سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«شبا گریه کُنوم، روزا بخندُوم/که تا دشمن ندونه سرِ دردُم»
احمدزاده و حکایتی که آن شب گفت تا مکتوب شود
- فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : masoud memar

عنوان : حضور مجدد ایلخانی
رک بگویم ٫ چون شک داشتم که نام ایران نامی است زنانه یا مردانه ٫ بنابر این از جناب استفاده کردم. اما در مورد دو سوالی که نوشتید باید بگویم که جواب سوأل نبود وقتی شما نمیدانستید که مسعود احمد زاده از بنیانگذاران جنبش فدائی بود مسلمأ نمیتوانید بدانید که آیا پدر مسعود بودن تأثیری درنزد برخی از چپ داشت یا نداشت. وقتی شما نمیدانید که او آیا نواندیش دینی بود یا نبود ٫ اینکه شما اعتقادی به نواندیشی دینی ندارید دلیل بر بود و نبود آن نمیشود. در واقع وقتی خودتان میگوئید که نمیدانید مجبور به پاسخ دادن که نبودید. در واقع ببخشید که شما را مورد خطاب قرار دادم و خواستم جواب بدهید. سوء تفاهمی بیش نبود.
٨۲٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : آقا معمار،جناب خودتی!
قبل از اینکه به دو سوال مطرح شده پاسخ دهم،ناگزیرم که به یکی دو نکته اشاره کنم.
۱-وقتی فرج سرکوهی به جای تحلیل و نقد وضعیت سیاسی جامعه،خاطره یه بار مصرف تعریف میکند،یعنی کافه تعطیل صندلیها روی میز،یعنی فاتحه.
تجلیل از مبارزات زنده یاد احمد زاده،بجا،منتهی وقتی ماه ماهِ پائیز و آآآذررررر خونین است،گفتن و شنیدن خاطره قهوه خوراندن قجری تاسف بار است.
۲-متعرض شدید که چرا فرج سرکوهی تجلیل از مبارزات زنده یاد احمد زاده را چماقی کرده تا پروژه اصلاح طلبی را بکوبد،من نمی دانم چه عاملی باعث شده که به چنین نتیجه ای برسید،ولی بی شک پیشفرض ذهنی که از فرج دارید در این تصور دخیل بوده است،چرا که دیدگاه سیاسی فرج نسبت به خواری طلبان مشخص است و نیازی ندارد که از زنده یاد احمد زاده استفاده ابزاری بکند.
۳-مردمی که عینی و ذهنی از پس مشکلات روزمره خود بر نمی آیند،لاجرم مرجع فکریشان از تاریخ شفاهی به خاطره گویی و خاطره شنیدن تنزل می یابد و از هزاره سوم به عصر حجر و دوران پارینه سنگی کوچ می کنن.
پاسخ به دو سوال.
۱-من به شخصه ‌اطلاعات زیادی درباره زنده یاد احمد زاده ندارم،در طول ۳۹ ساله گذشته سه بار نام طاهراحمد زاده را شنیدم،زمانی که استاندار مشهد شد،زمانی که برکنار شد،زمانی که جان به جان آفرین داد،از مسعودم چیزی نخونده ام،حتی نمی دانستم که مسعود پسر احمد زاده است،اخیرا فهمیدم که بنیانگذار سازمان چریکهای فدایی خلق بوده است،باورش سخت نیست،من چپ و فدایی نبودم که بخوام پیگیرشون باشم،بااینحال فکر می کنم محبوبیت زنده یاد طاهر احمدزاده ربطی به مسعود و بچه هاش ندارد،طاهر احمدزاده،طاهر احمدزاده است،هر کس او را بخاطر بچه هایش محبوب بدارد،خواسته و ناخواسته به آنها و آرمانهایشان جفا کرده است.
۲-من نمی دانم که احمد زاده یک نو اندیش دینی بوده یا نه ،فقط می دانم که هیچ اعتقادی به نواندیشی دینی و مدعیان کذابش ندارم،چرا که هرنوع همسویی جناحی یا فراجنایی با نظام مشرکین،تحت هر عنوانی نهایتا محکوم به شکست است.
پ.ن.
دو خاطره از پژوهشگران .
پژوهشگر مسائل اجتماعی:سالها بعد از قتل فروهرها،من«اکبر خوش‌کوشک»را در عروسی‌ دختر موسوی دیدم؛سرحال بود و خندان.یادمه که در آن مهمانی عمادباقی حاضر نشد با او دست بدهد.
پژوهشگر حوزه تاریخ:طبعا نمی توانم بگویم چه کسی و کجا،ولی قاتل فروهرها با افتخار تعریف میکرد که چنان سریع کارشان را تمام کردم که ...
٨۲٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : جناب ایلخانی و تمدید حواشی نو
جناب ایلخانی شما هم مانند آقای اللهیاری به مسائل گوناگونی پرداختید . باز جای شکرش باقی است که به حوزه های اقتصادی و منقطه ای ورود نکردید.مسائلی که شما و آقای اللهیاری نوشتید ربطی به کامنتی که من به نوشته آقای سرکوهی نوشتم ندارد ٫ ربط نداشتن یک موضوع دلیل بر بی اهمیتی یا نادرستی آن نیست. مسلمأ خاطرات خیلی هم بدرد میخورند اگر هم خاطرات را خودی و غیرخودی فرض کنیم اتفاقأ غیرخودی بیشتر مفید است چون اشخاص به اطلاعات خودی ها اشراف دارند . اصولأ مفید بودن خاطرات یک مقوله است و سندیت بخشیدن به آن برای قضاوت مقوله ای دیگر. برای من هیچ خاطره ای بعنوان سند محسوب نمیشود اما خواندش حتمأ مفید است و حتی کارا. اما مصداقی به خاطره ای میپردازم که آقای سرکوهی نوشته است با شناختی که من دارم نقل قول ایشان کاملأ با واقعیات چند دهه گذشته متناسب است اما من به نقل قول ایشان نپرداختم و نکته جدیدی هم نداشت . تاریخ رجل سیاسی کاملأ روشن است اینکه حتی خلخالی هم در اواخر زندگی خود اصلاح طلب شده بود یا هادی غفاری دیروز که بود و امروز کیست. یا با دگراندیشان چه کردند و میکنند. اتفاقأ اینکه امثال آقای سرکوهی دگراندیشان را برسمیت میشناسد یک حسن است. اما نوشته ایشان کاملأ سیاسی است . ایشان به محدودیت و حبس و شکنجه و حذف آقای احمد زاده پرداخته تا تیر خلاصی به اصلاح طلبان بزند ٫ درست به همین دلیل من به ایشان یادآوری کردم که با تمامی حبس و تحمل سختی ها و درد دل کردنها او یک فعال ملی مذهبی بود ٫ اسناد فعالیت او از دهه چهل تا به امروز موجود است و من به چند مورد از هزاران موارد اشاره کردم تا بگویم که او یک نواندیش دینی بود اما در حوزه سیاسی نه فلسفی مانند مجتهد شبستری یا سروش. اینکه خمینی به او کینه داشت یا نداشت نه ملی مذهبی بودن او را زیر سوال میبرد نه پرده ای از ابهام را کنار میزند تا راهگشا ئی شود. حال که زیاد حوصله دارید و پرسیدید که نفوذ کلامی او تا چه بود به یک مورد بسنده میکنم که همین مقام معظم رهبری امروز تا ۵۷ حرفها و نظراتش را به آقای احمد زاده منتقل میکرد تا به خمینی منتقل کند. در مورد خطه خراسان بخصوص مشهد باید واقعیات را دید که همیشه خود را پیشکسوست قم میداند ٫ حوزه علمیه مشهد با دروس فلسفی نه تنها میانه خوبی نداشته بلکه گمراه کننده نیز تلقی میکند ٫ علمای مشهد کاست خود را دارند و مرکز قادر نبوده صرفأ دیکته کند بلکه باید با آنها تعامل کند. حتی زمانی که مهندس بازرگان احمد زاده را بعنوان استاندار خراسان برگزید آقای احمد زاده به همه واقعیات اشراف داشت و نزد آیت الله طبسی رفت و گفت بهتر است که استاندار و تولیت آستان قدس یک شخص باشد تا موانعی پیش نیاید و خودتان استانداری را قبول کنید و او نمیپذیرد . آقای احمد زاده نزد خمینی میرود و همان پیشنهاد را مطرح میکند و خمینی استقبال میکند اما او نیز از مشهد جواب رد میشنود خمینی به پیشنهاد آقای احمد زاده با طبسی ملاقات میکند و یک هیئت سه نفره مورد قبول خمینی طبسی بهشتی و احمد زاده و ... میشود . اما این هیئت سه نفره که احمد زاده هم عضو آن بود حتی یک جلسه هم برگذار نمیکنند و علمای سنتی مشهد در نهایت گزینه بازرگان را که باب طبعشان نبود را کنار میزنند یعنی با دستهای سیَد ٫ مار میگیرند. درست مثل علم الهدی امروز که میگوید ما مطیع قوانین کشور هستیم اگر استاندار برای کنسرت مجوز داده است برگزار کنند ٫ ما که پلیس نیستیم اما آنقدر در مشهد عاشق امام رضا وجود دارد که جلوی عیاشی در مشهد را بگیرد معنای سیاسی آن اینست که آقایان ما نخواهیم گذاشت چه بخواهید چه نخواهید ٫ پس بهتر است خودتان مجوز صادر نکنید که مجبور به لغوش بشوید ما که لغو بکن نیستیم. فکر میکنم بقدر کافی به حاشیه هائی که پرداختید رفتم که هیچ ربطی به سوال من از آقای سرکوهی نداشت. حال که شما و آقای اللهیاری به مسائلی پرداختید که ربطی به سوال من از آقای سرکوهی نداشت لطف کنید حال که حوصله دارید حداقل شما به دو سوال بپردازید : ۱. آیا پدر مسعود احمد زاده بودن آقای طاهر را نزد بخشی از چپ محبوب کرده بود یا مبانی نظری و فکری او ؟ ۲. آیا آقای احمد زاده یک نو اندیش دینی بود ؟ موفق باشید.
٨۲٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی.

عنوان : هیچکی نمی تونه مثل مُو دیکته خواری طلبی بگه.
حکایت معمار شده،حکایت کبک و برف،حوصله کنید،عرض میکنم چرا؛معمار به گفته خودش،فقط خیار را می بیند و ندیدن کدو،سوال و دغدغه اش نیست،‌از همین رو علاقه چندانی به خاطرات غیر خودیها ندارد،چراکه خاطرات غیرخودیها هیچ سندیتی ندارد،
خاطره،فقط خاطرات خودیها،بنابراین تعجبی ندارد که نظرات و خاطرات دیگران برای او هیچوقت ملاک نبوده و نخواهد بود،می گویم نخواهد بود،چراکه معمار ما در هر موردی نظرات قالبی خودش را دارد،نظراتی که بنا به اقرار خودش نه جای مطرح کردنش را دارد و نه وقتش،یعنی با فرار به جلو،در پرسش و پاسخ را گِل گرفته که چند و چون و سوال بی جا نکنید و در بسته و سربسته دیکته ای را که قرائت میکنم بپذیرید* و بنویسید که طاهر احمد زاده به تنهائی پدر اصلاح طلبی‌ خطه* خراسان بود«آخ چشم» بنویسید او کسی بود که مطهری را آقا مرتضی* صدا میزد« خب که چی؟»بنویسید که او یک سر و گردن بالاتر از آنها نفوذ کلامی داشت«آنها کیا بودند مهم نیست!» بنویسید که او درست به همین دلیل از جانب جناح اقتدارگرا* حذف شد؟!
پ.ن.
*بپذیرید،وگرنه مثل وزیر علوم اقتدارگرای دولت تزویر و اسید که ۱۵۰ دانشجو را ستاره کرد،ستاره دارتان میکنم.
*کامنت گذاران اگر سند و مدرک و خبری درباره پدر اصلاح طلبی‌ خطه خراسان دارند،
لطفا بازنشر کنند.
*در این مورد صحت و کذب این ادعا،فقط باید از بازماندگان احمدزاده و داماد خوش تیپ و منحوس لاریجانی پُرس و جو کرد،چرا که مرغ خواری طلب نواندیش دینی سروش دباغ یه پا بیشتر ندارد و معمار مدعی هم وقت پاسخگویی و ارائه سند ندارد.
*من که متوجه نشدم، آنها چه کسانی بودند که زنده یاد احمدزاده یک سر و گردن بالاتر از آنها نفوذ کلامی داشت،کسی اگر متوجه شده است،لطفا توضیح بدهد.
*تا اونجایی که من مطلع هستم،جناح اقتدارگرایی که زنده یاد احمدزاده را حذف کردند،نیروهای چپ بلانسبت اسلامی و دستبوسان چماقدار سازمان منافقین نظام مشرکین بودند،اگر غیر از این است،اصلاح کنید؟!
٨۲۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : حضور مجدد آقای اللهیاری
آقای اللهیاری اینکه اصلاح طلبان از چه مقطعی به این نام شناخته شدند نه برایم جای سوال است نه ربطی به سوال من دارد . در مورد اینکه خمینی به طاهر احمدزاده کینه داشت و چه شخص یا اشخاصی باعث استعفای او از استانداری خراسان شدند نیز ٫ برای من جای سوال ندارد و دغدغه فعلی من نیز نیست. در مورد نقل خاطرات نیز باید بگویم که برای من هیچ سندیتی ندارد و هیچوقت ملاک نبوده است . در هر سه مورد نظر خودم را دارم اما نه جای مطرح کردنش است نه وقتش . حرف من این بود که اولأ طاهر احمد زاده بخاطر اینکه پدر یکی از بنیانگذاران جنبش فدائی بود در نزد فدائیان جایگاه ویژه ای داشت نه اصولأ افکار و آرمانهای طاهر احمد زاده چون خیلی از روشنفکران مترقی تر از افکار او بودند اما هیچوقت آن جایگاه احمد زاده را در چپ نداشتند. دومأ وقتی از زندگی سیاسی فردی تمجید میشود یعنی روش و سیاستورزی او مورد تحسین واقع میشود منش طاهر احمد زاده ارائه گفتمان دینی بر پایه تجدد و دموکراسی و عدالت و آزادی بود اسمش نیز نواندیشی دینی است و روش و سیاستورزی او نیز در چهارچوب اصلاح طلبی بود .
٨۲۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۶       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : باز هم masoud memar
آقای محترم نویسنده پیام زنده یاد طاهر احمد زاده را از حدود سال ۷۰ تا امروز در سینه نگهداشته و امروز با ما چنین در میان گذاشته است. هنوز «اصلاح طلبان» حکومتی جناح چپ / خط امام نامیده میشدند ملتفت هستید ؟ مهندس سحابی و همفکرانش ملی ـ مذهبی ها و نهضت آزادی و بقیه جریانات مذهبی هر کدام حضور دارند و این حرفها اصلا بحث ما نیست. شما می توانید رد یابی کنید که جزیانات مذهبی در باره ی زنده یاد احمد زاده چه می نویسند و در باره ی بازداشت و آزار و اذیت او چه می گویند. ولی این جا آقای سرکوهی سخن میگوید که لائیک و سکولار و چپ ست :
" آن شب گفت که خمینی پس از سخنرانی من در مرگ طالقانی کینه مرا به دل گرفت. گفت که شخص خمینی دستور بازداشت و پرونده سازی علیه مرا داد. به وقت بازداشت یادداشت های شخصی مرا ضبط کردند. در یادداشت ها در باره شخصیت خمینی هم نوشته بودم و او خوانده بود. گفت خمینی کینه توز بود و یادداشت های من آتش کینه او را تندتر کرده بود و فرمان داده بود که «قهوه قجری به او بخورانید»."
علاوه بر این آقای سرکوهی نقل قولی هم از مهندس سحابی دارد را جع به اوایل انقلاب دارد : ((ــ سال ها پس از آن شب به قلم عزت االله سحابی خواندم «... دومین فرد که امام با وی شدیداً مخالفت می‌ورزید آقای طاهر احمدزاده بود که در آن زمان استاندار خراسان بود. حتی چند بار مطلع شدیم که آقای خمینی خواسته‌اند که ایشان استعفا بدهد یا برکنار شود ولی شورای انقلاب این امر را به تأخیر می‌انداخت. سرانجام آقا تهدید کرد که این مخالفت را علناً اعلام خواهد کرد ))
این ها را نوشتم که از شما تقاضا کنیم اینقدر ویراج ندهید بحث اصلا ارتباطی به حناح های فرضی شما در اوایل انقلاب ندارد . صحبت از خمینی است که رادیکال ها و خط امامی ها بجای کلاه برایش کله می بردند و حالا شما خیال کنید که شادروان احمد زاده را تمامیت خواهان یا اقتدار گرایان یا چه وچه کنار گذاشتند . بهترین جریمه برای جنابعالی این است که « روح الله خمینی » را ۱۰۰۰ بار ر ج بزنید که تمام جنایات با فرمان یا تائید او بوده است شاید یادتان بماند. بعد هم علی خامنه ای ...ماجرای دوم خرداد ۷۶ را نیز جوانان و زنان رقم زدند و تمام شد این نوشته به ماجرائی پرداخته که بسیار قبل از اینکه « اصلاح طلبان» حکومتی بر موج مشارکت ۸۰ درصدی سوار شوند صورت گرفته است . حالا شما هر جور میخواهید تفسیر کنید. پاسخگو کم نیست.
٨۲۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای اصغر اللهیاری
آقای اللهیاری حرف شما آنجا کاملأ بجاست که باید جنبه های انسانی و سیاست را از هم تفکیک کرد. من هم روی سخنم با آقای سرکوهی بود که در وصف طاهر احمد زاده (غایب ) به اصلاح طلبان و سیاست پرداخته است و من تأکید کردم که نگرش و منش طاهر احمد زاده به فصل الخطاب اصلاح طلبان ( خاتمی ) چه بود و سوال کردم که اگر طاهر پدر مسعود نبود از مبارزات تاریخی او تمجید میکرد ؟ با توجه به اولین فعالیت سیاسی ایشان که بمنظور مقابله با حزب توده و نگرش احمد کسروی آغاز شد تا مخالفت با ۲۸ مرداد و فعالیتش در جمهوری اسلامی نظیر مهندس سحابی، دکتر پیمان، مهندس صباغیان، دکتر رئیس طوسی، دکتر ملکی، و مهندس توسلی و خیلی های دیگر که در جمهوری اسلامی حبس و حذف شدند و از سوی آقای سرکوهی نیز تمجید نشدند . پدر مسعود بودن کافیست تا خودی محسوب شود و نه تنها ایرادی هم ندارد بلکه نیکوست. اما اگر قرار باشد پای اصلاح طلبان یا اصلاح طلبی بمیان آورده شود باید واقعیات را کتمان نکرد و گفت که نگاه و منش ایشان به سیاست چه بوده است او خود نانوشته بتنهائی پدر اصلاح طلبی خطه خراسان بود او کسی بود که مطهری را آقا مرتضی صدا میزد و یک سر و گردن بالاتر از آنها نفوذ کلامی داشت و درست به همین دلیل از جانب جناح اقتدارگرا حذف شد.
٨۲۲۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "منشور جهانی حقوق بشر"؟!
ادامه,
اگر اخبار روز اجازه دهد مایلم که قبل از آویخته شدن به دار مجازی, به سینه چاکان دفاع از موضوعی که بر آن اشراف کامل ندارند یاد آور شوم که لطفا بدون خواندن دقیق اظهار نظرها, جواب کلیشه ای ندهید. آنچه من در کامنت خود ذکر کردم این پرسش بود که آیا پدر جناب ارجمند و نه خود ایشان, بهایی بود یا نه؟ اگر ایشان بهایی نبود بنده مسلما از سوء ظن خود عذر خواسته و قبول میکردم که "آن مرد شجاع که بی آنکه بهایی باشد از بهایی ها دفاع کرده" است. اما تمام پاسخ ها تا کنون ماست مالی کردن قضییه از کسانی ست که حتی کامنت مرا درست نخوانده یا نمیخواهند درست بخوانند.
٨۲۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۶       

    از : ایران ایلخانی

عنوان : پروژه خواری طلبی که کوبیدن ندارد؟!
جماعت بدوی و مدنی و سبز و بنفش و قهوه ای نظام مشرکین،بعد از ۲۰ سال خواری طلبی و مطالبه محوری و کنشگری،به چندان خفت و فلاکتی افتاده اند که برای دیدن مراسم قرعه کشی جام جهانی،به جای اینکه به پااندازهای سیمای پشم و شیشه فشار بیاورندکه به مضحکه سانسور و اعمال نظر سلیقه ای خاتمه دهید،رکود حقارت را جابجا نموده اند و با رونمایی از گشت ارشاد شعبه روسیه برگ زرینی از بلاهت را ثبت و سند زده اند و کتبی و شفاهی از مجری برنامه«ماریا کماندو»درخواست کرده اند که دلبر منشوری،خواهشن ایربگهای پس و پیشت و استتار کن تا قوادها اجازه بدهند که ما هم نفسی تازه کنیم؛بنابراین تعجبی ندارد که دلواپسان و دلسوزان و فدائیان توبره و آخور نظام مشرکین،هر روز رسواتر از دیروز،آس ننگی رو میکنند و شوت هوایی می زنند که مختصرترین جواب اینکه زنده یاد پروانه اسکندری هم به خواجه خواری طلب رای داده است،که ما مو سفید کردیم تا فایل صوتی کشتار ۶۷ «منتظری» را از پارلمان کانادا جمع کنیم؛که احمد زاده جزئی از جسد متعفن خواری طلبی است،که میرارتجاع ازکشتار دهه ۶۰ و گلستان خاوران اظهار بی اطلاعی می کند و دَم از گروگانگیری و وجدان بیدار میزند،
که داماد لبنان«با تکثیر تکرار میکنم» مهر تائید بر بی کفایتی خود می زند تا آغا خوشش آید؛اینچنین است که یک شبه،حجت نظام مشرکین«رهبر معظم»می شود و دولت کودتا می شود«دولت مستقر» و عالیجناب سرخ پوش می شود،«بابا اکبر» و قاتلین بنام دهه ۶۰ میشوند«نماینده لیست امید»،جنتی و شورای نگهبان و نظارت استصوابیش میشود
«نهاد محترم نظام» و سپاه سرکوب و تجاوز می شود«پاسدار کشور و عزیزدل»قوه جور
و ستم قضایی می شود«مظلوم»و حامیان اسد و متجاوزین به خاک سوریه می شوند
«مدافعین حرم» و سردار مردمکش می شود«عارف» و پسرفت می شود پیشرفت و دیکتاتور مموتی پسند دوباره می شود«رهبر معظم»واااااااالاآخر...
٨۲۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "بی مسئولیتی سخن"
در تائید کامنتی که منتشر نشد, باید صریحا بگویم که من آدم مذهبی نیستم و معتقدم که هیچ دین سازمان یافته ای منجی بشریت نبوده و نخواهد بود و باورهای مذهبی امری خصوصی و فردی میباشند.

جناب ارجمند میفرمایند که درسال ۵۷ - قبل یا بعد از انقلاب؟ - پدر ایشان, ظاهرا یک روشنفکر و یا به فرمایش ر.م. "یک کارگر با شعور مثلا دستش شکشسته یا سواد ندارد", از سخنرانان که معلوم نیست در باره چه مطلبی سخن میگفتند در دوشب متوالی میپرسد "ما بر ای بیانات حضرت عالی به این جا آمده ایم و نه برای شنیدن فحش به بهاییان آخر آنها هم آدم هستند و جزو مردم ایران.". و بقیه کامنت ایشان فحاشی هایی به "چپ آنروز" و "روحانیان مذهبی دیگر" مانند " این بیشرف مجسم را که روحانیون بدون حتا یم استثنأ خودشان بر منابر آنچه را قرار بود بکنند به زبان می آوردند..." و "همگیتان کمکشان کردید تا بیایند سر کار" و "اصلاحطلبان و اصولگرایان که همگیشان دستانشان تا آرنچ در خون جوانان و خون ازاله ی بکارتهاست و یقینا آدمخورانی بیشرفند" و سر انجام منظور نهایی که "نه بیایید درست کارانه اعتراف کنید که اشتباه کرده اید. اصولا شاه هر که بود سزاوار مبارزه مسلحانه نبود.". و تمام ماجرا مربوط به ۴۰ سال پیش و مقاله جناب سرکوهی مربوط به یکی از قربانیان مسلمان میباشد.

خب این جز تبلیغ در پرده, برای یک "مذهب" دیگر, در تظاهراتی که بر ضد شاه صورت گرفته است چیست؟ و کسانی که بر من و به حمایت از بهائیانی که سالها بعد "سر بریده شده اند" تاخته اند, بمن بگویند آیا پرسش من که برای رفع و یا تایید سوء ظن به منظور گوینده میباشد چگونه جرمی ست که سخنان " پیروز بسیار دردآور است. امیدوارم اگر هم شهامت پس گرفتن حرفش را نداشته حالا که به بی مختوایی و خصوصا بی رمسئولیتی سخنش آگاهی یافته آن شجاعت را پیدا کند و آن سخن نادرست و زخم زباتنش را پس بگیرد."؟ یعنی خود را از چاله یک مذهب به چاه مذهب دیگر بیندازم؟
٨۲۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست