از : البرز
عنوان : علت ورودم به بحث با شما...
خواننده گرامی، مرا خطاب قرار داده و می نویسی؛ «...بی پاسخی جناب درویش پور قاعدتاً باید شما و خیلی های دیگر را به تفکر و تأمل پیرامون ایشان وادارد. امیدوارم که اینطور باشد...»
لذا لازم می بینم که بنویسم، علت ورودم به بحث با شما اظهارات شما در باره ی مجموعه ای به نام اپوزیسیون بود و هست، و نه ایفایِ نقش وکیل مدافع آقای درویشیان.
و همانگونه که قبلاً هم نوشتم شما اساساً سئوالی طرح نکرده ای، جملاتی نوشته ای و اصرارت بر این است که دیگران تأییدش کنند. و تصورم این است که در چند نظر قبلیم خطا بودن نظراتِ سئوال گونه یِ شما را به تفصیلی موجز بیان داشته ام.
۷۵٣۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : جناب البرز
بی پاسخی جناب درویش پور قاعدتاً باید شما و خیلی های دیگر را به تفکر و تأمل پیراون ایشان وادارد. امیدوارم که اینطور باشد.
۷۵٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : چنین به نظرم می رسد که قصد شما از طرح سئوال، شنیدنِ نظر "دیگری" نبوده...
خواننده گرامی، از آنچه که شما در پاسخ برایم نوشته ای چنین به نظرم می رسد که قصد شما از طرح سئوال، شنیدنِ نظر "دیگری" نبوده، بل به دنبال تأیید جوابهای از پیش تعیین شده ی خودت می باشی.
اگر به دو نظر قبلیم مراجعه کنی به تفصیلی موجز نظرم را در باره ی اپوزیسیون ج.ا. و چرایی اُفتهایش که بیش از خیز و پیشرفتهایش شده، نوشته ام.
و باید صراحتاً و صمیمانه به عرض شما برسانم، خیر هموطن عزیز، مردمان کشور از اپوزیسیون ج.ا. "فراری" نیستند، اگر غیر این بود ج.ا. اینهمه تلاش و هزینه برای از رونق انداختن چهره ی اپوزیسیونش بکار نمی برد.
اما آنچه که در این بین دغدغه ی خاطرم هست، قِسم ذیل است؛
ج.ا. و اپوزیسیونش هر دو از یک بیماریِ مشترک رنج می برند، و آن بیماریِ مهلک و سرطانیِ "استبداد" است.
و این حکایتی تازه نیست، حکومت پهلوی و اپوزیسیونش هم از همین بیماری، که قدمتی هزاران ساله در کشور دارد، رنج می بردند.
بنابراین مبارزه با استبداد میسر نمی شود مگر آنکه آحاد و گروههای مختلف اپوزیسیون بر اساس اشتراکاتِ فراوان حول برنامه ای مشترک متحد شوند.
و این اتحاد نمیتواند به معنایِ محلول شدنِ در هم یا وحدت تمام شود. چرا که آحاد و گروههایِ اجتماعیِ مختلف جامعه خصایل و خواستهایِ خاص خود را هم دارند.
۷۵۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : آقای البرز -
آقای البرز -
خیلی متشکر از جواب شما. ولی حتی یکی از سوالات من از آقای درویش پور را هم جواب ندادید.
لطفاً سوالات را دوباره بخوانید.
شما از قول آقای درویش پور آورده اید: نه همزمان امیدی به اپوزیسیون آن دارند.
ایشان هم خجالت می کشند و هم جرأت نمی کنند بگویند مردم چشم دیدن ما را ندارند و از ما فراری هستند. امید نداشتن با متنفر بودن و اعتماد نداشتن زمین تا آسمون فرق می کنه.
ایشان صبح تا شب کجا هستند؟ در بی بی سی. همین مصاحبه کننده ایشان را هم همه می شناسند. حالا انتظار دارید مردم به شما اعتماد بکنند؟ همین خودش توهین به شعور مردم است.
همینها مگر چندی پیش در هلند یا بروکسل برای اعتصاب غذای آن زندانی سیاسی آکسیون نگذاشته بودند؟ می دانید چند نفر رفته بودند؟ ۱۲ نفر.
از خودشان می پرسند چرا اینطور است؟ اگر هم می پرسند بعدش می گویند مردم احمق و غیر سیاسی هستند.
اینها همه شان ۵۰۰ نفرند و همدیگر را به مصاحبه های همدیگر دعوت می کنند و در نشریات همدیگر قلم می زنند و اسمش را هم می گذارند اپوزیسیون و مبارزه.
بروید بفکر چاره باشید که این برای شما نان و آب نمی شود.
۷۵۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : اپوزیسیون
می توان این ادعا را داشت که روند تحولخواهی صدوچندساله اخیر ایرانیان خود را در سه شعار اساسی:آزادی -دمکراسی- وعدالت اجتماعی نمایان کرده است که در این روند فراز وفرودهایی هم نمایان شد اما در بهمن ۵۷ باعث گردید یکی از موانع تحقق این سه شعار که شاهیت بوده از مسیر تحولخواهی کنار زده شود که با توجه به شرایط آن دوران، خواسته یا ناخواسته تفکر شیخیت حاکم گردید.و تفکر شیخیت سازماندهی خود و حکومتگری خود را برمبنای تئوری ولایت فقیه قرار داد که در ادامه کارش در به محوریتی بنام نهاد رهبری(ولی فقیه) و بیتی بنام بیت رهبری رسید که این نهاد و این بیت تبدیل به مکانهای فساد ساز و فاسدپرور گردیده اند که تجربه فاسدپروری و فساد سازی و همچنین مخالفت ذاتی وسرشتی تئوری ولایت فقیه با آزادی و دمکراسی! جامعه ایرانی را ناگزیر خواهد کرد که از نهاد شیخیت باید عبورکند!. که دراین عبور قطعاً خواهندگان بسیاری را خواهیم دید و خواهیم داشت. اما در این خواهندگی عبور، پرسشی مطرح است؛آیا هر خواهندگی عبور، می تواند مشروعیت اپوزیسیونی بیافریند!؟ دیدگاهی است که می گوید: هر عبور خواهی را نمی توان اپوزیسیون واقعی دید! چون آن کسی که یا گروهی که، به آزادی و دمکراسی پایبند و وفادار نیست در ادامه کارش، سازنده یک نهاد شیخیت خاص خودش خواهد بود. :::: با توجه به نکته ایکه جناب درویش پور ارجمند راجع به دسته و گروهی که در شرایط فعلی بنام مجاهدین خلق مطرح شده اند، آورده است! می توان گفت:ساختار تشکیلاتی آنان چیزی نیست جزء همان ساختار جمهوری اسلامی! اما با این تفاوت که ساختار جمهوری اسلامی از ساختار مجاهدین مترقی تر است. که مقایسه زیر می تواند مترقی بودن جمهوری اسلامی را نشان دهد. جمهوری اسلامی: ولی فقیه ...... ریاست جمهوری .........(حداقلی از رای مردم را با انتخابات خواهد داشت) ////// ساختار مجاهدین خلق: ولی فقیه فقط مسعود رجوی- ریاست جمهوری فقط مریم رجوی.
۷۵۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : نیروهای دموکراسیخواه کشور ...
گرچه بخش ناچیزی از اپوزیسیون در خارج از کشور است، و ظاهراً اپوزیسیون ج.ا. به دو بخش داخل و خارج تقسیم شده، اما واقع مطلب اینجاست، که ج.ا. زندگی مردمان کشور را در همه ی عرصه هایش به افلاس کشانده است، هم از این روست، که بنیادِ تمامی اعتراضات بر مبنای رهیافتی برای خروج از این افلاس است. لذا اپوزیسیون ج.ا. داخل و خارج ندارد، ولی تا آخرین حد ممکن در تفرقه ای کامل و مزمن بسر می برد.
برای خروج از وضعیتِ ناگوار حاضر، گرچه تکیه بر اشخاص پرنفوذ اجتماعی قابل اجتناب نیست، اما حوادثِ بعد از قیام بزرگ و مردمی بهمن ماه ۵۷ تا به امروز نشان داده، که اشخاص پرنفوذ لاجرم اهداف خود را دنبال می کنند، و در نهایت اعتنایی برای "دیگر" و "دیگران" در جامعه ی استبداد بنیانمان ندارند.
بنابراین و بخصوص امروز که هنوز شخصی از شخصیتهای اپوزیسیون به مانند آقای خمینی از زیر درخت سیبی فیل هوا نکرده است، نیروهای دموکراسیخواه کشور امکانِ ایجادِ بنیادی دموکراتیک برای تدوین برنامه ای وسیع و فراگیر در جهتِ آمالِ مردمسالارانه را دارند.
۷۵۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۵
|
از : masoud memar
عنوان : چه نباید کرد ؟
بحث بر سر ارزشگذاری بر روی اپوزسیون بخصوص اپوزسیون خارج از کشور نیست حتی صرفأ اتحاد و عدم پراکندگی این اپوزسیون نیز به تنهائی گرهی از آن گیرکردگی در سیاستی که ذکر کردید را نخواهد گشود بلکه محتوا و خروجی اتحاد میتواند در نتیجه تحولات نقش کلیدی بازی کند. به زبان ساده در هر کشوری که فاقد تحزب است عموم جامعه زمانی بشکل سراسری وارد عرصه سیاسی میشود که آن رهبری دستکم نیمی از جامعه را در سطح عمومی نمایندگی کند از طبقات محروم گرفته تا متوسط از حوزه روشنفکری گرفته تا بازار و حیطه اقتصاد . ۵۷ چنین اتفاقی افتاد . آیت الله خمینی در دهه چهل و پنجاه شخصیت کاریزماتیکی برای طبقات محروم و بازاری جامعه نبود اما زیرساختهای جامعه سنتی در کوچه و بازار در قید حیات بود و روابط ارگانیک تنگاتنگ با جامعه داشت پنجاه و دو هزار مساجد و تکیه های مذهبی در سراسر جامعه با سرمایه اجتماعی زیست میکرد نه حقوق دولتی . خداناباورش هم مقید بود تا آخوندی در مسجد مجلس ترحیم امواتش را ابهت بخشد یا به سفره عقد مشروعیت دهد . کاریزما شدن یک رهبر به واسطه این مواد موجود امکان پذیر است . جنبش ۸۸ و انتخابات ۹۲ بوضوح نشان داد که هر گونه اتحادی بین اپوزسیون خارج از کشور به تنهائی گره گشا نیست بدین معنی که برای اداره حکومت نه تنها اصلاح طلبان بلکه وزنه قابل توجهی از اصول گرایان را نمیشود دور زد . از دل صرفأ دلبستن و باور کردن به مقوله انتخاب بین بد و بدتر در شرایط موجود فقط نتیجه باب میل بیرون می آید نه نتیجه واقعی .
۷۵۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اپوزیسیون معتبر قدرتمند و فراگیری برای تامین خواست هایشان وجود ندارد...
خواننده ی گرامی، لازم دیدم تا در باره ی واژه ی اپوزیسیون که بدان اشارت داری توضیحی بنویسم.
با اینکه آماری دقیق از فعالینِ ضدِ استبدادِ مذهبی کشور وجود ندارد، اما نشانه هایی کافی موجود است، که مردم کشور اعتقادی به حاکمیتِ در قدرت ندارند.
و این نه بواسطه ی نوع لباس، آرایش مو یا نوع اتومبیلهایی که حاکمانِ کشور سوار می شوند، بل بواسطه ی آن است که کشور در اثر بی لیاقتی هایِ ایشان به افلاس رسیده است.
و همزمان همراه با آقای درویش پور تأکید می کنم؛ «...اکثریت مردم نه کوچکترین علاقه ای به حکومت اسلامی دارند و نه همزمان امیدی به اپوزیسیون آن دارند. آن هنگام که مردمی حکومتی را نمی خواهند اما توان تغییر آن را ندارند و همزمان خواستار تغییر هستند، اما اپوزیسیون معتبر قدرتمند و فراگیری برای تامین خواست هایشان وجود ندارد، می توان از نوعی گیرکردگی در سیاست سخن گفت...»
و باید اضافه کنم که ج.ا. و اپوزیسیونش هر دو از یک بیماریِ مشترک رنج می برند، و آن بیماریِ مهلک و سرطانیِ "استبداد" است.
و این حکایتی تازه نیست، حکومت پهلوی و اپوزیسیونش هم از همین بیماری، که قدمتی هزاران ساله در کشور دارد، رنج می بردند.
بنابراین مبارزه با استبداد میسر نمی شود مگر آنکه آحاد و گروههای مختلف اپوزیسیون بر اساس اشتراکاتِ فراوان حول برنامه ای مشترک متحد شوند.
و این اتحاد نمیتواند به معنایِ محلول شدنِ در هم یا وحدت تمام شود. چرا که آحاد و گروههایِ اجتماعیِ مختلف جامعه خصایل و خواستهایِ خاص خود را هم دارند.
۷۵۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : اگر از سد سانسور اخبار روز بگذرد ...
دو سوال از شما داشتم:
۱- شما همین الآن خودتان اسم رسانه ای را که هیچکس نه در خارج و نه در داخل می شناخت معروف کرده اید. نه اینکه نمی دانید. شما هم مثل بقیه دوستانتان عقده شهرت و حضور در بی بی سی و شرکا دارید. ولی خبر ندارید که همه خبر دارند.
۲- نشمردم اما شاید ۵۰ بار کلمه اپوزیسیون را تکرار کردید. ببخشید ممکن است بفرمائید این اپوزیسیونی که شما می فرمائید چند تشکیلات را فرا میگیرد؟ در کل چند نفر را فرا میگیرد؟ چرا در فعالیتهایشان بین ۲۰ نفر تا ۲۰۰ نفر از مردم شرکت می کنند؟
خودتان را گول می زنید یا مردم را؟
۷۵۲۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۵
|