یادداشت هائی پیرامون گفتمان ملی (۱)
احمد تقوائی
•
در بخش نخست به این پرسش می پردازم که مفهوم گفتمان ملی در عصر مدرنیته چیست؟ دو بخش دیگر به بررسی مناسبات "گفتمان ملی" و دولت، جایگاه سیاست های هویت محور در گفتمان ملی دمکراتیک و هم چنین به نقد نظریه "فدرالیسم" در گفتمان روشنفکری اختصاص داده شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۱ مهر ۱٣٨۷ -
۱۲ اکتبر ۲۰۰٨
این یادداشتها در سه بخش می باشد. در بخش نخست به این پرسش مپردازم که مفهوم گفتمان ملی در عصر مدرنیته چیست ؟ دو بخش دیگر به بررسی مناسبات" گفتمان ملی" و دولت ، جایگاه سیاست های هویت محور در گفتمان ملی دمکراتیک و هم چنین به نقد نظریه " فدرالیسم" در گفتمان روشنفکری اختصاص داده شده است.
گفتمان ملی چیست؟
در چند سال گذشته "مسئله ملی" موضوع مشاجره ها و مناقشه های متفاوتی بوده است. جدل ایران با امارات متحده عربی بر سر مالکیت سه جزیره در خلیج فارس ، اختلاف ایران و روسیه پیرامون سهم هریک از دریای خزر ، گفتگو درباره حق شهروندی برای اموزش به زبان مادری، ادعای مالکیت برخی از گروههای قومی بر بخش هایی از سرزمین ایران ، پافشاری دولت ایران در غنی سازی اورانیوم تحت عنوان حق حاکمیت ملی، و... هریک موجب گردیدند که مفاهیمی هم چون " منافع ملی"، "مالکیت ثروت های ملی"، "هویت ملی" و... مورد توجه جنبش سیاسی و روشنفکری ما قرار گیرند.
گرچه هریک از موضوعات یاد شده بیانگر چالش های گوناگون " گفتمان ملی" در حوزه های مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی است ، لیکن اهمیت نگاه به مجموعه انان در کنار یکدیگر به ما یاد اور می شود که "تئوری های ملی" و پلاتفرم های توسعه ملی در دوران مدرتیته باید انگونه تنظیم شوند یا از چنان انعطافی برخوردار باشند که در پاسخ به موضوعات گوناگون و گاه متضاد از هم نگسلند . جامعه ایکه که گفتمان ملی اش بر پایه یک نظام منطقی ، منسجم و هنجار استوار تباشد لاجرم حفظ و بقای خود را در استفاده از سلاح خشونت خواهد یافت.
برای مثال نظریه ای که مسئله ملی را از منظر تقدم انسان بر خاک مورد توجه قرار می دهد اگرچه اندیشه انسان دوستانه ای است لیکن در هیچ دادگاه بین المللی نمیتواند مینای حقوقی دفاع ایرانیان از ثروت های ملی خود در مورد دریای خزر گردد. زیرا یکی از مولفه های اساسی " گفتمان ملی " در عصر مدرنیته قرار گرفتن مشروعیت مالکیت ثروت های ملی بر قراردادهای بین المللی است و چنان قراردادهائی به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر اندیشه " تقدم انسان بر خاک " قرار نگرفته است . (در اینجا بحث من پیرامون نظریات گونگون فلسفی پیرامون مبانی فلسفی قوانین بین الملل نیست. زیرا در این مورد نیز توافقی میان صاحب نظران موجود نیست).
به همین طریق این نظریه که سرزمین های ایران در هر منطقه ای متعلق به ساکنان ان مناطق است، هنگامی که موضوع سرنوشت سه جزیره در خلیج فارس به میان می آید به نظریه ای خطرناک تبدیل شده و میتواند به خلع ید ایران از مالکیت ان جزایر منجر گردد. ایا به راستی ایرانیان میتوانند سرنوشت آن جزایر را به آرای ساکنان آن جزائر واگذار کنند؟
متاسفانه " گفتمان ملی " در میان ما ایرانیان مانند بسیاری دیگر از موضوعات جامعه ما در چنبره اندیشه های غیر دمکراتیک، قومی و دینی گرفتار است. برای نمونه اگر از جمعی از فرهیختگان سیاسی تقاضا شود که در سالنی گرد امده و مفهوم "گفتمان ملی" را به صورت نمایشنامه ای به صحنه آورند ، ما شاهد نمایشی در چهار پرده خواهیم گشت که هیچ پرده ای مرتبط با پرده دیگر نیست و مجموعه نمایش نیز با گفتمان ملی در عصر مدرنیته قرابتی ندارد.
در یک پرده جمعی به نمایندگی اقوام ، ملیت ها ، ایلات و گروههای اتنیک جمع شده و پیرامون چگونگی تقسیم "ثروت های ملی ایرانیان" به چانه زنی میان خود مشغول می گردند . به باور بازیگران این نمایش مسئله ملی گفتمانی میان گروهبندی های مختلف فرهنگی ، قومی ، ملیتی یا اتنیک می باشد و هدف ان ایجاد اتحادی میان انان است.
پرده دوم گفتگو میان روشنفکرانی است که گفتمان ملی را منظر اتحاد خانواده های سیاسی (مذهبیون، ملیون، هواداران سلطنت و چپ ها یا ترکیبی از انها ) مورد توجه قرار داده و همبستگی ملی ایرانیان را جلوه اتحاد یازماندگان ان خانواده های سیاسی قلمداد می کنند.
موضوع پرده نمایش سوم گفنگو پیرامون ایجاد دولتی است که قادر باشد در برابر توطئه های کشورهای قدرتمند و هژمونی طلب ایستادگی نماید . به باوربازیگران این نمایش گفتمان ملی گفتمان شکل گیری اراده ملت در برابر نیروهای خارجی است . در این نظریه دو گفتمان استفلال خواهی و گفتمان ملی غالبا به یک معنی در نظر گرفته شده و دولت مستقل با دولت ملی یکی و همسان پنداشته می شود.
پرده پایانی گفتگو میان گروهی از روشنفکران است که گفتمان ملی را در ضدیت با دولت مرکزی توصیف کرده و ایجاد "ممالک محروسه" را تحت نام فدرالیسم موضوع گفتمان ملی قلمداد می کنند. به باور این گروه گفتمان ملی گفتگویی است میان نمایندگان ایالات (فدراسیون) که برای ایجاد دولتی مشترکی (کنفدراسیون) به مذاکره می نشینند . از این منظر چالش مسئله ملی در جامعه ما ایجاد دولتی ضعیف و نحیف مرکزی است که تابع ساکنان ایالات بوده و برای منافع مشترک ان ایالات عمل می کند.
در چند سال گذشته چهار نظریه بالا به اشکال مختلف تحت عنوان" مسئله ملی " در جنبش روشنفکری ما طرح گردیده است. در اینجا یاد اوری این نکته ضروری است که تسلط تعاریف یاد شده مختص جنبش روشنفکری ایران نیست بلکه چنین نظریاتی را هم چنین میتوان در کشورهایی که در دو سده گذشته از سنت های لیبرال – دمکراسی و سوسیال – دمکراسی به دور مانده اند (از جمله در سه کشور عراق ، پاکستان و ترکیه ) مشاهد کرد.
لیا گرینفلد (liah Greenfeld ) در کتاب بسیاری خواندنی خود به نام "ملی گرائی: پنج راه به مدرنیته “*(۱) به بررسی فرایند پیدایش و توسعه گفتمان ملی در پنج کشور آلمان، فرانسه، روسیه، انگلستان و ایالات متحده امریکا پرداخته است. او به روشنی نشان میدهد که تحول گفتمان ملی در هریک از پنج کشور یاد شده از ویژگی های خاص خود برحوردار بوده است و نمیتوان از تئوری و مدل واحدی پیرامون توسعه گفتمان ملی سخن به میان اورد . *(۲)
برای مثال گفتمان ملی در لیبرالیسم انگلوساکسون با مقوله ی خیر عمومی (Common weal ) در قرن ۱۵ و ۱۶ و با بازنگری دائمی از ان مقوله و نهادینه شدن گره می خورد و در این راستا گفتمان ملی در انگلستان بر بستر مناسبات میان نهادهای خیر عمومی و دیگر نهادهای جامعه ازجمله سلطنت و کلیسای انگلیس قابل بررسی است.
در حالیکه می دانیم که در فرانسه گفتمان ملی در قرن ۱۷ و ۱٨ در بازخوانی سنت های روم و یونان در قالب گفتمان جمهوریت حیات میابد و تاریخ تحول ان با بازخوانی چندین باره جمهوریت پیوند می خورد.
در امریکا گفتمان ملی با هدف ایجاد همبستگی اکمل (Perfect Union ) در بستر مبارزه برای استقلال امریکا حیات پدیدار گردید و در درازای یک جدل تاریخی میان ان و ان و محلی گری عقب مانده (کنفدراسیونیسم ) از یکسو و بازخوانی چند باره "همبستگی اکمل" در مبارزات با تبعیض و نژاد پرستی رشد و قوام یافته است. (در بخش دوم مقاله به این موضوع بیشتر خواهم پرداخت. )
با این همه، تفاوت های میان گفتمان های ملی در سه کشور یاد شده نافی وجود مولفه مشترک میان انان نیست . انچه " خیر عمومی " انگلیس ؛ "جمهوریت فرانسه " و " همبستگی اکمل " را به یکدیگر پیوند می دهد نگاه ویژه ای به گفتمان ملی است که میتوان مختصات انرا در یک جمله ساده به شکل زیر خلاصه کرد : گفتمان ملی گفتمانی است میان انسان های ازاد ، خود مختار و برابر برای مدیریت ثروت های ملی و ایجاد نهاد های لازم برای اعمال ان مدیریت. از اینرو تئوری ملی دریافت مدل یا مدل هائی است که بر پایه ان، گفتمان میان انسانهای ازاد و برابر شکل ساختاری به خود می گیرد و به عبارت دیگر نهادینه می شود.
با نگاه به تعریف ارائه شده به خودی خود یک نتیجه به دست خواهد امد و ان اینست که برای شکل گیری گفتمان ملی در عصر مدرنیته حضور سه مولفه از پیش ضروری می گردند.
یکم ورود انسان های ازاد و خود مختار به صحنه گفتمانهای سیاسی و اجتماعی.
دوم وجود ثروت هائی که از مالکیت های قومی، ایلی، پادشاهی، دینی و دولتی رها شده و به صورت ثروت های مشترک ساکنان یک جامعه پدید امده باشند.
سوم وجود یک نظام حقوقی بین المللی که بر ان اساس ثروت طبیعی جهان به تواند به صورت ثروت های ملی ظاهر گردند.
از اینرو تاریخ گفتمان ملی در عصر مدرنیته با تاریخ کوچ اقوام و ملیتها و سکنی گزیدن انان در یک منطقه اغاز نمی گردد بلکه به صورت تاریخ سه فرایند مجزا قابل بررسی است . نخست فرایند شکل گیری ثروت های ملی بر پایه یک نظام حقوقی بین المللی. دوم فرایند پیدایش "انسان ازاد و خود مختار" و نهادهائی که ظرف شکل گیری ان گفتمان را فراهم می اورند و بالاخره تاریخ رهائی ثروت های درون یک جامعه از مالکیت های سنتی.
مسئله ملی و تئوری های ان در چند سده گذشته بر بستر پیدایش دو نظام حقوقی متفاوت و مرتبط قابل بررسی است . نخست بر بستر نظام حقوقی ناظر بر مناسبات میان یک جامعه با جوامع بیرونی ( قانون ملل ) و دیگری بر بستر مظام حقوقی ناظر بر مناسبات درونی یک جامعه ( قانون مردمان). موضوع نخستین (قانون ملل) تقسیم ثروت های کره زمین میان ساکنان و موضوع دیگری ( قانون مردمان) مدیریت ثروت ها تقسیم شده در درون یک جامعه بوده است.
برخی از ناروشنی ها در "گفتمان های ملی" ناشی از این امر است که مقولات و واژه ها هنگامیکه در دو نظام حقوقی یاد شده قرار می گیرند دارای معانی متفاوتی گردیده و بار حقوقی گوناگونی را حمل می کنند.
برای نمونه مفهوم ثروث ملی در قانون ملل به مراتب وسیع تر و گسترده تر از مفهوم ثروت ملی (ثروت مشترک) در قانون مردمان است. زیرا در قانون ملل ثروت های ملی به مجموعه متنوعی از ثروت هایی اطلاق می گردد که در مرزهای معینی قرار گرفته و نام کشور به خود می گیرند حال انکه در قانون مردمان ثروت های ملی به شکل محدود تر و به صورت ثروت های مشترک شهروندان و متفاوت از ثروت های خصوصی و گروهی حیات می یابند. به عبارت دیگر انچه به نام ثروت های ملی در قانون ملل حیات می یابد در قانون مردمان به ثروت مشترک و غیر مشترک تقسیم می گردند. از سوی دیگر در حالیکه ثروت های ملی در قانون ملل متکی بر یکرشته قراردادهای میان دولت های پدیدار می گردند در قانون مردمان این حق مردم یا شهروندان است که مرزهای میان ثروت های ملی و غیر ملی را ترسیم نمایند. موضوع گفتمان ملی در یک جامعه در نهایت کشیدن چنین مرزهائی است.
توجه به نقش کلیدی "قانون ملل" در تبیین ثروت ملی برای شناخت از مولفه های سازنده حوزه ملی و گفتمان ملی در یک جامعه امری کلیدی است. زیرا صرف نظر از اینکه ما ایرانیان همبستگی خود را چگونه توصیف کنیم در قانون ملل ، ثروث های ملی ما مانند دیگر ملت های جهان تنها زمانی مشروعیت می یابد که ما به عنوان "ملتی" در ان مناسبات پیچیده قرار گیریم . در چنان مناسباتی تفاوت اساسی میان جامعه ای با حداکثر تنوع قومی ، اتنیک و دینی با جامعه ای با حداقل ان تنوع ها موجود نیست و جمعیت؛ تنوع فرهنگی و مساحت سرزمین ها نیز تغیری در ان مناسبات ایجاد نمی کنند. برای مثال در ان مناسبات اندونزی با بیش از۱۰۰ ملیون جمعیت با کشور لوکزامبورگ دارای حقوق (نه ثروت ) مساوی می گردند. از این منظر مفهوم دمکراسی در قوانین ملل معنی ویژه ای می بابد که با مفهوم دمکراسی در قانون مردمان متفاوت است. تقسیم ثروت کره زمین میان ساکنان ان نه بر پایه عدالت و انسان دوستی و تاریخ بلکه بر قراردادهایی متکی است که از مناسبات قدرت در یک نظام پیچیده جهانی در چند سده گذشته به تدریج پدید آمده اند.
در قانون ملل ثروث ملل یا ثروت ساکنان یک کشور مفهومی اخلاقی و فرهنگی نمی باشد بلکه امری ملموس و قابل اندازه گیری است . بر این اساس ثروت ما ایرانیان شامل ۱۶۴٨۱۹۵ کیلومتر مربع زمین با تمام منابع زیرزمینی ، زمینی و فضائی ان ، حجم معین از فضا و درصد معینی از دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان و برابری حقوقی در استفاده از منابع و ثروت های مشترک ساکنان کره زمین ( ثروت هائی که در محدوده مرزهای به رسمیت شده کشورهها قرار نمی گیرند) است. از اینرو موضوع گفتمان ملی در جامعه ما در نهایت پاسخی است به این پرسش که چگونه از چنین تروت هائی پاسداری می گردد و سود، امتیازات و امکانات ناشی از ان ثروت ها (ثروت های ملی) بر پایه چه اصول و قراردادهایی (قانون مردمان – قانون اساسی) میان نسل های کنونی و اینده ایران توزیع خواهد شد.
از این منظر گفتمان ملی نه گفتگویی در حوزه فرهنگ، تاریخ وحتی اشکال دولت بلکه در درجه نخست گفتگویی است در حوزه مالکیت قراردادهایی که ناظر بر توزیع ان در میان ما ایرانیان باشد. در این زمینه نیز میتوان از پنج قرارداد متفاوت سخن گفت .
۱- انتقال ثروت های ملی جامعه به یک خانواده (پادشاه) به عنوان وکیل مردم، ولی یا پدر و تبدیل شدن ساکنان به رعایای سیاسی.
۲- پذیرش حق مالکیت خداوند و نمایندگان انتصابی او بر ثروت های ملی و تقسیم ثروت های ملی و مدیریت ان میان ادیان و مذاهب به شکل انحصاری یا غیر انحصاری و تبدیل شدن ساکنان به امّت .
٣- تقسیم ثروت های ملی میان ملیت ها، اقوام، ایلات و عشایر یا گروههای فرهنگی و نژادی به طور مساوی یا به نسبت تعداد اعضا بر پایه " مرزهای تاریخی" میان هریک از گروههای یاد شده. (طرحی که برخی از گروههای قومی پیشنهاد می کنند).
۴- انتقال مالکیت و مدیریت ثروت های ملی به "دولت " به مثابه نماینده ملت . ( طرحی که در پلاتفرم های گروههای چپ و ملیون دولت گرا ظاهر می شود).
۵- انتفال مالکیت ثروت های ملی به شهروندان بر اساس حق برابر انان بر مجموعه ثروت های ملی.
جامعه ما در درازای تاریخ خود تا پیش از مشروطه سه مدل نخست و پس از مشروطه مدل چهارم را به اشکال گوناگونی تجربه کرده است به همین خاطر نیز در ذهنیت نخبگان و رهبران گرایش های سیاسی جامعه برداشت از گفتمان ملی در قالب چهار مدل نخست امری "طبیعی" جلوه می کند. حال انکه مدل پنجم که بازتابی از گفتمان ملی در مدرنیته است امری مبهم و ناروشن و انتزاعی قلمداد می گردد.
از اینرو در میان بسیاری از روشنفکران ما نظریاتی از قبیل "سرزمین ایران سرزمین اسلامی است" یا "همبستگی ملی اتحادی میان اقوام و ملیت های ایران است" بدون کوچکترین نقد و اعتراضی در پلاتفرم های سیاسی انعکاس می یابد.
اگر چگونگی توزیع ثروت های ملی و ایجاد اهرم لازم برای مدیریت ان ثروت ها به عنوان موضوع محوری گفتمان ملی پذیرفته شود، در ان صورت برای شکل گیری چنین گفتمانی یک پیش شرط باید از پیش فراهم شده باشد: رهائی "ثروت های ملی" از قید و بندهائی مالکیت های سنتی در قانون مردمان.
برای متال اگر قرار باشد گروهی پیرامون سرنوشت قطعه زمینی تصمیم گیری گیرند، عقلم سلیم حکم می کند که انان پیش از آغاز گفتگو به عنوان صاحبان ان قطعه زمین شناخته شده باشند در غیر اینصورت گفتگویشان تنها اتلاف وقت است.
به این ترتیب گفتمان ملی نیز در جامعه پدید نمی آید اگر ثروت های ملی از پیش در مالکیت دین، سلطان یا دولت قرار گرفته باشند یا میان پیروان ادیان، اقوام، ایلات، عشایر یا اقلیت های ملی و اصناف و طبقات تقسیم شده باشند. از اینرو اگرچه پیدایش یک نظام حقوق بین المللی برای تیین ثروت های ملی شرط لازم برای شکل گیری گفتمان ملی است لیکن شرط کافی برای پیدایش گفتمان در یک جامعه معین مدرن نیست.
در گفتگو پیرامون گفتمان ملی این نکته غالبا نادیده گرفته می شود که ان گفتمان بخشی جدائی ناپذیر از گفتمان کلان مدرنیته محسوب می گردد و یکی از مولفه های سازنده ان به شمار می رود. از اینرو "گفتمان ملی" نمیتواند خارج از مناسبات تنگاتنگ میان ان گفتمان و دیگر مولفه های سازنده مدرنیته مورد بررسی قرار گیرد. از این منظر مسئله ملی در عصر مدرنیته نه "برابری میان گروههای اتنیک و دینی" بلکه پایان دادن به تمام امتیازات ویژه ایی ایست که بر پایه تعلقات دینی، فرهنگی، اتنیک به اعضای جامعه تعلق گرفته است. به این عبارت گفتمان دمکراتیک ملی در مدرنیته تنها در جامعه ائی مسلط می گردد که در ان جامعه به قول مارتین لوترکینگ *(٣) انسان بر پایه شخصیت فردی او مورد قضاوت قرار گیرد نه بر اساس تعلقات اتنیک، نژادی و فرهنگی. در چنین جامعه ائی امتیازات ویژه بر پایه دین ، فرهنگ ، قومیت و نژاد اتنیک به همان اندازه با فرایند مدرنیته در تناقض است که تبعیضاتی که بر پایه دین، قومیت ، نژاد و فرهنگ پدید امده باشد .
تردیدی نیست که برای گروههای فرهنگی، دینی، اتنیک و قومی تاریخی قدیمی تری از دوران مدرنیته میتوان نوشت و تاریخ حکومت های پیش مدرن نیز تا حدود زیادی بر بستر رقابت های ایدئولوزیک و فرهنگی میان گروههای هویتی ( ایلی ، قومی ، دینی ) قابل بررسی است.
برخی از جامعه شناسان از واژه " ملت" برای توصیف " گروههای قومی و اتنیک ( ملت اسلاو ، ملت ترک ، ملت سیاه و ... ) و دینی ( ملت مسلمان، ملت مسیحیی ، ملت یهود و...) سود جسته اند و گروهی از جامعه شناسان پست مدرن نیز از ان فراتر رفته و رقابت سیاسی میان گروههای هویتی را بخشی از فرایند تحول مدرنیته به حساب می اورند. من دراین قسمت از بررسی نفش منفی و تبعیضی سیاست های هویت محور در فرایند توسعه گفتمان ملی دمکراتیک خودداری کرده و انرا به قسمت های دیگر مقاله واگذار می کنم و در اینجا تنها به ذکر این نکته بسنده می کنم که جدا از درستی یا نادرستی استفاده از واژه ملت برای توصیف هویت های قومی ، دینی و فرهنگی، باید توجه داشت که فرایند رقابت گروههای هویت - محور به همان اندازه با مدرنیتیه سازگار است که کیمیاگری با شیمی مدرن! زیرا گفتمان ملی و مقولات سازنده ان در عصر مدرنیته مانند دیگر مولفه های مدرنیته بر پایه قرارداد اجتماعی میان انسان های ازاد و خود مختار پدید امده و چنانچه گفتمان ملی بر مقولات دینی، فرهنگی و هویتی قرار گیرند در تقابل و ضدیت با مدرنیته عمل خواهند کرد. زیرا در درون مرزهای سیاسی و حقوقی مدرنیته، تفاوت های فرهنگی، دینی و قومی و ملیتی برای هیچیک از شهروندان امتیاز ویژه ای را تولید نمی کند و رقابت میان آنان در عصر مدرنیته در خارج از میدان گفتمان ملی قرار می گیرد. موضوع گفتمان ملی در عصر مدرنیته پایان دادن به رقابت های فرهنگی ، دینی و قومی در جامعه نیست بلکه بر چیدن خیمه های انان در میدان گفتمان ملی است .
گفتمان ملی در عصر مدرنیته گقتمانی است میان شهروندان ازاد و انسان های خود مختار و نه گفتمانی میان تمایندگان قبائل، عشایر، اقوام، ملیت ها و یا اهالی ایالات فدرال. شکل گیری چنین گفتمانی با پذیرش دو شرط اساسی امکان پذیر است. ۱- پذیرش ازادی شهروند در تصمیمات اجتماعی ۲- برابری انسان های ازاد در مدیریت ثروت های ملی.
به عبارت دیگر اصول عدالت در حوزه ملی در شرایطی تحقق می یابد که در ان حوزه از "ما" در اشکال هویتی گوناگونش (جنسی ، قومی ، ملیتی ، دینی ، استانی) از هرنوع ادعا بر ثروت های ملی از پیش خلع ید شده باشد . بر بستر چنین خلع یدی است که سرزمین ها و ثروت های امپراطوری های کهنه به سرزمین و ثروت های ملی تبدیل گردیده و حق مالکیت بی واسطه شهروند بر انان برقرار می گردد. در چنین حوزه ای انسان نه به عنوان فردی از قوم ، قبیله ، طایفه و طبقه که به عنوان فردی ازاد و خودمختار و فارغ از چنان وابستگی هایی ظاهر می گردد.
ataghvai@gmail.com
زیرنویس
۱- Nationalism: Five Road to Modernity
۲ - در زمینه بررسی تاریخ پیدایش گفتمان ملی درایران و چگونگی شکل گیری دولت ملی و ویژگی های آن، آقای محمد امینی پژوهش هایی ارزشمندی را دراختیار ما قرار داده اند . ایشان در این تحقیقات نشان می دهند که مدل های تئوریکی دولت – ملت اروپائی برای شناخت از فرایند گفتمان ملی در ایران کفایت نکرده و کشورههائی که بازمانده امپراطوری های گذشته به حساب می ایند در سامان دادن گفتمان ملی خود مسیر ویژه خود را پیموده اند . – سایت اینده نگر
٣- سخنرانی مارتین لوتر کینگ : “ “I have a dream
|