در آستان بهار
(چند رباعی)
ویدا فرهودی
•
باید به لبان ترانه ای باشد و نیست
از رویش گل نشانه ای باشد و نیست
چون تاج به فرق باغ و بر صحن زمین
در جشن جهان، جوانه ای باشد و نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٨ فروردين ۱٣٨٨ -
۲٨ مارس ۲۰۰۹
بر بال غزل نیت ایران کردم
با شوق ِ بهار غم به زندان کردم
دیدم که پریشیده ولی مام وطن
پس با قلمم هوای عصیان کردم
* * *
باید به لبان ترانه ای باشد و نیست
از رویش گل نشانه ای باشد و نیست
چون تاج به فرق باغ و بر صحن زمین
در جشن جهان، جوانه ای باشد و نیست
* * *
ای شعر بیا و بیقراری ها کن
بر گور حزین لاله زاری ها کن
با سرخ ترین واژه که داری بشتاب
از چیدن گل، گله گذاری ها کن
* * *
رو پنجره را به سمت ایران بگشا
بشتاب و نهان ز چشم دونان بگشا
پر کن نفس از صداقت آزادی
با جادوی آن، کلون زندان بگشا
***
هر چند که لاله رویـَد از خاک مدام
او را نبوَد ز فرط اندوه دوام
چون گوش کند حکایت موهن درد
می زَهر شود شهد بهارش بر کام
* * *
بهار ۱٣٨٨ پاریس
|