سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گوش بر زنگِ کاروان در شب قورُق - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : هدف فقط نظر دادن و چیزی نوشتن نیست؛ هدف نتیجه گرفتن است.۱
از آنجایی که هدف من واکردن یک گرهِ تاریخی است در جهان ادبیات ایران، لازم است با ژرف بینی و همه جانبه نگری خاص به چنین موضوعی پرداخته شود تا نتیجه دهد.

پس قبل از هر چیز معنی دو واژه ی مازندرانی از آن شعر نیما که از همان «سایت رسمی نمیا یوشیج» برگرفته ام را اینجا می گذارم. معانی ای که می تواند در ذهن خوانندگان سوال بر انگیزد برای روشنگری بیشتر.

این معانی برگرفته از واژه نامه ی همان سایت است، به نام واژه نامه ی طبری، یعنی مازندرانی.

ری را : بیدار باش / به هوش باش / نام زنی بوده ست درجنگلهای مازندران مفقود شده می گویند زیبائی جنگلها از مراقبت اوست / و نیز نام پرنده کوچک تیز پروازی ست که به هنگام شب بر روی آبندان به پرواز در می آید و حشره شکار می کند و با صدای غمگینی می خواند و هیچکسی این پرنده را در روز ندیده ست و هیچکس نمی داند به چه شکل و چه رنگ ست / و می گویند اهالی مازندران وقتی به دنبال گاو گمشده یا عقب مانده در جنگل می روند صدا می زنند ری را…. ری را…./RIRA


کاچ : جنگل کوچکی در میان مزرعه برنج / محلی در کنار آبندان ها برای انباشته کردن اضافات و داخل مزرعه برنج ( شالی زار ) در شعر ری را امده ست. /KACH

زیر نویس ۱ - زمانی در یکی از وبگاه های خود در شمال میهن به شعر نیما، «ترا من چشم در راهم»، پرداختم و نوشتم به نظرم این شعر برای برادر سفر کرده و برنگشته نوشته شده.
مدتی بعد، دیدم آقای مهدی فلاحتی از رادیو صدای آمریکاه با پسر نیما یوشیج، جناب شراگیم یوشیج، در آن باب مصاحبه نموده و ایشان نظر مرا تأیید کرده که آن شعر یک شعر عاشقانه برای زن نیست، بلکه برای برادر سفر کرده سروده شده. این مهم نیست که بعد از خواندن نوشته ی من آن مصاحبه صورت گرفته و یا به دلیل دیگری؛ مهم این است که در آن مصاحبه راز آن شعر آشکار گشته.

و اینک امیدوارم رازِ «ری را» که من معتقدم با آن معانی آمده در آن واژه نامه ی طبری همسو نیست، با کمک آگاهان وا شود.

چرا همسو نیست؟

جواب: من مازندرانی بلد نیستم؛ ولی تالشی، تاتی استان اردبیل و گیلکی را تقریبن خوب بلدم و با لری و کردی نیز آشنا هستم؛ پس زبان ایرانی دیگری که در همین مجموعه قرار دارد، واژگانش نمی تواند خیلی با واژگان دیگر زبان های این مجموعه تفاوت داشته باشد. البته گاه در موارد بسیار نادری اشتباهاتی در تاریخ گذشته روی داده، و آن بسیار اندک است و استثنا؛ مثل واژه ی «رَش»، که در تالشی، تاتی، لری و زبان های اسلاویان شرق به معنی قهوه ای و سرخ متمایل به قهوه ای است، در کردی به معنی سیاه بکار می رود.

حال سوال این است که واژه ی مرکب ولی بسیار ساده ی «ری را» که معنی بسیار روشنی دارد، چگونه می تواند در زبان مازندرانی آن معانی را داشته باشد که در آن واژه نامه که دوستی و یا دوستانی نوشته اند، آمده است؟
طبیعی است که من کار کسانی که تلاش کرده اند و واژه ای نامه ای ایجاد نموده اند را بسیار ارج می نهم. ولی در یک کار خوب گاه اِشکالاتی نیز می تواند وجود داشته باشد و این طبیعی است. بخصوص در بابِ واژه نامه طبیعی است، زیرا از آنچه در جامعه رواج دارد(راست و دروغ) جمع آوری شده؛ که می تواند صحیح باشد و هم آلوده به نادرست و حتی خرافات.

ادامه دارد
٨۷۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۷       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام جناب فرج سرکوهی عزیز، و ممنونم که از پیر مرد و شعر او دوباره یاد کردید
و این کار نیک باعث شد سوالی قدیمی دوباره بایم زنده شود. من در بابِ شعر «ری را» تفسیر های گوناگونی را خوانده ام؛ از جمله همین امروز خواندم که گرامی بانویی نوشته بود «ری را» زنی افسانه ای است در مازندران! به نظر من از این دست برداشت ها به غلط رواج یافته. یعنی یک نفر حدسی زده، و بعد آن حدس به عنوان حقیقت آن امر پذیرفته شده و بن مایه ی سخنان دیگران گشته.
خیلی مایلم اگر وقت این کار را دارید، با هم به «ری را» بپردازیم تا شاید یکبار برای همیشه به جان بعضی واژه های سوال بر انگیز با کمک هم نوری افکندیم برای درست دیدن.
منظورم تفسیر شعر نیست؛ آن بحثی دیگر است. منظور من روشن ساختن تکلیف «ری را» و از این دست واژه است، مثل کاچ.
من فردا بعد از ظهر باز به این سخن بر می گردم. مایلم نظر شما را نیز بدانم.
در ضمن ندانستن معنی واژه هایی مازندرانی از سوی من و یا آقای سرکوهی محترم و یا هرکس دیگری، هرگز عیب نیست؛ ولی اگر در بحثی دوستانه ما بتوانیم بعد از ده ها سال این نکته ی در ابهام مانده را روشن سازیم، کاری کرده ایم کارستان.

در ضمن در اینترنت سایتی هست به نام «سایت رسمی نیما یوشیج» ساعتی پیش برای گردانندگان محترم آن سایت یادداشتی فرستادم که اینجا نیز می گذارم و تا فردا با شما خدا حافظی می کنم.

«سلام دوستان
مایلم نظر شما در بابِ واژه ی مرکب «ری را» را بدانم. اگر برایتان این موضوع جالب است، لطفن با ایمیل من تماس بگیرید. و سوالی دیگر نیز دارم و آن این است که چرا در شعر «ری را» سیاه، یکبار سیاه و بار دیگر سیا نوشته می شود. من البته در هر دو مورد نظر خود را دارم؛ ولی می خواهم ببینم نظر من درست است یا نه. یعنی می خواهم برای روشن شدن، از توضیحات و دانش دوستانی که آن واژه ها و طرز تلفظ شان را بدرستی می شناسند، استفاده نمایم.
چرا این پرسش برایم پیش آمده؟
چون به نظرم بعضی مفسران آن شعر، کارشان خیلی دقیق نیست. نیما بچه ی طبیعت است و پیوسته رجوع کننده به طبیعت. به نظر من «ری را» نام مکان است. ولی بعضی دوستان مفسر به افسانه و ... پناه برده اند برای توضیح آن واژه ی مرکبِ نسبتن ساده، که نوع آن پناه بردن نیز به نظر من خیلی دقیق نیست. البته این نظر من است با سواد اندک من؛ شاید آن مفسران گرامی اطلاعاتی دارند که من ندارم. ولی نظر منطقی من این است که به حدس هایی پناه برده اند که فقط حدس است و بن مایه ی واژه شناسی واقعی ندارد؛ که می تواند آدمیان را پَرت کند؛ منظورم از «پَرت»، گمراه ساختن است.
با احترام و ادب ویژه
لیثی حبیبی - م. تلنگر»
٨۷۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست