سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا گناه کشتار ۶۷ به گردن قربانیان است؟ - علی کشتگر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : سیاستورزی بر مبنای حکمی که دادگاهش تشکیل نشده است
آقای کشتگر نقد و مخالفت آیت الله منتظری با روند اعدامهای ۶۷ از بینش کاملأ سنتی و فقهی ایشان نشأت گرفته بود ایشان یک فقیه دموکرات بود همان پسوندی که امروز خیلی از سکولارها آنرا نفی میکنند و حتی امثال ایشان را با تئوری * عدم مداخله دین در سیاست * خواهان خانه نشین کردن هستند . حرفها و استدلال شما قابل استفاده در دادگاهائی است که در یک زمین بدون تشنج و با ثبات تشکیل شود . چالشهای سیاسی روز و آرایش های درونی نه تنها امکان دادرسی عادلانه را مهیا نخواهد کرد بلکه درجا زدن در تاریخ باعث لوث شدن حقایق نیز میشود. هر چند شما واکنش دو بیت منتظری و خمینی را در تقابل با یکدیگر میبینید اما انتشار فایل صوتی توسط بیت منتظری ٬ نامه مصطفی تاجزاده و صحبت های بیت خمینی و صادق زیبا کلام کاملأ همسو و در چهارچوب سیاستها و چالش ها در روند و سمت و سوی حکومتی است و تأثیر مثبت خود را در روند سیاسی روز خواهد گذاشت . من در مورد استدلال های شما که کاملأ سطحی میبینم ورود نمیکنم و فقط به این نکته اشاره میکنم که سه جریان قدر و قابل قدرت سازمان فدائیان اکثریت و حزب توده و مجاهدین خلق ٬ نسبتی با دموکراسی نداشتند . سازمانی که خواهان حکم اعدام برای امیرانتظام بود اگر در آن سالها قوه قضائیه را در اختیار داشت امروز باید بعنوان مجرم نزد امثال شما مطرح میشد . آقای کشتگر چندین سال کارمندان سفارت آمریکا گروگان بودند اما روزی همگی آزاد شدند فکر نمیکنید مسعود رجوی با بینش آنروزی خود که باید انتخابات مجلس موسسان را تا آخرین اعدامها و پاک شدن کوچکترین ریشه های افکار امپریالیستی از تک تک مردمان به عقب انداخت ‍٬در مسند قدرت همگی گروگانها را با تابوت به آمریکا نمیفرستاد ؟ صادق زیباکلام کم گفته است و بدلایلی خواهان باز کردن و بسط دادن بدان نیست چون اولأ دادرسی عادلانه امروز بوقوع نخواهد پیوست دومأ سیاستهای روز از دهه شصت عبور کرده است و در جا زدن با توجه به مسائل روز گره های موجود را سفت تر خواهد کرد . جان کلام زیباکلام و تاجزاده ها خیلی عمیق و کارساز است همین مطرح کردن بخشش و پوزش بمعنی رد کردن و محکوم کردن چنین اعمالی است و اگر همین اتفاق بزرگی که شما کوچک تصور میکنید رخ دهد کلی از گره ها برای گذار به جلو باز خواهد شد .
۷۵۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : دو آتیشه های خاص
توسط یکی از نظر دهندگان به نام بابک حمیدی حمیدی آورده شده:« سعید رضوی فقیه ومحترم کجا و...... تاجزاده کجا»
در رابطه با این اظهارنظر اینچنینی با توجه به تجربه تاریخی و نوع بازی های درون نظام و نمودهای که بعداً نماد شدند و علنی شدند می توان گفت: بعد از ماجرای دو خرداد۷۶ و جداشدن بخشی از اطلاعاتی های خاص از وزارت اطلاعات و پیوستن آنان به اطلاعات سپاه و پررنگترشدن اقدامات آنان، برخوردی خاص با فعالین سیاسیِ منتقد سیاست های خاص خامنه ای و بیتش، طراحی و عملی گردید. یکی از اقدامات آنان این بود : به گرفتاران در تله آنان ، تفهیم می شد و می شود بعد از زندان و آزاد شدن، می توانید فعالیت سیاسی نیز داشته باشید؛ اما در کنار نقادی از "آقا " وسیاستهایش، باید نوک حمله شما به طرف اصلاح طلبان حکومتی باشد. تا توان تهییج آنان کم شود!. بعد از آزادی خود دانید! و حتی می شود ......
حال وقتی دو آتیشه بودن جناب حمیدی حمیدی در خصوص اصلاح طلبان حکومتی و حتی دیگرانی که بازی های خاصی را تعقیب می کنند، مورد توجه قرار گیرد! پرسشی مطرح است: یا ایشان از همان گرفتاران در تله اطلاعاتی های سپاه است ( چه ظاهری چه غیر ظاهری) یا خود یکی از طراحان آن روش است؟! اگر چه نمودِ بن مایه فکری؛ خود گویای مسائلی است ......
در پایان باید گفت: اقدامات هر مبارزِ راه آزادی و دمکراسی، قطعاً اثراتی در روند تحولخواهی جامعه خواهد داشت، حال چه رضوی فقیه باشد وچه شخص دیگری
۷۵۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : استقرار دموکراسی، نفی خشونت‌ورزی و حاکمیت قانون در ایران
آقای کشتگر گرامی، با شما همراهم، در اینکه آقایان تاج زاده و زیبا کلام در واکنش خود به موضوعِ اعتراضات زنده یاد آقای حسینعلی منتظری در حین تلاش برای رعایت انصاف، انصاف را در مسلخ مصلحت اندیشیِ گروه گرایانه خود ذبح کردند.
قبل از هر مطلبی، این پرسش مطرح است، کدام نیرو از نیروهای کشورمان از این بیماریِ مزمنِ گروه گرایی به هنگام قضاوت در باره ی مسائل و حوادث اجتماعی مبراست؟
و همانگونه که شما هم در مطلب اشاره داری، درجاتِ این بیماریِ مزمنِ متفاوت است، چنانکه آقایان حسن و علی خمینی از بیخ منکر فاجعه ملی تابستان ۱۳۶۷ هستند.

وقتی شما می نویسی؛ «...آقای تاج زاده که خود یکی از قربانیان سرکوب است در این باره از یکسو خانواده قربانیان را فرا می خواند که از اصرار بر محکوم دانستن مسئوولان زنده کشتار ۶۷ دست بردارند و از سوی دیگر سرکوبگران را اندرز می دهد که شما یک معذرت و "حلالیت طلبیدن" را به خانواده قربانیان بدهکارید...»
در واقع آن بخش از آقای تاج زاده را که در تلاش برای بقای گروهش هست را در معرض دید قرار داده ای. چرا؟ چون شما همه ی مشکلاتِ امروز کشور را به حق و انصاف ناشی از همین گروهِ[ج.ا.] موردِ حمایت آقای تاج زاده می دانی.
اما آنچه که در این بین در بوته ی فراموشی قرار می گیرد، وجه دیگر سخن آقای تاج زاده است، آنجا که ایشان می گوید؛«...باید از توجه عمومی به این سخنان [سخنان زنده یاد آقای حسینعلی منتظری] کمال استفاده را به سود استقرار دموکراسی، نفی خشونت‌ورزی و حاکمیت قانون در ایران ببریم...»

تصور می کنم، اگر اشخاصی چون گاندی و ماندلا به توصیه ی شما که می گوید؛«... اصرار بر بخشش سرکوبگران جنایتکار در شرایطی معنا پیدا می کند که آنان از کرده خود پشیمان شده باشند و بخشش کنندگان نیز در موضع ضعف نباشند...» عمل می کردند، هرگز قادر به سامان دادن آن جنبشهای بزرگ، صلح آمیز و انساندوستانه نمی شدند.
و به همین جهت نمی توانم با شما در اینکه؛ «... اگر او در اوج قدرقدرتی سرکوبگران نظام آپارتاید صحبت از بخشش می کرد، هرگز به نلسون ماندلایی که می شناسیم تبدیل نمی شد...»، موافق باشم. چرا؟ چون اگر او از آغاز تا پایان صحبت از صلح نمی کرد، هرگز امکانِ ماندلای تاریخ آفریقای جنوبی و جهان شدن را نمی یافت.

در بخشی از مطلب می نویسی؛ «... از استاد علوم سیاسی باید پرسید: جنایتی که ۱۰ سال پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی رخ داده و نظیر آن هم در همه تاریخ معاصر ایران از جمله در دوره ۵۰ ساله پهلوی ها سابقه نداشته چه ربطی به رژیم پیشین می تواند داشته باشد؟...»
تصورم این است که شما در باره ی "دوره ۵۰ ساله پهلوی ها" کمی تا قسمتی دچار خوشبینی غیر واقعی شده و قضاوت می کنی. چرا؟
در داستانهایِ اسطوره ای از قتل هابیل به دستِ برادرش قابیل به عنوانِ بزرگترین جنایاتِ در تاریخ بشری یاد شده است. بر همین اساس کشتار زنده یاد آقای بیژن جزنی و همراهانش بر روی تپه های اوین در شبانگاه ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ بدستِ ماموران امنیتی محمدرضاشاه پهلوی را جنایتی همسان و هم معنا با فاجعه ی ملی تابستان ۱۳۶۷ می دانم
۷۵۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۵       

    از : بابک حمیدی حمیدی

عنوان : سعید رضوی فقیه.محترم کجا و خمینی و خاندانش کجا،عزیز و شریف کجا و تاج زاده کجا؟
شما ذهن خودتان هنوز از روایت های رسمی و کلیشه ای فاصله نگرفته است،وگرنه بعد از ۳۷ سال*،بنیان گذار جهل و قتل و غارت و تجاوز را امام نمی خواندید و خاندان پلیدش را محترم نمی نامیدید؛وقتی شما تاجزاده ای که کمترین جرمش،سکوت است،را عزیز و شریف می خوانید و برای گفتن دو کلمه حق،پیشاپیش اعلام می کنید که قصد مقابله و مکابره با او را ندارید،پس تعجبی ندارد که تخم و تره جلاد جماران نشین،به قربانیان اعدام شده، صفت "کودن"عطا کند.

*مرگ بر امریکا=‌ماجرای ایران گیت.
مرگ بر اسرائیل=خرید اسلحه از اسرائیل.
گروگان گیری ۴۴۴ روزه=قرارداد الجزایر.
جنگ جنگ تا پیروزی=پذیرش قطعنامه ۵۹۸.
نه شرقی=اختصاص پایگاه شکاری نوژه همدان به مسکو.
نه غربی=قرارداد برجام با غربی ها.
جمهوری اسلامی‌= این نظام نه جمهوریِ،نه اسلامیِ.«اعتراف دیرهنگام مرحوم منتطری که همه شنیدند و خیلی ها نفهمیدند و هنوز می گویند:جمهوری اسلامی.»
۷۵۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست