سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اینترپل موازی


الف. ع. خ


• من رفتار «رفسنجانی» را در ایران مدل رفتار آمریکا در جهان می بینم! مدل رفتار «عسکرولادی» را در ایران شبیه مدل رفتار اسرائیل می دانم و مدل رفتار «مهدوی کنی» را با مدل رفتار انگلیسی ها یکی می بینم. البته مظاهر سیا، موساد و اینتلجنس سرویس، تنها در این سه فرد نیست که ظهور دارد، بلکه هریک «اکیپی» را شامل می شوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ اسفند ۱٣٨۷ -  ۵ مارس ۲۰۰۹


چند سالی است که دادستان آرژانتین حکم جلب هشت تن از سران جمهوری اسلامی، از جمله هاشمی رفسنجانی را به اتهام مشارکت در انفجار مرکز یهودیان آن کشور صادر نموده است. این حکم مورد تصویب پلیس بین الملل (اینترپل) نیز قرار گرفته و نیروی پلیس هر کشوری موظف است متهمین را دستگیر نموده و به دادگاه مربوطه تحویل نماید. البته از میان آن هشت تن، تنها حکم جلب هاشمی رفسنجانی "غیر الزام آور" است!» اما «حکم دستگیری» هفت نفر باقیمانده، برای پلیس هر کشوری الزامی است.
مدتی است که از صدور آن حکم می گذرد و در این مدت، رفسنجانی مسافرت هایی به خارج از کشور داشته که دو مورد آن (عربستان و عراق) به صورت رسمی و علنی بوده است. جالب است که رفسنجانی در هر دوی این سفرها، افرادی از دیگر متهمان دادگاه آرژانتین، از جمله محسن رضایی را به همراه خود برده است.
«نقش رفسنجانی» در حکومت اسلامی به خودی خود حاوی سوالات و رمز و رازهای فراوانی است. حال ماجراهایی نظیر: «حکم دادگاه آرژانتین، و تصویب آن حکم توسط پلیس بین الملل»، «غیرالزام آور دانستن حکم مربوط به رفسنجانی»، «به سفر رفتن رفسنجانی همراه با افرادی که دستگیری شان برای پلیس هر کشوری الزام آور است» و در نهایت «آب از آب تکان نخورن هیچ چیزی در این سفرها»، سوالات فراوانی را ایجاد می کند و بر رمز و رازهای «نقش رفسنجانی»، بیش از پیش می افزاید.
حال سوال این است:
در نظام بین الملل کنونی، دادگاه آرژانتین، پلیس بین الملل، پلیس عربستان و پلیس عراق چه صنمی با یکدیگر دارند؟! مگر فلسفهً «پلیس بین الملل» این نیست که بین «نهادهای دادگستری» و «نهادهای پلیسی» کشورها هماهنگی های لازم را برای تعقیب مجرمان بوجود آورد؟! پس چرا پلیس عربستان و پلیس عراق به وظیفهً قانونی خود عمل نکرده اند؟! پس چرا هنگام سفر رفسنجانی و هیئت همراه به عربستان و عراق صدای «دادستان» آرژانتین درنمی آید؟! آیا حکم دادگاه آرژانتین سیاسی بوده است؟! پس چرا پلیس بین الملل آن حکم را تصویب کرده است؟! چرا از میان متهمان، حکم رفسنجانی را "غیرالزام آور" خوانده است؟! چرا رفسنجانی و هر کسی که با او به خارج برود مصونیت دارد؟! آیا رفسنجانی به همانگونه که در حکومت ایران «اقتدار» دارد در نظام بین الملل نیز فردی «مقتدر» است؟! آیا دادستان آرژانتین و به تبعِ آن پلیس بین الملل، خواسته است این هشت نفر را به یکدیگر پیوند بزند و همگی را در زیر عبای رفسنجانی جای دهد؟! آیا حکم دادگاه آرژانتین صرفا به مثابه یک «کارت بازی» برای رفسنجانی است تا بتواند با رقبای احتمالی خود در داخل، بازی کند؟! منظور از این حکم و این سفرها با شکل خاصی که دارند در چیست؟! آیا امنیت سفر رفسنجانی و هیئت همراه در عراق، نشانه پیروزی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در عراق است؟! آیا شایعه ربودن احمدی نژاد توسط «سیا» باعث شد که پلیس عراق (ارتش آمریکا) برای حفظ امنیت رفسنجانی به زحمت زیادتری بیفتد؟! آیا پلیس عراق و پلیس عربستان از «اینترپل اصلی» حرف شنوی دارند، یا از «اینترپل موازی»؟! آیا ارتش آمریکا و نیروهای ائتلاف در سراسر جهان، جزءِ اینترپل موازی هستند؟! آیا مصوبات «اینترپل اصلی» فقط مربوط به برخی کشورها و برخی مجرمان است؟! آیا اصولا «اینترپل اصلی» وجود خارجی دارد؟! آیا بی توجهی رفسنجانی نسبت به دستور اینترپل، دهن کجی او به انضارهای بین المللی است؟! آیا رفسنجانی این بی توجهی را به منظور نشان دادن «اقتدار» خود به نیروهای داخل، انجام داده است؟! آیا امنیت رفسنجانی آنگاه که در مقابل طالبانی بر روی مبل لَم داده بدست نیروهای طالبانی تامین می شود؟! یا آنکه، این طالبانی است که در «امنیت» نیروهای رفسنجانی است؟! و دها سوال دیگر....
بسیاری از فعالان سیاسی در ایران بر این باورند که «جمهوری اسلامی» بر مدار ارادهً افرادی چون خامنه ای و احمدی نژاد می چرخد، بر همین اساس عباراتی نظیر «استبداد خامنه ای»، «حکومت سلطانی خامنه ای»، «حکومت نظامیان دست نشاندهً خامنه ای» و نظایر این، در ادبیات سیاسی مخالفان رژیم حاکم بر ایران، از فراوانی قابل توجه ای برخوردار است. من اما چنین اعتقادی ندارم و دست «مجریانه» و «ادیتوری» افرادی چون رفسنجانی، عسکراولادی و مهدوی کنی را در تمام آنچه که در ایران گذشته و می گذرد می بینم. من، افرادی چون خامنه ای و احمدی نژاد را صرفا گماشتهً آن «مجریان» و «ادیتورها» می دانم. حال این «مجریان»، چه برنامه هایی را اجرا می کنند؟ و یا برنامه های اجرایی خود را از کجا می آورند؟ سخنی مفصل است که در این مقال نمی گنجد، اما به طور خلاصه می توان گفت که این مجریان! سیاست های منطقه ای (خاورمیانه ای) نظام اقتصادی مسلط بر جهان کنونی را در منطقه اجرا می کنند. سیاست هایی که شکست اش با غول شدن چینی ها و بحران اقتصادی غرب (حداقل از نظر اقتصادی) بیش از پیش آشکار شده است. حال چرا کماکان این «بازی» را ادامه می دهند فقط خدا می داند!
ویژگی های شخصیتی هر یک از مجریان اشاره شده در بالا، همواره مرا به یاد سیاست های کشورهایی می اندازد که «تشکل های امنیتی» تاثیرگذاری در جهان دارند. من رفتار «رفسنجانی» را در ایران مدل رفتار آمریکا در جهان می بینم! مدل رفتار «عسکرولادی» را در ایران شبیه مدل رفتار اسرائیل می دانم و مدل رفتار «مهدوی کنی» را با مدل رفتار انگلیسی ها یکی می بینم. البته مظاهر سیا، موساد و اینتلجنس سرویس، تنها در این سه فرد نیست که ظهور دارد، بلکه هریک «اکیپی» را شامل می شوند! مثلا برادران لاریجانی جزء اکیپ «مهدوی کنی» محسوب می شوند یا چندین فرد محوری موتلفه و بازار جزء اکیپ «عسکراولادی» هستند! رفسنجانی نیز با اخوی ها و اخوی زاده ها و افرادی دیگر اکیپ مخصوص به خود را دارد. خامنه ای و احمدی نژاد جزء «گروه فشار» این «مجریان» هستند!
البته «فعالان بزرگ سیاسی»، افرادی مانند مرا، آدم هایی دچار «توهم توطئه» و «مالیخولیایی» می دانند و اصولا جهان سیاست را مانند دریایی می دانند که گهی آرام می شود و گهی طوفانی، یعنی چیزی جز «طبیعت» را دخیل در این نوسانات نمی دانند! از نظر این «فعالان بزرگ سیاسی» اگر دستی «مدیر» در سیاست های جهانی وجود داشته باشد! دستی نیست جز دست مبارکِ خداوند تبارک و تعالی!
برخی از دوستان در ابتدای گماشتن احمدی نژاد به پست ریاست جمهوری، تحلیل کردند که قدرت به دست «نظامیان» افتاده است، من از این تحلیل ها بسیار نگران و متاسف شدم، چرا که در ایران، «نظامیانی» به آن مفهوم که در جهان رایج و مصطلح است نمی بینم، اگر منظور از «نظامیان» همان «تیر خلاص بزن ها»، «نوحه خوانها»، «چفیه به گردن ها»، «شلاق بزن ها» «چماق بدست ها»، «تیغ کش ها»، «مو برها» و نظایر اینها باشند، تنها امروز نیست که حکومت در دست «نظامیان» است بلکه از ابتدا نیز چنین بوده است! اگر منظور از «نظامیان» چهره های «مطرح» سپاه است که با «حکم ولی فقیه» به «سرداری» رسیده اند! باید بگویم اینها نیز از قماش همان «تیر خلاص بزن ها»، «نوحه خوانها»، «چفیه به گردن ها»، «شلاق بزن ها» «چماق بدست ها»، «تیغ کش ها»، «مو برها» هستند، با این تفاوت که بیشتر تیر خلاص زده اند، بیشتر نوحه خوانده اند، بیشتر چفیه انداخته اند، بیشتر شلاق زده اند، بیشتر چماق بدست گرفته اند، بیشتر تیغ کشیده و بیشتر مو بریده اند! بدین ترتیب بیشتر مورد عنایت قرار گرفته اند و «مجریان اصلی نظام» همواره در سرکوب مردم از آنها یاری جسته اند، پس اگر منظور از قدرت یافتن نظامیان، این کسان هستند! باید بگویم آنها فقط امروز نیست که به قدرت رسیده اند بلکه از همان ابتدا «قدرت» داشته اند!
نمی خواهم سخن را به درازا بکشم اما باید بگویم واژهً «نظامی» بار معنایی خاص خود را دارد! هر مترسکی را نمی توان «نظامی» دانست! ویژگی «نظامی بودن» در دو حالت پدید می آید، اصولا به فردی «نظامی» گفته می شود که یا در یک ارتش کلاسیک آموزش دیده و پرورش یافته باشد، یا که در یک سازمان چریکی- نظامی رشد کرده باشد. در حالت اولی، لازم است که فرد دانش نظامی را به صورت کلاسیک بگذراند و سلسله مراتب «ارشدیت» را در یک سیستم کاملا خشک و با دیسپلین بدست آورد. در حالت دوم لازم است که فرد دانش نظامی را از طریق تجارب غیر کلاسیک بدست آورد و سلسله مراتب «ارشدیت» را به خاطر اندیشه ها و رفتارهای متهورانه خود کسب کند، در غیر این دو صورت هر «ننه قمری» را نمی توان نظامی قلمداد کرد! روزه خوانان و نوحه خوانان بسیجی، صلواتی و چفیه به گردن را نمی توان نظامی خواند! بله بودند افرادی که در جنگ با عراق به تجربیات نظامی دست یافتند اما به انحا مختلف آنها را کشتند و چند نفر باقیمانده را مانند سردارانی «اخته»، گماشته خود کرده اند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست