سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سانسور پیشینه چپ گوران در رسانه های داخل و خارج - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به اصغر الهیاری،پارلمانتاریسم و پلورالیسم،خُمِ رنگرزی نیست که کلاغ را پرستو کند.
بحث پارلمانتاریسم و پلورالیسم،بحث درستی است؛ولی بحث بجایی نیست،چون خارج از بحث و الویت من است؛از این که بگذریم،تحقق پارلمانتاریسم نیازمند مکانیزم هایی است که پلاک برگشتی ها و بارکدی های سبز و بنفش و زیتونی و قهوه ای و فیروزه ایها،به لحاظ نظری و عملی فاقد آنند؛چرا که پارلمانتاریسم نتیجه پلورالیسم است و پلورالیسم،نوه دمکراسی‌ است و دمکراسی فرزند قانون است؛قانون هم ثمره فعالیت های نظری و عملی است که با آمیزه ای از اندیشه و احساس، با بیان ایده و پیشنهاد،با بحث و گفت‌وگو،با توافق و تفاهم و اتحاد ،با همدلی و همرایی،با کار و تلاش مستمر،با مشارکت و همکاری و پیگیری،با نظارت و دخالت و مدیریت،عینی و اجرایی شدهِ است تا هر سخن جایی و هر نکته مکانی و هر مقالیِ مقامی بیابد و هر کس در حریم شخصی و فضای عمومی،رای و نظرش عنوان کند و مسئولیت و هزینه احتمالیش را نیز به عهده بگیرد.

از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:اظهار امیدواری کرده اید "با نگاه دیگری به برخورد های ژورنالیستی آقای سرکوهی و دیگر نیروها توجه کنم"متوجه منظورتان نشدم و درک مطلب نکردم؛بنابراین اگر نقد و نظر و انتقاد و پیشنهادی نسبت به نگاه من دارید،بی هیچ تکلفی،فاش و صریح، مکتوب بفرمایید.
با سپاس.
۹۰۲۶۷ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹٨       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : پارلمانتاریسم تنها بدیل موفق تا به امروز
سرکار خانم ایران ایلخانی ، در کشورهائی که حکومت پارلمانی، قانون اساسی ، احزاب و انتخابات ادواری و حق حاکمیت تزلزل ناپذیر مردم در آن نهادینه شده است. می بینیم که احزاب بزرگ با قدمت بیش از ۱۰۰ سال تجربه پارلمانی کم و بیش از رونق افتاده و مردم به انها چندان توجهی نمی کنند. در همین فرانسه مردم به اقای مکرون روی آوردند و حزب راست جمهوری خواه و سوسیالیست و کُلیست ها و چپ ها را کنار گذاشته اند. اخیرا در انتخابات پارلمان اروپا حزب افراطی نژاد پرست به رهبری مارین لاپن بیشترین رای را آورد.
Marine Le Pen
با این حساب تکلیف ایران معلوم ایت که از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲تا امروز حق حاکمیت مردم سلب شده در حکومت پادشاهی مجلس ،دولت و حکومت همه شاهی بودند.
در این حکومت اسلامی هم ، همه چیز از کانال شورای نگهبان ِّ ولایت مطلقه فقیه عبور می کند و جائی برای هیچ نیروی غیر مذهبی و عرفی وجود نداشته و ندارد و تا توانسته اند با بیرحمانه ترین شکلی سرکوب کرده اند.
این ها را گفتم نشان دهم موضوع دموکراسی و پارلمانتاریسم بدلایل زیادی از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در بین فعالان سیاسی زدوده شد و چپ ها نیز که رادیکال ترین جریانات سیاسی بودند به انواع حاکمیت خلق و انواع حکومت کارگری و شورائی فکر میکردند و برخی هنوز در همان بحث ها «ایستاده اند». البته هستند پیشکسوتانی که انقلاب مشروطه را ارج می نهند و از قدرت گرفتن مشروعه خواهان طرفدار شیخ فضل الله نوری سخت شاکی هستند و برای احیای قرار های شریف مشروطه ایرانی تلاش می کنند . در همین اخبار روز اقای دستمالچی مبشر چنین روشنگری ها می باشد.
امیدوارم با نگاه دیگری به برخورد های ژورنالیستی آقای سرکوهی و دیگر نیروها توجه کنید .تا امروز چز پارلمانتاریسم نمونه ی موفقی در اداره کشورها وجود نداشته است.
تا نیروهای سیاسی به پارلمانتاریسم روی نیاوردند در بر همین پاشنه میچرخد پارلمانتاریسم یعنی پلورالیسم و تحمل یکدیگر با نظرات متفاوت همین که در پارلمانهای اروپا می بینیم.
۹۰۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹٨       

    از : ایران ایلخانی .

عنوان : ​به فرج سرکوهی،بی حب و بغض به یاد فیروز گوران می نویسم،وگرنه...
وقتی محمود دولت آبادی نویسنده با ۷۸ سال سن،خودزنی می کند: "که من هنوز بعد ۳ دهه هروقت «روایت فتح» می‌بینم،اشک می‌ریزمِ،که من روشنفکر نیستم،اهل فکرم؛که من هم به هاشمی رای دادم،هم به خاتمی و روحانی،که هم ظریف و می‌خواهم و هم قاسم سلیمانی را" و کسی از او نمی پرسد که دیگه چه خبر محمودخان!؟​

وقتی نخست وزیر جلاد جماران نشین با ۷۸ سال سن،در سال ۸۸ یه تنه تمام مرزهای تناقض را با دو داده متناقض در یک جمله جابجا میکند که "سران وقت قوا از قتلعام تابستان ۶۷ خبر نداشتند و همان زمان هیچکدام با قتلعام ۶۷ موافق نبودند"و کسی از او نمی پرسد که اگر خبر نداشتند،پس باچی موافق نبودند؟!​​​

وقتی فرج دباغ فیلسوف با ۷۳ سال سن،شوت هوایی میزند و عنوان باسوادترین رهبر را به جلادی میدهد که قادر نبود یک جمله صحیح بگوید و کسی از او نمی پرسد که کلاغ کی بودی تو پرستو!؟​

وقتی مسعود بهنود روزنامه نگار با ۷۲ سال سن، هرروز یه گافی می دهد و شیعه بودن را لازمه روشنفکر ایرانی میداند و کودک کش سوری را عارف می خواند و کسی از او نمی پرسد که سقف بی شرمی تا کجاست!؟​

وقتی برادر زن عبا عمامه دار و روشنفکر دینی وزیر لندن نشین،با ۶۰ سال سن،رکورد وقاحت را در هم می شکند و شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را ظرف ۴ ساعت به "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران،” بدل می کند و کسی از او نمی پرسد که مردک چرا یاوه می گویی؟!​

وقتی حسن فتحی کارگردان و فیلم‌نامه‌نویسِ سینما، تلویزیون و تئاترِ،با ۶۰ سال سن،در سریال تاریخی شهرزاد، نام کاراکتر لات و چاقوکش خود را “تقی* رفعت” می نهدد و به مقام شامخ اکثریت ادیبان تاریخی و فرهنگی برنمی خورد که هشدار بدهند و اعتراضی بکنند!؟​

وقتی وزیر اطلاعات دوران طلایی دهه ۶۰‌ با صراحت اعلام می کند که وزرارت اطلاعات برای جمع آوری اطلاعات در داخل و خارج ماموران اطلاعاتی را در پوشش شغل خبرنگاری به کار می گمارد و بیشتر خبرنگارا عوامل ما هستند و اعضای جامعه صنف روزنامه نگاری هم هیچ واکنشی نشان نمی دهند و باسکوت گفته اورا تائید می کنند!؟

وقتی سردبیر روزنامه سازندگی،پس از بی اعتبار شدن گزاره هایی نظیر "مستند حرف بزن و سند و مدرک ‌ارائه بده" و "قضاوت نکنیم" و "ببخش و فراموش نکن " و "در زندگی دیگران دخالت نکنیم"و...حالا به عنوان مشاور رسانه ای رئیس امنیتی دولت تزویر و اسید،روبه جلو فرار می کند و تیتر می زند که" همه ما هیولا شده ایم* و ما اگر جای آنها بودیم،همین کار را می‌کردیم و انگ و ننگ مشارکت و همکاری و سکوتِ خودش و پدر زنش و سیاستمداران،هنرمندان، روزنامه نگاران، اصلاح طلبان، اصولگرایان را به انحلال طلبان تعمیم میدهد و کسی از او نمی پرسد که کجا بودی تا حالا قوچانی؟!

وقتی لباس شخصی ها تروریست می شوند و تروریستها لباس وکلای را می پوشند و فرمان به سرنگونی پهباد امریکایی می دهند و زن اصلاحات طلب وزیر لندن نشین،از شنیدن سقوط پهباد احساس غرور میکند و توییت میزند: که چرا خبر سقوط پهباد ترند جهانی نمی شود و کسی از او نمی پرسد که موز و خیار اونجا کیلو چنده جمیله!؟​

وقتی نرگس محمدی روزنامه نگار و نسرین ستوده وکیل و فرهاد میثمی پزشک،معلم و فعال مدنی و مانی حقیقی کارگردان،نویسنده و بازیگر سینما،به افشاگریها و روشنگری های ۲۰ ساله فعالین سیاسی و مدنی وقعی نمی نهند و بدیهیات عینی را توجیه و تفسیر و تحریف و تکذیب می کنند و با لیست امید قاتلین دهه ۶۰ ۷۰ و ۸۰ را تطهیر می نمایند و مردم را به رای دادن و صبر و مدارا کردن فرا می خوانند؛دیگر امرسانسور و بی احترامی به مخاطب و بله قربان گویی میرزا بنویسهای ۳۰ ساله و ناظرین ۴۰ ساله و ماموران ۵۰ ساله و معذوران ۶۰ و حقوق بگیران ۷۰ سالهِ بی.بی.سی فارسی، صدای آمریکا، دویچه وله،رادیو فردا، ایران اینترناسیونال...امر عجیب و دور از انتظاری نیست!؟

وقتی خبرگزاری‌های دولتی و نیمه دولتی و سایت های خبری داخلی و داخلی،دادگاه نرفته حکم به بایکوت کلیت سازمان مجاهدین خلق داده اند و هیچ خط و خبری از فعالیت عملی اعضای حزب و نظرات آنارشیستی علی عبدالرضایی منعکس نمی کنند و فعالین چپ و روزنامه نگاران باسابقه ای «مثل شما» هم در رد و تائید آن موضع نمی گیرند و از خود واکنشی نشان نمی دهند و سکوت و بی نظری را به پرسش و نقد و نظر و تحلیل ترجیح می دهند،دیگر طلب احترام به مخاطب و رعایت پرنسیبهای اخلاقی و انسانی و اعتراض به رویکرد خطی و جناحی و سایتها و خبرگزاریهای وابسته به داخل و خارج محلی از اعراب ندارد؛چرا که اگر سانسور پیشنیه چپ زنده یاد فیروز گوران را توهین به شعور مخاطب بدانیم،پس پذیرش بایکوت خبری کلیت سازمان مجاهدین خلق و حزب تازه تاسیس شده انارشسیتها را چه باید بنامیم و بخوانیم؛آیا این تضاد و تناقض آشکار،مُهر تائیدی بر رعایت استاندارد دوگانه و صحت این گزاره مورد پسند جماعت سلف سرویسی و فست فودی نیست "کنش مقبول،کنشی ست که سودش بر هزینه اش افزون باشد و بی خطر؟!

از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:من صغیر و یتیم و بیوه زن و داغدار و عزادار و دردمند و بینوا و بیچاره و غارت شده و به یغما رفته جان و مالی هستم که پدر و پدربزرگ و شوهر و برادران و خواهرانم در گلستان خاوران سرگرم عیش و نوشند و نظر عنایتی به روزهای سیاه تر از شب من و فرزندانم نمی کنند؛خودم گورخواب و زباله گرد سطل های آشغال درون شهری و پسرانم کودکان کار و دخترانم کارگران جنسی و اقوام همه جنگزده و زلزله زده و دوستانم همه سیلزده و مالباخته و آشنایانم همه آواره و پراکنده و پناهنده اند و دشمنانم همه سبز و بنفش و زیتونی و قهوه ای و فیروزه ای و قلمی و دهنی و بغلی و پاکتی و شالگردنی و کراواتی و اعتدالی و تحولی و روضه خوان قاتل و مقتول اند؛بنابراین شما از چه سخن می گویی آقا فرج؟چرا خطی و جناحی برخورد می کنید،بحث سانسور پیشینه زنده یاد فیروز گوران و خواست منطقی عدم سانسور،کجای مصیبت من و امثال من قرار دارد؛چرا سلطه سرمایه و تربیون را فاکتور میگیرید و بعد از ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز که هم دزدش حاضر است و هم بزش حاضر،متن را به حاشیه می برید و حاشیه را عمده می کنید و آن نمی کنید که باید؛براستی چرا؟!

برمدار و برقرارباشید و خوش.​

*زنده یاد تقی رفعت،مدیر روزنامه تجدد و پیشگام شعر نو و نقد ادبی .

* شنیدن و خواندن این خبر که خناذیر معترفند به مقام هیولا ارتقاء یافته اند،مایه امیدواری است،خوشا بحال من و امثال من که هنوز همان بره و گوسفند و سگ پاچه گیر گرگ و روباه و شغال گله بوده و هستیم و هیچ نسبتی با زمخت و ظریفتان نداشته و نداریم.
۹۰۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹٨       

    از : مرشدیان

عنوان : در باره ی نوشته ی آقای فرج سرکوهی
جناب سرکوهی گرامی!
نمی دانم به چه علت نگران و معترض موضوع حذف و سانسور پیشینه ی سیاسی و چپ عزت الله
انتظامی توسط برخی رسانه ها شده بودید! به احتمال زیاد خود آقای انتظامی هم علاقه ای به بازگویی
چنین گذشته ای در باره ی خود را نداشته. و اگر این گذشته ی سیاسی و چپ! در مورد ایشان سانسور
نمیشد، در این صورت از این آقای بازیگر دولتی و رسمی نظام اسلامی، چهره و شخصیتی انقلابی به
ذهن من خواننده متبادر میشد!؟ آقای عزت الله انتظامی هم شاید مانند بسیاری دیگر از هنرمندان دوران
خود در وقایع سیاسی آن سال ها، بعنوان فعال سیاسی نقشی داشته ولی فعالیت های آن دوران
تاثیری در زندگی هنری آینده ی ایشان نداشته و همگی آنها به فراموشی سپرده شده بود و درست مانند
فرزندش مجید انتظامی (موسیقی فیلم نویس) راهی به جز راه راست و اطاعت و خدمت به نظام
اسلامی را نمی شناخت. آیا استعداد و توانایی بازیگری و یا هنری یک هنرمند به تنهایی کافی است و
می تواند مانعی باشد برای نادیده گرفتن نقطه ضعف ها، بی تفاوتی ها ی سیاسی و فرصت طلبی های
چنین هنرمندی؟ فکر نمیکنم! و مگر کم هستند هنرمندانی با استعداد های متوسط و یا بیشتر از آن
که در حکومت اسلامی ایران، جایگاه محکمی دارند و در ضمن مورد علاقه و احترام بسیار امت مسلمان
ایران هستند !
۹۰۲۲۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹٨       

    از : علی خوی

عنوان : رسانه های اجنبی فقط سم است
سایتها و تلویزونهای کشورهای غربی که به زبان فارسی منتشر می شوند متعلق به سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ان کشور ها هستند و در واقع برای خودش یک جبهه جنگ است و در جهت منافع کشورشان و با همکاری وزرات خارجی ایشان در نبرد هستد و فقط اگر در رسانه های ایران چیزی بنفع منافعشان باشد ان را بازتاب می دهند و یا حد اقل علیه منافع انها نباشد . و اتفاقعن انها هم تجربه دارند و هم سواد. و فکر نکنم در هیچ جای دنیا مثل ایرانیان محتاج .وابسته و علاقمند به برنامه های رسانه های اجنبی باشند.
۹۰۲۱٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست