•
در کویری که تَه دنیا بود،
تک درختی به نظر پیدا بود
دست هایش به هوا مانده و خشک
دُور آن، همهمه و غوغا بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۷ شهريور ۱٣٨۷ -
۲٨ اوت ۲۰۰٨
در کویری که تَه دنیا بود،
تک درختی به نظر پیدا بود
دست هایش به هوا مانده و خشک
دُور آن، همهمه و غوغا بود
هر کسی در طلب حاجت خویش
ذکر می گفت و چه واویلا بود
شاخه هایش همه از نخ پُربار
هر گره رنگی و آن زیبا بود
کم کمک شب شد و مردم رفتند
چشم من بدرقه ی آنها بود
قدمم برد مرا سوی درخت
تا ببینم که چه در آنجا بود؟
ناله آمد چو نوایی خسته
که به گوش دل من گویا بود:
« گوش کن! معجزه آن باور توست
ورنه این بستن نخ بیجا بود
من اگر معجزه گر می بودم
شاخه ای تازه ز من برپا بود! »
|