یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ما و ملا و روزگار - هدایت سلطان زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شاهد شهود

عنوان : شبیه گردانی
شبیه گردانی یکی از مراسم دیرین در بسیاری از مناطق ایران از جمله تبریز بوده و میباشد. صحنه گردانان این مراسم نیز غالبا افرادی بودند که جایگاه لمپنی شناخته شده ای در جامعه داشتند که هر کدام نیز پیشوند و یا پسوندهایی را با نام خویش یدک میکشیدند. نقل یکی از مراسمی که گویا در واپسین دوران حکومت "قاجار" رخ داده شاید خالی از لطف نباشد؛
بعد از ظهر عاشورا طبق مراسم هر سال، شهر تبریز شاهد برگزاری مراسم هیئت های سینه زنی و مراسم شبیه گردانی میشد. در یکی از این مراسم ها چنان که روایت شده؛ با زخمی شدن و سپس فروافتادن مرگ بار "علی اکبر" فرزند ۱۸ ساله ی امام حسین از اسب، امام خود را بالای سر فرزندش میرساند و برای وی مرثیه سر می دهد. در این مراسم نقش علی اکبر را جوانکی خوش چهره که به همجنس گرایی شُهره بود برعهده داشت. از قضای روزگار نیز برای بخشودگی در درگاه خدا و تقرب به ائمه ی اطهار، نقش امام حسین را هم لمپنی که در الواط گری معروف عام و خاص بود عهده دار شده بود. فوج عظیم جمعیت عزادار که مراسم شبیه گردانی را تماشا میکنند فراگرفته بود. علی اکبر از اسب به زمین می افتد و امام حسین شتابان بر بالین اش می نشیند و سرش را بر زانوان خود قرار داده و شروع به نوحه خوانی میکند. اما غلبه ی هوای نفس، صحنه را طولانی کرده به طوری که امام یواش یواش علی اکبر را در آغوش میکشد و حاضر نیست جوانک را رها کرده و به خیمه ها باز گردد!
"رونق" نامی که شاعر چندان معروفی در تبریز نبود، از روی خشم این ابیات را سروده بود:
شبیه گردان بد اختر
عمر خطاب دان بدتر،
نئجه راضی اولار حیدر
اولا هر گوتوره ن اکبر !





........
۷۶۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣۹۵       

    از : ه.ت.

عنوان : وانگهی...
آقای سلطانزاده ی گرامی، دست مریزاد به ذوق و زبان طنزتان! اطلاعات جالبی هم درباره ی مراسم عاشورا در تبریز به دست دادید. همه اینها یک طرف، "ژاندارمری" هم همان طرف. بویژه در جائی چون تبریز. گوشی دست پدر گرامیتان بوده است.

باز هم در این مایه ها بنویسید. با سپاس.
۷۶۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست