٪
احمد شفیق ـ ژنرال ارتش شورای عالی نظامی ـ تعداد آرا ۵٬۵۰۵٬۳۲۷ ـ ۲۳٫۶۶٪
حمدین صباحی ـ حزب کرامت ملیگراـ ۴٬۸۲۰٬۲۳۷ ـ۲۰٫۷۲٪
عبدالمنعم ابوالفتوح ـ مستقل ـ اسلامگرای لیبرال ـ ۴٬۰۶۵٬۲۳۹ ۱۷٫۴۷٪
عمرو موسی ـ مستقل غربگرا ـ ۲٬۵۸۸٬۸۵۰ ۱۱٫۱۳٪
محمد سلیم عوا ـ مستقل اسلامگرا ـ ۲۳۵٬۳۷۴ ۱٫۰۱٪
خالد علی ـ مستقل چپگرا ـ ۱۳۴٬۰۵۶ ۰٫۵۸٪
( بقیه زیر ۴۰ هزار رای کسب کردند.)
** دوره دوم ـ ژوئن ۲۰۱۲ ( مشارکت ۵۲ )
محمد مرسی ـ اخوانالمسلمین ـ تعداد آرا ۱۳٬۲۳۰٬۱۳۱ ـ ۵۱٫۷۳٪
احمد شفیق ـ شورای عالی نظامی ـ تعداد آرا ۱۲٬۳۴۷٬۳۸۰ـ ۴۸٫۲۷٪
۷۴۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : علی قدیمی
عنوان : خط خط تجزیه و پیشه وری است
سرکار خانم نوشته اند که (ما مردم ایران هرگز یکی نبودهایم. همسرنوشت؟ شاید. همبند؟ شاید. همصدا؟ شاید. اما همهویت؟ هرگز! تیرگان؟ آری، جشنی ایرانی. اما کدام ایران؟) تا کنون شاهنامه مورد نفرت بود و اکنون شعر کسرائی به ان اضافه شده است . اما پشت پرده پندار این افراد چه میگذرد؟من بر این نظر هستم که ما مردم ایران یکی بودیم و هستیم که ناگهان شعاری بنام ستم ملی از سوی کرملین بسوی دهانها و چشم های مات زده عده ای پرتاپ شد و حزبی و فرقه ای بوجود امد و همانند حبابی خوشرنگ ترکید و متاسفانه چه خونین . مردم ایران هنوز اسیر و قربانی همان شعار ها و وعده های توخالی هستند .کار ی به عقاید ندارم و لی همین کسرائی تا اخرین لحظه مقاومت کرد و از مرز ارس عبور نکرد و عاقبت در تنهائی با عشق به مردم ایران و جغرافیای ان د رگذشت. انکه بیگانه است میخواهد یگانگی و حدت ملی ما را بر هم زند.
۷۴۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : هایده ترابی
عنوان : برای دوستان
- به بهناز ساده
نفهمیدم که اشکال "زبان انقلاب مصر مو در آورد" چه بود؟ و حالا چرا باید بخاطر نقد بر "آرش کمانگیر" و کسرائی، انقلاب سکولار مصر و قیام قهرمانانهی زنان مصر علیه استبداد و اسلامیسم را کوبید؟
- به آرمان شیرازی
ممنونم. درباره ی شاهنامه و اسطوره و "هویت ایرانی" و تاریخ و باقی قضایا رجوع میدهم به دیگر نوشته و نقدهایم. نزدیک به سی سال است که در این باره نوشتهام، اگر انگیزهای برای دانستن باشد، منابع را یافتن سخت نیست.
- به سینه چاکان "اسطوره" و کاربران دل نگران
مشغولیت دائمی این نگارنده کار بر روی متون تاریخی و اسطورهای شرق کهن است، مگر کسی گفت که اسطوره "اَخ" است؟! و حالا چه میشود که این نگارنده هم "معروف" شود؟ اگر چه جای نگرانی نیست، او با این سبک و سیاقی که دارد و این نقدهائی که نوشته است و خواهد نوشت، هرگز "معروف" نمیشود و محال است مدالی/جایزهای به وی اعطاء شود. پس چه بهتر که به راهش ادامه دهد تا "معروف" نشود. هم او نقدش را مینویسد و هم شمایان نگرانیتان رفع میشود. به این میگویند بازیِ بُرد-بُرد.
۷۴۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : نامی شاکری
عنوان : از جنمی دیگر!
این "چپِ مستقل" شما در مجموع نه آوانگارد( در مفهوم هنری) اش به شمار می آمد، نه پیشرو و مترقی ! مثال عددی "شاملو" هم به متن شما اعتبار نمی بخشد! شاملو همواره بین یک شاعر بزرگ و یک "لمپن انتلکتوئل" کوچک در نوسان بود! کسرایی اصلا از جنم دیگری بود. گیرم که شاعری متوسط و به قول شما " ناآوانگارد"!
۷۴۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : ع. انوش
عنوان : آرش،فرزند رنج وکار
هایده خانم جان! چه فمینیست جسور و متکی به نفسی بودی اگر پشت استادانی چون م.امید و شاملو و ...دیگران سنگر نمی گرفتی و یا دستکم میرفتی چشمه هایی را که این استادان از آن نوشیده اند می یافتی و یا زحمت می کشیدی شعر را یکبار دیگر بی بغض و غرض می خواندی و اگر تمامی اینها دلت را آرام نمی کرد رک و پوست کنده می نوشتی ازاین شعر و ازاین شاعر و از تمامی ادبیاتی که بیشتر از نیم قرن این شعر و این استادان را پروریده است بیزاری.این می شد حرفی و دستمایه ای به هر حال با رونق یا بی رونق برای اهدافی که داری.اما اینگونه از پشت سر دیگران سنک پرانیدن ،هم نام آنان را خراب می کنی هم سهم اعتماد به خود را در شما کاهش می دهد.استفاده ی آگاهانه از اسطوره ،قدرت هنرمند را میر ساند.کجای این شعر با ادعاهای شما همخوانی دارد؟ : "منم آرش ...مجوییدم نسب...فرزند رنج و کار..." بله هایده خانم جان ،لطفا به جستجوی نام یا هر چیز دیگری هستید.یا بیشتر زحمت بکشید یا اگر حوصله ی زحمت کشیدن ندارید،انصاف و جسارت خود را حفظ کنید.
۷۴۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : از بلندای کنون، چرخه ی بیهوده ی پیموده بخوبی پیدا ست!
هم میهن گرامی خانم ترابی، درود بر شما! باور دارم که انگیزه شما در این نقد تلاشی بوده در پردازش راهی بسوی رهایی از دام گرفتاریهایی که تا کنون ما را در خود نگهداشته اند.
در اندیشه کسرایی اما، آرش، افسانه ی دوران شکست است، پروران آرزوی خیزش دیگر برای داد، بازرویاننده ی امید نو در رزم با بیداد. بیگمان هر کار "کامل" نیست چون که می شد بهتر از آنی شود، کان گشت در آغاز...
در افت-و-خیزان رفتن انسان بسوی پهنه های بهتر و برتر و آفرینش های ادبی، طبیعی ست که رهروان از آموزه های پیرامونی خویش (که گنجینه ی "دارایی" های حال و گذشته ی آنانند) کمک گیرند. این فرآورد، بهمراه تجربه، دانش و نگرش هر فرد، زمینه ساز ارزش نهایی هر آفرینش ادبی ست. شاید می شد که کسرایی مازیار و بابک را به این آفرینش فرا بخواند تا بگوید هر زمان رزمنده ای افتاد، آندگر آماده بود و جای او استاد؛ تا بگوید داد خواهی عطر دیروز ست و امروز ست و هم فردا ست!
نقدی در این راستا می توانست همه-سو نگر تر باشد و نقاد را از در افتادن به این گویش که "این شعرِ کسرائی براستی محصولی ماچومآبانه و آبکی (جاهلانه و بی مایه؟) است" باز دارد. آیا شاهنامه را نیز می توان "محصولی ماچومآبانه و آبکی" شمرد؟ البته کسی نمی تواند بگوید که شما چگونه باید بیندیشید. اما گمان می کنید که ابر شاعران دیرین ایران چون مولوی و سعدی گفته های "پس مانده" ندارند که هم-ریشه با خرافات دردآور کنونی ست؟ کمتر جایی و کسی را می توان یافت که از چنین نگرگاهی به آندو پرداخته باشد.
راست اینست که وجود این و آن کمبود از جایگاه تاریخی این بزرگان نمی کاهد بویژه اگر هر پدیده را در جایگاه زمان-مکانی خودش بررسی کنیم. دیگر اینکه، تفاوت در بینش اهرمی نیرومند است برای گفتگوی سازنده و پیشرفت نه در اینسو ایستادن و با سوی دگر جنگیدن. بگفته ی شما، امروزه ریشه ی اختلافها که در حوزه های سیاست، اندیشه، تاریخ و خلاقیت هنری مطرح هستند را باید عمیقتر بازشناخت و نقدِ فرهنگی برآمده از جنبشهای رفعِِ تبعیض و نقدِ فمینیستی را نیز بر آن افزود. در این گذار همراهانه است که ما "دیدار می کنیم حقیقت را، آزادی را، خود را" و می آموزیم چگونه درمانگر پس ماندگی های این و آن و خود باشیم.
با ارج و دوستی!
۷۴۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : بهناز ساده
عنوان : از کودتای ۲۸ مرداد تا "بهار" عربی " مصر
بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و سرکوب جنبش ملی و مشروطه خواهانه ی ضد استعماری، بخصوص نیروهای چپ ، ملی؛ کنش و واکنش های متفاوتی از تسلیم و سازشکاری تا مقاومت و تدوام مبارزه دیده شد. در این جا نیازی نمی بینم که بر تلاش انواع فرهنگ ورزان بعداز ۳۲ تاکید کنم که علیرغم سانسور و اختناق به خلق آثار ادبی و هنری گوناگون و بموازات به ترجمه آثار برجسته جهانی روی آوردند و شعله روشنگری و مبارزه برای آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی را در نبود احزاب سیاسی در زیر خاکستر سرد اختناق روشن نگهداشتند. بسیار شنیده میشود؛ از بد آموزی های "غرب زدگی " جلال آل احمد سخن میرود و یا "قیصر " کیمیائی و یا در باره ی نواقص فنی و اسلوبی این شاعر و فلان نویسنده و هنرمند نقادی میشود که همه لازم است . ولی هم در آن حکومت و هم در این حکومت مجالی برای بحث و گفتگوی کارشناسانه ی کانون نویسندگان وجود نداشت و اصولا فعالیت صنفی و سیاسی ممنوع یود و هست . البته در خارج از کشور می توان بیش از این تلاش کرد. این چند خط را از این نظر نوشتم که سیاوش کسرائی دیگر نیست که خودش در باره خلق آرش کمانگیر حرف بزند. شاملو هم در مورد بعضی از اشعارش برائت کرد. از نظر فنّی نیز قبلا اخوان ثالث ، براهنی و کدکنی در باری " آرش کمانگیر" سخن گفته اند و تا همیشه می توان در این باره نوشت. ولی نه فقط "سیاسی" و بی توجه به شرائط بعداز ۲۸ مرداد .راستش در آن سالها ادبیات سیاسی درست یا غلط ، مثل امروز برای فارس و ترک و کرد و عرب و.و. حساب جداگانه باز نکرده بود....
البته خانم هایده ترابی آزاد هستند که هرطور دلشان می خواهد و در هر مورد بنویسند. شاید هم کسی پاسخی ندهد و نظری هم زیر این نوشته نگذارند . ولی توصیه می کنم حداقل خودشان این نوشته را بازخوانی کنند. نه امروز ، چند سال دیگرشاید به نکات دیگری هم بسند. نوشته "زبان انقلاب مصر مو در آورد" ایشان در در سال ۸۹ نوشته شد لازم است آن را نیز باردیگر بخوانند. تا ببینند بر سر بهار عربی در مصر چه آمد. در آرشیو اخبار روز موجود است.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۳۵۶۱۴
۷۴۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|
از : حمید ارجمند
عنوان : نقد یا فحش ؟!
خانم ترابی شعر آرش کمانگیر کسرایی را آبکی و بی ارزش یافته اند و در کنار آن به تمامی ارزشهای کهن یک ملت هم به سبک فمینیسمهای چپ بدلی اروپایی تاخته و از بیخ منکر هویتی تاریخی گشته اند ، و من در اینجا قصد پاسخگویی به ایشان را ندارم چون کاری عبث و بیهوده میماند ، فقط از ایشان تقاضا میشود حال که کسرایی شعرش آبکی میباشد . شما لطف کنید و یک شعر غیر آبکی و ماندگار به جهانیان عرضه دارید تا از اقیانوس علم و فهم شما جهانیان مستفیض گردند ! گفتم جهانیان زیرا که شما اعتقادی به تاریخ و هویت و اسطوره ندارید خصوصا در چهار چوب ایرانیش ! کسرایی فعلا توانسته به گفته شما شعر بی ارزش خود را در بین ایرانیان ماندگار سازد ، شما هم این گوی و این میدان ! با به سخره گرفتن و کوبیدن بزرگان این سرزمین نمیتوان خود را بزرگ جلوه دادن .
۷۴۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹۵
|