هنوز هم باید تماشاچی بود؟!
کوروش گلنام
•
بزرگترین و مهمترین پرسشی که اینک در برابر هر ایرانی آزادی خواه قرار داشته و اتفاقن به درستی روز بروز بیش تر از همه سو، چه در درون وچه در بیرون از مرزهای ایران، به میان می آید، این است که چه باید کرد؟ چگونه باید از زور، قلدری و ستمگری این حکومت اسلام پناه ولی به قول مردمان باورمند به خدا، "از خدا بی خبر"رها شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٨ مهر ۱٣٨۷ -
۹ اکتبر ۲۰۰٨
از همه خوانندگان گرامی درخواست می کنم پیش از خواندن این مقاله اگر توان و بردباری دارند، نخست فیلم تهیه شده از صحنه زیر را ببینند:
uk.youtube.com
این بخش اندکی از حکایت هر روزه زندگی در آن جامعه نفرین شده و ملا زده است. گفتن از این دردها وبیدادگری ها چه سودی دارد؟ امروز دیگر همه به ویژه هم میهنان در ایران، به خوبی از دردها آگاه بوده و با چگونگی آن ها آشنا هستند. مردم در ایران هر روز به بهانه های گوناگون زیر فشار وشکنجه قرار گرفته و بار سنگین و خرد کننده نابسامانی های اجتماعی وبی دادگری های فراوان حکومت ملایان را با همه وجود درک کرده وبر دوش می کشند.
پرسش مهم
بزرگترین و مهمترین پرسشی که اینک در برابر هر ایرانی آزادی خواه قرار داشته و اتفاقن به درستی روز بروز بیش تر از همه سو، چه در درون وچه در بیرون از مرزهای ایران، به میان می آید، این است که چه باید کرد؟ چگونه باید از زور، قلدری و ستمگری این حکومت اسلام پناه ولی به قول مردمان باورمند به خدا، "از خدا بی خبر"رها شده و برای رسیدن به هدفی که در دستور کار آن، جایگزینی این حکومت نامردمی وسرکوبگر با یک حکومت سکولارو منتخب با رأی آزاد مردم باشد، چه راهی را باید رفت؟ برکسی پوشیده نیست که توان مردم زیر فشار های روزافزون دیگر به پایان رسیده و پاسخ حکومت به خواسته های بر حق شهروندان ایرانی تنها با دروغ گویی، ضرب وزور وزندان و شکنجه و شلاق و چماق و... بوده است که نفرت مردم از حکومت را هر روز بیشتر کرده است. مردم اجازه گفتگو، ابراز دیدگاه و حتا دریافت خبرهای درست در باره آنچه در میهن خود و در جهان می گذرد را ندارند و ملایان تا آنجا پیش رفته اند که خبرها راهر گونه که می خواهند واژگونه و کاملن دروغین به خورد مردم می دهند(توجه بفرمائید که همین چند هفته پیش ملایان در باره بیانیه آژانس جهانی انرژی اتمی که آشکارا حکومت اسلامی را به سرپیچی وگردنکشی متهم نموده و به روشنی بیان نموده بود که نمی تواند بگوید کوشش های پنهان رژیم در غنی سازی اورانیوم هدف صلح آمیز و غیر نظامی ندارد رادر رسانه های همگانی دولتی با چه بی شرمی و دروغ بافی های ملا گونه بکلی واژگونه بیان کرده وچه کوشش بیهوده ای بکار بردند تا موضع آن بیانیه را پشتیبانی از خود بنمایانند! اصلن به روی خود نمی آورند که بارها وبارها گفته اند که پرونده اتمی ما بسته شده است!). آن ها هر کار که می خواهند می کنند. مردم عادی و بی یار وبی پناه را در برابر چشم دیگران وحشیانه شلاق زده و یا حلق آویز می کنند و در زندان زندانیان را(چه سیاسی و چه غیر آن) شکنجه می کنند ولی زمانی که سردار حسن زارعی ها، رفیق خانه وگرمابه قاضی مرتضوی ها، با شش زن تن فروش کاملن برهنه وعریان در حال اجرای نماز جماعت! دستگیر می شوند(باده ها سند و مدرک)، آب از آب تکان نخورده و کسی نمی بیند که این تبه کاران وبزه کاران حقیقی، در برابر همگان شلاق بخورند! یک آن تصور کنید که یک شهروند عادی ایرانی و "نا خودی" در چنین وضعی گرفتار می شد و آن وقت این حکومت و سربازان گمنام امام زمان با او چه نمی کردند! نه تنها آبرویش را برباد داده و وحشیانه شلاقش می زدندکه سنگسارش می کردند. چنین حکومت مسلمان و دادگستری با تحقیر شدید و خرد کردن شخصیت شهروندان "ناخودی"و بیرون از دایره نفرت انگیز پیرامون خود، به بهانه بزه و کار نادرستی که انجام داده اند، به ایجاد وحشت در جامعه دست زده و با این شیوه های حیوانی در حقیقت بی لیاقتی و بی کفایتی خود در بهبود وضع جامعه را پنهان می کند. جامعه ای که بخش بزرگی از آن زیر خط ناداری بوده و برای تهیه نان روزانه خود با هزار مشکل رودرروست، نمی تواند بدون چنین میزان گسترده ای از بزه وبزه کاری به سر برد! این چنین جامعه اسلامی بی در وپیکر و ملا و مافیا زده ای، چنین بزه کاری هایی را هم دردل خود می پروراند. آنان که در جستجوی راستی ودرستی هستند بروند بررسی کنند تا روشن شود میزان آلودگی های اجتماعی در سایه حکومت الله، امام ورهبر معظم به کجا رسیده و چگونه ده ها برابر بیش از انقلاب شده است. اگر در دوران پیش از انقلاب همین ملایان نیرنگ باز، رژیم پهلوی را کافر و خدانشناس می خواندند وبرای کمترین کمبود، هیاهو و وا اسلاما براه می انداختند، امروز که خود با یاری امام ناپیدا حاکم بوده و در مسلمان ناب محمدی بودن آنها نیز که تردیدی نیست!
راه چاره
چاره کار همآن"وحدت و تشکیلات است". خوانندگان به ویژه در ایران، اگر به من در باره واژه"تشکیلات"ایراد بگیرند و بگویند آقا خودت در بیرون نشسته ای و از ایجاد سازمان دهی و تشکل در اینجا سخن می گویی، کاملن حق دارند ولی خود به این پرسش نیز پاسخ دهند که راه چاره چیست؟ آیا باید چشم براه حمله بیگانگان نشست که آنها بیایند و ما را آزاد کنند؟ کدام بیگانه را می شناسید که از سرانسان دوستی بدون سود و بهره سیاسی، اقتصادی خود آماده باشد فرزندان خود را به کشتن داده و با هزینه های فراوان مالی خود را درگیر جنگ کند تا مردمان سرزمین دیگری را آزاد کند؟
کار تنها به دست خود ایرانی باید سازماندهی شده و به انجام برسد. در این میان نگارنده با توان و درک اندک خود بر چند مورد انگشت می گذارد:
الف ـ این رژیم دگرگون ناشدنی و بهبود ناپذیر است. ساده ترین و روشن ترین انگیزه چنین سخنی این است که میزان جنایت ها، خراب کاری ها ، آلودگی ها و بی دادگری های حکومت الهی به اندازه ای گسترده است که خود حتا جرأت نمی کند چنین خیالی را به خود راه دهد. آن ها هراس فراوانی دارند که اندک اصلاح، بهبود و گشایشی، مجالی به مردم داده تا سیل ویرانگر نفرت و انتقام آن ها سر ریز شده، دودمانشان را برباد دهد. اینکه امروز خاتمی می خواهد شرط بگذارد و پائین وبالا می کند، هم خود و هم، هم پیمانانش خوب می دانند که بازی وعشوه ای بیش نیست. نگارنده بیش از این نیز نوشته است که: هر کس می خواهد میزان راست و دروغ خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی را آزمایش کند، از آن ها بخواهد روشن و بی پرده به این پرسش ها پاسخ گویند:
ـ با قلدری وسلطنت ولایت مطلقه فقیه، چه خواهند کرد؟
ـ اگر مقام معظم، سلطان با عمامه، حکم حکومتی صادر فرمود، چه خواهند کرد؟
ـ با دستگاه قضایی رسوا و گندیده که حکمرانان اصلی آن با تکیه به مقام معظم کسانی چون قاضی خوش نام و نام دار مرتضوی هستند، چه خواهند کرد؟
ـ با هزاران زندانی سیاسی که به گناه "بی گناهی" اعدام شده اند، صدها تن دیگر که هم اکنون در زندان بوده و خانواده و زندگیشان را از هم پاشیده اند، چه خواهند کرد؟
ـ با انبوه دانشجویان جان به لب آمده، دانشجویان حق گوی"ستاره دار"، زنان مبارز سرکوب شده و قانون های ضد انسانی و ضد زن در حکومت اسلامی، قانون نفرت انگیز قصاص و سنگسار، با حقوق پایمال شده کارگران، معلمان و... ده ها پرسش دیگر از این دست، چه خواهند کرد؟ مردم دیگر فریب وعده و سخنان خوب وزیبا ولی بی پشتوانه این آزمایش پس دادگان بی کفایت را نخواهند خورد. از سویی دیگر، گرفتاری مردم اصولن این یا آن گروه حکومت نیست که همه دستگاه آلوده حکومتی است که اصلاح طلبان حکومتی نیز جزئی از آن هستند.این اصل ماجرا و گره کوری است که اصلاح طلبان حکومتی در گشودن آن کاملن درمانده هستند.
ب ـ بنا بر این و آنچنان که همه سند ها و رخ دادهای روزمره نشان می دهد، خواست مردم به هیچ وجه "اصلاح" این رژیم آدمخوار نیست چون با داده های تا به امروز و در این سی سال حکومت الهی، اصلن چنین چیزی ممکن نیست. خواست مردم بر انداختن وجابجایی این رژیم با رژیمی است که درآن دین از حکومت بکلی جدا بوده و مردم بتوانند آزادانه زندگی کرده و انتخاب کنند.
پ ـ همبستگی و همکاری وهمراهی مخالفان این حکومت که بی تردید بیشترین بخش مردم ایران هستند، شدنی است. این بزرگترین دردسر ذهنی رژیم و حتا مهمتراز مسئله اتمی برای رژیم ملایان است. بی دلیل نیست که حکومت میلیون ها دلار هزینه می کند تا از یک سو میان مخالفان به هر ترفند و رذالتی که هست جدایی و چند دستگی ایجاد کند و از سوی دیگر وسیله لابی های خود فروخته ای(با پوزش از خوانندگان)، راهی بیابد که با آمریکا به توافق رسیده، امنیت خود را بیمه کرده، به گونه ای آبرومندانه تسلیم شود تا با خیال آسوده در ایران خودکامگی، سرکوب، قلدری وگردن کلفتی را پی گیرد و اگر بتواند در منطقه نیز قدرت نمایی کند .
ت ـ از دید من ایرانیان در بیرون از میهن با همه گوناگونی در دیدگاه ها می توانند بر سر همکاری برای جابجایی و تغیرحکومت در ایران با یکدیگر همکاری وهمراهی کنند، اگر چند مورد زیر را مورد توجه ویژه قرار دهند:
ـ دوری از بینش، شیوه و سیاست گذشته به شکلی درست حقیقی. آن نگرش وبینش از کار افتاده ای که بنا بر آن دگر اندیش را هرگز نپذیرفته و در پافشاری بر دشمنی ها و اختلاف های دیرین سرسختی نشان می دهد، می بایست به کنار گذاشته شود. آن دسته از هم میهنانی که هنوز نیز چنین می اندیشند بهتر است که وضعیت دردناک زندگی مردم ایران و راه رهایی آنها را به بحث اصلی خود تبدیل کنند نه اختلاف ودرگیری با این و آن را.
ـ از خود خواهی ها و گروه گرایی ها دست برداشته شود.
ـ در راه آینده ایران و مردم ایران به گذشت تن داده و آماده شویم با مخالفان دیدگاه های خود بر سر یک میز بنشینیم.
ث ـ ارزش ویژه ای برای مبارزان راه آزادی درون میهن قائل شده و ساز وکار خود را در پیوند با آنها به پیش بریم.
د ـ بپذیریم که هر انسانی اشتباه می کند. مهم این است که پس از پی بردن به اشتباه، با همه توان به جبران آن بپردازد. مبارزانی چون مهندس طبرزدی و یا اکبر گنجی از راه دراز، پر پیچ وخم وسختی گذشته اند. اکبر گنجی باورهای اسلامی دارد. آیا بد است که امروز به جایی رسیده است که ولایت فقیه را نفی کرده خواستار حکومتی سکولار و جدایی دین از حکومت می شود؟ می توان در باره راه های پیشنهادی او برای حل گرفتاری های ایران و یا این و آن مورد از سخنان و موضع گیری ها با او اختلاف داشت ولی آیا نمی توان آرزو کرد که ایکاش همه باورمندان مسلمان دست کم چون او بودند و چون او می اندیشیدند؟
داریوش همایون از همراهان با رژیم گذشته بوده است ولی از گویاترین و بی پرواترین منتقدان رژیم گذشته نیز هست. او ارزیابی های ویژه خود را دارد. اگر خوب دوران گذشته را گفته است و می گوید، بدش را نیز بسیار بهتر و ژرف تر و علمی تر از بسیاری از ما چپ های دیروز گفته است. چرا از گفتن حقیقت پروا داریم؟ چرا با دوری از روبرو شدن با حقیقت، کار را بر خود و جامعه خود سخت تر می کنیم. نگارنده بیش از این نیزگفته و باز هم یاد آور می شود که با اکبر گنجی و داریوش همایون در زمینه هایی اختلاف دیدگاه دارد ولی به هر دوی این هم میهنان و کسان دیگری چون آنها و کار و کوششان احترام گذارده و هراسی نیز ندارد که مورد ناسزا و تهمت قرار بگیرد . من بیش از هر کس با خود جدال کرده ام. هرگز نمی پنداشتم با جناب داریوش همایون، که خود از منتقدان سرسخت او بودم، در راه آزادی ایران احساس نزدیکی کنم ولی به نوشته ها و گفته هایش بیشتر توجه کرده، تنگ چشمی ها راکنار گذارده و به خواندن کتاب هایش پرداختم. او را انسانی اندیشمند، با سواد ودانش و در کار روزنامه نگاری خود کارشناس و بر جسته دیدم. حمهوری خواه هستم ولی امروز این مشروطه خواه بر جسته را که حتمن چون همه ما انسان ها اشتباه هایی نیز داشته است(که خود در کتاب هاو نوشته هایش گاه اشاره ای داشته است و اصولن آن گاه که به رژیم گذشته سخت انتقاد می کند، خود را نیز به انتقاد می کشد)، سرمایه ای برای میهن خود به حساب می آورم که باید قدرش را دانست. من بر ایده خود بر همکاری وهمراهی پا بر جا هستم. سال هااست که در نوشته هایم در راه نزدیکی با مخالفان دیدگاه های خود در اندازه توان خود کوشش نموده ام زیرا می دانم که برای رهایی ایران و ایرانی، ما چاره ای جز یک همبستگی ملی نداریم و به راستی تا به کی می خواهیم تماشاچی باشیم؟!
در باره هم میهنان درون میهن نیز همه میدانیم که فراوان کوشندگانی هستند که با همه سختی ها، هر روز در امر مبارزه برای آزادی گامی پیشتر به جلو بر داشته اند. آنها خود بهتر می دانند که چگونه کار مبارزه را سازمان دهند و مطمئنن در این راه از هر مجال کوچکی نیز بهره می برند. کارگران، کارمندان به ویژه معلمان، دانشجویان، زنان دلیر و کوشا که هر یک امروز در امر مبارزه خود وزنه ای سنگین هستند، مبارزان گرامی ای چون محمد ملکی، عباس امیر انتظام، کوروش زعیم، مهندس طبرزدی، ناصر زرافشان و ... بسیاری دیگر که مرا خواهند بخشید که نامی از آنها نمی برم، هر یک به سهم خود در گیر هستند. از دید من هم میهنان در ایران می توانند با کارهای کوچک به این مبارزه سازنده ورهایی بخش، یاری های بزرگ برسانند از آن میان:
ـ پاکسازی هشیارانه پیرامون خود در این زمینه که دیگران از همراهی و همسازی با برنامه های حکومت و خرافه های دینی هر چه بیشتر دوری کنند. این کار می تواند از خانواده خود آغاز شده و سپس بستگان، همسایگان، هم محلی ها، دوستان، همکاران و دیگر کسان قابل اعتماد را در بر گیرد.
ـ عدم شرکت و یارفتن به تماشای رفتار های حیوانی رژیم چون شلاق زدن واعدام در خیابان ها و، اگر ممکن باشد، اعتراض به این شیوه رفتارها. تشویق هر روزه مردم و پی گیر پیرامونیان به اعتراض و عدم شرکت در این گونه کارهای ننگین.
ـ شناسایی دقیق این مأموران و شناساندن آنها به همه پیرامونیان خود.
ـ شرکت نکردن در مراسم عزاداری، سینه زنی و نوحه خوانی که یکی از بهترین مرکزهای تبلیغ وتهیج مردم و جوانان ساده دل است. می بینیم که امروز نوحه خوانی را چگونه به مجلس دست زدن و آواز خوانی و سوار نمودن نوحه ها بر ترانه هاوآهنگ های قدیمی خوانندگان پر آوازه ای چون زنده یاد پوران و .. تبدیل کرده اند تا راحت تر به تحریک احساس جوانان بپردازند.
ـ یادآوری هر روزه به پیرامونیان که لانه و سرچشمه آلودگی ها و زورگویی ها"بیت رهبر معظم" است. هر کس به اندازه توان و امکان خود در هر جا و با هر شکل وشیوه ای که امکان دارد، می تواند تقدس رهبر قلابی وسایر دروغ گویان و دروغ سازان نیرنگ باز را افشا و در هم شکند. مردم ایران تا دست همکاری و همراهی بهم نداده و روش های گوناگون مبارزه و افشا گری سازگار با وضع موجود را بکار نبرند، کار ها به درستی پیش نخواهد رفت. اگر مردم به درستی از قدرت شکننده خود با خبر شوند و آن را بکار گیرند آن زمان خواهیم دید که آدمخوارانی که به خیابان ها می فرستند تا چه اندازه بی کار آمد و پوشالی هستند. همه دستگاه رهبر معظم و حکومت الهی پوسیده و پوشالی است و به یک تکان همگانی نیاز دارد تا از هم بپاشد. خود شاهد هستید هر گاه مردم از یکدیگر پشتیبانی کرده اند مثلن هنگام دستگیری زنان و دختران در خیابانها، چگونه پیروز شده و گماشتگان وامنیتی ها پا پس کشیده و هراسناک شده اند. بی انگیزه نیست که حکومت از کوچکترین گردهمآیی مردم چنین هراس دارد واین همآن مرکز حساس وآسیب پذیر و یا پاشنه آشیل حکومت است و چرا ما نتوانیم از این مرکز اصلی آسیب پذیری حکومت به نحو امکان پذیر وشدنی استفاده کنیم؟
رهبری مبارزه رهایی بخش در درون ایران است و آنجا شکل خواهد گرفت ولی ما ایرانیان برون مرز اگر بتوانیم بر کمبودهای خور چیره شده، همراه و همگام شویم، خود بر کار مبارزه مبارزان در درون ایران اثر مثبت نهاده و می تواند پشتوانه بسیار بزرگی برای آنها به وجود آورده وکار را بر آنها آسان تر نماییم. نگارنده نا امید نیست زیرا حکومت روز بروز بیشتر دچار انزوای بیرونی و درگیری های درونی بر سر قدرت، بی آبرویی هاو آلودگی ها است (ماجرای وزیر کشور افتخار آفرین اسلامی، کردان و رسوایی مدرک قلابی او در تاریخ نمونه است و چنین آبروریزی ها و بی شرمی ها تنها می تواند در جمهوری ننگین اسلامی پیش آید بی آنکه حتا بنا بر قانون خود حکومت، این شارلاتان محکوم و به زندان روانه شود) و در راهی است که جز فروپاشی سرنوشتی ندارد. همراهی، همکاری و کوشش برای گردهمآیی های بزرگ و یا اثر گذار در درون و بیرون از میهن این روند را شتاب خواهد بخشید. به راستی تا چه زمان باید تماشاچی رذالت ها و قلدری های این حکومت بود؟!
|