سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در انتظار آینده - مرتضی ملک محمدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : چپ نو
اقای شیرازی گرامی , تئوری امپریالیسم لنین که سرمشق فهم انقلاب سوسیالیستی , و شکستن ذنجیره جهانی آن در ضعیف ترین حلقه بود , گسست از این نوع اقتصادیات را مد نظر داشت. امروز به سختی می توان تصور کرد که کشوری از این افتصادیات جهانی شده بگسلد و نظام سوسیالیستی مدل لنینی یا شوروی را دراندازد. من هیچ تصوری از مدل اقتصادی آلترناتیو ندرام. و جایی هم ندیده ام .آخرین مدعیان داشتن چنین بدیلی در ونزوئلا ی چاوز ظهور کرد بنام سوسیالیسم قرن بیست یکم. در مورد سوسیال دموکراسی , یا سوسیالیسم دموکراتیک من تصور یک نظام اقتصادی از آن ندارم. آنچه از این ها قابل اقتباس یا الهام هست بیش تر ارزش های سوسیالیستی است. من بر این باورم که در سرمایه داری شکل گیری روابط و عناصر سوسیالیستی ممکن است. همانطور که نظام های دریگر اقتصادی از درون نظامات پیشین نسج گرفته و تحول یافته اند. سوسیال دموکراسی نماینده چنین ارزش های است. همین چند ایده , در باره امپریالیسم , شکستن حلقه صعیف , و آغاز سوسیالیسم , یا ممکن دانستن قوام ارزش ها و عناصر سوسیالیستی در نظامات سرمایه داری خطوط جدایی از تفکر مارکسیسم ارتدکس و لنینیسم و مقلد آنها در ایران حزب توده است. ولی شکل گیری چپ نو محدود به این نو اندیشی ها نیست , خیلی از مواضع فکری دیگر باید نقد شوند و مهم تر از آن مسایل پیش روی جنبش های نو اجتماعی برای یک جامعه آزاد تر و انسانی تر فهمیده و حل شوند. ما هنوز در آغاز راه هستیم .
٨۷۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : راه کدامست و بیراهه کدام؟
آقای مرتضی ملک محمدی گرامی, آیا این برداشت درست است که بگفته شما اگر با امپریالیسم ستیزی "وداع" کرده و "با مدل شوروی و بطور خاص در ایران (با) نفی الگوی فکری و عملی حزب توده... تصفیه حساب" کنیم یک "چپ مدرن... سوسیال دموکرات" احیا می شود که الگوی آن "سوسیال دموکراسی اروپایی (خواهد بود که) بهتر و انسانی تر و مترقیانه تر از سوسیالیسم (شوروی که شما آنرا سوسیالیسم نمی دانید)" است؟
آیا این سوسیال دموکراسی (بگفته دیگر, دولت رفاه ) از روی ناچاری و در واکنش به "سوسیالیسم شوروی" پدید نیامد؟
فراتر از این سوسیال دموکراسی اروپایی, چه سوسیالیسمی در نگر دارید و در چنبره ی نظم جهانی شده ی سرمایه دارانه (بخوان امپریالیستی) چگونه می توان به آن رسید؟
٨۷۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : اقتصاد
آقای احسان صالحی , قبول بفرمایئد هر اظهار نظر فشرده و خلاصه در باره اقتصاد مناسب شرایط ایران محتاج توضیح مفصلی است. ثانیا این کار بطور مشخص در توان و صلاحیت اقصاد دانان و استراتزیست های کاردان است و نه من که صلاحیت لازم را ندارم. آنچه من می توانم در چند خط به عنوان یک فعال سیاسی و از منظر ترجیح ارزش های یک جامعه متوازن و از منظر یک چپ که دغدغه زندگی اقشار محروم جامعه را مد نظر دارد بگویم , از این قرار است. اولا من فکر می کنم اقتصاد ایران به دلیل عقب ماندگی ساختاری و عدم توازن عظیم میان بخش های صنعت و خدمات ,و کشاورزی و همچنین سلطه عظیم مالکیت دولتی و فقدان بخش خصوصی کارا و قدرتمند . اقتصادی است که باید از منظر تئوری های اقتصادی توسعه به آن نگریست . در این زمینه مدل های مختلفی وجود دارد , از نوع شو ک تراپی ها و اقتصادیات معطوف به صادرات و شلاق کش کردن نیروی کار , تا تازاندن اقتصاد از راه واگذاری همه امکانات به بخش خصوصی و تاراج مالکیت به این بخش , یا جلب سرمایه های خارجی , تا مدل های متوازن میان تکیه بر بازار و حمایت دولتی . بالخره اقتصادیات مختلط. پیشتر ها مدل اقتصادیات درون گرا و خود کفا هم مطرح بودند که در شرایط امروز جهانی ناممکن شده اند. من فکر میکنم مدل شوک تراپی ها و نیو لیبرالیسم در ایران کار نخواهد کرد. زیرا اولا ما بخش خصوصی توان مندی نداریم , ثاینا سطح خواست و انتظارات طبقه کارگر ایران بخاط سلطه طولانی مدل دولتی و رانتی بالا است و تامین زندگی آنها و حفظ حداقل حقوق مهم است . ما باید مدل اقتصاد اجتماعی بازار را مد نظر قرار دهیم . این مدل توسعه برپایه نوعی هم کاری و همگرایی طبقاتی استوار است . تعادلی میان بخش دولتی , بخش خصوصی هدایت شده و اتحادیه های کارگری . چیزی شبیه اقتصاد آلمان بعد از جنگ جهانی دوم . آلمان از طریق جلب همکاری طبقاتی توانست از دوران خرابی و فروپاشی جنگ قد علم کند. در ایران دولت خواه ناخواه نقش فرمانده و هدایت گر را بازی خواهدکرد .هم به دلیل مالکیت مهمترین بخش های اقتصاد و هم نفت و گاز و سرمایه های زیر بنایی. منتها دولت چنان که در اغلب جا ها دیده شد است , از لحاط کارگرد اقتصادی کارآمدی ضعیفی دارد. مساله برای ما این است که چگونه دولت را کارامد کنیم؟ از راه تقویت مشارکت مردم در برنامه ریزی , ؟ از طریق دخالت دادن کارگان و کارمندان و دموکراتیزه کردن فرایند های تولید و توزیع و برنامه ریزی؟ مثلا می توان مدل مدیریت ژاپن را بکار گرفت که دموکراتیک بود برخلاف مدل آمریکایی یا چینی که بورکراتیک هستند. مدل ژاپن بر همبستگی طبقاتی و خانوادگی و عناصر فرهنگی خاص آنها استوار بود و بسیار از مدل تک روانه و مدیریتی آمریکایی موفق تر بوده است. در تایوان و تا حدی سنگاپور هم باز نوعی همگرایی طبقاتی عمل شده است. بعال کردن بخش خصوصی م کارکرد های متفاوتی می تواند داشته باشد .ما در زمان پهلوی تجربه های خوبی داشته ایم و باید دید در شرایط امروز چگونه می توان از آنها بهره برد. یک نکته مهم دیگر که بیشتر جنبه استراتژیک و ساختاری دارد شناخت و تعیین مذیت های نسبی در اقتصاد ایران است. اینجا دیگر جنبه طبقاتی مساله مطرح نیست . هر اقتصادی و هر جغرافیایی اقتصادی مذیت های خاص خود را دارد. موقعیت نفت و گاز در ایران , یا پترو شیمی , همین طور زمینه های تاریخی نساجی ایران , یا در کشارزی تولیدات خشکبار , یا در زمینه توریسم که ایران موقعیت بی نظیری دارد . باید مورد برسی قرار گیرد. ما در دوران جهانی شدن هستیم این به معنای این است که باید در تقسیم جهانی کار و تعیین مذیت های خود و استفاده از بازار های منطقه و کشور های دیگر بخوبی بهره ببریم. این ها همه جنبه های است که با مدیریت خوب می تواند ب نتایج عالی منتهی شود و با مدیریت های فاسد همه ضایع و خراب شود . مقوله مدیریت یک مساله مستقل اقتصادی و سیاسی است. من طرفدار مدیریت دموکراتیک هستم. فکر می کنم این مدل برای صلح و پیشرقت اجتماعی مطمئن تر است از مدیریت های اقتدار گرایان که گر چه می تواند سرعت توسعه بهتر داشته باشند ولی مطمئن نیستند .
٨۷۴۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۷       

    از : احسان صالحی

عنوان : یک پرسش از آقای ملک محمدی
آقای ملک محمدی! اگر شما و اردوگاه سیاسی شما- یابه عنوان سوسیال دمکرات یا طرفدار هر مسلک دیگر - به قدرت سیاسی دست یابید و جایگزین این حاکمیت دینی مستبد، ارتجاعی و دیکتاتوری شوید، بفرمایید بگویید چه نوع سیاست اقتصادی را برای استقرار هر چه بیشتر آزادی ها و عدالت اجتماعی در پیش خواهید گرفت تا اکثریت ایرانیان و زحمتکشان یدی و فکری از آن بهره مند شوند؟

پاسخ به پرسش بالا نه وقت زیادی از شما را خواهید گرفت و نه نیاز به نوشتن یک مقاله جداگانه دارد، پس لطف کنید در یکی چند سطر تنها بنویسید "نوع سیاست اقتصادی" مدنظر شما چیست که تا کنون در جهان به بوته آزمایش گذشته شده است یا تا الان در کشوری به اجرا در نیامده است.
٨۷۴۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : عقل سرد
آقای علی مهر آور, من متاسفم که چرا شما ارزیابی مرا از عملکرد حزب توده در پرتو یک رو یکرد عاطفی و احساسی قرار دادید؟ و از نفرت و کینه ورزی صحبت می کنید . درکدام جمله و کدام مفهوم از من نسبت به این حزب بوی نفرت و کینه میاید ؟ من حتا وقتی در متن یک تحلیل سیاسی از جمهوری اسلامی صحبت می کنم از ابراز نفرت ابا دارم .شما از ارزیابی من از کارنامه این حزب نا خشنود شده اید. انتظار نداشتید , یا برغم مرزهایی که با این حزب احساس می کنید , برداشت منفی ای از آن ندارید. شاید هم شما کلیت تاریخی این حزب را مد نظر دارید . دوره هایی از تاریخ این حزب را که دوست دیگر شیرازی به آن اشاره کرده و روی ارزش های فرهنگی حزب در دوران مصدق تکیه کرده است. ولی من بطور مشخص دوران انقلاب و حکومت اسلامی را در نظر دارم . شما به من کمک کنید و نشان دهید در کارنامه این حزب در این دوره چه نکته مثب قابل اتکایی برای یک ارزیابی منصفانه لازم است که نادیده گرفته شد است؟ مسایل اساسی و معیار های ترقی خواهی در این دوران چه بوده که با آن می توان طراز نامه احزاب را سنجید و نمره داد. من براین باورم که انقلاب اسلامی و حکومت برآمده از آن یک حرکت قهقرایی در تمام ابعاد آن بود. این نظام تا آنجا که توانست تمام دستا وردهای سیاسی و فرهنگی کشور ما را که از مشروطه به این سو انباشت شده بود به عقب باز گرداند . در سطح دولتی , در سطح سیاسی , در سطح اقتصاد , فرهنگ و سیاست خارجی . و حزب توده , مهم نیست که چه نامی بر خود گذاشته است , نام آن می توانست حزب دموکرات ایران باشد , در تحکیم این نظام متعصب و پیگیر ایستاد و نیروهای مقابل آن از دموکرات و لیبرال و چپ و اقلیت های قومی کوبید و افشا کرد. من به این کارنامه نمره صفر می دهم . تردیدی نیست احزاب دیگر هم اشتباه هاتی داشته اند , از لیبرال تا دموکرات و چپ رادیکال , ولی این اشتباهات در اردوی ترقی خواهی و آزادی خواهی بوده است. حزب توده در جبهه ارتجاع مستقر شد , و نه تاکتیکی و از روی یک خطا بلکه استراتژیک و تا نهایت انحطاط . تا وقتی که سرکوب شد و در زندان ها نیز ادامه داد و هنوز هم براین کرده ها ی خود انتقادی نکرده است. نام سوسیالیسم یا چپ کسی را واکسینه نمی کند , اصلا مدالی نیست که زیر آن بتوان هر نادرستی را درست دانست. من سوسیالیسم شوروی را سوسیالیسم نمی دانم . من سوسیال دموکراسی اروپایی و همین نظام اسکاندیناوی را بسیار بهتر و انسانی تر و مترقیانه تر از سوسیالیسم اردوگاهی می دانم . و در ایران از بنی صدر در دهه شصت قویا حمایت می کردم علیه نظام و حزب توده . این باور من است , احیای یک چپ مدرن , یک چپ سوسیال دموکرات , یا سوسیالیسم دموکراتیک , بدون تصفیه حساب با مدل شوروی و بطور خاص در ایران نفی الگوی فکری و عملی حزب توده ممکن نیست . در این باور هیچ عنصری از نفرت نیست / بلکه یک ارزیابی سرد و عقلانی است .
٨۷۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۷       

    از : علی مهرآور

عنوان : هنوز؟
"از نظر من زیانی که این حزب به نیرو های چپ زد دست کمی از جمهوری اسلامی نداشته است."
وقتی آدم این جمله را میخواند باین فکر میکند که اینهمه کینه یعنی هیچ نگاه دوباره ای به تاریخ نشد و هیچ درس هم گرفته نشد .
من توده ای نبودم و نیستم و هم منتقد مشی حزب در رابطه با مصدق و کودتا هستم و هم سیاست حزب در مورد جمهوری اسلامی و هم سکتاریسم فعلی حزب. اما آقای ملک محمدی با این افراط، بعید بتواند در دیگر زمینه ها یک نظریه پرداز مفیدی بشود.
هیچکس نمیتواند ادعا کند که اینکونه به حزب توده ایران نفرت می ورزد اما حساب "چپ" را از آن جدا میکند . این را در کنار دیگر نظرات آقای ملک محمدی در باره تحریم ها و آمریکا و مقوله "امپریالیسم" بگذارید، بهم جور در نمیآیند؟
٨۷۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : ازین ویرانه تا آباد-ساران راه, بی رنج, آشنا, هموار رفتن نیست!
آقای مرتضی ملک محمدی گرامی, درود بر شما و سپاس از پاسخ کلی, اما بهنگامتان, به پرسشهایی که طرح کرده بودم.
در برخورد به احزاب و سازمانها (که خود فروشی پیشه نکرده اند), اگر پشتیبانی و همراهی در کار نباشد, دشمنی ورزیدن اما خردمندانه نیست. تنها, همانگونه که بدرستی گفته اید, عملکرد آنان در شرایط گوناگون باید سنجیده و داوری گردد. با شما میتوان و باید همراه بود که "پرداختن به (حزب توده ایران) مستلزم محاسبه نقش ویرانگر آن در حمایت از جمهوری اسلامی است."
اگر در غیاب نمایندگان آن حزب به گذشته بنگریم و بسیار مجمل بگوییم, "ارتقاء مقام" تاریک اندیشان حکومت اسلامی به "دمکرات های انقلابی" و پیشبرد سیاست "اتحاد و انتقاد" در برابر آنان یک خطای سهمناک استراتژیک بود که خود حزب را نیز زیر شمشیر همیشه-برکشیده ی اسلام برد؛ بخش بزرگی از فداییان خلق را به کژراه کشاند؛ سرمایه بزرگی از نیروهای چپ را به توفان سپرد؛ و فرمان هدایت جامعه را یکجا بدست حکومت تبهکار اسلامی داد. از سوی دیگر, حکومت اسلامی نیز با بکارگیری خدمات "آزاد" جاسوسی و خیره سران سیه کار خود از موقعیت بهره ای کلان و "حلال" بدست آورد... اینها بخشی از پهنه های تاریک انقلاب ۵۷ است که باید در پرتو پژوهشی خردمندانه و همه-سویه روشن شوند. اما این گفته که "حضور (حزب توده ایران) را در جنبش سیاسی ایران مضر دیده" اید, دادگرانه و سنجیده به نگر نمی آید چرا که حزب توده ایران تاثیرات ارزشمندی نیز در تاریخ کشورمان داشته است. چکیده بگویم, گسترش نگرش سوسیالیستی, پرورش چند نسل از اندیشه ورزان چپ و بالا بردن فرهنگ جامعه از آن میانند. شایان توجه است که هدف در اینجا, فراخواندن به پردازش عینی و اثباتی پیرامون پدیده هاست و نه دفاع "مؤمنانه" از یک جریان سیاسی که ارتباطی با آن نداشته ام.
بیگمان اسناد پرشماری از دید ما پنهان نگهداشته شده اند و بجای آنها شایعات بسیاری پیش رویمان نهاده اند. در نتیجه امکان دادرسی موزون و انسان-پسندانه هنوز برای ما فراهم نیست.
آنچه اکنون برای ایرانیان میهن دوست اهمیت حیاتی دارد, پدید آوردن شتابان یک باهماد (جبهه) دمکراتیک و انقلابی از بیشترین نیروهای میهنی ست که بتواند مبارزات هنوز-پراکنده مردمان کشورمان را برای برون رفت از مرداب حکومت اسلامی سازماندهی کند. پیشنیاز اینکار نیز دگرگونی پایه ای گفتار و کردار نیروهای سالم سیاسی نسبت به یکدگر, وانهادن خوردها و چسبیدن به اهداف کلان و درک ویژگی و درنگ ناپذیری شرایط ایران است.
آشکارست که اگر, بی توجه به آنچه در گذر است, همان کنیم و بیندیشیم که تا کنون کرده ایم, همان پدید خواهد آمد که تا کنون آمده است...
٨۷۴۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۷       

    از : سعید رضا

عنوان : باید یکی شویم اینان هراسشان ز یگانگی ماست
اقای ملک محمدی,
با تشکر از انچه در رابطه با رفتار شناسی اجتماعی مردم ایران نگاشته و سعی بر تیوریزه کردن ان نموده اید.
شناخت محدود و ناکافی کنشگران سیاسی از مقوله پیچیده رفتار شناسی اجتماعی باعث کاهش توان انان در رابطه با پیش بینی و شناخت رفتار توده ها در مقاطع حساس تاریخی و فرصت سوزی شده است.
به نظر من داشتن هدفی ارزنده و والا, صداقت مبارزاتی و جانفشانی در راه ارمانی انسانی در یک تشکیلات منسجم با رهبرانی شایسته اگر چه شرط لازم برای یک کنشگر سیاسی است ولی کافی نیست. در بعد اجتماعی فاکتورهای دیگری مطرح هستند که تا حد زیادی تحت کنترل فعالین سیاسی نبوده و امر مبارزه را پیچیده تر میکنند.
همانطور که نگاشته اید "این ناسازه نتیجه غفلت یا ناکامی در تدارک امکانات و سازماندهی در دوران ارامش است".
به نظر من وظیفه عنصر پیشتاز به انتظار نشستن حوادث خودبخودی و سپس موج سواری نیست, بلکه در کنار اگاهی رسانی به توده های مردم "تدارک امکانات و سازماندهی در دوران ارامش" برای استفاده از فرصتهای تاریخی از عاجلترین وظایف عنصر انقلا بی است.
از این روست که دعوت به تشکیل یک جبهه فراگیر ملی جهت منسجم نمودن تمامی پتانسیل مردمی در مبارزه ای مشترک با دشمن مشترک که از تمام پتانسیل ضد مردمی خود بهره میگیرد را دعوتی به حق و سازگار با هدف نهایی جنش ازادخواهی و دمکراسی طلبی مردم ایران میدانم.
پیروز باشید
٨۷۴۲۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۷       

    از : مرتضی ملک محمدی

عنوان : راه حل
اقای ارمان شیرازی سلام. اگر من به نوشته های دوستان نپرداخته ام فقط به این دلیل بوده که یا آنها را در راستای نوشته خود دیده ام یا اگر انتقاد و ایرادی بوده است , پاسخ آن را در نوشته خودم دیده ام و تکرار آنرا ضروری نیافته ام. با این حال تذکر شما به دقت من خواهد افزود . اما در باره این نوشته حق با شماست , این نوشته از راه حل و طرح اثباتی برای اتحاد نیروها چیزی نمی گوید. و درست می بود که بگوید. روی این موضوع تامل خواهم کرد. به قضاوت من در باره حزب توده انتقاد کرده اید. پرداختن به این حزب مستلزم محاسبه نقش ویرانگر ان در حمایت از جمهوری اسلامی است. ویرانگری نه همچون یک اقدام منفرد و ناخواسته بلکه همچون یک خط مداوم و متعصب , تا انتهای انحطاط . ویرانگری نه فقط بخاطر حمایت از متحجر ترین گروه و جناح حاکمیت بلکه بی اعتبار کردن سیاسی و اخلاقی اردوی چپ. از نظر من زیانی که این حزب به نیرو های چپ زد دست کمی از جمهوری اسلامی نداشته است.
٨۷۴۱۹ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۷       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : پیش از آنی که دگر دیر شود برپا خیز!
هم میهن گرامی, آقای مرتضی ملک محمدی, درود بر شما!
پیدا نیست چرا پرسشها و نکاتی را که در نوشتار پیشین "وداع با امپریالیسم" شما از سوی خوانندگان گوناگون طرح شد, بجز آقای رضا فانی, بی پاسخ گذاشتید. امیدوارم شما نیز باور داشته باشید که سودمندی بیشتر این نوشتارها آنجاست که به پرسش و پاسخ و گفتگوی سازنده فرا برویند.
از نگرگاه من, شما در نوشتار کنونی کوشیده اید که, بدرستی با برشماری توان های در-نهان-پدید-آمده و خردمندی برخاسته از انفجار نادانی در جامعه, در اذهان خوانندگان و چشم-در-راهان تغییر نویدی را برانگیزید. اما راهکاری برای شکل گیری یک نهاد رهبری, که انگیزه پایه ای تغییر اجتماعی سودمند است, را نشان نداده اید. بدین ترتیب, شوربختانه این نوشتار درون مرزهای "گفتار درمانی" زندانی ست.
پرسش اینست که چرا خود را در گرد هم آوری بخشهای سازمانی خویش و دیگر شاخه های پراکنده چپ در یک اتحاد (دمکراتیک و میهنی) برای سرنگونی حکومت تبهکار اسلامی مسئول نمی شناسید؟ آیا بگفته خود که "هیچ احساس مشترک چپی (با حزب توده ایران نداشته اید) و حضور آن را در جنبش سیاسی ایران مضر (دیده اید)" نیست که بسیاری از چپ های دیگر را نیز مشمول همین نگاه خود کرده اید؟ آیا زیانمندی این داوریهای اختیاری و خود مرکز بینانه نیست که چپ را زمینگیر کرده و از برخاستن امروزی آن نیز جلوگیری میکند؟
راستی, اگر همین امروز آهنگی برای پالایش اندیشه از این بیماریها نوازان نکنیم, از نگرگاه شما, کدام دست از "عالم غیب" باید برآید که اتحاد دمکراتیک و میهنی (شامل بیشترین نیروها) را در جوشش شتابان اجتماعی کنونی پدید آورد؟ بگمانم شما نیز باور دارید که اگر آهنگی بگوش نرسد و دستی جنبان نشود, "در انتظار آینده" نشستن, کاریست که هر همراه, ناهمراه و یا بی تفاوت, بی هرگونه استعداد یا کوشش, میتواند بکند...
٨۷۴۱۶ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست