مسئله ی چپ ها منافع زحمتکشان است نه عقاید آنها
سپیده صلحجو از جانب گروهی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
•
مقاله ی "سکولاریسم نمی تواند بیانگر هویت چپ ایران باشد" عکس العمل هایی را در پی داشت. دوستانی مارا مورد لطف قرار دادند و تشویق نمودند که این بحث را دنبال کنیم و دوستانی آن را مورد انتقاد قرار دادند. ما در این مقاله پاسخ به چند انتقاد را بهانه قرار داده ایم تا بدین وسیله سعی کنیم نکات مبهم بحث را روشنتر نمائیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۷ آبان ۱٣٨۷ -
۷ نوامبر ۲۰۰٨
«پس از این همه سال که تاریخ مسائل را با خرافات حل کرده است. ما خرافات را با تاریخ حل می کنیم.»
مارکس ، "مسئله ی یهود"
مقاله ی "سکولاریسم نمی تواند بیانگر هویت چپ ایران باشد" عکس العمل هایی را در پی داشت. دوستانی مارا مورد لطف قرار دادند و تشویق نمودند که این بحث را دنبال کنیم و دوستانی آن را مورد انتقاد قرار دادند. ما در این مقاله پاسخ به چند انتقاد را بهانه قرار داده ایم تا بدین وسیله سعی کنیم نکات مبهم بحث را روشنتر نمائیم.
از بازی طنز روزگار آنکه آقای سهند شایان در مقاله ای متکبرانه ما را از موضع رادیکال نصیحت نموده اند! مواضع راست روانه و ضدیت با سازمان های کارگری افرادی که تحت نام "جنبش لغو کارمزدی" فعالیت می کنند بر هیچ یک از فعالین مطرح کارگری ایران پوشیده نیست. ما برخلاف ایشان از پرداختن به بحث های نامربوط به موضوع خودداری می کنیم و فقط به بخشی از مقاله ی وی که مرتبط با موضوع مقاله ی ما بوده است می پردازیم.
ایشان در مقاله ی خود نوشته اند: "آیا واقعاً اینکه جریان های چپ خواستار جدایی دین از دولت و تلقی مذهب به عنوان امری خصوصی باشند تا این اندازه تعجب آور است که صلح جو گمان کرده است. آیا واقعاً این اعتقاد در حوزه ی کلی گویی باقی می ماند و نمی تواند راه حل سیاسی مشخصی ارائه کند؟ آیا اینکه بگوییم در گزینش های استخدامی، در ثبت نام در مراکز آموزشی، در قانون گذاری، در دادگاه ها، در قانون ارث، طلاق و حضانت، نحوه ی پوشش و آرایش جوانان و بطور خلاصه در همه ی عرصه های اجتماعی نباید قرائت خاصی از مذهب را دخالت داد و در باور ها و اعتقادات مردم تفتیش کرد، کلی گویی است؟". (1)
ما گمان نکرده ایم که این موضوع تعجب آور است ولی معتقدیم از صرف موافقت با این گونه مسائل هویت چپ بیرون نمی آید و حتی راه حل های سیاسی مشخصی پیدا نمی شود. شما عین این خواسته ها را می توانید در اعلامیه های وزارت امور خارجه ی آمریکا، برنامه های سیاسی سلطنت طلب ها و یا لیبرال ها هم بیابید. ما با همسویی با این جریان ها در بدست آوردن خواست های دمکراتیک مخالفتی نداریم ولی طرفداران کاپیتالیسم به خوبی می دانند و طرفداران سوسیالیسم باید بدانند که این اتفاق نظر، موقت و مشروط است. هر دو طرف در پروسه ی مطرح کردن خواست های دمکراتیک خود و بسیج مردم حول این گونه خواست ها، برنامه ی سیاسی- اقتصادی خود را نیز دنبال می کنند و خواستار به قدرت رساندن طرفداران خود و عملی کردن برنامه هایشان هستند. خواست و تأکید ما بر این است که هویت چپ از برنامه ی اقتصادی و سیاسیش به دست آید؛ این موضوع منافاتی با پیگیری سوسیالیست ها برای خواست های دمکراتیک و سکولار ندارد.
گروه های طرفدار سرمایه داری در ایران با دقت و پیگیری، خواست های اقتصادی و سیاسی خود را شرط لازم خواست های دمکراتیک مردم قرار می دهند. در تبلیغات آنها، دولت کوچک، مقدس بودن مالکیت خصوصی، اقتصاد بازار و مقررات زدایی از پیش شرط ها و مبانی دمکراسی است. بنابراین واضح است که بدون طرح و پیگیری خواست های اقتصادی و سیاسی از جانب چپگرایان، نتایج مبارزات دمکراتیک به نفع جریان های راست مصادره خواهد شد.
چپ به همسویی با دیگر نیروها قانع نیست و بنا به سنت خود پدیده های مذکور را فقط در سطح و ظاهرشان نمی بیند. منافع مادّی مشخصی در پس دفاع جمهوری اسلامی از بسیاری از امور مذهبی نقش بازی می کنند. وظیفه ی نیروهای چپ بیرون کشیدن این منافع مادّی از پوشش مذهبی آنهاست. چپ ها باید از این پدیده ها رمزگشایی کنند و مکانیسم و کارکرد غارت مادّی را که در بسیاری از موارد در پشت ترویج باورهای دینی پنهان است به مردم نشان دهند.
خواست هایی که آقای شایان ذکر می کند از جمله مطالبات بخش بزرگی از مردم ایران است ولی مطالباتی عاجل تر و حیاتی تر از آنها نیز باید در دستور کار چپ ها قرار بگیرد.
گذشته از مطالبات اقتصادی، ما مواجه با خواست هایی بلافصل و در رابطه با این مطالبات هستیم. چندین سال است که بنا به آمار رسمی اعلام شده، یک چهارم جوانان بین 15 تا 24 سال در ایران بیکارند. به این علت، جامعه با مشکلات بسیار حاد و جدّی نظیر اعتیاد، بزهکاری، افسردگی و از بین رفتن غرور و هویت ملی روبروست. ایشان می توانند ادعا کنند که حل این معضلات منوط به جداشدن دولت از مذهب است. سوال ما این است که با فرض صحت ادعای ایشان، با چه کسانی و توسط کدام نیرو می توان چنین تحول بزرگی را تدارک دید و به سرانجام رساند؟
بعد از فرو پاشی بلوک شرق، سرمایه داری قدرت بلامنازع در جهان شده است. امریکا و اروپا این توانایی را در خود می بینند که حکومت هایی را که در مسیر جهانی سازی آنها حرکت نمی کنند سرنگون کنند و یا تحت فشارهای سخت اقتصادی قرار دهند. علاوه بر این موضوع، در کشورهای اسلامی رشد بنیادگرایی اسلامی باعث نگرانی غرب است. از این رو در ایران می توان امیدوار به کمک امریکا و اروپا برای سرنگونی جمهوری اسلامی بود. قطعاً سرمایه داری غرب خواستار کنار گذاشته شدن مذهب از سیاست و قبول قواعد بازی آنها خواهد بود. اگر در ایران مردم به اندازه ی دولت موردنظر آنان سکولار نباشند، حکومتی آمرانه راه را به طرف توسعه ی سرمایه داری طی خواهد کرد. این چشم انداز نشان از یک پروژه ی جدّی و عملی برای مخالفین جمهوری اسلامی دارد. اگر بخشی از مردم قصد مقاومت داشته باشند؛ مشاوران، مستشاران و حتی ارتش ناتو برای حفظ دمکراسی و سکولاریسم به کمک این دولت سکولار خواهد آمد تا در سرکوب افراطی ها موفق شود.
جریان های راست ایرانی، آشکار و پنهان این تحلیل و پیش بینی را در سیاست های خود درنظر می گیرند.
در اینجا ما با خوب و بد این سیاست کاری نداریم؛ مسئله این است که چنین فرصت و شانسی برای نیروهای چپ وجود ندارد. چپ ها فقط زمانی می توانند مطرح باشند و جدی گرفته شوند که بخشی از مردم پشتیبان آنها باشند. یک جریان جدّی چپ، رفتن به میان مردم و قدرت گرفتن از آنها را به عنوان متغیر درنظر می گیرد و حداکثر درجه ی ممکن سکولار بودن را تابع. حتی اگر در دیدگاه روشنفکران، این تصمیم نشان از کرنش در مقابل عقاید التقاطی مردم داشته باشد.
بخش بزرگی از نوشته ی قبلی ما در مورد باورهای دینی مردم بود. به نظر ما اکثریت قاطع مردم ایران دارای عقاید التقاطی هستند و بالقوه امکان فراروی به سکولاریسم و سوسیالیسم برای آنها وجود دارد؛ ولی در عین حال این پروژه ی ساده ای نیست. در هر صورت عقاید مذهبی مردم در ایران تأثیر و انعکاس خود را در حوزه ی عمومی، در سیاست و قوانین حاکم برای سال های سال خواهد داشت. مطمئن ترین راه در جهت گسترش سکولاریسم، تلاش و مبارزه برای غلبه ی گفتمان دمکراسی خواهی و مدرنیسم و توسعه در حوزه ی عمومی است. برای حصول به این منظور باید هر شخصی و جریانی کار خودش را به درستی انجام دهد و نگاه به مردم داشته باشد. از اینجا به بحث دیگری می رسیم و آن معنی و محتوای سکولاریسم است.
آقای بیژن بیقرار مقاله ی خود را (2) با جمله ای از مانیفست کمونیست آغاز می کند: "کمونیست ها از پنهان کردن نظرات و اهداف خود بیزار هستند." سوالی که بلافاصله به ذهن متبادر می شود این است که کدام نظرات و اهداف؟ مانیفست کمونیست بیانیه ای 40-30 صفحه ایست. فقط چند جمله از این بیانیه به مذهب پرداخته است آنهم نه به عنوان طرح هدفی. آقای بیقرار می دانند اهداف و برنامه های ذکر شده در مانیفست از چه جنسند؟
ایشان در انتهای مقاله ی خود دوباره بر این موضوع تأکید می کند و می نویسد: "جنبش چپ در این زمینه، هم چون مبارزه برای عدالت اجتماعی و آزادی های سیاسی باید پیشروترین و رادیکال ترین نیروی سیاسی و اجتماعی ایران باشد. در اوضاع کنونی، مبارزه در راه سکولاریسم و تحقق آن با توجه به تمامی شرایط فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در ایران، بخش جدایی ناپذیر هویت جنبش چپ است. جنبش چپ در این زمینه نمی تواند و اجازه ندارد نظریات خود را پنهان و سازشکاری کند."
در بسیاری از بیانیه ها و نوشته های سیاسی صحبت از به سرانجام رساندن پروژه ی سکولاریسم است. باید در این مورد بازاندیشی کرد که چنین پروژه ای چه به لحاظ اصولی و استراتژیک و چه پراتیک و عملی به چه میزان دارای معنی است؟
سکولاریسم در جایی تحقق پیدا می کند که از علل پیدایش پدیده ها و وقایع و اتفاقات رمزگشایی شده باشد. اکنون که ما رعد و برق، بیماری، فقر و بی عدالتی را می بینیم؛ لزومی حس نمی کنیم که علل پیدایش و ماندگاری آنها را به اموری ماوراء الطبیعه نسبت دهیم. این دست آورد فقط حاصل تلاش سیاست پیشگان نبوده است و در حوزه های مختلف فکری تلاش ها و مبارزات وسیع و طولانی را لازم داشته است. در ایران کنونی نیز دنباله ی داستان به همان نحو است.
یک کارگردان سینما وظیفه ی خود را تهیه ی سناریو و تنظیم صحنه ها و امور دیگر در مورد فیلم سازی می بیند. می توان به هویت او مثلاً کارگردان رئالیست را اضافه کرد ولی به هر حال او یک کارگردان است و کارش فیلم سازی است. حال اگر موضوعی را که او مطرح می کند در جهت تقویت سکولاریسم باشد؛ به دنبال کار حرفه ای او، سکولاریسم هم متحقق می شود. کمپین یک میلیون امضاء می خواهد قوانینی ناحق را تغییر دهد. کار و هویت آنان از این طرح حاصل می شود. اگر موفق شدند؛ سکولاریسم هم به دنبال می آید. حتی در حوزه ی فلسفه، ما فیلسوف پوزیتیویست یا اگزیستنسیالیست داریم ولی فیلسوف سکولاریست معنی ندارد. حاصل کار اکثر فیلسوفان تقویت سکولاریسم است.
یک اقتصاددان یا یک گروه سیاسی لیبرال و یا چپ نیز باید در درجه اول، کار خودش را به درستی انجام دهد. کار درست در حوزه ی سیاست و در این زمانه به معنی قبول پیش شرط های علمی، سرنتابیدن از واقعیت های موجود، قطع رابطه با امور متافیزیکی و اسطوره زدایی و ریشه یابی وقایع اجتماعی است. نتیجه ی فرعی تلاش حرفه ای آنان تحقق سکولاریسم خواهد بود.
اگر عزمی جدی برای ماندن میان توده ها ی زحمتکش وجود نداشته باشد و برنامه هایی عملی برای حل مشکلات آنها در دستور کار نباشد خطر آن وجود دارد که این انفعال به شکل طرح خواست هایی بزرگ ولی غیرعملی فرافکنی شود.
چپ ها باید از سکولاریسم به مفهوم مستقل و کلی آن در ایران دفاع کنند و در ادبیات خود خواستار جدایی دین از سیاست بشوند ولی به نظر ما سکولاریسم نمی تواند بیانگر هویت چپ ایران باشد. طرح پروژه ی سکولاریسم نباید بهانه ای برای بی عملی نیروهای سیاسی و وسیله ای برای طرح برنامه هایی انتزاعی و غیرپراتیک باشد. واقعیت آن است که چپ ها زمانی می توانند بیشترین فایده را به تحقق سکولاریسم برسانند که کار سیاسی خود را به درستی انجام دهند.
آقای علیرضا جباری در رابطه با مقاله ی ما سوالی مطرح کرده اند: "چه گونه می توان شعارهای ِ روای ِ اقتصادی- اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دیگر نیازهای زیست ِ اجتماعی را در افق های ِ اندیشه ی همگانی نهاد، اما همزمان با باورهای ِ همان مردمی که معتقدیم آرمان های ِ دینی - مذهبی در نگاه شا ن برتری دارد و گه گاه تا مغز استخوان شان به قضا و قدر، رفتا ر و کردار ِ مذهبی، ضرورت ِ پیروز بیرون آمدن از آزمون الهی و اعتقاد به دوزخ بودن ِ این جهان برای نیکان و بهشت بودن ِ آن برای بدان و وارون ِ آن باورمندند رودررو نشد؟"(3)
به عقیده ی ما این سوال دقیقاً بیانگر نگرانی ما از یک گرفتاری و بیماری است که بخش بزرگی از جنبش چپ بدان مبتلاست. از دید ما مسئله ی چپ ها عموماً منافع مردم است نه عقاید آنها. نشان دادن تضاد منافع عینی مردم با اعتقادات خرافیشان مانع بازتولید این باورها خواهد شد.
ما خود به تجربه دیده ایم که وقتی مردم فیلم اظهارات آقای پالیزدار را می بینند پارادایم فکریشان تغییر می یابد. اگر بتوان ثابت کرد که آقای امامی کاشانی، امام جمعه ی شهر و معلم بزرگ اخلاق دزد است دیگر برای مردم چه اهمیت دارد که چه خرافاتی را تبلیغ می کند. اگر بتوان کارکرد آستان قدس رضوی را آشکار کرد و به مردم نشان داد که نذورات آنهائی که به امام رضا می رسد از کانال آستان قدس رضوی به دست امپراطوری فاسد واعظ طبسی می افتد دیگر چه اهمیت دارد که امام شیعیان معجزه دارد و کوری را شفا می دهد یا نمی دهد. یقیناً اگر آقای جباری به دلیل آن که عمر بیشتری از ما را در این وادی تزویر و ریا گذرانده اند ذهن خود را بکاوند نمونه های بیشماری از این کارکردها را بیاد می آورند که نه تنها پول های بزرگ نفتی بلکه ته مانده ی ناچیز پول مزدبگیران نیز، غارت شده و به حساب های بانکی مافیای قدرت و ثروت رژیم رفته است.
تشکل های سیاسی چپ نباید به بهانه ی به سرانجام رساندن پروژه ی سکولاریسم با عقاید مذهبی مردم درگیر شوند. در ایران فعلی افشای مکانیسم مادی و غارتگرانه ی نهادهای مذهبی با استقبال عامه مواجه می شود که تبعاً باعث کاهش خرافات مذهبی هم خواهد شد.
تهیه برنامه ی اقتصادی-سیاسی و رسیدن به اجماع در مورد آن، موضوعی داخلی برای چپ هاست و ارتباطی با عقاید خرافی مردم ندارد. پیاده کردن این برنامه و طرح گفتمان توسعه ی چپ در میان مردم در بسیاری از حوزه ها و مقاطع زمانی با باورهای خرافی مردم مواجه نخواهد شد.
البته، هزار نکته ی باریک تر از مو در این میان وجود دارد و لزومی ندارد که فعلاً با آرم داس و چکش و پرچم سرخ به میان مردم رفت.
بعضی از دوستان منکر این ادعای ما هستند که چپ فاقد برنامه است. به نظر آقای محسن مقصودی سازمان ها و احزاب چپ در ایران برنامه ی سیاسی و اقتصادی دارند. ایشان در این باره نوشته اند: "کدام سازمان و حزب چپ در ایران است که برنامه سیاسی و اقتصادی ندارد؟ کدام سازمان سیاسی چپ در ایران از مبارزات روزمره مردم و زحمتکشان برای بهبود وضعیت اقتصادیشان دفاع نمی کند و به سهم خود برای دامن زدن و تقویت این مبارزات نمی کوشد؟
بنظر می رسد نسبت به احکام عمومی که به چپ نسبت داده می شود باید محتاط بود و آن را سرسری نگرفت و بررسی و مطالعه و تحقیق را درپیش گرفت." (4)
ما فکر می کنیم که این موضوع بدیهی است که صرف حمایت از مبارزه ی روزمره ی زحمتکشان نشان از داشتن یک برنامه اقتصادی و سیاسی ندارد و فرق هست بین رهبری مبارزات و دنباله روی از آنها. اجازه دهید موضوع را با مثال هایی مشخص تر مطرح کنیم.
سال هاست که اقتصاد سیاسی ایران دچار بن بست هایی است. چند مورد را ذکر کنیم:
مالکیت اکثر منابع درآمدی کشور عمومی است ولی بخش بزرگی از مردم از این مالکیت در عمل محرومند. ارزش یارانه های پرداختی که ناعادلانه هم توزیع می شود به بیش از سی در صد تولید ناخالص ملی رسیده است. مسیر حرکت سرمایه در کشور معلوم نیست و هیچ ضابطه ای برای شناسایی این مسیر وجود ندارد. افزایش ثروت بادآورده ی ثروتمندان به واسطه ی تورم و عمدتاً در حوزه ی املاک و مستغلات سرسام آور است. تورم وسیله ای شده است برای انتقال پول نفت به جیب آنان.
ادامه و گسترش بحران اقتصادی و اجتماعی حکومت را وادار به عکس العمل و ارائه ی طرح هایی کرده است. دولت احمدی نژاد برای تناقض حقوق مالکیت در ایران، پیشنهاد "سهام عدالت" را داده است. برای حل مسئله ی یارانه ها پیشنهاد "طرح تحول اقتصادی" را و برای شناخت مسیر حرکت سرمایه، طرح "مالیات بر ارزش افزوده" و امکان گزارش گیری وزارت امور اقتصادی از حساب بانکی اشخاص را. دولت برای موضوع تورم املاک هم پیشنهاد سه نوع مالیات در این حوزه را مطرح نموده است.
آیا باید چپ ها برای این موضوعات دیدگاه و نظری داشته باشند؟
از نظر آقای مقصودی تکلیف دولت احمدی نژاد از پیش معلوم است و تا وقتی این طرح ها یا هر طرح دیگری زیر سلطه ی ولایت فقیه مطرح شود ارتجاعی است. اگر این ادعا درست هم باشد سوالی که همچنان مطرح است این است که مردم چگونه در عمل با برنامه های چپ آشنا بشوند؟ مگر نه این است که در نقد و افشاء اینگونه طرح ها و در ارائه ی برنامه های آلترناتیو چپ و پیشنهاد های ایجابی سوسیالیستی است که گفتمان چپ مطرح می شود؟
اگر حدس ما در مورد آقای مقصودی و امثال ایشان درست باشد؛ آنها چاره ای نخواهند داشت بجز این که هویت خود را از سکولاریسم به عنوان پیش شرط حل مشکلات مردم بگیرند.
سپیده صلحجو از جانب گروهی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
آبان ۱٣٨۷
http://fadaeiankhalgh.blogfa.com
پانوشت ها:
1- سهند شایان، "بحران معنا در هویت یابی چپ لیبرال ( نگاهی انتقادی به سکولاریسم نمی تواند بیانگر هویت چپ ایران باشد)"
www.akhbar-rooz.com
2- بیژن بیقرار، "مبارزه در راه سکولاریسم بخش تفکیک ناپذیری از هویت جنبش چپ در ایران است."
www.akhbar-rooz.com
3- علیرضا جباری (آذرنگ) ، "رنسانس، سرآغاز ِ درک ِ ضرورت ِ اندیشه ی سکولار "
www.akhbar-rooz.com
4- محسن مقصودی ، "دوستی خاله خرسه !"
www.akhbar-rooz.com
|