از : امیر ایرانی
عنوان : چهار پایانِ دو پا شده و کردا ر و گفتار گروهی از آنان
پی جویان روند تکاملی(برآیشی- فراشدن- فراگشتی) موجودات، حکایت می کنند: اجدادمان قبلاً چهاتا پا داشتند اما آرام آرام گروهی از آنان؛ دو پایشان تبدیل به دو دست شد و گروهی دیگر دو پایشان تبدیل به دو بال شد. وبعداً هر کدام از این دوپاشدگان جدید در پی زندگی خودشان رفتند. اما گروهی از این دو پا شدگانی که صاحب دو دست شدند بدطوری نسبت به اجدادشان ناخلفی کردند! برای بعضی از آن چها پایان، صفاتی را در نظر گرفتند که برازنده خودشان است. مثلاً: به روباه می گویند؛ فلان، به کرکس می گویند؛ فلان، به کفتار می گویند؛ فلان و حتی به وزغ هم می گوید؛فلان و ..........
گفته اند: آن اجداد چهار پا دار، برای خود عالمی دارند پس حتماً آنان نظاره گر اعمال نوادگان دوپاشده ی خود هستند؟! و وقتی مشاهده می کنند یکی از نوادگان دوپا شده ی آنان، به شیوه شاهان قجری با مسائل برخورد می کند و در عالم نظر دهی( که بعضی به آن می گویند عالم کامنت گذاری) با نظرات شاهانه و ولی هانه، خودرا می خواهد به رخ دیگران بکشد؛ آن اجداد چهار پایی که شاخ ندارند از تعجب شاخ در می آورند و خواهند گفت: چه بهتر که ما دو پا نشده ایم!
مثلاً این دو پا شده خاص، در برخورد با یکی از نظر دهندگان که گاهاً نظری نوشتارگونه هم می نویسد، بشیوه شاهانه و ولی هانه می گوید؛"من که خودمان قبله علم ام"، "نظر خودمان را قبول ندارم"! می خواهی نظر تو را که یک نظر دهنده ی نوشتار نویس شده ای، بپذریم ! برو دنبال کارت!
و در رابطه با تشکر کردن آن نظردهنده ی نوشتارنویس که از او بعمل آورده ، او می گوید: اولاً! شما چطور جرأت کرده ای از ما ،که قبله عالم هستیم! تشکر کنی؟! می دانی؟! این اقدام تشکری تو چه معنی می دهد؟! اگر نمی دانی ! تذکر گونه؛ به تو آنرا می فهمانم ! این بدین معنی است: که ما که قبله عالم هستیم هی خطا می کنیم و حالا که خطا نکرده ام شما برای دلگرمی ما، از ما تشکر می کنی! این را گفتم ! که دفعه بعد! دیگر از این کارها نکنی! اما وقتی با نوکر هایمان که سر رعیت های ما هستند مشورت کردیم آنان گفتند: ای قبله عالم ( که ماباشیم) برای حفظ ظاهر، که نشان از مردم داری است تشکر را بپذیر. ما هم که قبله عالم هستیم! مشورت را پذیرفتیم و تشکر تو را می پذیرم و دفعه دیگر از این کارها نکنی!
۷۵۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۵
|
از : بابک حمیدی حمیدی
عنوان : آقای علی اردلان...
بِمُردَن بِه آب اَندرون چَنگلوک*
بِه اَز رَستِگاریِ بِه نِیرویِ غُوک*«عنصری»
*چَنگلوک کسی باشد که دست و پایش سست شده باشد و کژ.
*غُوک جانوری است که در آب و خشکی هر دو زندگی می کند.
پ.ن.
هرچند به شخصه متعقدم که نیازی به تشکر شما نیست،چرا که انجام وظیفه بود؛بااینحال تشکرتان را می پذیرم،ولی رای و نظر و پاسخ کوتاهتان را نمی پذیرم،اگر مایل هستید که بدانید چرا،پرسش کنید،تا عرض کنم خدمتتان؟!
باسپاس.
۷۵۶۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : شعار؛در زمین نظام بازی نکن یا ....
در بازیهای زیرکانه ی اطلاعاتی، برای نجات بخشی گروهی از ویرانگران خاص، شعار در زمین نظام بازی نکن؛خود مصداق در زمین نظام بازی کردن است! .نباید زیاد دلواپس بود، انشاءالله تعالی درست می شود.
یا شعار:« تمامیت ارضی ایران تحت حاکمیت اشغالگران است و....... سخن گفتن از طرح توطئه گران برای از بین بردن تمامیت ارضی کشور و یا ویران سازی ایران محلی از اعراب ندارد» می تواند چنین نیز باشد؛ شعاری است در راستای توجیه گری؛ گیرندگی دلارهایی خاص، برای گذرانِ امرار معاش خاص،با دکانی خاص، که نیاز به سرمایه ی خاص دارد. ویا در نهایت دلواپسی است که باید دکانش برقرار باشد.
۷۵۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹۵
|
از : علی اردلان
عنوان : پاسخ کوتاه
باتشکرازآقایان شاملو و حمیدی که بارویکردی انتقادی بنده راموردسئوال قراردادندوباتشکراز سایردوستان گرامی که پیام گذارده اند، بایدعرض کنم که دیررسیدن بهترازهرگزنرسیدن است.شرایط منطقه ای و توطئه های پیداوپنهان جنگ طلبان و تاریک اندیشان، باعث میگرددکه برای رسیدن به مقصداندکی تامل کنیم.دراین جاده غیراستاندارد وخراب وبااین راننده های مست، بهتراست کمی محتاطانه تر رانندگی کنیم.اگرمی خواهیم سالم به مقصدبرسیم، نبایداز اندکی دیررسیدن، هراسی به دل راه بدهیم.
همه ماازاین حکومت فاشیست مذهبی بیزاریم.همه می دانیم که به ازای هرروزی که حکومت آخوندی پابرجابماند، ملت ایران بایدکلی هزینه پرداخت کند و شاهدبسیاری ویرانی های جدیدباشد.ولی ازطرفی هم می دانیم که راه تغییر ازدرون جامعه ایران می گذردنه باقرارگرفتن درمتن برخی توطئه ها ودرگیری های ویرانگرایانه منطقه ای.
همه واقفیم که شرایط انقلابی درحال شکل گیری ست وباتوجه به بن بست های اقتصادی وسیاسی رژیم، ادامه روندکنونی هم برای مردم وهم برای حکومت غیرممکن می باشد. منتهی مدیریت شرایط انقلابی وابسته به آلترناتیوی قوی ومنسجم است که اکثریت گروه های سیاسی وطبقات اجتماعی رانمایندگی کند.تاکنون حکومت ازپراکندگی نیروها بیشترین بهره رابرده است وباصرف هزینه های گزاف ازشکل گیری گفتمان دموکراتیک و دیالوگ روادارانه جلوگیری کرده است(البته وجودفرهنگ استبدادشرقی درمیان خودما نیزمزیدبرعلت بوده است).
به نظرمن برای رسیدن به رستگاری لازم است که ابتداازفراهم شدن اسباب بدبختی جلوگیری کنیم وآنگاه راه تفاهم واتحاد میان گروه های مخالف حکومت رافراهم آورده وسازماندهی مردم را شدت ببخشیم.
جهت اطلاع دوستان، مانمی توانیم ازمبارزه باگروه هائی که هنوز با اصلاح طبان حکومتی عقداخوت دارند، دست برداریم.به عبارتی رواداری و اتحاد نمی تواندبهانه ای برای نزدیکی بامتحدین حکومت باشدمگرآنکه این گرو ها کلااز روش متداول خوددست برداشته ومانند نیروهای اپوزیسیون، سرنگونی جمهوری اسلامی و یا با اندکی تخفیف گذارازاین حکومت را، مطالبه کنند.
۷۵۶٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۵
|
از : بابک حمیدی حمیدی
عنوان : آقای علی اردلان ... گام اول برای اتحاد فراگیر و رسیدن به یکپارچگی،بازی نکردن در زمین نظام است!
زمانی که تمامیت ارضی ایران تحت حاکمیت اشغالگران است و ریشه عمیق و گسترده تفرقه فراگیر ایرانیان از وسعت خاک ایران برون زده است،سخن گفتن از طرح توطئه گران برای از بین بردن تمامیت ارضی کشور و یا ویران سازی ایران محلی از اعراب ندارد.
وقتی اکثر تحلیل گران منسوب به جامعه روشنفکری عمدأ یا سهوأ بدییهات را نادیده می انگارند و مبنای شناخت و تحلیل و راهکارشان بر فرضیات مجهول ذهنی قرار دارد،راهی جز این نمی ماند که یا ترک میدان کنند،یا به ناچار برای خالی نبودن عریضه بی پایان خود،متشبث به تکرار مکررات مربوط به شکل گیری و گسترش توطئه های منطقه ای بشوند و از استراتژی امپریالیست های جهانی و تجزیه کشورها و راه اندازی جنگ های قومی و مذهبی سخن بگویند،وقتی اکثر تحلیل گران در پس همه پریشان گوئی های کابوس وارشان حقیقت را پنهان می کنند،طبعا روند حوادث هم باید بر همان پاشنه تجاوز و قتل و غارت بچرخد و دِرام مصیبت توده ها بی هیچ وقفه ای درحال تکرار باشد؛بنابراین مسئله بیم و هراس از انگ توهم دائی جان ناپلئونی نیست،چرا که می توان بر این ادعا اقامه دعوا نمود و با استناد به هزار یک دلیل به جا و نابجا،راه گریزی جست و حقیقت را ذبح شرعی و قانونی کرد،پس آنچه مهم است و باید از آن خرده گرفت این است که چرا با وجود اسناد و مدارک شفاهی و مکتوبی که صحت و درستی آن را قاضی زمان مهر و امضاء کرده است،باز دچار همان توهماتی هستید و هستیم و هستند که سال ۵۷ بودند و بودیم،انگار هم نه انگارکه در نیمه پایانی دهه ۹۰ هستیم و سونامی عنقریب فروپاشی درراه.
مطلب آخر..این تناقض کلامی شما برای من قابل درک و فهم نیست،اگرمجاهدین مهمترین اپوزیسیون ایران هستند،پس شیوه عملشان چگونه می تواند به بقای حکومت خدمت کرده باشد؟! مجاهدین اگر مهم ترین اپوزیسیون ایرانند،پس طبعأ این وظیفه مهمترین نیست که دست دوستی به سوی مهم دراز کند،هرچند که مدارک موجود ثابت میکند که آنها با تبختر و از موضع بالا با سایرین برخورد نکرده اند و نقش چندانی در کاست شدن خویش نداشتند،این کلیت نظام و حامیانش بود که راه دیالوگ با آنها و دیگران را بستند؛با اینحال فرض می گیریم که آنها دست دوستی دراز نکردند و با تبختر و از موضع بالا با سایرین برخورد کرده اند،شما و سایرین چه کردید،آیا جز این است که شما و سایرین با بی اعتنایی و ... به پروسه کاست شدن آنها کمک کردید؟!
مایه تاسف است ولی باید بگویم:مجاهدین اصیل و ایران دوستی که اسیر دست جاه طلبین شده اند،اگر خیلی تعیین کننده هستند،اول باید همت کنند که خودشان را از اسارت آن چندنفری که همه سازمان را قبضه کرده اند،برهانند،بعد دست به تغییر سیاست رهبری سازمان بزنند و سیاست*رستگاری پیشه کنند...
حرفاااا میزنید آقای اردلان؟!
*سیاست پیشنهادی شما برای رسیدن به رستگاری چیست؟
لازم نیست درخواست کنم،وظیفه به شما حکم می کند که ساده و مختصر و مفید پاسخی بگذارید.
باتشکر.
۷۵۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو
عنوان : آیا به همه آلترناتیوها برای سرنگونی حکومت ملایان فکر کردیم؟
جناب اردلان در صداقت شما و سعی و تلاش شما برای پیدا کردن راههای ممکنه برای سرنگونی رژیم آخوندها در ایران من شخصاً شکی ندارم ولی بر این عقیده ام که گاهی حتی تصور به قدرت رسیدن برخی گروههای سیاسی در ایران برایتان گویا خیلی دشوار و غیر ممکن باید شود. چرا؟ شما سعی میکنید هرگونه اهرمهای فشار بر روی حکومت جهل و جنایت آخوندها را مانع شوید. من آگاهانه از کلمه اهرم استفاده میکنم نه ابزار چونکه به قوانین فیزیکی اعتقاد دارم که برای جابجائی جسم سنگین علاوه به اهرمی نیاز به قدرتی داریم که از پس تغییر جای این جسم سنگین از مکان قبلی اش برآید. بجای جسم سنگین حکومت اسلامی را بگذارید و حال بیاییم ببینیم چه اهرمهای میتوانند این جسم سنگین را که ۳۸ سال است جا خشک کرده و روز به روز به وزنش هم اضافه میشود و کار تغییر دادن خودش را برای من و شما مشکلتر میکند میتوانند مطرح باشند. چیزی که برای من قابل فهم نیست که چطور با وجود این همه ایرانیهای مبارز روشنفکر مخالف رژیم تا حالا ما از پس چهارتا آخوند فکسنی بر نیامدیم که کشورمان ایران را از چنگال این جنایتکاران عمامه بسر مرتجع پس بگیریم؟ اشکال کار اپوزیسیون ایران در کجاست؟ شاید در اتحاد نداشتن در جبهه مشترکی بر علیه این رژیم که میتواند یکی از دلایل قابل قبول باشد. ولی فکر هم کردید که سرنگونی ج.ا. از کردستان ایران هم ممکن است؟ البته من بعنوان یک گیلانی نمیخواهم از خون مبارزین کُرد شریف کردستان ایران مایه بگذارم ولی کُردها در تاریخ مبارزاتی ایران نشان دادند که از شجاعت و شهامتی خاص برخوردارند که دیگر خلقهای ایران این شهامت مبارزه خصوصا مسلحانه را ندارند. به نظر من باید همه آلترناتیوها یا گزینه های فشار بر روی ج.ا. روی میز باشد تا ببینیم کدامش کاربرد بهتری دارد و ما را به هدفمان که سرنگونی رژیم ملایان است میرساند. همانطور قبلاً هم گفتم که بنا به تجارب و عملکرد قبلی خامنه ای ملعون این رهبر ناقص العقل ج.ا. فقط با زور و فشار حاضر است تن به تسلیم شدن یا عقب نشینی بدهد. حالا چرا نباید نقطه فشار را از کردستان ایران بر روی رژیم ج.ا. شروع کنیم و فوراً مثل شماها حرف از تجزیه ایران میزنید؟ به نظرم اگر حتی با کمک عربستان و اسرائیل بشود کُردهای کردستان ایران را به سلاحهای سنگین مجهز کرد که حداقل توازن قوا در رودرروئی با نیروهای مزدور سپاه و بسیج ( با بمب افکن هایشان ) را داشته باشند و خون کُردهای هموطن شریف آسان نریزد و راحت کشته نشوند. حتی شده برای ترساندن و وحشت بر دل سران ج.ا. انداختن شاید بشود به کُردهای کردستان ایران سلاحهای اتمی بدهند تا مانع از حمله ایران به آنها شوند و یا خامنه ای ملعون حاضر شود قدرت در ایران را با دیگر خلقها و گروههای سیاسی مخالف خودش تقسیم کند وقتی ببیند که خطر تجزیه ایران واقعاً به مرحله عمل رسیده. به نظرم راههائی را که شما پیشنهاد میکنید اولا ًغیر ممکن است یا فرصت زیاد میطلبد که ما نداریم. چونکه هرروز از عمر این رژیم ضد ایرانی بگذرد خرابی و ویرانگری اش زیادتر میشود. پس هرچه زودتر باید ترتیب این رژیم ملایان را داد حتی شده با بمب اتمی اسرائیل تهدیدشان کرد. شما فقط تاثیر پخش این خبر در بین سران ج.ا. را ببینید چه خواهد بود وقتی از در اختیار داشتن سلاحهای اتمی توسط کُردهای کردستان ایران باخبر شوند. فکر نمیکنید چنان وحشتی بردلشان میافتد که حتی مجبور به واگذاری قدرت به مخالفینشان میشوند؟ سرنگون کردن ج.ا. میتواند خیلی راحتتر از آن باشد که شما تصورش را میکنید اگر همه آلترناتیوهای فشار خصوصا نظامی روی میز گذاشته شود. فوراً نگویید وای مصیبتها کُردهای کردستان ایران را مجهز به سلاحهای اتمی بکنیم؟ این دیگر چه ایده احمقانه ایست؟ مگر بدنبال اهرم قدرت برای توازن درگیری برابر با تا دندان مسلح ج.ا. نیستیم که همچنین صاحب میلیونها نیروی جنگنده سپاه و بسیج است؟ پس اگر نمیخواهیم کُردها را به جنگی نابرابر بفرستیم تا گوشت دم توپهای پاسداران شوند پس باید آنها را با هر سلاحی ابتدا مجهز کرد تا فشار واقعی روی ج.ا. وارد کنند و شاید بتوانیم با کمک کُردهای ایران از شرّ ج.ا. خلاص شویم. کار نشد ندارد! چرا نباید برای کوتاهی دست ج.ا. اقلیتهای ایران را مسلح کرد و بر روی رژیم فشار آورد؟ نگویید از سوریه ای شدن ایران با جنگ داخلی هراس داریم. این رژیم ملایان حاضر نیست حتی یک سر سوزن قدرتش را با دیگر اقلیتها و گروههای سیاسی تقسیم کند و به زورگوئی و جنایاتش کماکان ادامه خواهد داد وقتی فشاری از بیرون یا درون حس نکند. یا شاید شما فکر میکنید این دیکتاتور خامنه ای بی همه چیز دلش بسوزد و شما را از اپوزیسیون در قدرت سیاسی ایران شریک میکند؟ به غیر از فشار نظامی روی ج.ا. میماند آلترناتیو دیگر از طریق اقتصادی او را فلج کنیم که راه مشکلی است بخاطر امکان فرارش. اگر زمینه اقتصادی هر رژیمی را ازش بگیری دیر یا زود ساختارش فرو خواهد پاشید و نارضایتی مردم بخاطر فقر و بیکاری و دیگر ناهنجارهای سیاسی و اجتماعی ممکن است یک انقلاب و شورش مردم بر علیه رژیم را باعث شود. ولی با رابطه های ج.ا. با روسیه و چین و برخی کشورهای دیگر تا حالا توانسته تحریمهای اقتصادی را دراز مدت دور بزند. حتماً شنیدید چند روز پیش گزارش شد روسیه به ایران ده میلیارد دلار وام میدهد چونکه قیمت نفت آنقدر پایین است که دولت حتی دستمزد کارمندان و کارگران را هم نمیتواند بدهد. به نظر من تنها راه حل فروپاشی ج.ا. در اسرع وقت آلترناتیو فشار نظامی است که خامنه ای را برای حفظ نظام اسلامی اش تن به تقسیم یا حتی تقدیم قدرت حتما میدهد. وگرنه شماها جناب اردلان در اپوزیسیون ایرانی صد تکه شده باید حالا حالاها چندین سال منتظر بشینید تا جبهه مشترک با گروههائی که ماهیتاً ضد دموکراسی هستند را شاید بتوانید تشکیل دهید و اتحاد مورد نظر شما شاید میسر شود.
نویسنده گرامی دیدید که برایتان راه عبور از ج.ا. را پیشنهاد دادم که معتقدم راه سرنگونی ج.ا. در اسرع وقت با قدرت نظامی کُردهای کردستان ایران هم ممکن است اگر که واقعاً قلباً خواستار سرنگونی رژیم ضد ایرانی ملایان هستیم و برای همیشه ملت ایران را از کابوس خوفناک حکومت اسلامی که در شان ملت ایرانی نیست میخواهیم نجات دهیم. اگر اهل این آلترناتیو هستید از فردا برای مسلح کردن کُردهای کردستان ایران به هر گونه سلاحهای سنگین بعنوان بزرگترین اهرم فشار روی ج.ا. تلاش کنیم که حتی چنین خبری خواب خوش را از خامنه ای پست فطرت و دیگر سران ج.ا. خواهد گرفت. کردستان ایران را به سلاح اتمی مجهز کنیم! حتی شده پولش را بعد از سرنگونی ج.ا. به فروشندگانش پس بدهیم و لازم باشد. آلترناتیو برای نابود کردن ج.ا. اسلامی میشود پیدا کرد اگر سرنگونی ج.ا. فقط شعار نباشد و جداً برایش تلاش کنیم. چونکه دشمن واقعی مردم ایران در خود ایران نشسته که نامش حکومت اسلامی است به رهبری آخوندی ناقص العقل بنام خامنه ای که آروزی مرگش را هرچه زودتر میکنیم تا شاید مردم ایران نفس راحتی بتوانند بکشند. یا شاید شما گزینه بهتری دارید؟
۷۵۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو
عنوان : حضور آقای masoud memar
جناب کسی نگفته که مردم همه یکسانند یا خواسته شان یکی است. ما اصلاً سیستم دموکراسی را برای ایران میخواهیم بدلیل اینکه متنوع بودن خلقهای درون ایران آنرا ایجاب و ضروری میکند. برای اینکه صدای هر اقلیتی و هر گروه و هر حزبی شنیده شود و به حقوقشان احترام گذشته شود. همان چیزی که جناب اردلان از آن بنام پلورالیسم یاد میکند. ولی مشکل زمانی آغاز میشود که فهماندن واژه پلورالیسم به این "فاکتور مردم " شمائی که ازش دم میزنید سخت میشود زیرا بجای پلورالیسم پلوخوریسم را میفهمند و از شما آدرس میپرسند، پلوخوریست؟ کجا؟
شنیدن چنین چیزی از شما که میگوئید: " حضور همین بخش از مردم در انتخابات نابرابرنه تنها از روی نادانی و اسلازدگی نیست بلکه از روی شناخت واقعیات موجود است ." نه تنها وحشتناک است بلکه شما را در صف سیاسی کارانی قرار میدهد که عبور از جمهوری اسلامی را تنها از طریق صندوق رای ( همیشه جعل شده!! ) شاید ممکن میدانند. آیا شرکت در انتخابات یا بهتر بگوییم انتصابات ج.ا. نشاندهنده نادانی این فاکتور مردم شما نیست وقتیکه هنوز مُهر رای دهنده گان خشک نشده سران حکومت اسلامی فوراً در شیپورشان میدمند که حضور چند میلیونی مردم در انتخابات نشان تایید حکومت اسلامی در ایران است. ای جهانیان ببینید که اصلا از نارضایتی مردم از حکومت اسلامی خبری نیست وگرنه میلیونها نفر در انتخابات شرکت نمیکردند. شما که میدانم از هوشمندی خوبی برخوردار هستید چرا تنها راه عبور از ج.ا. را در صندوق رای میبینید؟ چونکه عمراً چنین اتفاقی نمیافتد با توجه به اینکه رئیس برگزاری انتخابات ملا جنتی است و این مثل دادن گوشت به دست گربه به صورت امانت است.یاد حرف رئیس کمیته انتخابات روسیه افتادم که میگفت: مهم نیست مردم چی یا چه کسی را انتخاب میکنند بلکه مهم آن است که چه کسی را ما برنده نتیجه انتخابات اعلام میکنیم. شما هنوز باور ندارید که این آخوندهای بی همه چیز در مکتب ولادیمیر پوتین درس سیاسی حفظ قدرت مافیائی میبینند؟ دیدید که حدس من روی خوش باوری شخص شما گویا درست از آب در آمد یا امیدوارم بتوانید برعکسش را ثابت کنید. اگر به حکومت اسلامی با کمی رفرم معتقد هستید باز حق و نظر شماست ولی سعی نکنید ما را هم به منجلاب اسلامی بکشانید که حنای این خامنه ای ( خرمگس معرکه ) دیگر با آن اسلام واپسگرایش برای امثال من رنگی ندارد. کسانی به این حکومت اسلامی ننگ ضد ایرانی معتقدند که برای خودشان جیب گشادی برای غارت ثروت مردم ایران دوخته باشند. ایرانی شرافتمند و صادق تنها لعن و نفرین بر باعث و بانی این حکومت ننگ اسلامی آخوندهای بی همه چیز دارد.
۷۵۵۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو
عنوان : خطاب به البرز:آنکه ناموخت از گذشت روزگار/هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
جناب البرز، با عرض سلام و ارادتمندی خدمت شما. من همواره از کامنتهای شما بعنوان منبع الهام و یادگیری بهره و لذت بردم و میبرم و اگر شما آموزگار ارجمندم به شاگرد خودتان اجازه دهید مختصر میخواهم به عرضتان برسانم که هدف من از گفتن اینکه با سلطنت طلبها که کارنامه سلطنت پهلوی در گذشته شان بسیار سیاه است، مشکل میشود حول محور دموکراسی یک جبهه مشترک با سلطنت طلبها تشکیل داد چونکه باعث تمسخر مردم ایران میشویم و جبهه مشترک اپوزیسیون خودمان را غیر قابل باور میسازیم اگر بخواهیم در این جبهه مشترک برای نجات ایران سطلنت طلبها و کمونیستها و مجاهدین خلق را به عنوان مدافع دموکراسی به همراه خود به یدک بکشیم. شما هر وقت توانستید پنبه و آتش را در کنار هم مسالمت آمیز قرار بدهید آنوقت من به شما نه تنها اعتقاد بلکه ایمان میآورم. حرف از دموکراسی خواهی مجاهدین خلق و سلطنت طلبها و کمونیستها حکایت همان پنبه بودن است که وزن ناچیز و سبکی دارد همانند دموکراسی خواهی این گروهها. حرف شما کاملاً درست است که پیشاپیش گروهی را از صف اپوزیسیون حذف کردن باعث تضعیف اتحاد عمل جبهه مشترک علیه حکومت ملایان میشود. ولی بیایم از قبل هوشیار و مواظب باشیم که مبادا دوباره کلاه سر ملت ایران گذاشته شود چونکه گرگان در لباس میش زیادند. باور کنید اگر همین فردا قدرت را دست سلطنت طلبها بدهید باز یکسری مداحان و چاپلوسان دور شاه اینده جمع میشوند و با علیحضرت گفتنها دوباره حتی از یک سلطنت مشروطه یک سلطنت مطلق ساخته میشود و باز بازار چاپلوسی و چلوکباب دادنها به مردم بیسواد و ناآگاه نگه داشته شده راه میافتد و خلاصه باز همان آش و همان کاسه سیستم و بساط دیکتاتوری شاه پهلوی قبل از انقلاب.
با روشنفکری که در شما سراغ دارم جناب البرز منظورتان از سوسیالیزم واقعاً موجود ( منطبق بر اصول دموکراسی؟ ) در روی کره زمین است یا در کرّات دیگر؟ یا در حد تئوری روی کاغذ نوشته شده؟ یکی از دلایل اصلی که من و ماها جلوی کمونیسم و کمونیستها ( از جمله رفقای شرافتمند خودم ) بر سر بحث دموکراسی علامت سوال و شک میگذاریم این است چونکه ساختار حزبی و سیستمی کمونیسم طوری بنا شده که باز فرمان از دفتر حزب کمونیست مرکزی صادر میشود و اطاعت کورکورانه پائین دستها و هرکی هم مخالفت کرد یا کند به جوخه اعدام بسپاریدش مثل زمان استالین. برای همین من سه ایدئولوژی اسلامیزم یا اسلامگرائی و سلطنت مطلقه و کمونیزم را سه ضلع یک مثلث شوم دیکتاتوری میبینم که مانع رشد و ترقی هر جامعه هستند. چونکه این سه با نفس دموکراسی که حکومت مردم بر مردم است منافات دارند همانا که تجارب سالیان گذشته در کشورهای مختلف تاییدی بر این مدعاست. استاد من بیایم از تکرار تجربه های شکست خورده دست برداریم و در دموکراسی خواهی برای مردم ایران صادق باشیم. بقول چرچیل سیاستمدار نابغه انگلیسیها ( بی همه چیز! ) اگرچه دموکراسی هم سیستم کاملی نیست ولی فعلاً بهترین فرم حکومتی است. تا کی میخواهیم از غربیها توهین بشنویم که ما ایرانیها و عربها و تُرکها اصلاً دموکراسی پذیر نیستیم و شعور درکش را نداریم و برای همین است که همیشه یک دیکتاتور باید بالای سرمان باشد تا ما را آدم کند. شما از این رنج نمیبرید که ایرانی شعور درک دموکراسی را ندارد؟ استاد عزیز جناب البرز ای کاش سوسیالیزم واقعاً موجود شما فانوسکی بود که چراغ هدایت ما به سرزمین خوشبختی و آزادی ایرانی میشد ولی باورش نه تنها سخت و مشکل است بلکه غیر ممکن. دست از آزمایش دیگری رو مردم ایران برداریم که همین آزمایش حکومت ننگ اسلامی دمار ما را درآورده و هر آزمایش دیگری بدون تعقل باید برای هفت پشتمان کافی باشد. منتظر کامنتهای بهتری از شما هستم. با عرض ادب و ارادت خدمت شما جناب البرز، میبخشید که فضولی کردم و رویای خوش سوسیالزیم واقعی شما را پاره کردم. حالا سوسیال دموکراسی میگفتید باز یک چیزی و همصدا میشدیم. نکند سوسیالیستهای فرانسه و اسپانیا را میگویید؟ سلامت و خوش باشید!
۷۵۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : وقتی شما به دلایلی نمیتوانی با گروههایی از مردمان کشور سخن بگویی...
آقای سیامک شاملو گرامی، دوستانه و بی پرده باید بگویم، که شما متناقض می نویسی. به عبارتی واضحتر، شما از سویی سوسیالیزم واقعاً موجود را به دلیل نقض دموکراسی مورد نقد قرار داده و مینویسی؛
«...گذشته از ایدئولوژی کمونیسم ( ایرانی از چه نوعش؟ ) مشکل بشود باور کرد که در ساختار یک حزب و جامعه کمونیستی از دموکراسی خبری باشد طبق تجارب هفتاد و چند ساله از شوروی سابق گرفته تا کشور چین امروزی که مایه ننگ کمونیستهای بشردوست هستند چونکه سران کمونیستهای چینی مردم خودشان را برای ثروتمندی خودشان استثمار میکنند و به بردگی کاری میکشانند...»
و از سویی دیگر برای تشکیل جبهه ای فراگیر بر اساس برنامه ای مشترک و فراگیر در کشورمان ایران اهمیتی قائل نبوده و صراحتاً می نویسی؛
«...ولی برای من نوعی مشکل است که با یک سلطنت طلب ( که در بینشان کمتر آدم تحصیل کرده و باسواد پیدا میکنید!! ) بیاییم جبهه مشترک بر علیه استبداد مذهبی رژیم ملایان تشکیل بدهیم. یا با مجاهدین خلقش که پیرو همان ایدئولوژی اسلام واپسگرا هستند که تازه با روی کار آمدنشان بر قدرت سیاسی ایران میشود اصطلاح و حکایت خر همان خر است فقط پالانش عوض میشود...»
وقتی شما به دلایلی نمیتوانی با گروههایی از مردمان کشور سخن بگویی و با آنها در جبهه ای مشترک باشی، پس فرق شما با ج.ا. که هر گروهی از مردمان کشور را به دلایلی از صحن علن جامعه حذف کرده در چیست؟
۷۵۵۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای سیامک شاملو
اولأ باید توجه کرد که هیچوقت همه مردم یکسان نیستند و خواسته هایشان نیز لزومأ یکسان نیست چه بسا بسیارانی از همین مردم بدون تحصیلات عالی بدون شایستگی بدون رنج به گنج رسیدند از دستگاه قضائی بگیرید تا مجلس از حیطه فرهنگ تا اقتصاد و بازرگانی هر کدام بسته به امکانات و جایگاه قدرت ٬ سهمی از این گنجینه سیاه را تصاحب میکند. برای نمونه ۳۵ نهاد فرهنگی سالانه حدود شش هزار میلیارد تومن پول میگیرند حال در حوزه اقتصاد بخصوص نهادهای نظامی درآمد های نجومی دارند که حاضر نیستند دکان های سودآورشان تخته شود . بنابر این نمیشود از خواست یکسان مردم صحبت کرد بلکه از مردمی میتوان صحبت کرد که تمایل به برخی تغییرات دارند یا مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند . مردمانی که خواهان تغییرات بنیادی هستند نیز فاقد احزاب و ابزار و جایگزین ( آلترناتیو ) مشترک هستند بنابر این مبارزات و خواسته های ممکن خود را بعنوان زیر مجموعه کل خواهان تغییر پیگیری میکنند . مفهوم * فاکتور مردم * مخرج مشترکی از خواسته های متفاوت ( از جزئی تا رادیکال ) است که خروجی آن بعنوان جبهه اعتدال عمل میکند و بنابه ساختار حقوقی موجود کم ضربه پذیرترین آنها این مخرج مشترک در ساختار قدرت را نمایندگی میکنند. وزنه * این فاکتور * در نهایت تعیین کننده است . حضور همین بخش از مردم در انتخابات نابرابرنه تنها از روی نادانی و اسلازدگی نیست بلکه از روی شناخت واقعیات موجود است .
۷۵۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣۹۵
|