سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دولت، حکومت و اصلاحات - ب. بی‌نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Beytolah Biniaz

عنوان : آقای رهگذر گرامی
با سپاس فراوان از پاسختان. ابتدا بنگریم به ویکی پدیا آلمانی. در آن جا آمده است:

Staat (ugs. bzw. nicht Fachsprache auch Land) ist ein mehrdeutiger Begriff verschiedener Sozial- und Staatswissenschaften. Im weitesten Sinn bezeichnet er eine politische Ordnung, in der einer bestimmten Gruppe, Organisation oder Institution eine privilegierte Stellung zukommt – nach Ansicht einiger bei der Ausübung von (politischer) Macht; nach Ansicht anderer hinsichtlich sowohl der Entfaltung des Einzelnen als auch der Gesellschaft.

«دولت (به زبان عامیانه کشور) یک مفهوم چند معنایی در علوم اجتماعی و علوم دیوان‌سالاری [اداری] است. به معنی وسیع، دولت نشانگر یک نظم سیاسی است که در یک گروه معین، سازمان یا نهاد یک جایگاه ممتاز به خود اختصاص می‌دهد – بنا بر نظر بعضی [این جایگاه ممتاز] برای اِعمال قدرت (سیاسی) به کار می‌رود؛ طبق نظر بعضی دیگر دولت هم برای شکوفایی فرد و هم برای شکوفاهی جامعه عمل می‌کند.»

مهم‌ترین مفهوم در تعریف بالا این است که دولت یک «نظم سیاسی» است. و همانگونه که به خوبی آگاه هستید، مرکل و کابینه‌اش، اوباما، روحانی، ترزا می و ... نیستند که «نظم سیاسی» را تعیین می‌کنند، بلکه «نظم سیاسی»‌ای که آنها در آن انتخاب شده‌اند، از پیش‌ترها وجود داشته است. وظیفه یا مأموریت این افراد و کابینه‌شان رتق و فتق امور این «نظم سیاسی» است.

حال ببینیم که در ویکی پدیا فارسی در این باره چه آمده است:

دولت در علم سیاست به معنی اجتماعی از مردم است که در یک سرزمین مشخص زندگی می‌کنند و از حکومتی برخوردارند که به وضع و اجرای قانون اقدام می‌کند و تحت سلطه حاکمیتی قرار دارند که استقلال و آزادی آنان را تضمین می‌کند. مفهوم دولت در معانی دیگری نیز به کار برده می‌شود. بسیاری از نویسندگان مفاهیم «دولت» و «حکومت» را به یک معنا به کار می‌برند و در زبان عامیانه و رسانه‌ها دولت معمولاً به معنی قوه مجریه یا هیئت وزیران است که این کاربرد از واژه دولت تنها به بخشی از حکومت اشاره دارد.[۱] گاهی نیز دولت به بخشی از حکومت اشاره دارد که شامل نهادهای مذهبی و نهادهای مدنی نمی‌شود. مثلاً کاربرد واژه دولت در اصطلاح سازمان‌های غیردولتی به این مفهوم از دولت اشاره دارد.[۲]

در بالا آمده است: «بسیاری از نویسندگان مفاهم دولت و حکومت را به یک معنا به کار می برند و در زبان عامیانه و رسانه‌ها دولت معمولاً به معنی قوه مجریه یا هیئت وزیران است که این کاربرد از واژه دولت تنها به بخشی از حکومت اشاره دارد.

نویسنده‍ی ویکی پدیای فارسی به خوبی تفاوت این را می‌داند و تأکید می‌کند که در «زبان عامیانه» این مفهوم [یعنی دولت] برای «معنی قوه مجریه یا هیئت وزیران» به کار گرفته می شود.
متأسفانه حتا بخشی از مترجم‌ها که کتاب‌های دانشگاهی را ترجمه کرده‌اند گاهی staat / state را دولت و گاهی حکومت ترجمه کرده‌اند. این در ضمیر آگاه و ناخودآگاه ما آن چنان دچار آشفتگی می‌شود که عملاً تصور واقعی خود را از «دولت» و «حکومت» یعنی قوه مجریه از دست می‌دهیم.

شاد و تندرست باشید - بی نیاز
۷۹۷۵۶ - تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : به استاد جناب بی نیاز
با درود بر شما و خسته نباشید از زحماتی که برای غنی کردن فرهنگ سیاسی ایرانی میکشید.از کارهای دیگر شما خصوصاً در افشاگری دین پلید اسلام خبر دارم و راه شما مستدام باد که با بد پدیده فاجعه باری بنام اسلام خصوصا نوع سیاسی اش گرفتار هستیم!
در درک خودم از دو مفهوم دولت و حکومت به توضیحات آنها در سایت ویکی پدیای آلمانی بسنده میکنم که به نظرم تعاریفی اندک متفاوت ممکن است داشته باشند با آنچه که شما آوردید. به نظرم دولت ( Die Regierung ) با وزیرانش زیرمجموعه یک حکومت ( Staat ) با سیستم کلی اش با قشرها و اقلیتهای مختلف است که میتوانند در دولت یک حکومتی نمایندگانی داشته باشند. مثل حکومت از نوع سلطنتی یا کمونیستی و یا فدرال و غیره که دولت یک یا دو جناح سیاسی مختلف بر راس قدرت آنرا نمایندگی میکنند. معمولاً دولت انتخابی در راس ارگانیساسیون آن حکومت قرار دارد. دولتها قابل تعویض هستند ولی حکومت با سیستم حاکمه اش در یک کشور بندرت قابل تغییر است مگر با تغییر شرایط و اوضاع سیاسی یک منطقه مثلاً حکومت کمونیستی شوروی سابق با کمک دولتش به ریاست گرباچف از هم پاشید و بعد از یک حکومت اتحادیه ای کمونیستی که از نژادهای مختلف گرد هم آورده شده بودند بعدا حکومتهای مستقل کوچکتر دیگری با مرزهای مشخص با دولتهای مختص خود درست شدند. حکومت فرم کلی و ایدئولوژیکی در مرزهای یک کشور است ولی نقش دولت در آن گذرا و محدود به زمان ۴ یا ۸ ساله ( در کشورهای با سیستم دیکتاتوری بیشتر ) است. با رای مردم یا با کودتا هم میشود نوع حکومت و دولت را تعیین کرد که با هر دوی این پدیده در ایران روبرو بودیم مثل تغییر نوع حکومت سلطنتی به حکومت آخوندی یا اسلامی. اگر در حکومتی به غیر از رئیس دولت فرد دیگری در بالای حکومت قدرت سیاسی داشته باشد ( مثل ایران کنونی یا زمان شاهی ) معمولاً به دیکتاتوری ختم میشود. ولی اگر مقام بالای حکومت فقط نقش نمایندگی یا تشریفاتی آنرا بدون قدرت سیاسی دولتی داشته باشد سیستم آن حکومت با دولتش میتواند به دموکراسی وفادار بماند مثل کایزر یا امپراطور ژاپن یا ملکه انگلیس که دخالتی در کار دولت نباید بکنند و اغلب هم نمیکنند ولی برعکس میبینم که در حکومت ایران چنان قدرت در قدرت یا خر تو خر شده و هست که یک ملای بیسواد دوزاری که حتی دیپلم دبیرستان هم ندارد به دلیل دینداری خودش با قدرت مطلق خودش تمامیت سیاست ایران را تعیین و تصمیم گیری میکند و رهبر شده ولی حاضر هم نیست که در مقابل سیاستهای اغلب غلطش حتی مسئولیت قبول کند و جوابگو باشد وقتیکه در تمام سیاستهای کشوری که قرار است نقشش را رئیس دولت با وزیرانش بر عهده بگیرند دخالت بیجا ( فضولی ) هم میکند. خلاصه کلام چون مسخره ترین فرم حکومت بنام حکومت اسلامی را ما در ایران داریم نقش دولت با وزیرانش هم خنده دار است و تا زمانیکه ایم ملاها در ایران حاکمند ننگ بر روشنفکران ایرانی اگر لحظه ای دست از مبارزه برای سرنگونی این رژیم ددمنش و ضد مردمی بردارند. خمینی ابله رهبر حکومت اسلامی میگفت " من تو دهن این دولت میزنم" حالا نوبت ما مخالفین رژیم است که ما هم تو دهن این حکومت اسلامی ملاها بزنیم!
استاد عزیز جناب بی نیاز همیشه سلامت و پرتلاش و موفق باشید!
۷۹۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۶       

    از : Beytolah Biniaz

عنوان : آقای رهگذر گرامی
ای کاش برای خوانندگان و به ویژه برای من که نگارنده‍ی مقاله هستم با فاکت و داده های مشخص تعریف درست «حکومت» و «دولت» را می نوشتید.

شاد و تندرست باشید / بی نیاز
۷۹۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر

عنوان : دولت رسمی در ج.ا. سرکاری، دولت موازی همه کاره!
گذشته از اینکه جناب بی نیاز به نظرم تعریف درستی از دولت و حکومت ارائه نمیکند وقتیکه سعی میکند مترادف آنها را از آلمانی برگرداند( رجوع شود به تعاریف درست آنها در ویکی پدیای آلمانی برای تعریف و توضیح و تفکیک این دو واژه)! ولی در نوشته اش نکات درست بسیار دارد آنچه که به ساختار سیاسی غلط حکومت اسلامی ملاها مربوط میشود. سر رای دادن یا ندادن در انتخابات اخیر که اینجانب هم در فراکسیون تحریمیها بودم به دلایل منطقی که در نوشته های سردبیر محترم این سایت بزرگوار ف. تابان هم آمده برمیگردیم به اصل مطلب و حرف همیشگی ما مخالفین رژیم ملاها که با انتخاب حتی صالح ترین فرد بعنوان رئیس جمهور کمتر چیزی در ایران عوض خواهد شد تازمانیکه ساختار حکومتی یا سیاسی غلط این رژیم دیکتاتوری از ریشه و بنیاد عوض نشود که ابتدا باید با تغییر قانون اساسی اسلامی ایران شروع کرد تا مقامهای ولی فقیه و دیگر شوراها و بساط دولت موازی در ایران جمع شود که فقط چوب لای چرخ میگذارند ( جدائی دین از سیاست! ). چونکه تا زمانیکه دولت موازی هست تشکیل شده از بیت رهبری و سپاه پاسداران و امام های جمعه و غیره با قدرت واقعی و اصلی در ایران میشود اسم دولت انتخابی یا رسمی را دولت "سرکاری " نامید تا با فرمانبری اش سرپوشی برای عملکرد دولت موازی با مدیریت بیت رهبری باشد. در گزارشی آمده بود که خود خامنه ای در بیت رهبری خود چیزی بیش از پنج هزار پرسنل و کارمند دارد به موازات همه وزارتخانه های دولتی با حساب و کتابهای مخفی خودش که نشان از بی اعتمادی به دولتهائی دارد که هر ۴ یا ۸ سال میایند و میروند. در واقع تصمیم گیرنده واقعی سیاست کشور این بیت رهبری است نه دولت "سرکاری" ( رسمی ) مثل دولت روحانی و برای همین نقش رئیس جمهور میماند همان عروسک خیمه شب بازی رهبری! انتقاد ما هم به شرکت کنندگان در انتخابات که انتظار اصلاحات و بهتری در سیستم ملاها را دارند همین میباشد که فقط تا نوک دماغشان را میبینند و بسیار ساده لوح هستند که فکر میکنند با تغییر یک رئیس جمهور میشود انتظار معجزه از او داشت؟ در صورتیکه خانه رژیم ملاها از پایه بست ویران است و آب و تاب ایوانش کمکی به حال و اوضاع خراب مردم ایران نمیکند طبق تجربه و کارنامه ننگ و سیاه ۳۸ ساله حکومت اسلامی ضد مردمی! بقول میثم بادامچی:"در ایران می‌توان ادعا کرد که ساختار قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دولت موازی را موجه کرده است. یک مطالعه سریع در بندهای قانون اساسی پس از انقلاب ایران نشان می‌دهد در آن قدرت از یک طرف میان رهبری و نهادهای زیردست ایشان من‌جمله شورای نگهبان و نیروهای مسلح و قوه قضائیه، و از طرف دیگر نهادهای برخاسته از رأی مستقیم مردم یعنی دولت، رئیس‌جمهور و مجلس شورای اسلامی تقسیم شده است. هرقدر هم برخی کوشیده باشند پس از انقلاب در لفظ هم که شده قدرت رهبری در ایران را به رأی مردم منتسب کنند، در قرائت رایج از نظریه ولایت‌فقیه در نزد فقهای رسمی، به‌عنوان نمونه آقایان مصباح یزدی، جوادی آملی، مومن، مشروعیت ولی‌فقیه نه در رأی مردم که در جانشینی امام دوازدهم شیعیان ریشه دارد. یعنی مشروعیت نه زمینی که الهی است.به خاطرقدرت گسترده‌ای که رهبری و نهادهای زیردست ایشان طبق قانون اساسی دارند، مسئله دولت‌های موازی در ایران نه امری حاشیه‌ای و فرعی، که امری ساختاری است که ریشه در تعارض میان جمهوریت و اسلامیت در بندهای مختلف قانون اساسی و نیاندیشگی در مورد آن نزد اکثریت اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، و همین‌طور اعضای مجلس بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، دارد. می‌توان ادعا کرد اکثر مردمی هم که در دو رفراندوم قانون اساسی در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۶۸ به قانون اساسی یا بازنگری در آن رأی داده‌اند، از این تعارض غافل بوده‌اند."
راه حل پیشنهادی من: اگر قبول داریم که پول قدرت میآورد یعنی به نقش بنیادی اقتصاد در همه زمینه ها معتقدیم مثلاً تا پول نباشد که سپاه پاسداران بودجه اش تامین شود برای خریدن اسلحه برای سرکوب اعتراضات مردم پس اولین کاری که دولت روحانی میتواند بکند قطع بودجه برای نهادهای زیر فرمان بیت رهبری است. ولی شهامت و جراتش را چون ندارد خودش سال پیش مجبور شد بیست درصد بودجه سپاه را زیادتر کند به بهانه مبارزه با داعش در پشت مرزهای ایران در حالیکه در درون مرزهای ایران خود تفکر داعشی ۳۸ سال حاکم است و خود آخوند روحانی هم یکی از نمایندگانش بوده و هست! ولی چرا باید یکی از خودیها ریشه این نظام را که همگی دارند خوب میچاپند و مفت میخورند به دست خودشان بزند؟ توقعی ابلهانه است که گویا حتی برخی "چپهای توهم دار" هنوز دارند که میشود در چارچوب همین رژیم ملاها به دموکراسی و عدالت و آزادی رسید؟! برای فریب مردم "انقلابی" ایران هم تشکیلاتی از قبیل سه قوه تعیین شد که روی دست "قیم الهی" مانده است !
۷۹۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۶       

    از : کارو

عنوان : نتیجه چیست؟
جناب نویسنده البته برای این مقاله خیلی وقت گذاشته اید اما بخشی که به توضیح در مورد دولت و گاورنمنت گذرانده اید یکباره در برابر بخشی که از دولت موازی و دولت حقوقی در ایران سخن میگوئید به پرده میرود. و رابطه این دو نامشخص است. آیا دولت موازی همان گاورنمنت و دولت حقوقی همان استیت است؟ یا بالعکس؟ نه! مقاله شما رابطه ای بین این تقسیم بندی ایجاد نمیکند. میشد فقط در مورد تفاوت دولت موازی و دولت حقوقی بنویسید. یا تفاوت استیت و گاورنمنت. ولی جمع کردن این دو کنار هم امری بی فایده بوده است. سوزه شلختگی روشنفکران در کاربرد مفاهیم سیاسی نیز نمیتواند سوژه مقاله شما باشد چون اندکی بیش به آن نپرداخته اید. مشکل از نظر من شلختگی در کاربرد واژه های سیاسی نیست. شلختگی در تصمیم گیری ست که بالاخره میخواهیم چه چیزی را به خواننده بفهمانیم و میخواهیم خواننده از طریق آن به چه حرکتی گرایش پیدا کند. مثلا من خواننده نمی فهمم بالخره وقتی فهمیدم در ایران یک دولت موازی هست چه کاری میتوانم برای تغییر شرایط انجام دهم. کنار نشستن و مقاله نوشتن در مورد حدثیات سیاسی عملی تغییر دهنده نیست. خودمانیم این دولت موازی مگر میگذارد واقعیات به گوش من و شمابرسد که بر مبنای آن بتوانیم بجای حدثیات حرفی بزنیم؟ بمن بگوئید شما خودتان چکار میتوانید برای تغییر این شرایط در وسع خودتان انجام دهید؟ زمان به سرعت دارد میگذرد متوجه هستید؟
۷۹۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست