سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جراحی زیبائی سروش و نگهدار در برنامه پرگار - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : خدا را زین معما پرده بردار
عجیب است به هرجا که سر می زنی قصه حسین حاج فرج دباغ و فرخ نگهدار است. تا آنجا که من میدانم در این چهل سال و پیش تر از آن, هردو اینها بارها در "خفی و جلی" سخنرانی و اظهار نظر نموده و می کنند و هیچگاه چنین زیر ذره بین همگانی قرار نگرفته اند. تنها تفاوتی که من می بینم اینست که این بار دولت فخیمه بریتانیا بانی این "امر خیر" بوده است. آیا چیزی در جریان است که ما نمیدانیم؟ نمیدانم.

سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده‌ایم ای بخت بیدار
چه ره بود این که زد در پرده مطرب
که می‌رقصند با هم مست و هشیار؟
از آن افیون که ساقی در می افکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار
٨٨۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۷       

    از : ugd کریمی

عنوان : در وحشت فراموشی
ماریو بارگاس یوسا، در پاسخ رابرت بویز و جین بل ویلادا، که در مصاحبه ای از او در مورد منابع، مقدماتی برای نوشتن رمان سور بز می پرسند، می گوید: هرچه را در باره تروخیو و دیکتاتوری سی و یک سال اش در دومنیکن می خواند و بررسی می کردم. به ویژه روزنامه و مجله های آن دوران را.به راستی باور کردنی نیود که مردم دومینیکن در آن روزگار چه نوع روزنامه می خواندند.هم چنین با افراد زیادی گفتگو کردم.و این زمانی بود که سالها از آن روزگارگذشته بود.بنابراین آدم ها با آزادی ماجرا را تعریف می کردند.و سپس می گوید. هنگامی که در جمع همکاران سابق تروخیو بودم، انگار در جمع فرقه ای مذهبی کوپکی بودم.با احترام فراوان از تروخیو حرف می زندن و هنوز القاب محترمانه ای همچون"رییس" یا ژنرال" را به کار می بردند. و ادادمه ... شاید جذاب ترین مصاحبه های من با یکی از خطرناک ترین جانیان و شکنجه گران آن روزگار بود.این مرد شوهر دختر تروخیو، آنخلیتا بود.که بعد ها یکی از شخصیت های رمان من شد.پس از سی سال زندان در اسپنیا ، دوباره به دومینیکن بازگشته بود.از مرفه ترین آدم ها بود..... پیشتر تن به مصاحبه ای نداده بود.باری به سراغش رفتم.آدم غریبی بود، خیلی جدی گفت که کاتولیک مومنی است.بسیار با هوش بود و از دادن پاسخ های روشن، طفره می رفت. در یک لحظه مناسب به او گفتم: می دانی دوست من به نام خوسه ریل کلو، مرا این جا آورد.دم در منتطر من است.می گوید: در سال آخر حکومت تروخیو زندانی بود.در مخوف ترین زندان.شکنجه شد، و هنگامی که لخت روی صندلی الکتریکی بسته شده بود ، تو با شلاق رفتی سراغش.و او را چنان زدی که هنوز هم جای آن زخم ها، باقی است. آیا این حرف راست است؟ این را که گفتم، برای اولین بار بسیار خشمگین شد.از کوره در رفتوو سپس گفت"یادم نیست" . و به گمان من ، این بدترین جواب بود. زیرا اگر به یاد نمی آورد، تنها دلیل ممکن این بود که او آنقدر به اتاق شکنجه رفته بود، و شکنجه کرده بود، که چهره ی انسان های شکنجه شده را برایم وحشت آور بود.
این نوشته را با بازی های کلامی سروش ونگهدار، در بازخوانی تاریخ و آدم ها بد نسیت با هم مرور کنیم. آسیب شناسی چهره ها و بازیگران در و با قدرت و حاکمیت و با چهل سال گذشته، نیز شاید به شناخت بیشتری از تمامیت خواهی یار
٨٨۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۷       

    از : احمد شریفی

عنوان : مناظره
در سال ۶۰ پس ار اینکه اقای بهشتی موضوع گفتگو بین گروهای سیاسی را مطرح کرد، و ازفشار گنبد و کردستان کمی برسازمان کاسته شده بود، سازمان جهت ارتباط بهتر با حاکمیت وبهبود چهره اجتمایی درخواست مذاکره با اقای بهشتی را کرد.
حاصل این در خواست به مناظره ها ختم شد.هر چند سازمان و حزب ابا داشتند که بحث ایدولوژیک انجام گیرد ولی کوشش انها با پافشاری حاکمیت نتیجه نداد ، زیرا حاکمیت این قصد را داشت که بحث
را به بی اعتقادی سازمان وحزب به خدا ودین بکشاند و بدین طریق به وجهه انها در جامعه لطمه زند.بدین طریق سازمان و حزب نا خواسته در موقعیت دشواری قرار گرفتند.
در ان زمان افراد مطرح سازمان در جامعه ،عبازت بودند از: جمشید طاهری پور،مهدی فتاپور،علی کشتگر،مصطفی مدنی و فرخ نگهدار.
با توجه به شهرت بیشتر نگهدار سازمان تصمیمم گرفت که ایشان در جلسه حضور پیدا کند و جمعی از اعضا و حتی ار سمپات های سازمان به عنوان مشاور در پشت صحنه تلویزیون حضور داشتند که بتوانند به نگهدار کمک کنند. در مورد اقای طبری هم تیمی از حزب در پشت صحنه حضور داشت.
در واقعیت این افراد تمامی توان سازمان و حزب بودند وانتقادت کنونی به نگهدار، بدون در نظر گرفتن توان واقعی سازمان ، در ان زمان ،میباشد و ریشه ان را باید در جایی دیگر جست.
٨٨۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۷       

    از : پویا تندیس

عنوان : گفتگوی دوستانه همیشه مثبت است.
این مقاله آقای سرکوهی باعث آن شد که فیلم چلسه پرگار را در اینترنت پیدا کنم و ببینم. چند نفری بسیار متمدنانه و با ادب بسیار و با احترام به دیدگاه طرف مقابل نظراتشان را بیان می کنند که من با خیلی از انها مخالفم ولی با چیزی که بیش از ان مخالفم برخورد خشمگین و عصبی جناب سرکوهی است. این برخورد است که اجازه نمی دهد که مردم ما و روشنفکران آنها وارد یک بحث سازنده در باره ایران شوند. آین برخورد حداقل ۱۰۰ سال است که نشان داده در مقابل جنبش آزادیخواهی مردم ایران است.
٨٨٨۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۷       

    از : مجید نشاط

عنوان : چند کلمه با دوستان
۱ـ در این که آقای سرکوهی چه در این مورد و چه موارد مشابه گاه عصبانی به پرخاش می پردازند شکی نیست. قصد دفاع از ایشان را ندارم اما اگر دقت کنید خشم ایشان عمدتا کسانی را هدف می گیرد که خود را روشنفکر میدانند و به جانبداری از قدرتمداران یا به نوعی به توجیح حاکمان مشغول می شوند. ضمن این که امیدوارم آقای سرکوهی در این نوع عکس العمل نشان دادن تجدید نظر کنند باید بگویم که درد ایشان را درک می کنم.

۲-تعقیب اعمال و گفتار افرادی مثل سروش، فقط به دلیل این مهم است که تغییرات احتمالی فکری مرتجع ترین دیدگاه سیاسی ، اجتماعی و فلسفی تاریخ معاصر ایران را رصد کنیم وگرنه این امامزاده کور میکند و شفا نمیدهد.

۳- من بر خلاف دوست دیگری در این صفحه بحث های تلویزیونی را به یاد دارم. در این که نه فقط نگهدار بلکه آن نسل سواد فلسفی کمی داشت بحثی نیست.ّ، اما باور کنید که نگهدار از کم سوادترین ها بود. همان زمان هم بچه های اکثریت می دانستند که درون و اطراف سازمان اشخاص بسیار با سوادتر و قابل تری بودند که بسیار بهتر می توانستند نه تنها اکثریت بلکه جنبش چپ را در بحث ها نمایندگی کنند.

۴- اگر ادعای امروز نگهدار را که همواره و در آن زمان موضعی خیرخواهانه و برای ترغیب دیگران در کشتار یکدیگر دروغ می دانیم تنها به دلیل شواهد تاریخی و غیر قابل انکار است. لطفا تنها به آرشیو کار اکثریت آن دوره رجوع کنید و ببینید که چگونه از اعدام های به اصطلاح ضد انقلاب دفاع شده. اگر نگهدار در آن زمان از طرفین در گیر درخواست می کرد که تفنگ را زمین بگذارند و همزمان از حاکمیت می طلبید که به علت در قدرت بودن نرمش بیشتر از مخالفانش نشان بدهد ما امروز مشکلی با ایشان نداشتیم.

۵ـ وقتی نگهدار وسروش همنوا در مورد انقلابی دیگر هشدار می دهند اما انقلاب بهمن ماه را ضرورت تاریخی می دانند، قصد این عوام فریبی را دارند که اولا حکومت اسلامی از حکومت پهلوی از نظر تاریخی به حق تر است و دیگر آن که ظرفیت اصلاح پذیری را دارد.

۶- دوست محترمی فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی نشریاتی نظیر آدینه در سیاه ترین دوران تاریخ معاصر ایران ودر خفقان خون آشام ترین و وحشی ترین حکومت مذهبی با حمایت اکثریت از حکومت اسلامی در دوران استقرار دیکتاتوری مقایسه کرده و هموزن دانسته. از نظر من این تشابه و مقایسه بسیار اشتباه ونابجا است. اگر ایشان و یا هر کس دیگری نوشته از آقای سرکوهی در تایید و دفاع از خون آشامی و دد منشی حکومت در آن ایام را دارند لطفا ما را هم در جریان بگذارند که بی خبری و نادانی تاریخی از بدترین دردهاست.
با احترام به همگی دوستان که در اینجا نظرشان را مطرح کرده اند.
٨٨٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۷       

    از : peerooz

عنوان : "به خرچنگ گفتند چرا راه رفتنت پس پسه؟ گفت کجام مثل همه کسه؟", ضرب المثل عامیانه.
زمانی که هنوز پس از چهل سال, جماعتی از اوپوزیسیون - لابد سالمند - در کالیفرنیا برای شنیدن در افشانی های حسین حاج فرج دباغ تحت استتار نام عبدالکریم سروش گرد میآیند که چه بشنوند؟ و خلقی هم در طول چهل پنجاه شصت سال گذشته هنوز جهت کسب اخبار و اطلاعات به سخن پراکنی های سازمان تبلیغاتی بریتانیایی کبیر روی میآورند و بزرگانی هم دیگران را - که اگر نشینده اند - به شنیدن آن دعوت میکنند و روشنفکر دیگری هم در ایران امروز در دفاع از سوسیال دموکراسی, بقیه جماعت "چپ" را چنان به لجن میکشد که بیا و ببین و کامنتی هم نمی گیرد, آیا جای تعجب است که "با این علما هنوز مردم از رونق ملک نا امیدند؟ ایرج. از کوتاهی! جمله عذر میخواهم و گرنه سخن بسیار است.
٨٨٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۷       

    از : ایرانی

عنوان : بی مایگی
آقای سرکوهی
اگر با همان استانداردی که بر اساس ان اصلاعات فلسفی نگهدار چهل سال پیش را اندازه گیری کردید ، اطلاعات فلسفی خودتان و بسیار وبسیاری دیگر از همکاران وهمراهان خودتان، انموقع و حتی همین حالایش هم، را اندازه گیری کرده بودید شاید انقدردرقضاوت بی مایگی نشان نمیدادید. خود آنهائی که ندانستن نگهدار را مسخره میکردند خودشان چقدرمیدانستند؟ خودشان حاضربودند در مصاحبه تلویزیونی حاضر شوند؟ با وجود احترامی که برای شما و کارهایتان قایلم این نوشته تان را بسیار نابجا میدانم.
٨٨٨۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۷       

    از : سارا

عنوان : بی پرده با آقای سرکوهی
آقای سرکوهی من هم با نگهدار مخالفم. اما معتقدم در نقدها باید از افتادن به ورطه فحاشی آن هم با دوز بالا پرهیز کرد. آیا شما حقوق دانید که اینطور بی واهمه مثل نقل و نبات جرم تقسیم میکنید؟ با این طرز استدلال میتوان شما را نیز که سالیان سال بعد از کشتارهای دهه شصت در مجلات مجوز دار رژیم جنایتکار قلم زدید و در قبال کشتار ها سکوت شریک و حامی جنایت علیه بشریت قلمداد کرو. سکوت در قبال جنایت فاصله ش با حمایت و شراکت زیاد نیست.
٨٨٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۷       

    از : peerooz

عنوان : اسباب خانه
یعنی بینندگان ب ب سی نمی دانند و یا میدانند که دولت فخیمه بریتانیا بخاطر "اشاعه دموکراسی و حقوق بشر" در ایران, متحمل این مخارج میشود؟ آیا "اسباب خانه به صاحبخانه میبرد" و یا نمیبرد؟
٨٨٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۷       

    از : خسرو صدری

عنوان : بسیارآموزنده بود. مثل همیشه
واقعا که چقدر ادبیات و ادب از این نوشته ها می توان به شیوه لقمان آموخت.
٨٨٨۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست