واردشدن یا نشدن به جنگ با ایران
سردبیر هفته ی نامه ی دی سایت المان بر این باور است که اسرائیل به خاطر اعمال شوک بر جهان، جنگ روانی بر علیه ایران پیش می برد
ژوزف ژوفه
- مترجم: دنیز روشن
•
اسرائیلی ها خواهان جنگند ولی نمی توانند. آمریکایی ها می توانند ولی جنگ نمی خواهند. زیرا این جنگ نه یک گردش روزانه بلکه جنگی است عظیم و گسترده. متا سفانه تهران نیز بر این نکته آگاه است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۶ تير ۱٣٨۷ -
۶ ژوئيه ۲۰۰٨
اوایل ژوئن اسرائیل به تمرین هوایی در اقه یاس (یونان) دست زد فاصله برابر بود با ۱۶۰۰ کیلومتر که تقریبا معادل همان مسافت مابین تل آویو تا نطنز و اصفهان، مرکز برنامه تسلیحاتی (؟) ایران، می باشد.اینکه این مانور نظامی حمله به ایران را سیموله (شبیه سازی) میکرد، آنچنانکه مقام رسمی آمریکائی ناشناس بیان داشت آن قدر میتوانست موجب شگفتی باشد که اشاره به اعتقاد پاپ به مریم. اسرائیلی ها سیموله (شبیه سازی) میکردند تا مجبور به اجرای واقعی آن نباشند بدین معنی که هیاهوی مانور به خاطر اعمال شوک به بقیه جهان بود: "هر گاه شما به طور جدی تحریم اعمال نکنید آنوقت ...". اسرائیلی ها آخر هفته باز هم تهدید به بمباران کردند.
اخیرا در آمریکا در این مورد بحث می شود که چه میشد اگر آمریکا "تلاش برای عدم اشاعه هسته ای" را به اسرائیل واگذار میکرد- در اینجا میشود مثلا به بحث های فوروم اینترنتی استراتژی خاورمیانه ای دانشگاه هاروارد مراجعه کرد. پاسخ موجز نویسندگان فوروم چنین است: نه اقدام آمریکا به تنهایی و نه واگذاری این اقدام (به اسرائیل) به نفع آمریکاست، نتیجه اینکه قدرت برتر منطقه یعنی اسرائیل برای جنگ اختیار تام نمی گیرد.
این فکر کاملا احمقانه است که مثلا آمریکا با نگاهی معصومانه بعد از حمله ای اسرائیلی بگوید: "کی، ما بودیم؟". هیچ احدی اینرا باور نخواهد کرد و آنگاه حاشای این مسئله غیرممکن خواهد بود که جت های اسرائیلی برای رسیدن به نطنز هزاران کیلو متر آسمان عراق را که عملا تحت کنترل و اداره آمریکاست، بپیمایند. به این ترتیب عملا آمریکا همدست اسرائیل خواهد بود چه این همدستی در آسمان باشد و چه در پناهگاه زیرزمینی. بنابر آمریکا به مثابه هدف جنگی و ضربه متقابل ایران خواهد بود.. نتیجتا یا باید واشنگتن از همان ابتدا خود درست و حسابی وارد جنگ شود یا اینکه جلو اسرائیل را به گیرد.
"جنگ درست و حسابی" را میشود به "جنگ گسترده هوایی و دریایی" تعبیر کرد، که اسرائیل از عهده آن بر نمی آید. نیروی هوایی اسرائیل به حتم می تواند اینجا و آنجا تاسیساتی را منهدم کند، ولی آمریکایی ها باید در عرصه هر چه گسترده تری اعمال قدرت کنند. چه پیش خواهد آمد هرگاه مثالا سپاه پاسداران منطقه نفت خیز بصره عراق را به اشغال در بیاورد ؟ و یا اینکه نفتکش ها را در خلیج غرق کرده و قیمت نفت را به ٣۰۰ یا ۴۰۰ دلار برساند؟.
نتیجتا "جنگ درست و حسابی" مستلزم سه مرحله است:
ابتدا باید دفاع هوائی ایران را از کار انداخت با توجه به جنگ اول و دوم عراق اینکار مستلزم نه روزها بلکه هفته هاست. هر چند علارغم همه بمبارانها صدام حسین میتوانست پایگاهای موشکی سیار خود را از ضربه بمبارانها مصون دارد.
فاز دوم هم عملا باید همزمان با فاز اول اجراشود. یکی از اهداف می تواند انهدام تمامی نیروی هوائی و دریایی ایران باشد که می توانند کشتیرانی در خلیج را تهدید کنند. هدف بعدی اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از حمله احتمالی ایران به عراق می باشد. اینجا نیز صحبت از جنگی سیستماتیک است.
تازه این فاز سوم جنگ است که درخدمت هدف اصلی است: انهدام تمامی تاسیسات مربوط به تسلیحات هسته ای. از آنجائیکه برخی از این تاسیسات "زیر زمینی" بوده و به سختی قابل دسترس و برخی دیگر در شهرهائی مثل اصفهان پراکنده اند، لازم است به دفعات زیاد و با دقت تمام بمباران شوند. اینجا نیز هر فرمانده جنگی باید نه روی روزها بلکه هفته ها حساب باز کند.
اسرائیلی ها خواهان جنگند ولی نمی توانند. آمریکایی ها می توانند ولی جنگ نمی خواهند. زیرا این جنگ نه یک گردش روزانه بلکه جنگی است عظیم و گسترده. متا سفانه تهران نیز بر این نکته آگاه است.
چهارم ژوئیه ۲۰۰٨
|